bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۱۴۵۰۸

قيام 15 خرداد به روايت يك شاهد عيني

«ابوالفضل توكلي‌بينا» متولد 1312 در قم است. او از اعضاي قديمي «حزب موتلفه اسلامي» به شمار مي‌رود كه در دولت‌هاي سازندگي، اصلاحات و تا چندي پيش در دولت كنوني مشاور روساي جمهوري در امور اصناف بوده است.

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۴ - ۱۳ خرداد ۱۳۹۱
«ابوالفضل توكلي‌بينا» متولد 1312 در قم است. او از اعضاي قديمي «حزب موتلفه اسلامي» به شمار مي‌رود كه در دولت‌هاي سازندگي، اصلاحات و تا چندي پيش در دولت كنوني مشاور روساي جمهوري در امور اصناف بوده است.

وي كه از روزهاي نخست شروع نهضت امام (ره) در كنار دوستان خود، فعالانه در صحنه‌هاي مبارزه بر ضد رژيم پهلوي حضور داشت، يكي از شاهدان عيني حوادث پانزدهم خرداد سال 42 به شمار مي‌رود. توكلي در اين گفت‌وگو ما را به 49 سال قبل باز مي‌گرداند و روايتي دست اول از آن روز پيش روي‌مان مي‌گذارد.
 
‌مردم قم در 15 خرداد سال 42 چگونه از نحوه دستگيري حضرت امام (ره) مطلع شدند؟
قبل از اينكه از چگونگي باخبر شدن مردم بگويم، ابتدا مختصري نحوه دستگيري امام را شرح مي‌دهم؛ نيمه شب ساواك در محله‌اي كه امام سكونت داشتند جلوي در هر خانه‌اي يك مامور مي‌گذارد، كماندوهاي ساواك قبل از اذان صبح با بالا رفتن از ديوار منزل امام وارد منزل ايشان مي‌شوند و هنگامي كه امام صداي سر و صدا را مي‌شنود، بيرون مي‌آيند و مي‌گويند خميني منم با بقيه كاري نداشته باشيد كه ماموران ساواك هم حضرت امام را دستگير و سوار فولكس واگن مي‌كنند و به سمت تهران مي‌آورند.

امام خميني بعدها خودشان تعريف كردند كه ماموران ساواك بسيار متوحش بودند و دست و پاي خود را گم كرده بودند. به هرحال وقتي صبح مي‌شود مردم گوش به گوش خبر دستگيري امام را به يكديگر مي‌دهند و در مدت كوتاهي همه شهر متوجه شدند.

‌شما خودتان چطور متوجه شديد؟
ما يك رابطي داشتيم به نام آقاي تشكري، ايشان خودرو باري داشت كه ما هر وقت مي‌خواستيم اعلاميه امام را جابه‌جا كنيم، آنها را بين بارهاي ايشان مخفي مي‌كرديم؛ صبح روزي كه حضرت امام را دستگير كردند ايشان با منزل من تماس مي‌گيرند كه اين خبر را به من بدهند، ولي از آنجا كه ايام محرم بود من با «شهيد عراقي» در حال برگزاري هيات بوديم و در خانه حضور نداشتم.

 آقاي تشكري به همسر من مي‌گويد با توكلي كار واجبي دارم و خانم بنده شماره هيات را به ايشان مي‌دهد و ما از اين طريق مطلع شديم.

‌با توجه به كمبود وسايل ارتباط جمعي و نبود امكاناتي مثل اينترنت و تلفن همراه در آن زمان، مردم ساير شهرهاي كشور چگونه به سرعت متوجه شدند كه حضرت امام (ره) از سوي رژيم شاه دستگير شده‌اند و در نتيجه توانستند حركت‌هاي اعتراضي را در همان روز دستگيري سازماندهي كنند؟
مطلع شدن مردم و اعتراضات از سوي خود مردم شكل گرفت و فرد و گروه خاصي وظيفه سازماندهي اين امر را برعهده نداشت. اولين كساني كه متوجه دستگيري حضرت امام شدند، خبر را به ديگران رساندند و اين خبر از طريق تلفن به همه مردم در سراسر كشور رسيد.

‌با توجه به اينكه دستگيري امام خميني (ره) دو روز بعد از عاشورا صورت گرفت به نظر شما همزماني دستگيري امام با ايام محرم چقدر در آمادگي ذهني مردم براي قيام بر ضد رژيم تاثير داشت؟
انگيزه مردم براي قيام و مبارزه بر ضد رژيم شاهنشاهي، قيام سيدالشهدا (ع) بود. امام تاكيد داشتند كه عاشورا براي ما همه چيز است و مردم به اعتبار آن و با درس گرفتن از قيام عاشورا دست به قيام و اعتراض زدند.

واقعه «فيضيه» قبل از عاشوراي سال 42 به وقوع پيوست بعد از آن جنايت، حضرت امام مصمم شدند كه مبارزه با رژيم را علني و جدي‌تر دنبال كنند و چون به ايام محرم نزديك بود امام از واقعه عاشورا براي پيشبرد اهداف خود مبني بر افشاي جنايات رژيم، استفاده و به طلاب سراسر كشور تكليف كردند كه در منابر جنايت‌هاي رژيم را برملا كنند.

رژيم شاه كه اين وضع را ديد برخي از طلاب را دستگير كرد و از آنان تعهد گرفت كه در منابر در مورد سه موضوع رژيم، امام و اسراييل حرفي نزنند، ولي حضرت امام در يك سخنراني فرمودند كه اينها قانون نيست و به روحانيون تكليف كردند كه مقاومت كنند و شكنجه و زندان باعث نشود كه تكليف خود را انجام ندهند.

‌چرا مردم به آن صورت به خبر دستگيري امام (ره) واكنش نشان دادند، آيا اين اولين بار بود كه حكومت يك مرجع تقليد را بازداشت مي‌كرد؟
علت واكنش شديد مردم نسبت به دستگيري حضرت امام تاثيرگذاري زياد ايشان بر مردم بود؛ امام خميني از مدت‌ها قبل در سخنراني‌ها و اعلاميه‌هاي خود مبارزه برضد رژيم را آغاز كرده بودند و مردم هم از ايشان تبعيت و پيروي مي‌كردند؛ از اين رو با دستگير شدن امام از سوي رژيم شاه، مردم به شدت عصباني شدند و اعتراض كردند.

تا قبل از دستگيري حضرت امام در زمان محمدرضا شاه مرجع تقليدي از سوي رژيم دستگير يا بازداشت نشده بود و امام اولين مرجع تقليدي بود كه آن‌گونه مورد خشم رژيم شاه قرار گرفت. البته وقتي «رضاخان» به سلطنت رسيد برخلاف اينكه در ابتدا خود را ديندار و مقيد به احكام ديني وانمود مي‌كرد، بعد از گذشت مدتي از سلطنتش به معارضه با دين پرداخت و در آن زمان برخي از روحانيون از سوي رضاخان دستگير شدند، ولي در زمان «محمدرضا» در 15 خرداد با دستگيري حضرت امام، اولين مرجع تقليد به دستور محمدرضا دستگير شد.

‌با توجه به مصونيت سياسي مراجع تقليد بر اساس قانون اساسي دوره پهلوي، دستگيري امام (ره) به منزله اين بود كه رژيم، ايشان را به عنوان مرجع تقليد به رسميت نمي‌شناخت يا اينكه رژيم شاه با اذعان به شأن مرجعيت امام خميني (ره) ايشان را دستگير و قانون اساسي را نقض كردند؟
رژيم اعتقادي به مراجع تقليد و همچنين پايبندي به قانون خودش هم نداشت؛ از اين رو امام را دستگير كرد. اتفاقا وقتي امام را دستگير مي‌كنند ماموران رژيم شاه سه روز نزد امام مي‌روند تا از ايشان بازجويي كنند اما حضرت امام هيچ صحبتي نمي‌كند و روز سوم به آنان مي‌گويد كه شما صلاحيت اين را نداريد كه مرا بازجويي كنيد كه اين بخش از صحبت‌هاي امام خميني اشاره به همين مصونيت سياسي مراجع تقليد بود.

‌سخنراني عصر عاشوراي سال 42 نخستين سخنراني اعتراضي امام (ره) نبود، چرا اين بار اين سخنراني با واكنش تند رژيم روبه‌رو شد؟
بعد از جنايات رژيم در فيضيه، مردم در شهرهاي بزرگ اعتراضاتي كردند و امام خميني هم به روحانيون دستور داده بودند كه در منابر جنايت‌هاي رژيم را برملا كنند و در نتيجه در محرم آن سال مبارزه با رژيم علني‌تر شد. من و شهيد عراقي كه عضو گروه موتلفه بوديم خدمت حضرت امام رسيديم و عرض كرديم كه قصد داريم دسته‌‌اي را از مسجد «حاج ابوالفتح» در ميدان «شاه» تهران به سمت دانشگاه حركت بدهيم. امام معمولا درباره پيشنهادهايي كه خدمت‌شان عرض مي‌كرديم، فكر مي‌كردند و وقت مي‌گذاشتند و سپس جواب مي‌‌دادند. يكي، دو روز بعد خدمت‌شان رفتيم تا جواب مثبت يا منفي بگيريم. امام (ره) فرمودند قول مي‌دهيد كه اين كار را آبرومندانه انجام بدهيد كه ما گفتيم قول مي‌دهيم تا پاي جان‌مان اين راهپيمايي را آبرومندانه انجام دهيم.

سپس برگشتيم تهران و شوراي مركزي را تشكيل داديم و موضوع را عنوان كرديم، بحث شد كه اين كار را چگونه انجام بدهيم و اينكه آيا خبر اين راهپيمايي را دهان به دهان به گوش افراد برسانيم يا اعلاميه و تراكت چاپ كنيم. همچنين بحث شد كه اگر چيزي بنويسيم و پخش كنيم، همه نيروهاي امنيتي بسيج مي‌شوند تا اين حركت را در نطفه خفه كنند و اگر دهان به دهان باشد، جمعيت كمتر حضور پيدا مي‌كند و بالاخره به اين نتيجه رسيديم كه با همه مخاطراتي كه وجود دارد، به وسيله تراكت و اعلاميه اعلام كنيم و پاي خطرش هم بايستيم.

تراكت‌ها را كه پخش كرديم، از طريق مرحوم شهيد عراقي با خبر شديم كه سازمان امنيت، «طيب» و «حسين رمضان يخي» و «ناصر جگركي» را خواسته كه با دار و دسته‌شان بريزند و راهپيمايي را در نطفه خفه كنند. شوراي مركزي تشكيل و تصميم گرفته شد كه مرحوم شهيد عراقي برود و با مرحوم طيب صحبت كند. چون «حاج مسيح»، برادر طيب، كوره‌پز و با پدر حاج مهدي عراقي آشنا بود.

 شهيد عراقي با مرحوم طيب ملاقات كرد و جريان عاشورا را براي او شرح داد. مرحوم طيب گفت كه سازمان امنيت از ما خواسته است، بريزيم و در روز عاشورا حركت دسته شما را در نطفه خفه كنيم، اما من خودم حسيني‌ام و با امام حسين و آيت‌الله خميني در نمي‌افتم. همان شب هم دستور مي‌دهد كه عكس امام تهيه و به پرچم‌هاي هياتم الصاق شود. از سازمان امنيت و از طرف «اسدالله علم»، نخست‌وزير، تماس مي‌گيرند و تهديدش مي‌كنند، اما او وقعي نمي‌گذارد.

آن روز تدارك وسيعي ديده و پلاكاردهاي مختلفي را نوشته بوديم. مرحوم «حاج صادق اماني» شعارهايي مثل «خميني، خميني، خدا نگهدار تو/ بميرد بميرد دشمن غدار تو» و امثال اينها را انتخاب كرده و تدارك ديده بود. قرار بود صفوف ما پنج‌نفره باشد و افراد، قرآن را دست بگيرند و از رو و نه از حفظ بخوانند. يكي، دو تا نيرو هم در اطراف مسجد گذاشتيم، چون ماموران رژيم از شب قبل با سربازان مسلح و ماشين‌هاي ارتشي، مسجد را محاصره كرده بودند.

ما در تمام طول مسير، قدم به قدم نيرو گذاشته بوديم كه با تلفن خبرها را به ما مي‌رساندند. صبح عاشورا، جمعيت از هر طرف، به سوي مسجد حاج ابوالفتح هجوم مي‌آورد و نظامي‌ها همه فرار مي‌كردند. زنجير محاصره نظامي‌ها را پاره كرديم و وارد مدرسه كنار مسجد حاج ابوالفتح شديم. همه پلاكاردها و پرچم‌ها آماده بودند و شعارها را هم حفظ كرده بوديم. ناگهان ناصر جگركي با 200، 300 نفر آمد و با شعار حسين حسين وارد مدرسه شد.

مرحوم عراقي، شيخ عزيز را كه بچه دولاب و مرد زبلي بود، صدا كرد و گفت برو به ناصر بگو كه اين راهپيمايي مال امام حسين (ع) است، اگر كوچك‌ترين حركتي بكني، تكه بزرگت گوشت خواهد بود. وقتي شيخ عزيز اين پيغام را به ناصر داد، او ديگر جرات نكرد بماند و رفت.

جمعيت حركت كرد، ولي نتوانستيم صفوف پنج‌نفره ببنديم و مردم تمام عرض خيابان را گرفتند. به طرف ميدان بهارستان حركت كرديم. جمعيت از خيابان سعدي به طرف دانشگاه حركت كرد و نظامي‌ها هيچ عكس‌العملي نتوانستند، نشان بدهند.

از جلو كاخ مرمر هم رد شديم و آن شعارهاي عجيب داده شدند و هيچ عكس‌العملي ديده نشد. بعد از تظاهرات من و شهيد عراقي بلافاصله براي تقديم گزارش خدمت حضرت امام رسيديم، بعد از آن امام تصميم گرفت به فيضيه برود و سخنراني كند كه آن نطق شديداللحن را ايراد كردند بنابراين همه اين اتفاقات ضربه سختي به رژيم وارد كرد و باعث شد آنان به آن شدت به سخنراني امام خميني واكنش نشان دهند.

‌كدام بخش از سخنراني حضرت امام (ره) بيشتر رژيم پهلوي را براي دستگيري ايشان تحريك كرد؟
البته تمام بخش‌هاي سخنراني امام در فيضيه براي شاه سنگين بود و خشم رژيم را برانگيخت، اما به نظرم آن قسمت كه امام شاه را نصيحت كرد براي شاه سنگين‌تر بود، آن قسمتي كه گفت: آقا، من به شما نصيحت مي‌كنم، ‌اي آقاي شاه، ‌اي جناب شاه، من به تو نصيحت مي‌كنم؛ دست بردار از اين كارها. آقا، اغفال دارند مي‌كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروي، همه شكر كنند.

‌همان‌طور كه شما اشاره كرديد امام خميني (ره) در بخشي از سخنراني خود در مدرسه فيضيه شاه را نصيحت كردند كه دست از رويه‌اي كه دارد، بردارد و كاري نكند كه سرنوشتش مانند سرنوشت پدرش شود، با توجه به اين بخش از صحبت‌هاي حضرت امام (ره) آيا ايشان تا آن زمان قصد براندازي رژيم را نداشتند و مي‌خواستند با نصيحت و انتقاد اوضاع را روبه‌راه كنند يا نه از اول براندازي رژيم پهلوي را در نظر داشتند؟
بله، درست است اگر شاه خودش را اصلاح مي‌كرد و مجلس و حكومت مردمي تشكيل مي‌داد، امام هم حرفي نداشت، ولي كار از اين حرف‌ها گذشته بود. شاه نوكر و جيره‌خوار آمريكايي‌ها بود و برنامه‌هاي آنان را در كشور پياده مي‌كرد. اسراييل هم در جاي جاي كشورمان نفوذ كرده بود از اين رو امام مصمم بود كه رژيم را ساقط كند.

‌ساماندهي حركت 15 خرداد در قم را چه كساني بر عهده داشتند؟
قيام 15 خرداد قيامي نبود كه گروهي از قبل بنشينند و براي آن برنامه‌ريزي كنند، همه چيز كاملا خودجوش اتفاق افتاد. علاوه بر آن كسي خبر نداشت كه رژيم شاه اين گونه برخورد مي‌كند، ولي چيزي كه وجود داشت اين بود كه برخي گروه‌ها مثل موتلفه بعد از دستگيري امام خميني از اين موضوع بهره‌برداري و اعتراضات به رژيم پهلوي را گسترده‌تر كردند.

‌شما اشاره كرديد كه اعتراضات مردم خودجوش بود، آيا بعد از تجمع مردم نيز برنامه‌اي براي بيان مطالبات معترضان وجود نداشت؟ مي‌خواهم بدانم اگر حركت اعتراضي مردم با سركوب و كشتار روبه‌رو نمي‌شد، معترضان قصد داشتند چگونه آزادي امام (ره) را از حكومت مطالبه كنند؟
برنامه‌ريزي خاصي صورت نگرفته بود، چون رژيم از همان ابتداي شروع اعتراضات مردم سركوب و كشت و كشتار را آغاز كرده بود و مردم هم از دستگيري امام خميني و هم از نحوه برخورد رژيم شاه با اعتراض‌كنندگان به شدت عصباني شده بودند. در روز 16 خرداد، اسدالله علم با خبرنگاران داخلي و خارجي مصاحبه كرد و گفت كه به زودي 15 نفر از بزرگ‌ترين علما را به دادگاه نظامي خواهيم سپرد.

خبرنگار پرسيد آيا در ميان اين افراد، اعدامي هم هست؟ و علم تاييد كرد. پس از مصاحبه علم، مردم در سراسر شهرهاي بزرگ ايران به اعتراض پرداختند و بازار تهران به مدت 14 روز تعطيل شد. علما هم براي اعتراض به تهران هجرت كردند. شاه كه قصد محاكمه و اعدام امام خميني‌ را داشت، از يكپارچگي مردم وحشت و به‌ناچار عقب‌نشيني كرد.

‌چرا امام خميني (ره) 15 خرداد را براي هميشه عزاي عمومي اعلام كردند؟
جنايت‌هاي رژيم شاه در 15 خرداد آنقدر زياد بود كه مي‌توان راجع به آن چند كتاب نوشت. كشتار مردم در روز 15 خرداد تنها منحصر به قم نبود، بلكه كشتار جمعي در سراسر كشور بود؛ به همين دليل حضرت امام، 15 خرداد را براي هميشه عزاي عمومي اعلام كرد.

‌چرا قيام 15 خرداد با همه گستردگي‌اي كه داشت 15 سال بعد منجر به فروپاشي رژيم پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي شد و ‌اينقدر طول كشيد؟
آمريكا، اسراييل و همه قدرت‌هاي جهان پشت رژيم پهلوي بودند و اين رژيم كاملا مسلح بود، در حالي كه مردم دست خالي بودند و تنها با نيروي اراده و اعتماد به خدا به مقابله با رژيم به پا خاستند. علاوه بر آن، رهبري قيام‌ها و اعتراضات مردم را امام خميني برعهده داشتند كه رژيم شاه ايشان را تبعيد كردند كه همين امر دسترسي به رهبري و دريافت و اطلاع‌رساني رهنمودهاي ايشان را با دشواري‌هايي همراه مي‌كرد.