bato-adv
bato-adv

فرمان‌آرا: ممنوع الخروجی ام را شوخی تلقی کردم

دیدار جداگانه رییس سازمان سینمایی با کارگردانان مهم سینمای ایران از جمله عباس کیارستمی، ناصر تقوایی، بهمن فرمان‌آرا، خسرو سینایی و رخشان بنی‌اعتماد حرکت جدید و امیدوارکننده‌ای بود که در دولت تدبیر و امید کلید خورد. این اتفاق چنین نویدی را داد که بالاخره فیلمسازان سینمای ایران می‌توانند به کار اصلی خود که همانا فیلم‌ساختن است، بازگردند؛ موردی که علاقه‌مندان سینما آرزو به دل مانده بودند. مدت‌ها این اهالی سینما به جای اینکه مورد تفقد قرار بگیرند، با انگ از صندلی‌ای که جایگاه اصلی‌شان بود رانده شدند.

تاریخ انتشار: ۰۷:۴۵ - ۲۷ آذر ۱۳۹۲
  دیدار جداگانه رییس سازمان سینمایی با کارگردانان مهم سینمای ایران از جمله عباس کیارستمی، ناصر تقوایی، بهمن فرمان‌آرا، خسرو سینایی و رخشان بنی‌اعتماد حرکت جدید و امیدوارکننده‌ای بود که در دولت تدبیر و امید کلید خورد. این اتفاق چنین نویدی را داد که بالاخره فیلمسازان سینمای ایران می‌توانند به کار اصلی خود که همانا فیلم‌ساختن است، بازگردند؛ موردی که علاقه‌مندان سینما آرزو به دل مانده بودند. مدت‌ها این اهالی سینما به جای اینکه مورد تفقد قرار بگیرند، با انگ از صندلی‌ای که جایگاه اصلی‌شان بود رانده شدند.

در واقعیت جای خودی و غیرخودی در سینمای ایران عوض شد و در آن مدت فقط فیلم هیاهوهایی ساخته شد برای هیچ! در این دیدار فرصتی فراهم شد ایده‌هایی که سال‌ها در کنج ذهن قصد پرواز داشتند وارد کلام شوند و امیدوارانه مجالی پیدا کنند تا در قالب تصاویر جهان جدیدی را تجربه کنند. با این هدف سراغ بهمن فرمان‌آرا رفتم تا از دلیل بازگشت دوباره‌اش به سینما بپرسم.


چهار سال گذشته به میل خودتان از سینما دور بودید. چه شرایطی به وجود آمده که الان می‌خواهید دوباره به سینما برگردید؟
در چهارسال گذشته تحت هیچ شرایطی نمی‌توانستم با مدیران قبلی کار کنم. چون نه مدیریت داشتند، نه سلیقه و خواسته‌هایشان مطابق میل من بود. با هیچ‌کدام از قواعد سینما آشنا نبودند. البته بیشتر مشکل از ندانستن آنها نبود. مشکل این بود که به نظرشان همه‌چیز را می‌دانستند. اینکه یک مدیر ادعا کند من در تهران با لابی باعث شدم که آقای فرهادی اسکار بگیرد نشان‌دهنده نادانی مجموعه‌ای است که در آن کار می‌کند.

 جدا از این قضیه که در اصل شوخی به‌نظر می‌رسد، واقعا امکان لابی در اسکار وجود دارد؟
در این حد که شما پخش‌کننده داشته باشید و تبلیغات گسترده بکنید. اما سازمانی که برای شما ورقه می‌فرستد و شما رای می‌دهید به‌خصوص در حیطه فیلم‌های خارجی، گروهی که در این مورد رای می‌دهند گروه کارکنان آکادمی هستند نه سندیکای کارگردانان.

 پس مکانیسم دقیق آن چیست؟
قوانین طوری است که باید همه فیلم‌ها دیده شود تا بتوانید رای دهید. شما می‌توانید کپی فیلم‌تان را بفرستید اما کسی به این دلیل به شما رای نمی‌دهد. کارکنان آکادمی که حدود 200نفر هستند به فیلم‌‌های خارجی رای می‌دهند. چون 75 کشور فیلم می‌فرستند و مدام تعداد فیلم‌های انتخاب‌شده کمتر می‌شود تا پنج‌فیلم باقی می‌ماند و نشان‌دهنده این است که این تعداد فیلم کشورهای دیگر را پشت‌سر گذاشته‌اند.

 چه چیزی شما را ترغیب کرد که در حال حاضر فیلم بسازید؟
وقتی فضا و نگرش جدید به وجود آمد، به این نتیجه رسیدم که می‌توانیم حرفمان را بزنیم. باید ببینیم حرفی که من می‌زنم به گوش مخاطبم خواهد رسید یا نه. «خاک آشنا» دو سال در محاق توقیف بود. بعد هنگامی به ما اجازه پخش دادند که ماه رمضان بود که زمان مناسبی نبود. از زمانی که گروه آقای شمقدری روی کار آمد، اعلام کردم که نمی‌توانم در این فضا کار کنم. چون باید در این فضا بتوانیم حرف همدیگر را بفهمیم.

به همین دلیل چهارسال کناره‌گیری کردم. این تصمیم‌گیری براساس فضای موجود بود. اما همانطور که نگرش دنیا در این مدت‌کوتاه در مورد افرادی که نمایندگان کشور ما هستند فرق کرده، در فضای داخل هم به‌خصوص در فضای فرهنگی این تغییر نگرش اتفاق افتاده و دست‌کم رفتار محترمانه‌ای دارند. البته قرار نیست در همه موارد با هم موافق باشیم اما اینکه امکان مکالمه وجود دارد خیلی مهم است.

 شما در همان زمان در یک اقدام غیرمنتظره جایزه‌های سیمرغ‌‌تان را پس دادید. چرا؟
این کار حرکتی سمبلیک بود. به بسته‌شدن «خانه‌سینما» اعتراض داشتم. البته برگه رسید آنها را دارم، اما اقدامی برای پس گرفتن‌شان نکردم. وقتی اهالی سینما زیر هر سقفی جمع‌اند، آنجا تبدیل به «خانه‌سینما» می‌شود و وقتی این مساله از جانب مسببان بسته‌شدن آن درک نمی‌شود که ما اهالی سینما زیر آن سقف کنار هم جمع می‌شویم، باید واکنشی نشان می‌دادم. یعنی شما به‌عنوان مدیر سینمایی می‌خواهید این صنف را تعطیل کنید و من به‌عنوان عضو این خانه باید فکر می‌کردم چطور می‌توانم جوابی درخور در مقابل این عمل بدهم. سیمرغ‌هایی که در این مدت گرفته‌ام مربوط به آقای شمقدری نمی‌شد، چون آن دوره مدیر نبود. این کار را انجام دادم تا از نظر مدنی اعتراضم را نشان دهم.

 جالب است آن طرف هم در یک اقدام شما را ممنوع‌الخروج کرد. در این مورد چه واکنشی داشتید؟
من از 16سالگی در خارج از کشور تحصیل کرده‌ام. اصلا رفت‌وآمد به خارج برایم عادی شده است. در واقع می‌خواستند به قول معروف حال من را بگیرند. (می‌خندد) اما من که عاشق رفتن نبودم که حالم گرفته شود. حتی زمان‌هایی به من پیشنهاد رفتن به خارج از کشور می‌دهند، ولی به‌دلیل طولانی بودن سفر پاسخ منفی می‌دهم. بنابراین، این حرکت در مورد کسانی که ممکن است صدایشان به جایی نرسد، شاید موثر باشد اما در مورد من تاثیری نداشت. اگر می‌خواستم با کسانی صحبت کنم و حرفم را بزنم باوجود تکنولوژی امروزی دیگر نیازی به خارج‌شدن از مرزها نیست. به همین دلیل این کار را به حساب شوخی‌ گذاشتم.

 البته از این دست شوخی‌ها زیاد بوده. مثلا برای دادن پروانه ساخت به یک فیلمساز معتبر گفته بودند خود فیلمساز را باید از نزدیک ببینیم تا هویت‌شان محرز شود. نظرتان چیست؟
خب نادانی که مدال لازم ندارد، با این کار خودشان تحقیر شدند. گاهی اوقات شما وارد درمانگاه یا اداره ثبت می‌شوید و آن کارمند الزامی ندارد که فیلم‌هایتان را دیده باشد. اما شمایی که مدیر فرهنگی هستید وقتی چنین حرفی بزنید سوال‌برانگیز است. یکی از همین آقایان تهیه‌کننده که سنگ همه چیز را به سینه می‌زند در زمان ساخت «خانه‌ای روی آب» گفته بود آقای فرمان‌آرا بروند منزل بنشینند و ما که زیارت عاشورایمان ترک نمی‌شود باید فیلم بسازیم.

 من ضمن ادای احترام به زیارت عاشورا متوجه نشدم این مساله چه ربطی به فیلمسازی من دارد؟! به هر جهت باید اجازه بدهیم این مسایل رد شود. چون تلخ‌شدن و انتقام گرفتن کار درستی نیست. فقط باید در این بازی‌ها شرکت نکرد. اگر اعلام کرده‌ام که قرار است فیلم بسازم و درخواست پروانه ساخت هم داده‌ام به دلیل امیدی است که در فضای کنونی می‌بینم. خدا را شاکرم که می‌توانیم همگی با هم مکالمه داشته باشیم.

 من در این مملکت از این مشهورتر نمی‌توانم باشم. ولی نسل ما را در نظر بگیرید؛ به جز من که پدرم شرایط مالی خوبی داشته و آقای کیارستمی که خیلی مشهور شده، بقیه فیلمسازان مهم اکثرا اجاره‌نشین هستند. به زندگی فیلمسازانی که بعد از انقلاب روی کار آمده‌اند نگاه کنید. این پول‌ها از کجا آمده است؟ شما از درآمد حاصل از فیلم ساختن نمی‌توانید چنین زندگی‌ای داشته باشید. مگر اینکه در بودجه فیلم‌های فاخر مواردی هم برای شما منظور شده باشد!


 ما که متوجه نشدیم منظورشان از فیلم‌های فاخر چیست، آیا شما متوجه شده‌اید؟
این تبصره‌ها، اینکه کتاب چاپ کردند که چگونه فیلم بسازیم و تعریف فیلم فاخر و... همگی به بی‌تدبیری‌های مدیران وقت مربوط است. چطور حدود 47سال معاونت سینمایی برای مدیران قبلی کافی بود، اما چرا آقای شمقدری سازمان سینمایی لازم داشت؟

 تحلیل شما از تبدیل معاونت به سازمان سینمایی چیست؟
برای تشریح پاسخم مثالی می‌زنم. «سیما فیلم» برای ساخته‌شدن فیلم‌های تلویزیونی بنا شد برای اینکه ریشه سینما زده شود به چند دلیل؛ اول اینکه فیلم‌هایی ساخته می‌شود که فقط از تلویزیون پخش می‌شود. در حالی که شما با این بودجه‌ای که در اختیار دارید، چرا فیلم‌های ایرانی ساخته‌شده را پخش نمی‌کنید؟ چرا می‌خواهید فیلمنامه‌های درجه چندم را بسازید؟ قصد این بوده که فیلم‌های ایرانی ساخته‌شده در سینما را نخرند. شما اگر قرار است 10فیلم در سال بسازید باید فیلمنامه‌هایی بسازید که قابل دفاع باشند نه اینکه خیلی از آنها را آرشیو کنیم و حتی نتوانیم نمایش دهیم.

 خب قبل از انقلاب هم «تل فیلم» وجود داشت. آن زمان هم چنین می‌کردند؟
«تل فیلم» اسم یک شرکت بود و من «سایه‌های بلند باد» را برای این شرکت ساختم. این شرکت متعلق به تلویزیون ملی ایران بود، ولی فیلم بلند سینمایی می‌ساخت. به همین دلیل درباره سازمان سینمایی اعتقادم این است که طبق برنامه می‌خواستند سینما را از وزارت ارشاد جدا کنند. تشکیل این سازمان سینمایی مثل تشکیل سازمان صداوسیماست تا مدیریت و کنترلش از وزارت ارشاد بیرون برود. این برنامه به‌نظر من به ثمر نرسید.

 چطور؟
«سیما فیلم» با تولید فیلم‌های کم ارزش و به اصطلاح سینمایی خواست دستمزدها را بیشتر کند...

 البته برخی‌ها نیز به شما نقد دارند که شما پیش از انقلاب فیلمسازی را گران کردید؟
اینکه یک نفر می‌گوید فرمان‌آرا قبل از انقلاب قیمت سینما را بالا برد، آخرین فیلمی که قبل از انقلاب ساختم یک‌میلیون‌و400هزارتومان بودجه داشت. اما شما بودجه‌های فیلم‌های قبل از انقلاب با بعد از انقلاب را مقایسه کنید. مثلا «بوی کافور، عطر یاس» را با  72میلیون‌تومان، «خانه‌ای روی آب» را با حدود 120میلیون و «یک بوس کوچولو» را با 240میلیون‌تومان تحویل دادم.

درست است که اهالی سینما هم می‌خواهند زندگی کنند به‌خصوص در کاری که ادواری است اما تلویزیون حق بودن در تلویزیون را از ما گرفته است. سریال‌هایی هستند که قرار بوده در مدت یک‌سال‌ونیم تمام شود، اما حدود هفت‌سال به درازا ‌کشید. چرا؟ چون در چنین کارهایی که دستمزد ماهانه پرداخت می‌شود چه کسی است که بخواهد این کار را زودتر تمام کند و دستمزد ماهانه‌اش قطع شود؟ مشخص است هر چه کار بیشتر طول بکشد به نفع شما خواهد بود.

هیچ جای دنیا این طوری نیست که فیلم حرفه‌ای پرخرج را که قرار است بسازند، مشخص نباشد که پایانش چه زمانی خواهد بود. بعضی از دوستان هم زرنگی می‌کنند و موضوعی را انتخاب می‌کنند که هیچ‌کسی نتواند بودجه‌اش را قطع کند. بنابراین سوژه‌های انتخاب‌شده، سوژه‌هایی هستند که به خاطر موضوعات خاص پشتشان محکم است. به عقیده من این تار عنکبوتی که دور سینما در این مدت بسته شد بی‌هدف و بدون فکر نبود. در واقع به‌دنبال ورشکستی سینما بودند. البته این کارها مشخص خواهد شد چون برخی‌ها یک‌شبه پولدار شدند. حال سوال این است اگر قرار است سینما را تعطیل کنید جواب این جمعیت 65درصد زیر 25سال را چگونه خواهید داد؟ سینما در تمام جهان خوراک جوان‌هاست.

 به نظر شما چرا این تصمیم محقق نشد؟
یکی از بزرگ‌ترین گرفتاری‌ها در حوزه فرهنگی این بوده که هر کسی که مسوول فرهنگ شده خواسته در عرض چهار سال این برنامه‌ریزی را داشته باشد. شما اگر می‌خواهید کتاب‌های درسی را در آموزش‌وپرورش تغییر دهید نیازمند برنامه‌ریزی دقیق است. این آقایان فکر می‌کردند در عرض چهارسال می‌توانند این تغییرات را بدهند و این ماجرا را هدایت کنند. در حالی که وقتشان به‌خاطر مسایل اداری کافی نبود.

دوما سینما را تعطیل کنید، حال این همه ترس از سینما بابت چیست؟ ما در مکانی که 600 نفر نشسته‌اند حرفی را می‌زنیم و ممکن است همین افراد تحت تاثیر قرار بگیرند. ما همگی در این کشور زندگی می‌کنیم و می‌خواهیم کشورمان پیشرفت کند. بنده در کارهای فرهنگی‌ام متوجه هستم اگر به دنبال ساخت و ساز بروم سودی بیشتر از سینما نصیبم خواهد شد. اما این کار در حوزه دانش من نیست. اگر به هر کدام از دوستان ما که بعد از انقلاب وارد سینما شدند نگاه کنید، می‌بینید که چه وضعیت مالی‌ای دارند. به خاطر حسادت این حرف‌ها را نمی‌زنم. باروبندیلی که این آقایان بسته‌اند برای مسیرهای طولانی‌مدت نبود.


 نظرتان در مورد مدیریت جدید سینما چیست؟
مثل این است که از من بپرسید تفاوت آفتاب و تاریکی را در چه می‌بینم. تا این حد متفاوت است. این مدیران فرهنگ را می‌شناسند و نگرشی که دارند از نظر کاری مثبت است. ترجیح می‌دهم یک‌نفر مدیر باشد و کارش را بلد باشد.

شنیده‌ایم مدیری در یک برهه 840میلیون‌تومان به زیردستی‌هایش پاداش داده و شما نمی‌دانید به چه علت! و یا اگر آگهی‌های گردشگری هشت‌سال پیش را دیده باشید، می‌بینید فقط یک فرش ایرانی را نشان دادند که گربه ایرانی از روی آن رد می‌شود و این تبلیغات‌شان بود! از این همه به هدر رفتن منابع ملی و پول بیت‌المال به خاطر منافع شخصی افسوس می‌خورم.

 یکی از مواردی که منتقدان سیستم جدید مطرح می‌کنند این است که آقای ایوبی نسبتی با سینما ندارد. به‌نظر شما کسی که در راس این مدیریت قرار گرفته ضدسینماست یا مدیریت دوره قبل؟
به‌نظرم این دو حوزه را نباید با هم مقایسه کرد. اما اینکه یک نفر در برنامه «هفت» اعلام می‌کند بنده اجازه نمی‌دهم فلان کار را بکنید، مگر این فرد به کجا وصل است که در یک برنامه زنده این طور صحبت می‌کند و کسی از او بازخواست نمی‌کند. مشخص است که این حرف‌ها حساب و کتاب ندارد و همه‌اش مربوط به جیب است. قبل از آن زمان از این کیک بودجه برشی به همه می‌رسید و بعدش همان هم قطع شد. معتقدم هر چیزی باید در جای خودش باشد. والا برخی اهالی سینما با ساختن یکی، دو فیلم متوجه شده‌اند که اهل این کار نیستند. افراد بااستعدادی هم بوده‌اند که هنوز در حال کار کردن هستند. کسی هم جای کسی را در سینما نمی‌گیرد. اما اگر شما امروز کاری را کلید می‌زنید و از الان اکران عید را با شما قرارداد می‌بندند باید از خودتان سوال کنید این مسایل چطور امکان‌پذیر است؟

 اما با این حال که این حرف‌ها را می‌شنویم، باید از آنها بگذریم والا خیلی حالمان بد می‌شود. بدون اینکه بخواهم از کسی تعریف کرده باشم از نگرش و رفتار مدیران جدید می‌گویم. مدیرانی که بعد از دوران آقای خاتمی آمدند نگرشی متفاوت با دوره قبل داشتند. زمانی که در شیکاگو فیلم «بوی کافور، عطر یاس» پخش می‌شد یک تماشاگر ایرانی اعتراض کرد که چرا شما از نطق آقای خاتمی در فیلم استفاده کرده‌اید؟ گفتم اولا اینکه ما در آن کشور زندگی می‌کنیم. دوم اینکه یک نفر پنجره‌ای باز می‌کند که باعث ورود اکسیژن می‌شود. من اگر از این پنجره حمایت می‌کنم به این امید است که این پنجره تبدیل به دری برای رفت و آمد شود. شما به من اعتراض می‌کنید که چرا اکسیژن می‌خواستم؟ بعد هم نگاه کنید چه قسمتی از این نطق را پخش کردم. اینکه هر کسی در طول تاریخ در مقابل آزادی ایستاده شکست خورده.

 چه وقت برای دریافت پروانه ساخت فیلم جدیدتان اقدام کردید؟
آقای علی تقی‌پور تهیه‌کننده فیلم در 18آذر درخواست پروانه داده‌اند. از جهات متعدد امیدوار هستیم که این کار انجام شود و در حال پیش‌تولید هستیم. در کل می‌خواهم در این فضا کار کنم. اگر در مورد فیلم در حال حاضر صحبت نمی‌کنم به این دلیل است که چون پروانه ساخت به کار ما رسمیت می‌دهد صحبت‌ها را در این مورد به بعد از آن موکول می‌کنم. برای احترام به روندی که درست شده و با توجه به حسن‌نیت مدیران نمی‌خواهیم نقش تافته جدابافته را بازی کنیم.

 موضوع فیلم درباره چیست؟
فیلمی است که مثل کارهای همیشگی، زیربنای جدی دارد اما همراه با طنز است. البته نمی‌خواهم بگویم کمدی است. بعد از سه‌گانه مرگ، سراغ سه‌گانه زندگی رفته‌ام. موضوع کارم اجتماعی است و فعلا مشخص شده که آقای کیانیان نقش اول را بازی خواهد کرد. در همه کارهایم با یکسری افراد کار کرده‌ام که همدیگر را می‌شناسیم و اعتماد به هم داریم. اگر این ارتباط می‌تواند کار را پیش ببرد چرا باید تجربه جدیدی داشته باشیم. آقای کیانیان ایده خودش را در کار می‌دهد و از الان در مورد ریزه‌کاری‌های این نقش که با نقش‌های قبلی‌ که برای من بازی کرده متفاوت است صحبت می‌کنیم.

 فیلمنامه را خودتان نوشته‌‌اید؟
خیر. چون این کار با بیماری من مصادف شد فیلمنامه را با یک نویسنده جوان (حمید سهرابی) کار کرده‌ایم.

 چه زمانی کار کلید خواهد خورد؟
20 دی‌ماه.

 فیلم به جشنواره فیلم فجر می‌رسد؟
به دلایل شخصی علاقه دارم فیلم به جشنواره فجر برسد و از این جشنواره حمایت کنم، اما با توجه به زمان کلید خوردن فیلم، این مساله کمی بعید به نظر می‌رسد.