تاریخ روابط افغانستان و پاکستان علیرغم اشتراکات مذهبی و قومیتی همواره با فراز و نشیب همراه بوده است.
فرارو- پاکستان در جریان حملات هوایی به افغانستان ۴۶ نفر را کشته است البته این کشور مدعی است که ما رهبران طالبان را کشتهایم، این اولین بار نیست که رهبران این کشور به جان هم میافتند و به بهانه کشتن تروریستها به مردم عادی آسیب میزند.
به گزارش فرارو، عنایتالله خوارزمی سخنگوی وزارت دفاع ملی افغانستان در توییتر نوشت: طرف پاکستانی باید قلمروی رسمی ما را به رسمیت بشناسد و دست از این کارها بردارد. این حمله در حالی صورت گرفت که هنوز چند ساعتی از دیدار محمد سادی، نماینده پاکستان در امور افغانستان با امیر خان متقی وزیر امور خارجه افغانستان در کابل و ارتقای همکاریهای دوجانبه نمیگذرد؛ حال این سؤال مطرح میشود که آیا فقط طالبان دلیل بروز اختلاف میان آنهاست؟
بررسیها نشان میدهد که اختلافات پاکستان و عمیقتر از مساله طالبان و تروریستهاست و این موضوع فقط بهانهای تا این کشورها به خواستههای خود برسند. روابط این دو کشور را از زمان تشکیل پاکستان میتوان در قالب سه موضوع اساسی معاهده دیورند، طالبان و آب بررسی کرد.
مرزهای سیاسی افغانستان از نوع مرزهای تحمیلی بوده است که بر سر بازی قدرت انگلستان و روسیه در قرن ۱۹ به وجود آمده است. این کشورها افغانستان را به عنوان حائل میان خود قرار دارند. عبدالرحمن خان حاکم افغانستان تحت فشار بریتانیای کبیر آن روزها در سال ۱۸۹۳، عهدنامه تحمیلی تعیین حوزههای نفوذ این کشور در هند و افغانستان پذیرفت و خط مرزی موسوم به «دیورند» عملاً منطقه بزرگ پشتون نشین معروف به «پشتونستان» را بین افغانستان و هند بریتانیایی تقسیم کرد که بعدها تحت حاکمیت پاکستان قرار گرفت.
پاکستان با همین نوار مرزی از افغانستان جدا میشود. با تقسیم این خط عملاً قبایل پشتون و بلوچ از هم جدا شدند که این خود به عامل اصلی تنش میان این دو کشور تبدیل شد، به گونهای که مرزهای پاکستان هیچگاه توسط افغانستان به رسمیت شناخته نشدند. بعد از تشکیل دولت مستقل پاکستان، افغانستان سعی کرد با استفاده از فضای متشنج این کشور سود ببرد و مناطق جدا شده بر اساس معاهده دیورند را دوباره به خاک خود ملحق کند؛ اما موفق نشد. این اتفاق اولین ریشههای دشمنی میان این دو کشور بود. شاید به همین دلیل بود که افغانستان با عضویت پاکستان در سازمان ملل مخالفت کرد.
خط مرزی دیورند میان پاکستان و افغانستان
برای افغانستان پذیرش خط مرزی دیورند باعث ازدستدادن نصف قلمروی پشتون نشین و دوسوم جمعیت بزرگترین قوم کشور شد. از این رو این معاهده برای هیچ یک از رژیمهایی که در افغانستان بر سرکار آمدند از سلطنتی گرفته تا طالبان مورد قبول واقع نشود.
پاکستان بارها دولت افغانستان را متهم به پناهدادن به گروههای مسلح کرده است و در جریان نشست شورای امنیت که در هفته گذشته برگزار شد بیان نمود که هزاران جنگجوی طالبان به افغانستان پناه بردهاند. عثمان اقبال، دیپلمات پاکستانی در جلسه سازمان ملل گفته است: افغانستان با داشتن پناهگاههای امن در نزدیکی مرز به تهدیدی مستقیم و روزانه برای امنیت کشور پاکستان تبدیل شده است.
پس از کودتای طرفداران شوروی در افغانستان و سقوط دولت داوود خان، پاکستان سرمست از این اتفاق در صدد تعامل با دولت افغانستان برآمد و رژیم تَرَکی را به رسمیت شناخت؛ اما این خوشحالی عمر چندانی نداشت؛ زیرا رهبران جدید افغان به گوششان رسانند که ما نسبت به مرز دیورند بسیار جدیتر از رهبران سابق هستیم و حتی به شما اجازه طرح موضوع را نمیدهیم شاید به همین دلیل بود که پاکستان در کنار آمریکا از مجاهدین حمایت کرد تا شوروی را شکست دهند.
در سال ۱۳۶۷ هجری خورشیدی، آخرین واحدهای ارتش سرخ شوروی در نتیجه مبارزه مجاهدین از افغانستان خارج شدند و این شروع قصه پرسوز گداز افغانستان و تروریستها بود. در این میان با اضمحلال دولت در افغانستان، این کشور عملاً به صحنه بازی قدرتها تبدیل شده بود. در این میان پاکستان با حمایت از مجاهدین به دنبال کسب منافع بیشتر بود. در چنین بستر شلمشوربایی طالبان از دل گروههای مجاهد به وجود آمد و در کمال ناباوری بهسرعت کنترل بخش عظیمی از افغانستان را به دست گرفت و تردیدی نیست پاکستان بهمحض تشکیل طالبان به حمایت از این گروه پرداخت. اعضای این گروه عمدتاً تحصیلکردههای مدرسه دیوبندی پاکستان بودند که البته پشتونها اعضای اصلی این گروه را تشکیل میدادند. طالبان در این دوره به چند دلیل برای پاکستان مهم بود:
استقرار حکومتی مدنظر پاکستان و پذیرش خط دیورند
عدم برقراری رابطه با هند
دسترسی مسالمتآمیز اسلام آباد به آسیای مرکزی از طریق افغانستان
سیاستهای پاکستان و افغانستان بعد از حمله ۱۱ سپتامبر در قبال یکدیگر غیرشفاف و متناقض بوده است و هرازچندگاهی این دو کشور همدیگر را به حمایت از تروریستها متهم میکنند و همین موضوع بازدارنده روابط بوده است. پاکستان و افغانستان بعد از این تاریخ در منطقه بیشازپیش اهمیت پیدا کردند. افغانستان تبدیل به مأمن آسایش و آرامش تروریستها شده بود و پاکستان نیز هر دو منفعت را می خواست. از طرفی بهخاطر منافعش در افغانستان از طالبان حمایت میکرد و در جایی دیگر دوشادوش آمریکا با آنها میجنگید.
پس از خروج آمریکا طالبان دوباره در افغانستان کنترل امور را به دست گرفت. پاکستان امیدوار بود از این آب گلآلود ماهی بگیرد و نیروهای شورشی (ttp) کشورش توسط طالبان از بین برود؛ اما این اتفاق ممکن نشد و هر از چند گاهی دو کشور یکدیگر را متهم به حمله میکنند.
مشارکت در دیپلماسی آب با همسایگان برای پاکستان اهمیت بیشتری دارد تا با افغانستان که از مزیت هیدروگرافیک بهعنوان کشور بالادست برخوردار است.پس از سال ۲۰۰۳، ساخت سدهای مخزنی بر روی رودخانهها، بهمنظور توسعه و کاستن از شدت ناامنی در دستور کار دولت افغانستان قرار گرفت. به همین دلیل کنترل و مهار آب در سرشاخههای رود هیرمند و کابل به اولویت اصلی تبدیل شد. از سوی دیگر نیز وابستگی بخشی از ایران به آب هیرمند و پاکستان به رودخانه کابل باعث شده بود که این حوضهها برای این کشورها نیز مهم باشد.
رودخانه کابل ۱۷ درصد از آب مصرفی پاکستان را تشکیل میدهد از کوههای هندوکش افغانستان سرچشمه میگیرد و موضوع اساسی این است که اگر دولت افغانستان بخواهد کنترل سرچشمه را با ساخت سد در دست بگیرد، بیش از دو سوم مناطق پاکستان با کمبود شدید آب روبهرو خواهند شد.
از سویی دیگر با بهقدرترسیدن طالبان در افغانستان، این گروه برای کسب حمایت داخلی، اقدام به ساخت سد آبی برقی بر روی رودخانه کنر کرده است که میتواند به درگیری با پاکستان منجر شود.
در نهایت میتوان گفت اختلافات پاکستان و افغانستان به موضوع طالبان و گروههای تروریستی محدود نمیشود و ریشه در مسائل عمیقتری مانند مرزهای تاریخی و هویت ملی دارد و موضوع آب و حقابه آن که این روزها به چالش افغانستان و سایر کشورها تبدیل شده است بر روی اختلاف پاکستان و این کشور نیز سایه انداخته است و هر کدام از آنها برای اثبات ادعای خود از روشهای مختلفی مانند تحریکها تروریستها و حمله هوایی استفاده میکنند.
این مسائل باعث شده است که روابط بین دو کشور پر تنش و پیچیده باقی بماند و حل آن نیازمند تلاشهای دیپلماتیک و همکاریهای بینالمللی گسترده باشد.