متهم پرونده سرقتهای عابر بانک، پس از جلب اعتماد طعمه خود، چنین وانمود میکرد که تشنه یا گرسنه است! سپس از رانندهای که فریب عشوههای شیطانی را خورده بود، تقاضا میکرد تا برای او آبمیوه، پیتزا یا ساندویچ بخرد. او در ادامه نقشه اش بلافاصله پشت سر راننده از خودرو پیاده میشد؛ و در فروشگاه کنار وی میایستاد هنگامی که راننده رمز کارت بانکی را با صدای بلند به فروشنده میداد تا بهای خرید آبمیوه یا اغذیه را بپردازد، او بی درنگ شماره رمز را حفظ و بعد یادداشت میکرد.
به عنوان مسافر سوار خودروهای مسافرکش میشدم؛ ابتدا سعی میکردم تا در صورت امکان اقدام به سرقت محتویات داشبورد و ... کنم و در ادامه با چرب زبانی و طرح دوستی تلاش میکردم تا اعتماد رانندگان را جلب کرده و آنها را فریب دهم. اگر شرایط برای سرقت محیا میشد، در یک لحظه از غفلت رانندگان استفاده میکردم و با سرقت پول و گوشی تلفن همراه رانندهها به سرعت از ماشین پیاده شده و از محل دور میشدم.