bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۱۹۵۱۸
مراسم هفتمين روز درگذشت حميد سمندريان با پيام بهرام بيضايي

روز هفتم؛ هما روستا در برابر صندلی خالی

مراسم هفتمين روز درگذشت حميد سمندريان با پيام بهرام بيضايي، اجراي دو قطعه موسيقي توسط سالار عقيلي و محمد معتمدي و چند سخنراني در تالار اصلي مجموعه‌ي تئاتر شهر برگزار شد.

تاریخ انتشار: ۱۱:۳۳ - ۳۰ تير ۱۳۹۱
فرارو- مراسم هفتمين روز درگذشت حميد سمندريان با پيام بهرام بيضايي، اجراي دو قطعه موسيقي توسط سالار عقيلي و محمد معتمدي و چند سخنراني در تالار اصلي مجموعه‌ي تئاتر شهر برگزار شد.

در اين برنامه كه توسط خانه‌ي تئاتر برگزار شد، افشين هاشمي پيام بهرام بيضايي را براي حاضران خواند.

«پرده بسته شد

به احترام برخيزيم

به آن سمندر آتشين درود

كه از خاكسترش جوجگان صحنه برآيند

صحنه خاكستر

پهنه سوختگان

زنده از آتش خويش

بيرقش را به دوش مي‌بريم

چه لبخندي بود

نمايش داغ‌دار اوست»

قطب‌الدين صادقي ـ كارگردان تئاتر و استاد دانشگاه ـ حميد سمندريان را معلمي كامل توصيف كرد كه هرگز كار مبتذل نكرد.
  • حميد سمندريان هرگز براي پول،‌ پست يا خوش‌آمد ديگران كاري اجرا نكرد، بلكه هميشه كارهايي را به صحنه برد كه به آن‌ها اعتقاد داشت.
  • تفكر سمندريان يك تفكر اجتماعي درباره‌ي بحرا‌ن‌هاي روز بود و هر نمايشش يك اتفاق بود. پرسش مطرح مي‌كرد و دنبال پاسخ بود. او همواره در معلمي و در كارگرداني تأثيرگذار بود و هرگز كاري عوامانه اجرا نكرد.
  • تمام آثاري كه سمندريان اجرا كرد، آثار طراز اول دنيا بودند كه خيلي خوب آن‌ها را با جامعه‌ي ما پيوند مي‌زد. سمندريان مرد آزاده‌اي بود كه اندوه و ترس را نمي‌شناخت. هرگز آدمي دم دستي نبود، بلكه به‌شدت دوست‌داشتني و مردمي بود، ولي حد يك هنرمند را نگه مي‌داشت.
  • او هرگز كار مبتذل نكرد، گزيده‌كار بود و از اين نظر براي بچه‌هاي تئاتر الگو بود. در تمام آثارش، عشق به انسانيت و جامعه وجود دارد و هرگز عشق در آثار او به معناي فلج شدن احساسات نيست، بلكه رفتن به سوي ديگران است.
  • برخي سمندريان را وام‌دار خود كردند؛ اما او وا‌م‌دار هيچ كسي نيست، بلكه همه وام‌دار او هستند. كسي حق ندارد قهرمان‌بازي كند و از دست‌آوردهاي سمندريان براي خود دكان بسازد. سمندري مردي آزاده است انديشه،‌ خلاقيت و آزادگي كه براي هنرش قائل شد، از او چهره‌اي بي‌نظير ساخت است.
  • سربلندم بگويم حميد سمندريان نيز جزو افرادي است كه كار كرد،‌ مفيد كار كرد،‌ ديگران او را دوست داشتند و خوشبخت از دنيا رفت. اميدوارم همه‌ي ما خوشبخت از دنيا برويم.

پس از سخنان صادقي، محمد معتمدي ـ خواننده‌ي موسيقي سنتي ـ با همراهي آرش كامور كه كمانچه مي‌نواخت، قطعه‌اي موسيقي را اجرا كرد. اين قطعه‌ي غم‌انگيز حاضران را متأثر كرد و بسياري از حاضران به آرامي اشك مي‌ريختند. پس از آن، خسرو خورشيدي ـ طراح صحنه و لباس ـ كه تجربه‌هاي متعددي در همكاري با حميد سمندريان داشت‌، درباره‌ي او سخن گفت.
  • حميد سمندريان فقط يك نام نبود، بلكه به تاريخ هنر ما پيوسته است. او ادامه‌دهنده‌ي راه افرادي مانند نوشين، سركيسيان، سارنگ‌، بهرامي‌ و ... بود كه در شرايط دشواري، تئاتر كار كردند و او با قدرتي بي‌نظير، اين ارثيه را در كنار ديگر همكاران خود به جوانان اين ديار بخشيدند.

در ادامه، سالار عقيلي ـ خواننده ـ كه جزو شاگردان حميد سمندريان بوده است، در شرايطي كه به‌خاطر شركت در اين مراسم، از شمال به تهران آمده بود، با تسليت گفتن درگذشت حميد سمندريان، گفت: افتخار داشتم 11 سال پيش در دانشكده‌ي هنر و معماري، در رشته‌ي تئاتر شاگرد استاد باشم و از اين جهت به خود مي‌بالم.
  • در آن دوره، به‌خاطر سفرهايي كه براي اجراي كنسرت‌هايم داشتم، نمي‌رسيدم سر كلاس حضور پيدا كنم؛ اما استاد سمندريان هميشه با روي گشاده من را مي‌پذيرفت و مي‌گفت، سالار تو آواز بخوان من نمره‌ات را مي‌دهم.
  • بزرگ‌ترين ميراث استاد سمندريان، به‌جز مسائل علمي و تكنيكي،‌ رفتار،‌ اخلاق و منش او بود.
  • قصد آواز خواندن ندارم. فقط به استادم اداي دين مي‌كنم كه به موسيقي و آواز علاقه داشت و مطمئنم به گوش او خواهد رسيد.
او سپس بدون ساز و موسيقي براي حميد سمندريان آواز خواند.


سپس اسماعيل شنگله ـ دوست سمندريان و هنرمند تئاتر ـ به بيان خاطراتي از آشنايي و دوستي‌اش با حميد سمندريان پرداخت.
  • سمندريان در دوره‌اي به ايران برگشت كه هيچ مطلبي درباره‌ي تئاتر نمي‌دانستيم. فقط دو كتاب چاپ شده بود. او در دوره‌اي بازگشت كه دوران افول لاله‌زار و ورود رقاصه‌ها به تئاتر بود. من جزو كساني بودم كه شانس داشتم و با او آشنا و دم خور شوم.
  • بعد از تماشاي اولین نمايش سمندریان، رفيع حالتي ـ اولين استاد من ـ گفت كه ستاره‌اي در تئاتر ايران درخشيد.
  • متأسفانه آنچه روح حساس حميد سمندريان را اذيت كرد، فقط اين نبود كه اجازه ندادند برخي نمايشنامه‌هاي مورد علاقه‌اش را اجرا كند، بزرگ‌ترين آرزوي سمندريان اين بود كه سرپناهي داشته باشد. هرچند كوچك. هميشه مي‌گفت دوست دارم جايي داشته باشم كه هر شب بتوانم خودم چراغش را روشن كنم.
پس از اين سخنان،‌ هنرمنداني مانند ايرج راد،‌ اصغر همت‌ و علي بي‌غم روي صحنه آمدند و شعر رهي معيري «با ما بودي، بي ما رفتي ...» را اجرا كردند.


در ادامه، هما روستا ـ همسر حميد سمندريان ـ به دعوت احترام برومند كه اجراي برنامه را برعهده داشت، روي صحنه رفت. در وسط صحنه، يك صندلي گذاشته شده بود كه كيف حميد سمندريان و كت او روي آن قرار داشت. هما روستا در برابر اين صندلي زانو زد، دستي بر آن كشيد و در جاي خالي سمندريان‌، شاخه‌ي گلي گذاشت.

سپس ستاره اسكندري شعري از شاملو را با اجراي قطعه‌اي ويلن‌سل توسط آنكيدو دارش خواند و مراسم به پايان رسيد.


حواشی
اين مراسم با پخش اذان با صداي استاد موذن‌زاده اردبيلي آغاز شد.

در جاي‌جاي اين برنامه، تصاوير حميد سمندريان با همراهي موسيقي مورد علاقه‌اش پخش شد. تصاويري كه سمندريان با حرارت از تئاتر صحبت مي‌كرد و ديدگاه‌هايش را درباره‌ي اين هنر مي‌گفت.

احترام برومند، مجري اين برنامه و حميد پورآذري، كارگردان آن بود.

در اين برنامه هنرمنداني مانند پري صابري‌، مرضيه برومند،‌ پرويز پورحسيني،‌ حسن پورشيرازي‌، علي دهكردي،‌ بهروز بقايي،‌ داوود فتحعلي‌بيگي،‌ محمد حاتمي،‌ محمد زرين‌دست،‌ بهرام شاه‌محمدلو، حسن دادشكر،‌ كوروش سليماني،‌ هاله مشتاقي‌نيا،‌ الهام پاوه‌نژاد، محمد يعقوبي‌، حسين كياني‌،‌ نگار عابدي‌، روح‌الله جعفري،‌ افسانه ماهيان‌، ايرج محمدي و مديراني مانند قادر آشنا،‌ محمدحسين ايماني خوشخو، و حسين پارسايي حضور داشتند.