bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۵۸۳۷۱
به بهانه اسباب‌کشی "به و از" پاستور

پایانی برای هرکس!

تاریخ انتشار: ۱۵:۵۱ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۲
محمد خدادی؛ با اسباب‌کشی محمود احمدی‌نژاد از پاستور، پایان دوره یکی دیگر از دولتها  با صدها خبر، تحلیل، مصاحبه، نظر موفق و مخالف، ادعا، آمار و... همانند هر دولت دیگری رقم خورد، پایانی که چه زود، دیر شد.

احمدی نژاد بی شک در نوع خود بی نظیر بود؛ هرگونه که بخواهی بپنداری، ویژگی های بیشماری را می توان برای او و همراهانش برشمرد و بر خواهند شمرد!

اما نکته حائز اهمیت درک و باور فرارسیدن پایان در شروع هر دوره فعالیت است، چه آنکه انسان نیز پایانی دارد و تنها خداوند لایزال است و بس.

یکی از دوستان نقل می کرد که در معارفه آغاز مسئولیتی که به او واگذار شده بود این جمله را بیان داشته "امروز که شروع کارم است به سخنانم در جلسه خداحافظی فکر می کنم" حتی اگر سالها بعد باشد، چون فکر می کنم اگر چه دور است ولی خیلی زود فرا می‌رسد و من با این نگاه، واقع‌بین‌تر می توانم پاسخگو باشم؛ واقعیت این است که "زود، دیر" می شود.

پایان دوره احمدی نژاد فرا رسید، اما می توان براحتی پایان دوره آقای روحانی رئیس جمهور منتخب را نیز حتی اگر هشت سال دیگر باشد، بعنوان یک واقعیت فرا رو قرار داد، با این تفاوت که آیا با نگاه به آن روز پایانی، امروز شروع می‌شود؟

ظاهرا بدلیل اهمیت جایگاه ریاست جمهوری همه نگاه ها به "شروع – پایان " تکیه کننده بر این جایگاه است، در حالیکه همه ما در مناسبات اجتماعی رسمی و غیر رسمی، دولتی و بخش خصوصی، حقوقی و حقیقی و.... نیز این شروع و پایان را تجربه می کنیم و روزانه هزاران شروع و پایان در جامعه، دستگاههای اداری و خصوصی و .... صورت می گیرد و صد البته هنجارهای خوب و بد، زشت و زیبا، بدنبال آن!

بی شک اگر باورکنیم که شروع و پایان واقعیت بی بدلیل انسانهاست و باور اینکه خیلی زود پایان می رسد و این مهم،  قالب بر فکر، تصمیم و عمل ما باشد، بی شک بر نتیجه رفتار ما نیز اثر خواهد گذاشت؛ بدین خاطر شاید بد نباشد که برای پایانی که زود خواهد رسید، برخی نکات ذیل را درذهن داشته باشیم:

1- افراط، نه در لغت بلکه در عمل جایگزین تعادل شود زیرا مصداق تعادل درعمل هویدا می شود،  واقعیت آن است که هیچکس خود را افراطی نمی داند و همه از تعادل سخن می گویند، ظاهرا افراط مدعی ندارد، بلکه همه مدعی تعادل اند، اما قضاوت در نتیجه عمل است نه ادعا، حساب عمل هم نزد خداوند و یعد از آن نزد مردم باقی خواهد ماند.

2- معنی تعادل را در قراردادن خوب و بد کنار هم بدانیم، پس پایان احمدی نژاد و هر کس در هر موقعیتی را با دونگاه موفقیت و ناکامی در برنامه ها بپذیرم، نمی شود یک دولت، فرد، خوب یا بد باشد، نسبی بودن هر چیز را بپذیریم حتی اگر نمره قبولی آن از صد، ده باشد.

3- اخلاق را همه مورد تاکید قرار می دهند، اما مشکل امروز، مصداق اخلاق در عمل است؟ یعنی  ادب، احترام و تواضع و... حتی با آنانی که ما آنها را کارآمد نمی دانیم و انتقاد جدی به آنان داریم. رفتار اخلاقی با خوبان و موافقان و مریدان و همراهان و... که موفقیت  نیست، در مقابل اگر با بی ادبان با ادب رفتارکنیم برای نهادینه شدن ادب در جامعه موفق عمل کرده ایم، چه آنکه آنها با ما اینگونه نکرده باشند، بفهمند یا نفهمند.

4- موفقیت و ناکامی را دو واقعیت در راستای هم بدانیم،  و بپذیریم که درجهان هستی تنها قادر متعال مظهرکمال است و بس. پس از قبول، اظهار و... ناکامی نترسیم و با قبول آن اعلام کنیم که قرار نبوده در همه زمینه ها کامیابی داشته باشیم. اما در همه زمینه ها هرچه در توان داشته ایم، گذاشته ایم.

5- باورکنیم که در عالم هستی الزاما نباید نتیجه تلاش ما معطوف به صد در صد توفیق درهمه زمنیه ها باشد، و اصولا ما رابطه ای با ناکامی و عدم موفقیت نداریم و حتی به آن فکر نمی کنیم، از واژه همیشه، همه حال در هر موضوعی ما فقط موفق بوده ایم دوری کنیم، بلکه برای ما  تلاش سخت کوشانه، با تدبیر و از سر صدق و برای رضای خداوند  اهمیت داشته باشد، اما قبول کنیم که انسان هستیم،  تلاش می کنیم و هر چه در توان داریم، می گذاریم، اما نتیجه هرچه باشد، می پذیریم( قرار نیست موفقیت مطلق باشد بلکه نسبی است) البته  تلاش عموما اگر تلاش سخت کوشانه از سر صدق باشد، منتج به موفقیت نسبی خواهدشد اما اگر نباشد هم مهم نیست.

6- ما بد بدرقه بودن را همیشه مذموم می دانیم  اما درمورد خودمان؛ نسبت به دیگران ظاهرا، اگر، اماهای زیادی وجود دارد که باید این را از قید زمان و مکان و مصداق، آزاد نمود؛ آنانی را هم که ممکن است مطلوب ما نباشند را خوش بدرقه کنیم، آنها که دوستشان داریم را که قطعا بدرقه خوش خواهیم نمود.

7- درهر رفتاری، گفتاری و قضاوتی، کمی صبر و تحمل و تامل داشته باشیم؛ ضرورتی برای پاسخ به هر سوالی همان هنگام نیست، فایده سخن گفتن به "تاثیر" آن است نه صرفا به "بیان"  آن. باور اینکه در هر موضوعی کارشناس، صاحب نظر، داور و ... نیستیم نیز بعنوان یک ضرورت بپذیریم، حتی اگر رئیس جمهور باشیم، آنگاه رنج کمتری خواهیم کشید و به نتایج بهتری دست خواهیم یافت و مخلص کلام اینکه در عمل آنچه برای خود می پسندیم برای دیگران نیز توصیه کنیم، اگر چنین کنیم قطعا  زود، دیر نخواهد شد؛ اما اگر غیر از این شود، تنها می ماند حسرت فرصت های  از دست رفته که چرا زود، دیرشد و اگر دیر نمی شد، چه‌ها می شد.