رئیسجمهور بدشانس آمریکا که دستاوردهایش کمتر از شکستهایش است، در نشریه فارن پالسی با چنین دستاوردها و شکستها توصیف شده است؛ برگهای برنده کارتر عبارتند از: تصویب معاهدات کانال پاناما، مهندسی قرارداد کمپ دیوید بین اسراییل و مصر، عادیسازی روابط با چین، اجرای سیاست تاریخی حول محور حقوق بشر و پاسخ به بحرانها در افغانستان و لهستان به شیوههایی که به پیروزی ایالات متحده در جنگ سرد کمک کردند. در این میان هر کدام از این بردها، شکستهایی را به دنبال داشت و در نهایت ماموریت شکست خوردهاش برای نجات ۵۲ کارمند سفارت امریکا که در ایران گروگان گرفته شدند، موجب شد تا حیات سیاسیاش پایان یابد.
جیمی کارتر، سی و نهمین رئیسجمهور ایالات متحده، که با وعده شفای ملی پس از زخمهای واترگیت و ویتنام از زمینهای کشاورزی جورجیا رییسجمهور ایالات متحده انتخاب شد و سپس کاخ سفید را به واسطه آشفتگی اقتصادی در داخل و بحران گروگانگیری در ایران از دست داد، در صد سالگی درگذشت. مرکز کارتر در شرایطی مرگ او را رسانهای کرد که او ۲۲ ماه پیش به بیمارستان رفت، اما بیشتر از آن چیزی که خانوادهاش انتظار داشتند، زنده ماند.
به گزارش اعتماد، درگذشت کارتر واکنش روسای جمهوری امریکا و گروهی از رهبران جهان را به دنبال داشت؛ بایدن دستور داده تا مراسم تشییع جنازه ایالتی برگزار شود. او رییسجمهوری اسبق ایالات متحده را چهرهای مومن و فروتن خواند و در بیانیهای اعلام کرد که اولین سناتور دموکراتی بود که از پیشنهاد کارتر در سال ۱۹۷۶ برای ریاستجمهوری حمایت کرد.
دونالد جی ترامپ، رییسجمهور منتخب امریکا که اغلب کارتر را تحقیر میکرد و در روزهای اخیر از افشای یکی از دستاوردهای مهم او یعنی انتقال کانال پاناما بسیار گفته بود نیز بیانیهای منتشر کرد و گفت: «چالشهایی که جیمی به عنوان رییسجمهور با آنها روبهرو بود، در زمان حساسی برای کشور ما رخ داد و او تمام تلاش خود را برای بهبود زندگی همه امریکاییها انجام داد.»
کارتر طرفدار ترامپ نبود و اعضای خانواده گفتند که او از حامیان سرسخت کامالا هریس بود. رییسجمهور سابق رای خود را در اواسط اکتبر پس از آخرین حضور عمومیاش در روز تولدش هنگامی که با ویلچر به حیاط خانهاش آمد، به صندوق انداخت. او و همسرش، روزالین کارتر، بانوی اول سابق، غیر از میانآهنگهای کاخ سفید و عمارت فرماندار جورجیا، بیشتر عمرشان را در یک خانه ساده در پلینز گذرانده و هر کدام از آنها در آنجا از دنیا رفتند. در این میان گروهی میگویند، مراسم تشییع جنازه جیمی کارتر را حداقل در کوتاهمدت آتشبس سیاسی در داخل برقرار خواهند کرد.
به نوشته نیویورکتایمز در حالی که کارتر بیشتر به خاطر ناکامیهایش در خاطره مانده تا موفقیتهایش، بسیاری از روسای جمهوری پس از او از الگوی او در فعالیتهای اجراییشان پیروی کردند. به ادعای ناظران رییسجمهوری فقید امریکا به جای آنکه خود را از چشم عموم دور نگه دارد یا بر پولسازی متمرکز شود، مرکز کارتر را برای ترویج صلح، مبارزه با بیماریها و مبارزه با نابرابری اجتماعی تاسیس کرد. او خود را به یک دیپلمات مستقل تبدیل کرد که به سراسر جهان سفر داشت؛ رویکردی که غالبا خاطر جانشینانشان را مکدر میکرد. با این حال ناظران فارغ از دستاوردهایی که به کارتر نسبت داده شده و جایزه صلح نوبلی که سال ۲۰۲۰ دریافت کرد، اذعان دارند که او هم در داخل و هم فراتر از مرزهای امریکا بحرانساز شد؛ هر چند تلاش داشت تا نقش صلحساز را ایفا کند.
فارین پالسی با انتشار یادداشتی جیمی کارتر را رییسجمهوری بدشانس خواند و در این باره نوشت: دستاوردهای رییسجمهوری فقید کمتر به یاد مانده، چراکه شکستهایش برجستهتر است. به نوشته این نشریه، برگهای برنده کارتر عبارتند از: تصویب معاهدات کانال پاناما، مهندسی قرارداد کمپ دیوید بین اسراییل و مصر، عادیسازی روابط با چین، اجرای سیاست تاریخی حول محور حقوق بشر و پاسخ به بحرانها در افغانستان و لهستان به شیوههایی که به پیروزی ایالات متحده در جنگ سرد کمک کردند. در این میان هر کدام از این بردها، شکستهایی را به دنبال داشت و در نهایت ماموریت شکست خوردهاش برای نجات ۵۲ کارمند سفارت امریکا که در ایران گروگان گرفته شدند، موجب شد تا حیات سیاسیاش پایان یابد.
ناظران در باب عدم محبوبیت کارتر به دو متغیر اشاره دارند؛ اول، کارتر یک رییسجمهوری غیرمداخلهگر بود. او پس از توماس جفرسون، اولین رییسجمهوری بود که هیچ گلولهای با خشم در میدان نبرد شلیک نکرد و هیچ سربازی را برای جنگ نفرستاد تا کشته یا زخمی بشود. به ادعای این گروه تعصب کارتر برای صلح و همچنین شکستش جهت تسلط بر صحنه رویاروییها موجب شد تا چهرهای ضعیف از او ترسیم شود. عامل دوم تلاش هماهنگ محافظهکاران - از جمله رییسجمهور سابق ایالات متحده رونالد ریگان - برای لکهدار کردن او به عنوان چهرهای بود که به قدرت نرم باور داشت.
نشریه فارن افرز در یادداشتی به بهانه درگذشت کارتر در صد سالگی نوشت: کارتر برای تحقق صلح در خاورمیانه بسیار خطر کرد، از جمله آوردن رهبران اسراییلی و مصری به ایالات متحده برای مذاکرات مخفیانه صلح. در طول ۱۳ روز در کمپ دیوید در سپتامبر ۱۹۷۸، انور سادات، رییسجمهور مصر و مناخیم بگین، نخستوزیر اسراییل عصبانی شدند و چندین بار تهدید کردند که محل را ترک میکنند، گزارهای که باعث شد رییسجمهور وقت ایالات متحده ناتوان به نظر برسد. فقط سرسختی حیرتانگیز کارتر - هقهق زدن، فحاشی کردن و بداههپردازیهایش - زمینهساز توافق شد.
در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸، دو طرف توافقنامه را امضا کردند. هرچند تقریبا بلافاصله پس از بازگشت از کمپ دیوید، معامله از بین رفت. شش ماه بعد، به دلیل مخالفتهای مشاوران، کارتر به مصر و اسراییل سفر کرد و با زحمت همه چیز را دوباره کنار هم گذاشت. در ۲۶ مارس ۱۹۷۹، دو بازیگر پیمان صلح رسمی را امضا کردند. به ادعای ناظران قرارداد کمپ دیوید ماندگارترین دستاورد دیپلماتیک از زمان پایان جنگ جهانی دوم بود، توافقی که در ابتدا منادی صلح قلمداد شد، اما زمینه را برای صلحی شکننده هموار کرد.
با این حال اورل هریمن، دیپلمات کهنهکار امریکایی که گاهی به کارتر توصیههایی میکرد، در این باره گفت: «آنچه او با خاورمیانه انجام داد، یکی از خارقالعادهترین کارهایی است که هر رییسجمهور در تاریخ انجام داده است.»
واشنگتنپست همزمان با انتشار گزارشی نوشته که کارتر اولین رییسجمهوری بود که از یک کشور فلسطینی حمایت کرد و با انتشار کتابی با عنوان فلسطین: صلح نه آپارتاید در سال ۲۰۰۶ به یکی از حامیان جدی فلسطین در میان روسای جمهوری ایالات متحده تبدیل شد، واقعیتی که برای چندین دهه خشم یهودیان امریکایی را برانگیخت. با این حال، تنها بر اساس توافق کمپ دیوید، او پس از هری ترومن بهترین رییسجمهور ایالات متحده برای امنیت اسراییل قلمداد شد، چراکه کارتر در آن بازه زمانی توانست ارتش مصر، تنها ارتشی که توانایی نابودی اسراییل را داشت، بعد از چهار دهه خنثی کند.
به ادعای ناظران دامنه پیروزیهای کارتر به آسیا هم کشیده شد. پیش از آنکه ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۲ در را به روی چین باز کرد، این کارتر بود که با عادیسازی روابط شرایط را برای ادغام چین هموار ساخت. نیکسون و فورد، تحت فشار جناح راست، «سیاست دو چین» غیرقابل اجرا در مورد تایوان را اتخاذ کردند که مانع از به رسمیت شناختن کامل دیپلماتیک سرزمین اصلی چین شد تا اینکه کارتر سیاست چین واحد را در سال ۱۹۷۹ تصویب کرد.
به ادعای ناظران پس از اینکه کارتر در اجلاس تاریخی سال ۱۹۷۹ در واشنگتن دیسی از دنگ شیائوپینگ، رهبر چین میزبانی کرد، مالکیت خصوصی در این کشور کمونیستی قانونی شد. چین در کنار اصلاحات دیگر به بازیگری با تولید ناخالص داخلیاش توانست سریعترین رشد اقتصادی را در دوران مدرن تجربه کند. امروز، روابط دوجانبه ایالات متحده و چین، خوب یا بد، پایه و اساس اقتصاد جهانی است.
کارتر در دوران ریاستجمهوری خود علیه سرکوبها در چین صحبتی نکرد. ابتکار معروف حقوق بشر او بهطور نابرابر به کار گرفته شد و زمانی که با اولویتهای جنگ سرد تلاقی کرد، اغلب ریاکارانه به نظر میرسید. اما با این وجود تاریخی بود و اولین باری بود که یک کشور بزرگ رفتار با مردم کشورهای دیگر را به بخش مرکزی سیاست خارجی خود تبدیل کرد. کارتر برای اولینبار در طول مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری ۱۹۷۶ بر حقوق بشر متمرکز شد. کارتر پس از به قدرت رسیدن تقریبا بلافاصله در حمایت از مخالفان شوروی سخن گفت و با کمک پاتریشیا دریان، اولین دستیار وزیر امور خارجه ایالات متحده در امور حقوق بشر، رژیمهای امریکای لاتین را تحت فشار قرار داد تا به سمت دموکراسی حرکت کنند.
با این حال کارتر همچنان در رویارویی با شوروی به اهرم سخت متوسل بود. او در حالی که برای لغو چند سیستم تسلیحاتی محبوب سخت تلاش کرد، هزینههای دفاعی ایالات متحده را به شدت افزایش داد و پنتاگون را به بمبافکن رادارگریز B-۲، سیستم موقعیتیاب جهانی (GPS) و فناوریهای دیگری مجهز کرد؛ تجهیزاتی که بعدها به ریگان کمک کرد تا اتحاد جماهیر شوروی را بترساند.
بر اساس «دکترین کارتر» که پس از حمله شوروی به افغانستان در اواخر سال ۱۹۷۹ صادر شد، او تهدید کرد که در صورت مختل شدن عرضه نفت، درگیر جنگ در خلیجفارس خواهد شد. این امر مسلما شوروی را از ماجراجویی بیشتر منصرف کرد، اگرچه تحریم غلات ایالات متحده در سال ۱۹۸۰ کارساز نبود (اتحاد جماهیر شوروی بلافاصله تامینکنندگان غلات دیگری را پیدا کرد)، تحریم المپیک ۱۹۸۰ مسکو، اگرچه در ابتدا محبوب بود، به سرعت به یک مسوولیت سیاسی تبدیل شد.
همزمان کارتر به دلیل عدم پیشبینی تهاجم شوروی به افغانستان بهطور گسترده به عنوان سادهلوح معرفی شد. قبل از اشغال، او مخفیانه مجاهدین را برای مبارزه با دولت قبلی تحت حمایت شوروی در کابل مسلح میکرد. زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر، بعدا اعتراف کرد که ایده ایجاد «ویتنام شوروی» برای تضعیف امپراتوری کمونیستی بود. این رویکرد موثر بود، هر چند که بعدها طالبان و اسامه بنلادن رهبر القاعده دست به اقداماتی پرهزینه زدند.
بزرگترین شکست کارتر در حوزه سیاست خارجی در ایران رقم خورد. در حالی که انقلاب ۱۹۷۹ ایران به یک رویداد تاریخی جهانی تبدیل شد، کارتر نمیتوانست برای جلوگیری از آن گامی بردارد. در آن بازه زمانی ناکامی کارتر در کنار اقتصاد نامناسب و حزب دموکرات تقسیم شده، موجب شد تا آزادی ۵۲ گروگان امریکایی که در تهران نگهداری میشدند، شانس او را برای دور دوم ریاستجمهوری از بین برد. او در مصاحبههایی که در سال ۲۰۱۶ برای زندگینامهاش انجام داد، مدعی شدکه اگر در آن بازه زمانی (به ادعای خود) با بمباران ایران موافقت میکرد، احتمالا دوباره انتخاب میشد، اما گروگانها کشته میشدند. در عوض کارتر برای پایان مسالمتآمیز بحران مذاکره کرد و گروگانها درست چند لحظه پس از سوگند ریگان آزاد شدند. گروهی از تحلیلگران با استناد به کارنامه سیاست خارجی کارتر او را رییسجمهوری بدشانس لقب دادند، چراکه بهرغم تمامی تلاشهایش برای صلح و صلحسازی، چیزی جز شکست عایدش نشد.