bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۲۵۲۸۸

پاسخی به "سایه سلطان و..."؛ عاقبت منزل ما وادی خاموشان است

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۱ - ۲۰ شهريور ۱۳۹۱

فرارو- محمد مقتدایی با ارسال یادداشتی به مسائل مطرح شده در یادداشت "سایه سلطان و دست کاری آثار ملی و ماندگار موسیقیِ ایرانی" پاسخ داده است. 

متن یادداشت محمد مقتدایی به این شرح است:  

انتشار متنی به ظاهرا انتقادی در سایت فرارو با عنوان_ "سایه سلطان" و سلاخی آثار ملی و ماندگار موسیقیِ ایرانی _ بهانه ای شد تا در این نوشتار، بررسی دوباره ای در باره برخورد ها با آثار فرهنگی – ملی – تاریخی کشورمان داشته باشیم.

در ابتدا لازم به توضیح است که آنچه در پی می آید بیش از یک دفاعیه، دعوتی است به نگاهی دیگر که احتمالا مناظری متفاوت را نمایان خواهد ساخت.

در اینکه آثار ملی - تاریخی که ریشه در فرهنگ کهنسال ایران زمین دارند، محدود به ابنیه و اشیاء باستانی نمیشوند شکی نیست.

موسیقی ایرانی بی شک یکی از مهمترین شاخه های درخت تنومند فرهنگ ایرانی اسلامی ماست که نیاز به حراست و میل به رشد آن، نزد دلسوزان فرهنگی از بدیهیات است.

از سوی دیگر برخورد رسانه ملی _ خصوصا در سالهای اخیر_ با موسیقی اصیل ایرانی، و به طور کلی موسیقی و هنر برخوردی سلیقه ای، غیر شفاف و آسیب زا بوده که نشان از بی برنامگی و بلاتکلیفی رسانه ملی با پدیده موسیقی است.

امروز که نسل جوان جامعه ما شدیدا تحت تاثیر فرمی خاص و غالبا مبتذل از موسیقی است، نیاز به یک شبکه مستقل برای تولید و انتشار آثار فاخر موسیقی چه در بخش موسیقی اصیل ایرانی چه در بخش موسیقی پاپ و ... کاملا محسوس است. یک نگاه کوتاه به سلیقه موسیقایی بدنه جامعه حقیقت تلخی که همان افت سلیقه موسیقایی مردم است را به رخ می کشد. در این سیر نزولی جرم رسانه ملی اگر بیش از پدیده تهاجم فرهنگی نباشد حداقل در همان سطح است.

با بستن بازار عرضه، نمیتوان تقاضا را از بین برد، بلکه کمکی شایان تقدیر! به بازار سیاه می شود که " هر کالایی" را با هر محتوا و سطح کیفی، به خورد فرهنگ مردم بدهد.

تا اینجا با انتقادات نوشتار "سایه سلطان" و سلاخی آثار ملی و ماندگار موسیقیِ ایرانی اثبات برادری شد.

از این پس جهت گیری این نوشتار دعوتی به نگاه منصفانه و واقع بینانه به تصنیف "سایه سلطان" با شعر " عبدالجبار کاکایی" و صدای "سالار عقیلی" است.

در متنی که آقای حامد ملک در رد این اثر منتشر کردند، نوعی سردرگمی و هیجان زدگی به چشم می آید که باعث می شود مخاطب بیش از آنکه با یک نقد منصفانه روبرو باشد، مرعوب یک خطابه پرشور و شعار در دفاع از مفاخر ملی گردد.

در نگاهی دقیق تر به متن مذکور باید بپرسیم کجای مقاله آقای حامد ملک به "نقد علمی اثر" می رسیم؟

کدام ایراد فنی را به خواننده، تنظیم کننده، و شعر در می یابیم که نشان از نگاه منصفانه ی یک منتقد دلسوز باشد؟ آیا سالار عقیلی در اجرای این اثر اشتباه فنی داشته؟ آیا شعر عبدالجبار کاکایی _ با نگاهی علمی _ ایرادی ساختاری، محتوایی یا زبانی دارد؟

یا نگارنده مطلب مذکور با سخنرانی در باب قداست اثر "به اصفهان رو" و ستایش سازندگانش _ که الحق قابل ستایشند _ سعی دارد هرگونه بهره گیری از این اثر را حرام اعلام کند؟ آیا همین که سلیقه یک نفر باز نویسی یک تصنیف قدیمی را_ هرچند با وفاداری به اثر قدیمی باشد_ نمی پسندد، علت تام برای تخریب و تاختن بر این حرکت است؟ ابتذالی که بار هابر ان تاکید شده دقیقا در کدام بخش تصنیف " سایه سلطان" است؟ در آواز؟ در تنظیم؟ در شعر؟

مخاطب با درک کدام استدلال باید به اقناع برسد که تصنیف "به اصفهان رو" سلاخی شده و خون فرهنگ پارسی از دست های سازندگان " سایه سلطان" می چکد؟!

آیا منطقی است که استاد تاج اصفهانی را با سالار عقیلی جوان قیاس کنیم و انتظار داشته باشیم باز نویسی و باز خوانی اثر دقیقا مانند تصنیف "به اصفهان رو" باشد؟ و از همه مهتر باید پرسید آیا قداست دادن به آثار فرهنگی – تاریخی، و پیچیدن این یادگاران کهن در هاله ای به رنگ اساطیر کمکی به حفظ و معرفی این آثار است؟

پاسخ سوال های فوق بر ما پوشیده است؛ اما سعی می کنیم پاسخی به سوال پایانی که اساس این گونه حرکت ها را بررسی می کند بدهیم.

افول فرهنگ سنتی ما در صد سال اخیر بر هیچکس پوشیده نیست. برخورد جامعه ما با پدیده مدرنیسم و زد و خورد های فرهنگی که در نهایت به سیاست کشیده شد، در بعضی موارد مانند کشف حجاب، برخورد مقاوتی و محکم بود که شاید همین فرهنگ مقاومتی یکی از ریشه های اصلی شکل گیری انقلاب اسلامی ایران شد. اما از سوی دیگر برخورد پذیرشی در برابر مدرنیسم قابل انکار نیست. تغییر و تحولات عمیقی که در ادبیات با چهره هایی مانند نیما یوشیج ایجاد شد؛ تغییر سبک معماری ایرانی و پدیده آپارتمان نشینی، اتوماسیون صنعتی و حمل و نقل، مدراس مدرن و دانشگاه ها، حقوق مدنی و حقوق زنان، و حتی تغییر فرهنگ تغذیه و سفره ی ایرانی همه نشان از تحولات فرهنگی و پذیرش این تحولات از سوی جامعه دارد.

موسیقی ایرانی هم از این قاعده مستثنی نبود و با ورود موسیقی پاپ به ایران و در ادامه سبک هایی نزدیک به رپ، هیپ هاپ، جَز و ... مردم را از موسیقی سنتی و اصیل ایرانی دور کرد. تلاش های بسیاری از سوی اساتید موسیقی سنتی انجام شد تا حیات این شاخه از هنر ایرانی ادامه داشته باشد که بررسی آن در این فرصت ممکن نیست. تنها میتوانیم اشاره کنیم همین تلاش ها باعث شد امروز که بش از همیشه ی تاریخ مرعوب موسیقی غیر ایرانی هستیم، هنوز صدای خوش اهنگ نفس های موسیقی ایرانی به گوش برسد.

در این دوران _ با اذعان به کم کاری نهادهای فرهنگی برای توسعه موسیقی سنتی _ اگر بخواهیم با قداست بخشیدن به این آثار و اسطوره ساختن از اساتید و بزرگان بی مثالش، نزدیک شدن، بهره گیری و به روز رسانی این آثار را ممنوع اعلام کنیم؛ در عمل دستمان را بر گلوی موسیقی سنتی فشردیم تا همین نفس ها هم رفته رفته به خاموشی برسند.

با این نگاه های متعصبانه و هیجان زده، راهی جز سپردن موسیقی سنتی به موزه ها نمی ماند. و کیست که نداند موزه ها اگر مدفن فرهنگ های اصیل نباشند، آسایشگاه پدیده های رو به مرگ هستند. جدا کردن آثار تاریخی از زندگی مردم، پیچیدنشان در هاله تقدس و فرستادنشان به موزه ها وسپردنشان به بایگانی ها هیچ حاصلی جز دور تر شدن مردم از این آثار ندارد.

ساخت قطعاتی مانند "سایه سلطان" حتی اگر نتیجه ای ضعیف در پی داشته باشد، حرکتی در جهت معرفی "به صفهان رو" و "علی اکبر خان شهنازی" و "تاج اصفهانی" و " ملک الشعرای بهار" به نسل جوانی است که ریشه های فرهنگی اش را درست نمی شناسد. دستاورد چنین به روز رسانی هایی حداقل یاد دوباره ای است از آثار ملی - تاریخی که در هیاهوی زندگی مدرن به سوی فراموشی می روند. حتی اگر بازنویسی ها به مراتب ضعیف تر از اصل اثر باشند، همین که به بهانه تصنیف " سایه سلطان" چنین فرصتی ایجاد شده تا در باره این آثار صحبت کنیم خود گواهی بر مثبت بودن این حرکت است.

و صد البته در واقعیت و در قیاس این "به اصفهان رو " و "سایه سلطان" به ضعیف بودن سایه سلطان نمی رسیم. از آواز و تنظیم _ که در مقاله آقای حامد ملک نقدی به آنها نمی بینیم _ عبور میکنیم؛ اما ایرادی که بر شعر وارد شده موجب حیرت است. کسانی که با ادبیات پارسی آشنایی دارند با یک نگاه ساده در می یابند شعری که ملک الشعرای بهار برای تصنیف " به اصفهان رو" سروده، در قیاس با آثار خودش _ که اغلب آثاری استوار و ماندگارند _ شعری سست و ضعیف محسوب می شود.

به دلیل کمبود فرصت و خودداری از جسارت به بزرگانی نظیر بهار، از نقد ادبی صرف نظر می کنیم و تنها غزلی از بهار را مرور میکنیم:
آخر از جور تو عالم را خبر خواهيم كرد
خلق را از طره‌ات آشفته‌تر خواهيم كرد

اول از عشق جهانسوزت مدد خواهيم خواست
پس جهاني را ز شوقت پر شرر خواهيم كرد

جان اگر بايد، به كويت نقد جان خواهيم يافت
سر اگر بايد، به راهت ترك سر خواهيم كرد

هركسي كام دلي آورده در كويت به دست
ما هم آخر در غمت خاكي به سر خواهيم كرد

تا كه ننشيند به دامانت غبار از خاك ما
روي گيتي را ز آب ديده تر خواهيم كرد

يا ز آه نيمشب، يا از دعا، يا از نگاه
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهيم كرد

لابه‌ها خواهيم كردن تا به ما رحم آوري
ور به بي‌رحمي زدي، فكر دگر خواهيم كرد

چون بهار از جان شيرين دست برخواهيم داشت
پس سر كوي تو را پرشور و شر خواهيم كرد

همچنین شعر " به اصفهان رو " را مقایسه کنید با اشعاری مانند "مرغ سحر" که از آثار ملک الشعرای بهار هستند.

بدیهی است ضعف های کلامی در این تصنیف چیزی از ارزشهای استاد بی مثالی مانند ملک الشعرای بهار کم نمی کند، بلکه تنها اشاره به این واقعیت است که هر هنرمندی افت و خیز های بسیار دارد و در دیوان حافظ هم گاه ممکن است چنین باشد.

از سوی دیگر شعری که "عبدالجبار کاکایی" برای تصنیف "سایه سلطان" سروده به وضوح شعری قدرتمند و محکم است که، اتفاقا به اسکلت شعر بهار وفادار مانده. کاکایی در این شعر صورت تازه و الحق زیبا تری به همان روح شعر بهار داده که در وفاداری حتی استفاده از قافیه میانی را هم از یاد نبرده. تصاویر و زبان به روز تر شده، عاطفه و خیال در تعادل قرار دارند و به دلیل بهره گیری از ساختاری مدرن تر ارتباط بهتری با مخاطب برقرار می کند.

حتی در بیت "برخیز و بیا، باغ لاله را، تازه بین به چارباغش / عاشق تو کو؟، بی‌وفا بگیر، از لبِ شیرین سراغش " که به عنوان شاخص ِ ضعیف بودن شعر کاکایی در نقد سایه سلطان معرفی شده، نشانی از ضعف تالیف، لغزش زبانی، سستی روابط عِلی و ... نمی بینیم. این بیت اگر از بیت مسابهی که ملک اشعرای بهار سورده قوی تر نباشد بی شک ضعیف تر نیست؛ و صد البته این ادعا از منظر نقد ادبی قابل اثبات است.

در انتقادی که به شعر کاکایی وارد شده نگارنده متوجه نیست، تعبیر "بگیر از لب شیرین سراغش" به معنای بردن نام عاشق بر لب معشوق، و صدا زدن عاشق از سوی معشوق است!
ضمن اینکه مقدمه ای بر این سراغ گرفتن از عاشق در مصراع پیش داریم که اشاره ای به " لاله" است و آنان که ادبیات سنتی ما را می شناسند می دانند قرینه ای زیبا و محکم برای تعبیر مصراع دوم در دست است.

تنها علتی که می توانیم با تکیه بر آن، شعر کاکایی رادر مقایسه با شعر ملک الشعرای بهار فاقد ارزش معرفی کنیم، نام بسیار بزرگ ملک الشعرای بهار است و همان تقدسی که پیشتر سخنش رفت. و البته _ خدای ناکرده _ زنده بودن کاکایی و در گذشته بودن ملک الشعرای بهار هم میتواند دلیلی باشد برای ما، در جهت تخفیف شعر کاکایی؛ که ما عاشق شاعران درگذشته ایم !

در پایان آرزو میکنم در برخورد با پدیده های فرهنگی و حفظ آثار ملی – تاریخی، کاری نکنیم که بر پا سنگمان آید و به راهی نرویم، و آثار فرهنگی مان را به مسیری نکشانیم که بر ورودی آن نوشته شده " عاقبت منزل ما وادی خاموشان است" که خاموشی حق این فرهنگ و آثارش نیست.

وفا
United Arab Emirates
۱۵:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
یکه نکته برای اطلاع میگم؛ تاج اصفهانی در زمان خواندن تصنیف به اصفهان کمتر از 30 سال سن داشتند که ایشان نوشتند...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
آقای مقتدایی سلام
مثل اینکه شما هم با هیجان نقد "در سایۀ سلطان" را خوانده و به پاسخ اقدام نموده اید. در نقد "سایۀ سلطان" موضوع بررسی خوب یا بد و بررسی ابعاد فنی تصنیف آقای سالار عقیلی و شعر آقای کاکایی نیست مضوعوع نحوۀ برخورد با تصنیف استاد تاج است.
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
موافقم
ثمین
United Arab Emirates
۰۱:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
با سلام

اقای مقتدایی، شما به ترانه ها واشعار آقای کاکایی علاقه مندید و این با همراه دوستی شما، مانع بی طرفی حقیقی در نقد کار ایشان است، پس نتیجه گیری شما این گونه می شود که نوشته اید شعر کاکایی الحق صورت تازه و زیباتری به روح شعر بهار داده! این سلیقه شخصی شما است و متاثر از علاقه شما. این را که نمی شود اسمش را گذاشت نقد علمی و غیر جانبدارانه. اگر چه جناب کاکایی آثاری دارند که ایشان را ارج نهیم و دوست بداریم.
احمد امیرخلیلی
Switzerland
۰۱:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
کاملا موافقم با نظر آقای مقتدایی...نقد حامد ملک نقد حماسی و شتابزده ای بود فاقد نقد منطقی و اصولی به اثر
وفا
United Arab Emirates
۱۵:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
ای برادر کدوم اثر منظورتونه؟ اصلیا میگه یا جدیدرا؟ قرار نیست که همه تولیدات موسیقی نقد شوند.
جعفر مداح
United Arab Emirates
۰۰:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
حالا شما تو این گرونی و فشار اقتصادی به چی گیر دادین. اصل همه چی اقتصاده، فرهنگ هم تحت تاثیر اقتصاده. همه این مسائل به خاطر بدبختی و فشارهای اقتصادی و گرانیه. خب آهنگ ساز مجبوره کار زیاد بگیره کیفیت کارش میاد پایین. مثل همه چیزمون
انتشار یافته: ۲۱
ناشناس
United Arab Emirates
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
اين شد يك حرف حساب كه جواب نداره
ممنون از اَقاي مقتدايي
لیلا
Germany
۲۲:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
به نظر منم نباید کارای قدیمی رو دستکاری کرد. چون در سطح کار اصلی نمیشه اذیت کننده س.
خوب این آقایون اگه اینقدر هنر دارن یه کار جدید با شعر و آهنگ جدید بسازن ، چرا یه کار دیگه و خاطراتش رو خراب میکنن؟
حسين شكريان
United Arab Emirates
۱۵:۵۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
آقاي عزيز. شما منظور اين ينده خدا را متوجه نشدي . كسي با معرفيب آثار ملي و موسيقي اصيل به جوانان مخالف نيست. مثل اينكه كسي از آفتاب محروم كنند بعد براي معرفي آفتاب از شمع استفاده كنند. موضع حفظ و حراست و معرفي اين آثار به عهده سريال در شبكه دوم نيست . اصولا اتكا به آثار قدما و پخته خواري دردي از موسيقي سنتي دوا نمي كند . سزاوار نيست به بهانه معرفي آثار ريل صداهاي قدما را از آرشيو بيرون كشيده و دچار چالش كنيم . شاعر و آهنگساز و خواننده بايد به شيوه قدما عمل كنند نه از زحمات آنان سوء استفاده كنند . كسي هست كه بجاي نسخ اصلي آثار هنري به بدل آنها رو آورده و به به چه چه سر دهد .
گر تو قرآن برين نمط خواني
ببري رونق مسلماني
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
بارک الله خوب گفتی.
شهروند
United Arab Emirates
۱۷:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
ببخشید کی گفته نسل جوان به سوی موسیقی مبتذل حرکت می کند؟ کم جوان نداریم که موسیقی اصیل گوش می دهند و آن را کاملا می شناسند و...
شهروند
United Arab Emirates
۱۷:۲۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
ببخشید کی گفته نسل جوان به سوی موسیقی مبتذل حرکت می کند؟ کم جوان نداریم که موسیقی اصیل گوش می دهند و آن را کاملا می شناسند و...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۸:۱۲ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
متأسفانه ما نقد را مساوی با فحاشی و كينه جويی می دانيم و هم منتقد وظيفه خود میداند كه تند و غير منصفانه نقد كند و هم طرف مقابل هر گونه نقد را فحش و ناسزا میداند و اين وضعيت در ميان سياستمداران ما عادي است اما در ميان قشر فرهنگي و هنری خيلي زشت به نظر مي‌رسد.
یوسف
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
سالار عقیلی می توانست یکی از امیدهای نو پدید موسیقی کلاسیک باشد اما وی به سرعت راه اشتباه آقای افتخاری را پیمود و بدل به صدایی تکراری شد که از قبل کپی های زننده به روزگارش ادامه می دهد
ناشناس
United Arab Emirates
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
بله، لزوما صدای خوش و سواد موسیقی ایرانی خواننده را بزرگ نمی کند بلکه سلیقه، حساسیت، و روحیه فرهنگی اجتماعی هم دخیل هستند.
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
از نغمه‌ای خفته در گوشه‌ی اصفهانی

این هم ه هم تخیلیه هم ضعف تالیف نداره
اقا جان ماهمون تصنیفو میخوایم باهمه ضعفاش زیباتره!
هموطن
United Arab Emirates
۰۱:۰۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
پس چرا " بگیر از لب شیرین سراغش" توی معنا "بی وفا" حذف شده؟ خب خب خودت لا اقل سعی کن لغزش زبانی نداشته باشی
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
از نغمه‌ای خفته در گوشه‌ی اصفهانی

این هم ه هم تخیلیه هم ضعف تالیف نداره
اقا جان ماهمون تصنیفو میخوایم باهمه ضعفاش زیباتره!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۳:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
چرا آقای مقتدایی نگفته که شعر اصلی به اصفهان رو را سانسور کردن؟؟؟؟؟؟؟؟
سفسطه نکن آقای مقتدایی، درسته اون انتقاد منصفانه نبود ولی حرفهای درستی هم داشت. چرا بیت به اون مهمی را حذف کرده بودن؟؟؟
ها؟؟؟؟ جواب بده
خداجو
United Arab Emirates
۰۰:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
خب تو تیتراژ اول تصنیف اصلی نصفش نیست، اون نصفه ای هم که هست، یک مصرعش نیست، کی به کیه؟!!