«وقتی ۱۵ سال داشت، قرار شد برای شهرداری موش بگیرد، اما این کاری نبود که خیلی دوام داشته باشد. از شهرداری هم بیرون آمد و شروع کرد به ولگردی؛ آب تنی و کوچهپیمایی. قطار مشهد که رد میشد سنگ بارانش میکردند و سکه روی ریل میگذاشتند که صاف شود و از این حرفها. خسته هم که میشدند از دیوار مردم بالا میرفتند. همین طوری برای خنده تا این که یک روز سر فحش ناموسی خودش را وسط یک دعوای مفصل دید»