bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۷۶۴۰۹

علیرضا بهشتی: ساواک نتوانست شهید بهشتی را دستگیر کند

دكتر عليرضا بهشتي با اينكه از اعضاي حزب جمهوري اسلامي نبوده است اما به واسطه رابطه پدر و فرزندي با آيت‌الله بهشتي، نكات و سخنان فراواني درباره ديدگاه‌هاي آيت‌الله بهشتي پيرامون تاسيس حزب جمهوري اسلامي دارد؛ نكاتي كه شايد تا به حال خيلي به آن پرداخته نشده است و براي بازخواني پرونده حزب جمهوري اسلامي توجه به اين نكات مهم باشد. به همين مناسبت با ايشان به گفت‌وگو نشستيم تا نظرات شهيد بهشتي درباره تشكيل حزب جمهوري اسلامي و ضرورت آن را بررسي كنيم.

تاریخ انتشار: ۰۷:۴۰ - ۲۵ دی ۱۳۹۲
دكتر عليرضا بهشتي با اينكه از اعضاي حزب جمهوري اسلامي نبوده است اما به واسطه رابطه پدر و فرزندي با آيت‌الله بهشتي، نكات و سخنان فراواني درباره ديدگاه‌هاي آيت‌الله بهشتي پيرامون تاسيس حزب جمهوري اسلامي دارد؛ نكاتي كه شايد تا به حال خيلي به آن پرداخته نشده است و براي بازخواني پرونده حزب جمهوري اسلامي توجه به اين نكات مهم باشد. به همين مناسبت با ايشان به گفت‌وگو نشستيم تا نظرات شهيد بهشتي درباره تشكيل حزب جمهوري اسلامي و ضرورت آن را بررسي كنيم.

 پيش از اين بخش كوتاهي از مصاحبه‌هاي مستند «داستان ناتمام يك حزب» كه قرار است سال آينده اكران شود و به بازخواني فعاليت‌هاي حزب جمهوري اسلامي مي‌پردازد در روزهاي چهارشنبه، در روزنامه اعتماد منتشر شده و از نظر شما گذشته است؛ مصاحبه‌هاي آقايان دكتر جاسبي (قائم مقام دبيركل حزب) ،حميد رضا ترقي (از اعضاي حزب موتلفه اسلامي و جناح راست حزب)، دكتر فرشاد مومني (مسوول شاخه دانش‌آموزي حزب و از اعضاي جناح چپ حزب)، مرحوم عسگراولادي (از اعضاي شاخص جناح راست حزب و دبيركل فقيد حزب موتلفه اسلامي) و دكتر علي مطهري (پيرامون بازخواني نظرات مرحوم شهيد مطهري درباره تاسيس حزب جمهوري اسلامي) . در ادامه مصاحبه دكتر عليرضا بهشتي از نظر شما مي‌گذرد.


آقاي دكتر، شهيد بهشتي صحبت معروفي درباره حزب دارند كه مي‌گويند حزب معبد من است. اگر اجازه بفرماييد از همين جا وارد بحث شويم و اينكه چرا شهيد بهشتي درباره حزب چنين ديدگاهي داشتند؟

اولا بايد دقت كنيم آقاي بهشتي گفتند حزب معبد من است و نه معبود من! چون حزب را ابزاري براي ساخته شدن و ساختن مي‌دانست. اين مهم است كه ايشان حزب را ابزار مي‌بيند نه هدف، اما ابزاري كه بايد با آن هدف خودش سازگاري داشته باشد. طبيعتا هر حزبي رسيدن به قدرت جزو برنامه‌هايش محسوب مي‌شود وگرنه معني ندارد حزبي صرفا بخواهد فعاليت‌هاي سياسي صرف انجام دهد. اما مثلا شما مي‌بينيد حزب جمهوري اسلامي در زمان تاسيس و بعد از آن از افرادي حمايت كرده است كه آنها اساسا از اعضاي حزب نيز نبوده‌اند. مثلا در ماجراي انتخاب شهيد رجايي به عنوان نخست وزير، حزب از ايشان حمايت كرد، با اينكه شهيد رجايي عضو حزب جمهوري اسلامي نيز نبود. اين نكته قابل توجهي است.

ظاهرا شهيد بهشتي يكي از دلايلي كه براي تاسيس حزب جمهوري اسلامي بيان مي‌كنند اين است كه سابقه نهضت آزادي را ديده بودند كه آنها چون قرار نبوده است ايدئولوژي اسلامي را در حزب‌شان به عنوان ركن ركين قرار دهند با آنها ادامه فعاليت نمي‌دهند يا ظاهرا وقتي سرنوشت سازمان مجاهدين خلق را مي‌بينند كه به آن وضع در سال 54 دچار شدند به اين فكر مي‌افتند كه حزبي را تاسيس كنند. اگر امكان دارد درباره اين موضوع هم كمي توضيح دهيد.

بله. شهيد بهشتي درباره نهضت آزادي گفته‌اند كه من ديدم كه ايدئولوژي اسلامي قرار نيست به عنوان ايدئولوژي آن حزب مطرح باشد. البته ايشان در عين حال بارها و بارها درباره اعضاي نهضت آزادي تاكيد داشت كه آنها افرادي فعال و متدين هستند و در تدين آنها شك نداشت. اما به همان دليلي كه شما اشاره كرديد ايشان ديگر به همكاري با نهضت آزادي ادامه نمي‌دهد. توجه داشته باشيد كه آقاي بهشتي نزديك سي و چند سال فعاليت در عرصه اجتماعي و سياسي دارد و نه‌تنها حضور دارد بلكه ناظري دقيق هم هست.

 از شهريور 20 به اين طرف حضور داشته و به عنوان ناظر دقيق نظاره‌گر بوده است، در متن حوادث ملي شدن صنعت نفت بوده و پس از آن شاهد وقايع مرداد سال 32 و جلوتر كه مي‌آييم شاهد وقايع 15 خرداد سال 42 نيز بوده و علل موفقيت و عدم موفقيت اين جريان‌ها را بررسي كرده بود. يكي از علل عدم موفقيت اين حركت‌ها را در متشكل و منسجم نبودن مي‌بيند. و شايد دليل ديگر را در اين مي‌بيند كه از اسلام به عنوان انديشه‌يي كه بتواند منبع الهام‌بخش براي تنظيم نظامات اجتماعي باشد استفاده نمي‌شود.

تا اينكه مي‌رسيم به سال 54 كه كودتاي ايدئولوژيك درون سازمان مجاهدين خلق شكل مي‌گيرد. هرچند ايشان درباره صداقت بنيانگذاران آن شك ندارد، اما درباره ايدئولوژي آنها نقد دارد، همان طور كه ايشان بر توحيد عاشوري نقد نوشته و يادداشت‌هايي دارد. شهيد بهشتي چون انساني واقع بين است و مي‌داند كه حركت‌هاي اجتماعي خالي از اشكال نيستند، اما به هر حال بعد از وقايع سال 54، مانند بسياري ديگر از حاميان و همراهان سازمان، نسبت به جهت‌گيري‌هاي آنان ديدي منفي پيدا مي‌كند. ايشان در همان ايام ارتباط‌هايي را با هيات‌هاي موتلفه اسلامي دارد و پس از آن با اتحاديه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان اروپا كه همه اينها در ديدگاه و نظرات آقاي بهشتي تاثيرگذار است.

 ايشان در همان ماه‌هاي قبل از آغاز حركت انقلاب با جمعي از دوستان‌شان تصميم مي‌گيرد تشكيلاتي با محوريت اسلام تشكيل دهد. آن جمع با توجه به شرايط آن زمان نگران بود كه اين گروه لو برود و ساواك براي آنها ايجاد مزاحمت كند. براي همين تصميم مي‌گيرند كه افراد بنيانگذار براي دستگيري آماده باشند و سپس افراد بعدي فعاليت زيرزميني داشته باشند. اما اتفاقات آنقدر شتاب مي‌گيرد كه ديگر منجر به پيروزي انقلاب مي‌شود و شبكه‌هاي اجتماعي گسترده‌يي در جامعه آرام آرام شكل مي‌گيرد تا در نهايت 29 بهمن 1359 تاسيس حزب جمهوري اسلامي رسما اعلام مي‌شود.

آقاي دكتر، انتقادي كه گهگاه برخي از افراد درباره شهيد بهشتي مطرح مي‌كنند اين است كه شهيد بهشتي تمايل داشتند با افرادي كه شايد خيلي هم از نظر فكري با ايشان قرابت فكري نداشتند كار و فعاليت كنند. آيا اين درست است و اگر همين طور است چرا ايشان چنين نظري داشتند؟

بله. شهيد بهشتي تمايل داشت از همه ظرفيت‌ها استفاده بشود و مايل نبود افراد به دليل وجود اختلاف نظرهاي جزيي كنار گذاشته شوند. من يك خاطره‌يي از آيت‌الله موسوي اردبيلي كه بعد از انتخاب آقاي جلال الدين فارسي به عنوان كانديداي رياست‌جمهوري، از حزب كنار رفتند براي شما نقل كنم. من يك‌بار از ايشان سوال كردم كه چرا شما از حزب جمهوري كناره‌گيري كرديد؟ ايشان پاسخي به من دادند كه برايم جالب بود. ايشان فرمودند كه شهيد بهشتي مي‌توانست با افرادي كه حتي با آنها 30-20 درصد قرابت فكري دارد كار كند اما من اين طور نبودم و با افرادي مي‌توانستم كار كنم كه درصد بالايي قرابت فكري با من دارند. اين نشان از ديدگاه و نظر شهيد بهشتي دارد.

چند ماه پيش كه بزرگداشت سالروز تولد شهيد بهشتي توسط كانون فارغ‌التحصيلان دبيرستان دين و دانش در قم برگزار شد، در آنجا آقاي دكتر محمد رجبي (فرزند مرحوم استاد علي دواني) كه خود از فارغ‌التحصيلان آن دبيرستان بودند خاطره‌يي از شهيد بهشتي نقل كردند كه جالب توجه بود. ايشان گفتند دانش‌آموزي در آن مدرسه بود كه به قول معروف بچه شر مدرسه بود و هر اتفاقي در مدرسه رخ مي‌داد همه به او ربطش مي‌دادند. اما اين دانش‌آموز خط خيلي خوبي داشت. شهيد بهشتي از همين نقطه قوت اين فرد استفاده كرد و هر جا مي‌رفتند مي‌گفتند ببينيد اين دانش‌آموز چه خط خوبي دارد و همين مساله كم‌كم باعث شد تا آن دانش‌آموز متحول شود. مي‌خواهم بگويم شهيد بهشتي به خوبي از نقاط قوت افراد استفاده مي‌كردند و همين باعث شده بود تا ايشان بتواند با خيلي‌ها كار كند.

اين درست است كه امام با تشكيل حزب خيلي موافق نبودند؟

بله ظاهرا همين طور است. امام خميني(ره) ظاهرا خيلي نظر خوبي درباره احزاب نداشتند. اين هم شايد به خاطر خاطره منفي ايشان از فعاليت‌هاي احزاب در دوره مشروطه و نهضت ملي شدن نفت بوده است.

آقاي دكتر، چرا برخي از افراد با شهيد بهشتي مخالفت مي‌كردند و دليل اين مخالفت‌ها به نظر شما چه بود؟

برخي از افراد نسبت به آقاي بهشتي نظر خاصي داشتند و مثلا مطرح مي‌كردند كه آقاي بهشتي سابقه مبارزاتي ندارد!خوب ايشان به مبارزه، به نوع ديگري اعتقاد داشتند و مبارزه را در شكل ديگري مي‌ديدند و اگر فعاليتي هم داشتند بسيار مخفي بود كه حتي ساواك تقريبا هيچ ردپايي از فعاليت‌هاي ايشان نتوانسته بود پيدا كند. بعضي وقت‌ها حتي ايشان تا مرزهاي خطرناك هم پيش مي‌رفت اما نمي‌توانستند بهانه‌يي براي دستگيري ايشان پيدا كنند.

مثلا يك‌بار آقاي مصباح براي خود من تعريف مي‌كردند كه قبل از انقلاب ما خدمت آقاي بهشتي رسيديم و در حال گزارش دادن درباره فعاليت‌ها بوديم، آقاي بهشتي يك آن به من گفتند آقاي مصباح آيا لازم است من اينها را بدانم يا خير؟ اگر لازم است كه بفرماييد اگر لازم نيست پس لطفا ادامه ندهيد!يعني يك چنين محافظت و دقتي داشتند كه خداي نكرده اخبار مهم براي افراد مشكوك منتشر نشود و به گوش نااهلان نرسد. مثلا آقاي بهشتي به بچه‌هاي لبنان كمك مي‌كردند و به گروه‌هاي مسلح ديگر نيز كمك‌هايي مي‌كردند ولي كسي از اينها خبر نداشت تا انقلاب شد و بعد از انقلاب تازه بخشي از اين فعاليت‌ها آشكار شد.

ساواك و خيلي از افراد فكر مي‌كردند آقاي بهشتي يك كارمند ساده اداري است كه صبح سر كار مي‌رود و ساعت 2 بعد از ظهر به منزل مي‌آيد و بعد هم در كتابخانه مشغول مطالعه و كارهاي انفرادي خود مي‌شود اما تازه بعد از انقلاب مشخص شد كه اين طور نيست و ايشان ارتباطات بسيار گسترده‌يي با خيلي‌ها در داخل و خارج دارند. مثلا من به خاطر دارم بعد از شهادت آقاي بهشتي فكر مي‌كنم بعد از چهلم ايشان بود كه با آقاي مهاجري و اخوي‌مان و آقاي اژه‌يي ليستي را تهيه كرديم كه با آنها درباره آقاي بهشتي مصاحبه كنيم، همين طور كه مشغول جمع‌آوري اسامي بوديم بدون خيلي تامل خاصي به سادگي نزديك 800- 700 اسم نوشتيم!

يعني ايشان خيلي ارتباطات گسترده‌يي با افراد مختلف داشتند. البته ما موفق نشديم با برخي از آن دوستان مصاحبه كنيم به دليل فوت آن افراد يا شرايطي كه داشتند و تنها توانستيم با بخش كمي مصاحبه كنيم اما همين نشان مي‌دهد كه ايشان چقدر توانسته بودند شبكه گسترده‌يي را ايجاد كنند. مثلا ايشان به كمك همين شبكه از افراد بود كه توانستند در جريان انقلاب خيلي كارها را انجام دهند و مثلا نوارها و بيانيه‌ها را در شهرهاي مختلف به سادگي و به سرعت پخش كنند.

 اما از همگي اينها مطلقا ساواك و افراد ديگر خبر خاصي نداشتند. حتي ايشان وقتي در سال 54 كه دستگير مي‌شوند و دليل دستگيري هم ارتباط با اتحاديه‌هاي دانشجويان اروپا بوده است ايشان بعد از آزادي گفتند من تصورم مي‌كردم ساواك از من اطلاعات بيشتري داشته باشد و فكر نمي‌كردم آنقدر دست‌شان خالي باشد. خوب اين نشان از دقت نظر آقاي بهشتي در ارتباطات با افراد دارد. مثلا يك خاطره‌يي آقاي اژه‌يي از شهيد بهشتي دارند. ايشان زماني كه داماد خانواده ما شدند و به اتريش رفتند در واقع مسوول ارتباطات آقاي بهشتي در آنجا بودند.

يك‌بار ايشان كار مهمي با آقاي بهشتي داشتند و تلفني تماسي گرفتند. وقتي مي‌خواستند صحبت‌شان را پشت تلفن مطرح كنند آقاي بهشتي صدايشان را بلند كردند كه جواد آقا!خوب آقاي اژه‌يي متوجه شدند كه پشت تلفن نبايد چيزي بگويند. ايشان مي‌گذارند زماني كه به ايران مي‌آيند در تابستان مي‌خواستند در خانه با آقاي بهشتي صحبت كنند كه باز آقاي بهشتي جلوگيري مي‌كنند. چون احتمال شنود شدن را مي‌دادند.

 بعدتر يكي از بستگان ما كه پزشك بودند و در شمال ويلايي داشتند ما را دعوت كردند، آنجا بود كه وقتي آقاي بهشتي مشغول قدم زدن در كنار دريا بودند به آقاي اژه‌يي گفتند خب حالا شما آن مطلبي را كه مي‌خواستيد بگوييد را اينجا بگوييد. يعني آنقدر دقت نظر داشتند. خب به همين دلايلي كه اشاره كردم و خيلي از افراد از اينها اطلاع و آگاهي نداشتند با آقاي بهشتي مخالفت

مي‌كردند كه آقاي بهشتي مبارزه‌يي كه نكرده است! و مثلا اگر به حزب جمهوري اسلامي دعوت نشدند از اين دلخور بودند و مخالف آقاي بهشتي شدند كه ما با اين همه مبارزه به حزب دعوت نشده‌ايم اما مثلا آقاي بهشتي در حزب همه كاره شده‌اند. ريشه اين مخالفت‌ها با آقاي بهشتي در برخي از همين مسائل بود