عکس را که میبینم تصویر «جهنم» در ذهنم تداعی میشود. تصویری که از جهنم در ذهن دارم به مکانی میماند که هر آلودگی و عفنی که تصور کنید درش پیدا میشود.
هم میهن نوشت: جهنم، درهای در اطراف اورشلیم است که مسیر بیتلحم از آن میگذرد. ظاهراً این دره مکانی بوده که در آن کودکان را برای خدایی به نام «مولوخ» قربانی میکردند تا اینکه «یوشیا»، این قربانگاه را به مزبله تبدیل میکند، و آتشی دائمی در آن روشن میکند بلکه کثافات و لاشه حیواناتی که در آن بود، سوزانده و نابود شود.
عکس را که میبینم تصویر «جهنم» در ذهنم تداعی میشود. تصویری که از جهنم در ذهن دارم به مکانی میماند که هر آلودگی و عفنی که تصور کنید درش پیدا میشود. دروازههای این مکان را نوزده نگهبان سختگیر و نیرومند مراقبت میکنند و عذاب دوزخیان را عهدهدار میشوند.
مسئول این نگهبانان «مالک» است. مالک، سمبل عدالت الهی و مجری فرمان خداوند در برابر گناهکاران است. میگویند مالک فرشتهای بدون احساس است و رحمتی به گناهکاران نشان نمیدهد، وظیفه او اجرای مجازات است. مالک کاری به التماس و ناله اهالی دوزخ ندارد. او بر در دروازه میایستد و چنان مو از ماست گنهکاران بیرون میکشد که دوزخیان به او التماس میکنند که به زندگیشان پایان دهد.
مالک اما در کمال خونسردی جواب میدهد که خبری از مرگ نیست و باید تا ابد در این عذاب دست و پا بزنند. مالک بیتوجه به نالهها هیمه آتش را با پوست و استخوان آدمیان و سنگها شعلهور میکند. در دوزخ اگر تشنه شوی نوشیدنیهایی از آب جوشان مینوشی که چرک و خون در آن غوطه میزند. اگر گرسنه شوی غذایی تعارفت میکنند که همچون زقوم تلخ است.
عکاسها به محل دپوی زباله میروند تا تصاویر آخرالزمانی ثبت کنند. من هم چند باری به این جهنم سر زدم و عکس گرفتم. در توصیف این مکان اگر سوزاندن انسان را فاکتور بگیریم باقیاش مصداق دقیق جهنم است. بارها و بارها به چشمم نگهبانانی را دیدم که در بین این کثافات و عفن مو از ماست زبالهها بیرون میکشند تا لقمه نانی پیدا کنند.
نویسنده:امیر جدیدی