bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۷۶۴۱۲

سيندرلا در تلويزيون ايران کيست؟

تاریخ انتشار: ۰۸:۵۰ - ۲۵ دی ۱۳۹۲
سريال «آواي باران» به کارگرداني «حسين سهيلي‌زاده» مدتي است که هر شب از شبکه سه سيما روي آنتن مي‌رود و با توجه به ماجراي دراماتيکي که دارد توانسته مخاطبان بسياري را به خود جلب کند.

يکي ديگر از موارد مورد توجه در اين سريال، استفاده «سهيلي‌زاده» از بازيگران و چهره‌هاي جديد است که توانسته‌اند در مقابل چهره‌هاي باسابقه‌تر تلويزيون خوب عمل کنند.

«آزاده زارعي» بازيگر نقش باران يکي از اين بازيگران جديد است که ماجراهاي سريال حول محور شخصيت او مي‌گردد. زارعي متولد 10 خرداد سال 1368 است و کارگرداني خوانده. آنچه در ادامه مي‌خوانيد گفت‌وگوی آرمان با اين بازيگر است:

درباره حضورتان در تلويزيون بگوييد. چهر‌ه‌تان براي مخاطب چهره جديدي است.
بله. در حقيقت «آواي باران» اولين سريالي است که بازي کرده‌ام.

پس قبلا تجربه حضور جلوي دوربين را داشته‌ايد.
بله قبلا کار کرده‌ام ولي همان‌طور که گفتم اين سريال، اولين سريالي است که در آن حضور داشته‌ام.

چه شد که براي حضور در اين سريال انتخاب شديد؟
در حقيقت تيم آقاي سهيلي‌زاده با من تماس گرفتند و من به ايشان معرفي شدم. از من تست گرفته شد و تا آخرين لحظه که جلوي دوربين آمدم، نمي‌دانستم که براي اين نقش انتخاب شده‌ام.

چقدر با نقش باران آشنايي داشتيد؟ با پيچ‌ و خم‌هاي داستان آشنا بوديد؟
توضيحي که به من دادند اين بود که «باران» يک شخصيت 2 وجهي است. يک دختري است که بچگي‌اش را در يک خانواده مرفه گذرانده است. در واقع اين دوگانگي بود که هم ذات بچگي‌اش را نگه‌دارد با فرهنگي که درآن رشد پيدا کرده است و هم وجهي که از نشست و برخاست با تيم شکيب در او رسوخ کرده است.

گاهي هم خيلي «لات» مي‌شود.
دقيقاً طبق صحبت‌هايي که با آقاي سهيلي‌زاده کرده‌بودم، باران فقط جاهايي که عصباني مي‌شود، ‌لحن لاتي‌اش بيرون مي‌زند و در باقي موارد ذات دختر شاهزاده و مؤدبش را دارد. فقط جاهايي که عصباني مي‌شد اين لحنش بالا مي‌رفت. يعني در برخورد با موقعيت‌ها لحنش عوض مي‌شد.

ايفاي چنين نقشي براي يک دخترخانم که تجربه اول سريال خود را سپري مي‌کند، مقداري سخت است. براي رسيدن به اين وجه از شخصيت باران، مشاهداتي هم داشتيد يا فقط تمرين کرديد؟
شيوه مشاهده که در مورد چنين آدمي راحت است. چون در اطراف ما آدم‌هايي با اين ويژگي‌ها وجود دارند. فقط کافي است نگاهي به سر چهارراه‌ها و پشت چراغ قرمزها داشته باشيم. خانم‌ها و بچه‌هاي کار را مي‌بينيم که ما بدون توجه از کنارشان عبور مي‌کنيم. فقط کافي است مدتي در حرکات و رفتارشان دقت کنيم تا نوع لحنشان را پيدا کنيم. من پيش از اين مشاهدات با آقاي سهيلي‌زاده خيلي حرف زدم و با راهنمايي‌هاي ايشان و البته شخصيت‌پردازي نويسندگان در فيلمنامه به «باران» رسيدم. حتي يک جاهايي باران زيادي «لات» مي‌شد که آقاي سهيلي‌زاده جلوي آن را مي‌گرفت و مي‌گفت که نه زياد است و کمش کن. در مجموع تلاش نويسنده، کارگردان و خود بازيگر به نظرم موثر بود که اين لحن و اين بازي اتفاق افتاد.

باران گاهي اوقات با همان لحن خود ديالوگ‌هاي وزن‌دار و شعرگونه هم مي‌گويد.
آنها کاملا نوشته نويسنده‌ها بود که من فقط تلاش کردم لحن درست را هنگام اداي آنها بگيرم تا به اين ديالوگ‌ها لطمه وارد نشود.

سريال «آواي باران» اولين حضور شما در تلويزيون است. فيلمنامه کامل نيست و شما هم به چنين فضاهايي اشراف نداشتيد. اين موضوع برايتان سخت نبود؟

فکر مي‌کنم نه. درست است که سريال است اما در زندگي عادي هم تو خبر نداري که يک ساعت ديگر قرار است چه اتفاقي برايت بيفتد. اتفاقاً به نظرم اين هوش و ذکاوت تيم ما را مي‌رساند که تو مي‌روي بازي مي‌کني و نمي‌داني بعدش چه اتفاقي قرار است برايت بيفتد. اين موضوع به نظر من کمک مي‌کند به حس بازيگر. من اگر بدانم بعدا قرار است چه اتفاقي بيفتد ناخودآگاه روي بازيم تاثير مي‌گذارد.

در سريال به شما مي‌گويند «سيندرلا». آنچه که در کودکي براي او اتفاق افتاده شبيه به ماجراي قصه سيندرلاست. البته همين موضوع اين حس را براي مخاطب ايجاد مي‌کند که قرار است در آخر قصه نيز همه چيز شبيه داستان سيندرلا به خير و خوشي تمام شود.
واقعاً هم تا به حال يک بخشي از زندگي‌اش شبيه سيندرلاست. «باران» زندگي ديگري دارد، مال يک جاي ديگري است، کودکي‌اش چيز ديگري است و الان همه شرايطش عوض شده است.

يعني با توجه به سابقه‌اي که شکيب از زندگي باران مي‌داند به او لقب سيندرلا را داده است؟
در حقيقت بچه‌هايي که از کودکي با او بزرگ شده‌اند و ديده‌اند که در کودکي جنس او با آنها فرق داشته لقب سيندرلا را برايش انتخاب کرده‌اند. حتي آفرين هم به باران مي‌گويد اينقدر تو ادا و اصول داري که با همه ما متفاوت هستي. بچه‌ها به او اين نام را داده‌اند و رويش مانده است. حتي در يک قسمتي شکيب به باران مي‌گويد که تو با بقيه فرق مي‌کني.

اسم «سيندرلا» يک نوستالوژي براي خود باران دارد و در دوران کودکي هم قصه‌اي که زيور براي او تعريف مي‌کند سيندرلا و ماجراهاي نامادري‌اش است. تا اينکه بعدها وقتي که در آن خرابه به او مي‌‌گويند سيندرلا خودش هم با اين نام انگار ارتباط برقرار مي‌کند و آن را دوست دارد. به خاطر اينکه ياد زيور مي‌‌افتد و فکر مي‌کند او نامادري‌اش بوده و حالا او آواره شده. در حقيقت باران خودش از اسم سيندرلا استقبال مي‌کند و تا آخر هم سيندرلا مي‌ماند.

همان‌طور که پيش‌تر گفتم، چون داستان سيندرلا را همه ما مي‌دانيم که عاقبت به خير مي‌شود فکر نمي‌کنيد با اين ديد مخاطب بداند الان که به اين بچه مي‌گويند سيندرلا آخر و عاقبتش خوب مي‌شود؟

شما شک نکنيد ما مخاطب را غافلگير مي‌کنيم. قول مي‌دهيم در مورد تمام کاراکترها بيننده غافلگير مي‌شود.

تعاملات شما با بازيگران مقابلتان چطور بود؟ مخصوصا آقاي مهران احمدي.
اصلا جلوي آقاي احمدي بازي کردن سخت است چون من مي‌ديدمش و بازي ايشان را دوست دارم. تک تک‌ بازيگران به من کمک کردند و فقط لذت بردم از اينکه با آنها همکاري داشتم.

تعامل هم داشتيد که گاهي بگويند چطور بازي کنيد؟
همفکري بله ولي همه چيز زير نظر آقاي سهيلي‌زاده بود. در نهايت آقاي سهيلي‌زاده بودند که مي‌گفتند چه چيزي بايد انجام شود و چه چيزي نبايد انجام شود.

کار کردن با آقاي سهيلي‌زاده چطور بود؟
براي من که‌ آرزو بود فارغ از تملق، چون سريال‌هايي که آقاي سهيلي‌زاده مي‌سازند پرمخاطب است و به نظر من ايشان يک روانشناس هستند و مي‌دانند مخاطب را چطور پاي تلويزيون بنشانند و آنها کار را دنبال کنند. به نظر من هيچ آدمي اتفاقي سريال آقاي سهيلي‌زاده را نمي‌بيند. به اسم آقاي سهيلي‌زاده شروع مي‌کنند و مي‌بينند و با داستان جلو مي‌روند و براي من آرزو بوده، چون آقاي سهيلي‌زاده بازيگر معرفي مي‌کنند و هر کسي دوست دارد در کار آقاي سهيلي‌زاده بازي کند.

شما در مواجهه با مخاطب بسيار بالاي تلويزيون دلهره نداشتيد؟ فکر مي‌کرديد اينقدر کار ديده شود؟

من چون مي‌دانستم کار آقاي سهيلي‌زاده است مطمئن بودم کار ديده مي‌شود چون سريال‌هاي قبل ايشان هم همه سريال‌هايي پرمخاطب بوده و من مي‌دانستم به خاطر سريال؛ من هم ديده مي‌شوم. منتها سخت است آدم‌ها و قشرهاي مختلف درباره‌ات قضاوت مي‌کنند و آدم يک ترسي هم دارد.

اين قضاوت‌ها براي شما دلهره ايجاد نمي‌کرد که بر بازي‌تان بخواهد تاثير بگذارد يا شما تلاش کرديد اين دلهره را مهار کنيد؟

دلهره واقعا نبود. باران آدم ترسويي نبود. کلا آدم جسوري است. با ديالوگ‌هاي سنگين، نقش سنگين. اين جسارت باعث مي‌شد که آن دلهره را مهار کنم و از همان روز اول با جسارت با نقشم مواجه شدم. سعي کردم با جسارت با اين نقش برخورد کنم. نمي‌دانم چقدر موفق بودم.

درباره اينکه مشخصاً باران در اين سريال خال داشته باشد،‌ تصميم قبلي بود که در فيلمنامه گرفته بودند يا نه. وقتي شما را ديدند که خال بر گونه داريد، گفتند از اين المان هم استفاده کنيم؟
مجبور بودند به خاطر اينکه من انتخاب شدم و خال هم داشتم. جسارت بخشي از وجود آدمهاست. من چون در جريان نيستم نمي‌توانم چيزي بگويم چون يادم نيست. منتها ما احتياج به يک شاخصه داشتيم که بايد از آن استفاده کنيم حالا ممکن است يک خال باشد يا چيز ديگري. اين خال يک الماني بود که مي‌توانست کمک کند به قصه. حالا انتخاب شدم و خال هم داشتم و نويسنده هم از آن استفاده کرده است.

پس از قسمت‌هايي که پخش شده واکنش مردم نسبت به شما چه بوده است؟
خيلي دلشان برايم سوخته. چون فکر مي‌کنند من هم همين زندگي را دارم. همه فکر کرده بودند واقعا من در همين زندگي هستم و دلشان برايم سوخته است. حتي من به يکي از بچه‌هاي آشنايمان يک هديه‌اي دادم حتي من را نديده بود ولي گفته بود به سيندرلا بگوييد چون گداست و پول ندارد اين هديه‌اش را من نمي‌گيرم. يک بچه تو را باور مي‌کند و فکر مي‌کند تو پول نداري و حتي گفته بود حالا که اين هديه را به من داده ناهار دعوتش کنيم بيايد ناهار بخورد و حداقل گرسنه نماند و اين خيلي براي من حس عجيبي داشت که يک شخصيتي را بازي کني که يک بچه کوچک اينقدر تاثير بگيرد.

در مواجهه با شما نخواستند بگوييد آخر قصه چه مي‌شود؟
خيلي. همه حتي افراد نزديک از من پرسيدند آخر داستان چه مي‌شود ولي من نه مي‌خواهم و نه اجازه دارم که بگويم.

شما فکر مي‌کنيد اين سريال به قشر متکديان جامعه که ديده نمي‌شوند،‌کمکي کند؟
به نظر من ديده که مي‌شوند. چون هر روز ما داريم بچه‌هاي کار را مي‌بينيم و بي‌تفاوت از کنارشان عبور مي‌کنيم. نهايتاً نشسته‌ايم در ماشين‌مان و بخاري را هم زديم و شيشه را مي‌دهيم بالا و خيلي بخواهيم لطف کنيم يک چيزي از آنها مي‌خريم و مي‌رويم. به نظر من سريال‌ها خيلي تاثير دارند، سريال پرمخاطبي که، تِمش در مورد اين بچه‌هاي کار است معلوم است تاثير مي‌گذارد. اميدوارم اين تاثير مقطعي نباشد.

صحبت پاياني نداريد؟
من قسمت بعدي را نمي‌توانم پيش‌بيني کنم، حتي فيلمنامه مي‌خوانم و چند تا سکانس جلوتر را نمي‌توانم پيش‌بيني کنم تازه خودم که در فضاي اين کار هستم، هيچ پيش‌بيني‌ نمي‌توانم بکنم براي اين کار و هيچ کس هم نمي‌تواند. طبيعتاً هر بازيگري که کار مي‌کند دوست دارد آخرش همه را شگفت‌زده کند و من هم دوست دارم و طبيعي است.
برچسب ها: سیندرلا