bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۵۹۰۶۴

مرسی، ماندلای جهان عرب است!

توکل کرمان، برنده جایزه صلح نوبل سال 2011 طی گزارشی برای فارن پالسی به بررسی اتفاقات اخیر مصر پرداخته و با مطرح کردن این سوال که چرا باید از مبارزه اخوان المسلمین برای رسیدن به دموکراسی حمایت کنیم، به تشریح نقش مصر در به جریان انداختن دموکراسی در سراسر جهان عرب پرداخت.

تاریخ انتشار: ۱۳:۲۶ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۲
فرارو- توکل کرمان، برنده جایزه صلح نوبل سال 2011 طی گزارشی برای فارن پالسی به بررسی اتفاقات اخیر مصر پرداخته و با مطرح کردن این سوال که چرا باید از مبارزه اخوان المسلمین برای رسیدن به دموکراسی حمایت کنیم، به تشریح نقش مصر در به جریان انداختن دموکراسی در سراسر جهان عرب پرداخت.

 به گزارش سرویس بین الملل فرارو به نقل از فارن پالسی، کرمان در گزارش خود می نویسد: چندی پس از کودتای نظامی که برکناری محمد مرسی، رئیس جمهوری مصر را به دنبال داشت، اعلام کردم که به معترضان طرفدار مرسی در میدان ربا الدعویه قاهره می پیوندم. من در صنعا در یمن زندگی می کنم اما همه ما که امیدمان به بهار عربی است در آنچه در مصر رخ می دهد سهم داریم: کاش می توانستم علیه کشتار، غیبت اجباری و زندانی کردن مخالفان کودتا—جنایاتی که با سکوتی وحشتناک از سوی فعالان حقوق بشر و نخبگان سیاسی روبرو شد—اعتراض کنم. این شخصیت ها نه تنها محکوم کردن نقض اینچنینی آزادی را رد کردند بلکه سعی در توجیه چنین اقداماتی داشته اند.

من به طور عمومی اعلام کردم که در دفاع از دستاوردهای 25 ژانویه 2011 --آزادی بیان، تجمع مسالمت آمیز و حق مردم در انتخاب رهبرشان به ربا الدعویه می روم. من به دلیل فعالیت هایم هدف انتقاد شدید رسانه های طرفدار کودتا قرار گرفتم: حامیان رژیم من را تهدید به مرگ و حتی محاکمه به اتهام جاسوسی و دخالت در امور مصر کرده اند.

 چهارم آگوست بود که به فرودگاه قاهره رسیدم و پیش از راهی شدن تمام سناریوهای ممکن را در ذهن داشتم: گمان می کردم که مقامات مصری اجازه ورود می دهند و بعد در خیابان مورد حمله قرار می گیرم، تهدیدات برای دستگیری ام عملی می شود، کشته می شوم یا تحت پیگرد قانونی قرار می گیرم. اما مقامات مصر به من اطلاع دادند که اجازه ورود ندارم و خیلی زود با همان هواپیمایی که آمده بودم، به یمن دیپورت شدم، بدون آنکه دلیل روشنی به من ارائه شود.

 متاسفانه من نتوانستم در کنار معترضان میدان ربا الدعویه قرار بگیرم و مطالبات مشروع آنها را فریاد بزنم. ما نباید از قرار گرفتن در کنار مردمی که رویای دموکراسی، عدالت و زندگی با عزت را در سر می پروانند، خجالت زده باشیم. نظام فعلی مصر، نخستین رئیس جمهوری منتخب تاریخ این کشور را برکنار کرده، قانون اساسی که 60 درصد حمایت مردم در همه پرسی را از آن خود کرد را به تعلیق درآورده، و حزب عدالت و توسعه اخوان المسلمین را به طور کامل از حیات سیاسی کشور خارج کرده است. برای ما که نگران آینده مصر هستیم، گزینه های اندکی وجود دارد: ما می توانیم از ارزش های مدنی و دموکراسی حمایت کنیم یا طرف حکومت نظامی، استبداد و اجبار باشیم.

 مرسی نه تنها رئیس جمهوری منتخب مصر که از طریق دموکراتیک انتخاب شد، بود بلکه حال به عنوان نلسون ماندلای جهان عرب ظهور می یابد. این رهبر آفریقای جنوبی صلح و دموکراسی را به کشورش آورد؛ مصر در طول حکومت یک ساله مرسی از آزادی بیان و حق تظاهرات صلح آمیز بهره برد و هیچ یک از مخالفان سیاسی وی زندانی نشدند. حتی زمانیکه وی به اجبار برکنار شد، کسی را زندانی نکرد و نکشت و هرگز متوسل به زور نشد. این مساله در منطقه بی نظیر است.

 مرسی و پیروانش با حفظ این رویکرد صلح آمیز، نقشی کمتر از کنگره ملی آفریقای ماندلا نخواهند داشت. طرفداران مرسی علیرغم قرار گرفتن در معرض کشتار، دستگیری و سرکوبگری به روند دموکراتیک پایبند بوده و مانع ورود مصر به جنگ داخلی شدند. جهان آزاد باید نقش مثبت این افراد را با حمایت از آنها و محکوم کردن جنایاتی که علیه مرسی، حزب وی و شخصیت های طرفدار دموکراسی رخ داده، به رسمیت بشناسد.

 من کمبودهای دولت قبلی را نادیده نمی گیرم: من پیش از کودتا از تظاهرات 30 ژوئن علیه مرسی حمایت کردم اما نگاهم به یک هدف بود—پایان دادن به شکافی که در جامعه مصر ایجاد شده بود و ساختن کشوری بر مبنای مشارکت نه حکومت اکثریت محدود. هدف ارتش از بازگشت به قدرت ریشه کن کردن اخوان المسلمین و شرکای این جنبش و جایگزین کردن بازندگان یک انتخابات دموکراتیک—یعنی محمد البرادعی و جبهه نجات ملی—به جای این گروه است.

دموکراسی در سایه حکومت ارتش شکوفا نمی شود—تاریخ تاکنون چنین اتفاقی را به خود ندیده است. در مصر هم این امر با توجه به نقض خشونت آمیز حقوق و آزادی از زمان کودتا کاملاً مشهود است. پلیس این کشور عقب نشسته و حتی عملکردی به مراتب بدتر از دوران حسنی مبارک دارد.

 آنچه در مصر امروز رخ می دهد بسیار ترسناک است: این کودتا می تواند باعث از دست رفتن اعتقاد جامعه به دموکراسی شود که منجر به فرصت یافتن گروه های تروریستی برای یافتن حیات دوباره خواهد شد. همانطور که ایمن الظواهری، مرد شماره دوی القاعده در آخرین پیام صوتی خود گفت، اخوان در انتخابات پیروز شد. وی نتیجه گرفت که دموکراسی بن بستی بود که در غرب به عنوان یک حق انحصاری شناخته شده اما برای اسلام گرایان دست نیافتنی است. ضمن اینکه همراهان القاعده در سوریه و عراق با طعنه زدن به اخوان المسلمین عنوان می کنند که چاره کار بمب است نه صندوق های رای. رهبران این کودتا با بستن مسیر تغییر صلح آمیز و تضعیف گروه های اسلام گرا از این موضع حمایت کرده و به نفع گروه های تروریستی فعالیت می کنند.

آنچه در مصر روخ می دهد تنها در مصر نخواهد ماند—مفاهیم این کودتا تا هزار مایل دورتر طنین انداز خواهد شد. نباید بهار عربی را مجموعه ای از اتفاقاتی بدانیم که ارتباطی با هم ندارند: مردم خاورمیانه همگی علیه دیکتاتوری به پا خاستند و رویای مشابهی از آزادی، عزت و دموکراسی دارند.

 تمام رژیم های سرنگون شده در کنار رژیم های سرکوبگری که در طول بهار عربی تداوم یافتند، از کودتای مصر حمایت می کنند. اما هنوز هم برای تغییر دادن این شرایط دیر نشده است: همانطور که سیاست های سرکوبگری می تواند از مصر آغاز شود و به دیگر کشورهای عرب سرایت کند، یک دموکراسی شکوفا در قاهره می تواند به راحتی در سراسر جهان عرب گسترده شود. شاید به همین دلیل است که بسیاری از قدرت های منطقه ای و بین المللی علیه یک مصر دموکراتیک صف کشیده اند. با این حال کسانی که از آزادی و دموکراسی در خاورمیانه حمایت می کنند باید با تمام قدرت در مقابل این دیکتاتوری جدید در قاهره ایستادگی کنند.