bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۱۳۰۶۵

چرخش به چپ در بحران منطقه‌ يورو

شايد ديگر حوصله‌ خود خبرنگاران هم از نوشتن تيتر «بحران منطقه‌ يورو» سررفته باشد. اين بحران مزمن و با اين حال شديد، تاكنون قرباني‌هاي زيادي را به كام خود كشيده است: يونان در راس، و سپس ايتاليا، ايرلند، پرتغال، اسپانيا و هلند.

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۸ - ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱

شايد ديگر حوصله‌ خود خبرنگاران هم از نوشتن تيتر «بحران منطقه‌ يورو» سررفته باشد. اين بحران مزمن و با اين حال شديد، تاكنون قرباني‌هاي زيادي را به كام خود كشيده است: يونان در راس، و سپس ايتاليا، ايرلند، پرتغال، اسپانيا و هلند.

با اين حال، اوضاع ديگر كشورها نيز چندان مساعد نيست: نه انگليسي كه خارج از يورو است، و نه فرانسه‌اي كه يكي از رهبران منطقه‌ يورو است. با اين حال، شايد نوشتن و خواندن تيتر« بحران منطقه‌ يورو» در پرتوي رخدادهاي تازه، جذابيت‌هاي خود را بار ديگر به دست آورده باشد: برنده‌شدن يك سوسياليست به نام فرانسوا اولاند در انتخابات فرانسه و پيروزي چپ راديكال در انتخابات يونان. اكنون بار ديگر بحران يورو، همزمان با اوج دوباره‌اش در ماه آوريل، دستخوش يك دست‌انداز ديگر هم شده است: آيا چرخش به چپ در اين دو كشور، به فروپاشي يورو خواهد انجاميد؟

اگرچه پس از دو انتخابات يادشده همه نفس راحتي كشيدند كه نئوفاشيست‌هاي فرانسوي (لوپن) و يوناني (طلوع طلايي) نتوانستند برنده‌ مطلق باشند، اما همه مي‌دانند اگر بحران همين‌طور ادامه يابد و اگر چپ هم پس از راست نتواند پاسخ درخوري به آن بدهد، ظهور دوباره‌ فاشيسم و دولت‌هاي پليسي ديگر نه يك احتمال دور از ذهن، بل واقعيتي بسيار محتمل خواهد بود. پرونده‌ پيش رو از خلال نمودارها نگاهي سرتاسري به كل منطقه‌ يورو و شاخص‌هاي مختلف اقتصادي آن خواهد انداخت و دركنار آن به بررسي اجمالي دو انتخابات يادشده در يونان و فرانسه خواهد پرداخت.

پارادوكس يونان و چپ
نتيجه‌ انتخابات يونان بازارهاي سهام جهان و حكومت‌هاي غربي را حيرت‌زده كرده است. يوناني‌هايي كه دست آخر حق تعيين دموكراتيك سرنوشت خود را به دست آوردند، با اين راي پيامي را براي همگان فرستادند: سياست انقباضي و محروميت را نمي‌توان به عنوان راه پيشرفت اروپا پذيرفت.

به زبان ساده، يوناني‌ها دارند به سياست انقباضي «نه» مي‌گويند و به يورو «آري». صدراعظم آلمان، آنگلا مركل، همراه با رهبران نهادهاي اروپايي همچون ماريو دراگي از بانك مركزي و كريستين لاگارد از صندوق بين‌المللي پول امكان مذاكره‌ دوباره بر سر بسته‌هاي كمك مالي به يونان را رد كردند. اين دوشاخگي در يونان ــ نه به سياست انقباضي و آري به يورو ــ احتمالا به نظر آنها پارادوكس مي‌آيد. اما اين پارادوكس كاملا معنادار است.

يوناني‌ها در دو سال تمهيدات سختگيرانه‌ انقباضي شاهد بوده‌اند كه جامعه‌شان تكه‌پاره شده است. بي‌خانمان‌ها به تعداد زياد در سطح خيابان‌ها ظاهر شدند، كودكان دچار سوء‌تغذيه باعث شدند وزارت آموزش و پرورش براي نخستين بار پس از جنگ جهاني دوم در مدارس به توزيع غذا بپردازد، نظام خدمات درماني فروپاشيد، سطح اعتياد به مواد مخدر و ابتلا به ايدز به شدت بالا رفت و جرم و جنايت افزايش بي‌سابقه‌اي يافت ــ اكنون بخش‌هايي از پايتخت يونان، آتن سابقا باشكوه، به زاغه بدل شده است.

از همه بدتر، نرخ بيكاري بالاي 20 درصد است، از هر دو جوان يوناني يكي بيكار است، دستمزدها پياپي كاهش مي‌يابند، اقتصاد در پنجمين سال متوالي ركود به سر مي‌برد و سازمان‌هاي بيمه‌ اجتماعي همچون انستيتو بيمه‌ اجتماعي به دليل كاهش صورت‌گرفته در اوراق قرضه‌ يوناني در حال سقوط هستند، زيرا اين كاهش‌ها ذخاير اين سازمان‌ها را به شدت كاهش داده است.

با توجه به آمار سازمان همكاري‌هاي اقتصادي و توسعه، يوناني‌ها در دو سال گذشته 25 درصد درآمد خود را از دست داده‌اند. اين خسارت برابر است با فاجعه‌اي انساني كه زمين‌لرزه‌اي به بزرگي 7 ريشتر به بار مي‌آورد.

پس شگفت‌آور نيست كه سيستم سياسي يونان نيز همراه شده است با زوال اجتماعي. براي نخستين بار در تاريخ مدرن يونان، تكه‌پارگي اجتماعي توصيف‌شده در بالا در سياست يونان بازتاب يافته است. براي 37 سال يونان يك دموكراسي اروپايي دو حزبي بود كه در آن احزاب محافظه‌كار و سوسيال دموكرات به رقابت مي‌پرداختند و هر يك قدرت را از ديگري مي‌گرفت. همچنين دو يا سه حزب كوچك ديگر هم به پارلمان راه مي‌يافتند، اما به موفقيت چندان قابل توجهي نمي‌رسيدند.

اما در انتخابات اخير، 32 حزب با يكديگر به رقابت پرداختند و از بين آنها هفت حزب به پارلمان راه يافتند. هيچ يك از اين احزاب نتوانست 20 درصد آراء را به خود اختصاص دهد. اين احزاب آنقدر با يكديگر متفاوت هستند كه دولت ائتلافي گزينه‌ بعيدي به نظر مي‌رسد. درصد بالايي از راي‌دهندگان (35 درصد) نيز در انتخابات غايب بودند و 20 درصد آنها نيز به 25 حزبي راي دادند كه به پارلمان راه نيافتند. خوب! اين تصوير سياست كنوني يونان است.

به علاوه، مردم از ورود گروه نئونازي طلوع طلايي به پارلمان شوكه شده‌اند. اعضاي اين گروه را مجرمان سابقه‌داري تشكيل مي‌دهند كه سابق بر اين عليه مهاجران دست به حملات خشونت‌بار زده‌اند. برخي باور دارند كه افراد اين حزب با پليس يونان همكاري مي‌كنند (با اين حال، ظهور و خيزش طلوع طلايي موضوعي است كه بايد به طور جداگانه بررسي شود).

اما برنده‌اي از دل اين تصوير تكه‌پاره برخاسته است. الكسيس تسيپراس، رهبر ائتلاف چپ راديكال (سيريزا)، كه پيش از اين حزب كوچكي در جناح چپ بود. سيريزا در انتخاب ششم ماه مه، جايگاه دوم را از آن خود كرد و راي‌هايش نسبت به انتخابات سال 2009 سه برابر شد. سيريزا توانست حدود 17 درصد كل آرا را به خود اختصاص دهد و تنها دو درصد پايين‌تر از حزب محافظه‌كار دموكراسي نوين قرار داشت. سيريزا برنده‌ انتخابات شد، زيرا علاوه بر آنكه نيرويي بود عليه سيستم سياسي فاسد و ناتوان يونان، توانست مردم يونان را بر سر دو چيز متفق‌القول كند:

1. معضل يونان به راستي معضلي ساختاري در خود اروپا است؛

2. صندوق بين‌المللي پول، بانك مركزي اروپا و اتحاديه‌ اروپا، در يونان و نيز ساير نقاط اروپا، جنگي طبقاتي عليه حقوق كارگران به راه انداخته‌اند و سلاح اصلي آنها نيز تاديب پولي است.

اين امر خارق‌العاده است، نه فقط به اين خاطر كه چپ راديكال رهبري بحث را بر عهده گرفته، بل همچنين به خاطر آنكه اين چپ راديكال توانسته جلوي قطبي‌شدن پروپاگانداي سياسي حول موضوعاتي همچون مهاجرت غيرقانوني، امنيت ملي و نظم اجتماعي را بگيرد و در عوض مسائل مربوط به عدالت اقتصادي و انسجام اجتماعي را برجسته سازد.

به‌رغم تكه‌پارگي ظاهري سيستم سياسي اين گوشه‌ كوچك، اما به لحاظ نمادين پراهميت اروپا، انتخابات ــ كه برخي از رهبران اروپايي آن را يك فعاليت تجملي غيرضروري در شرايط كنوني يونان مي‌دانستند! ــ همين حالا هم تاثير شفابخش خود را نشان داده است. اين انتخابات توانست وضعيت اضطراري حاكم بر يونان را برطرف كند، زيرا پيش از آن يونان هر دو سه ماه يكبار بايد نشان مي‌داد واقعا تمهيدات انقباضي را رعايت مي‌كند و اين كار به شورش مي‌انجاميد.

اين انتخابات همچنين تا حد مشخصي اعتماد به نفس و غرور را به مردم يونان بازگرداند؛ مردمي كه در اين چند سال به شيوه‌اي كمابيش نژادپرستانه در معرض انواع و اقسام اتهام‌ها بودند ــ نه فقط از سوي مطبوعات بين‌المللي، بل حتي از سوي دولت خويش و نمايندگانش در سازمان‌هاي اروپايي و بين‌المللي.

هيچ يك از يونانيان از خاطر نخواهند برد كه چگونه اعضاي كابينه‌ نخست‌وزير سابق، جورج پاپاندروي سوسيال دموكرات، مردم خود را به دزدان مالياتي، افراد تنبل، فاسد و ناتوان از اصلاح و پيشرفت متهم مي‌كردند.

تسيپراس توانست با همزمان كردن مبارزه‌ براي برابري اقتصادي با مبارزه براي احترام، عدالت و حكمراني دموكراتيك، شان از دست‌رفته‌ مردم را تا حدي به آنها بازگرداند. او بلافاصله پس از آنكه از سوي رييس‌جمهور يونان كارولوس پاپولياس حكم تشكيل دولت را دريافت كرد، در نطقي گفت: «سه ميليون و سيصدهزار شهروند دو حزب طرفدار معاهده با اروپا را وانهادند و خط پاياني كشيدند بر طرح‌هاي پيش رو براي اتخاذ هفتاد و نه تمهيد انقباضي ديگر در ماه ژوئن، طرح‌هايي كه قرار بود 150 هزار كارگر بخش عمومي را اخراج كند. مردم يونان تصميم خود را گرفتند: ديگر احزابي كه از اين معاهده تبعيت مي‌كنند، نبايد 151 كرسي يا 51 درصد از مجلس را در اختيار داشته باشند.»

تسيپراس از دو حزب اصلي يونان خواست تا پيش از مذاكره با وي بر سر دولت ائتلافي، امضاهاي خود از توافقنامه‌ نجات مالي را پس بگيرند. او پنج پيش‌شرط خود را اعلام كرد كه شامل ابطال قوانين ضدكارگري، برقراري كميته‌ بازبيني براي بررسي مشروعيت بدهي‌هاي يونان و ابطال توافقنامه‌ نجات مالي جزو آنها بودند.

همان‌طور كه پيش‌بيني مي‌شد، او نتوانست دولت را شكل دهد. اما وي اكنون بر بازي سياسي در يونان سوار و بر بقيه‌ اروپا نيز تاثيرگذار است. در دو روزي كه مسوول تشكيل دولتي چپگرا شده بود، قيمت‌ها در بازارهاي بورس كاهش يافت، امكان خروج يونان از يورو 40 تا 50 درصد ارزيابي شد و رهبران محافظه‌كار اروپايي فشار خود بر اولاند، رييس‌جمهور تازه‌كار فرانسه را افزايش دادند تا وي معاهده‌ مصوب اروپا در مورد كسري بودجه و تمهيدات انقباضي را به پرسش نكشد.

يوناني‌ها از اتحاديه‌ اروپا مي‌خواهند تا آنها را به خاطر گناه سياستمداران‌شان مجازات نكند، بل به آنها كمك كند تا در مسير رشد قرار گيرند (يونان تا همين چند سال پيش در فهرست ثروتمندترين كشورها رده‌ بيست و پنجم را داشت). سيريزا براي بيان اين مطالبه استراتژي‌اي در اختيار دارد و حتي مي‌تواند به موفقيت‌هايي در راستاي منافع مردم يونان اميدوار باشد.