bato-adv
bato-adv

گفتگوی فراستی و جیرانی درباره جشنواره فیلم فجر

جشنواره فيلم فجر، جشنواره‌يي دولتي است. مهم‌ترين و پرسابقه‌ترين جشنواره سينماي ايران پس از انقلاب اسلامي، جشنواره‌يي دولتي است.

تاریخ انتشار: ۰۸:۱۸ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۲
جشنواره فيلم فجر، جشنواره‌يي دولتي است. مهم‌ترين و پرسابقه‌ترين جشنواره سينماي ايران پس از انقلاب اسلامي، جشنواره‌يي دولتي است. ويژگي‌اي كه به ماهيت سينماي ايران مربوط مي‌شود. جشنواره فيلم فجر با وجود اين ويژگي اساسي از يك سو ويترين سينماي ايران است براي سال آينده سينماي ايران، از سوي ديگر جشنواره فيلم فجر محملي است براي داوري فني و حرفه‌يي سينماي ايران در سالي كه گذشت. اما آيا اين ويترين و داوري فني‌اش جدا از ماهيت دولتي سينماي ايران است؟چه ضرورت‌هايي در شكل‌گيري و استمرار جشنواره فيلم فجر نقش داشته است؟ جشنواره فيلم فجر تحولاتي را پشت سر گذاشته است؟

هم‌عرض اين سوال‌ها بايد پرسيد آسيب‌هاي جشنواره سينمايي دولتي چيست؟فريدون جيراني، فيلمساز، فيلمنامه‌نويس و پژوهشگر تمام وقت تاريخ سينماي ايران و مسعود فراستي، منتقد سرسخت و سختگير سينماي ايران روبه‌روي يكديگر نشسته‌اند تا به اين پرسش‌ها پاسخ گويند. طبعا جيراني و فراستي اختلافات و تفاوت‌هايي در مباحث نظري سينماي ايران دارند اما عجب اينكه جشنواره فيلم به مبحثي بدل شد كه نظرات اين دو را به يكديگر نزديك‌تر كرد.

شايد دليل اتفاق نظر نسبي جيراني و فراستي «استثنايي» بودن جشنواره فيلم فجر است ؛جشنواره‌يي كه با قاعده جشنواره‌هاي ديگر جهان قابل تحليل نيست، خلاصه گفت‌وگوي پيش رو تحليلي است دشوار از جشنواره‌يي دولتي/ استثنايي.


31 دوره از برگزاري جشنواره فيلم فجر مي‌گذرد و در آستانه سي و دومين دوره جشنواره فيلم فجر هستيم، مي‌خواهيم بدانيم ضرورت برگزاري جشنواره‌يي سينمايي توسط دولت در نخستين سال‌هاي انقلاب چيست؟ و اينكه پس از شكل‌گيري و تثبيت جشنواره فجر، اين جشنواره چه تحولاتي را طي كرده و در هر دوره از تغييرات مديريتي چه تاثيراتي بر سينماي ايران داشته است؟
جيراني: داستان جشنواره در ايران سابقه بيشتري نيز دارد. جشنواره فيلم تهران در سال 51 شروع و ايران موفق مي‌شود نامش را به عنوان يك جشنواره (A) بين‌المللي ثبت كند و از فدراسيون جشنواره‌هاي جهاني اجازه بگيرد. ما در آن زمان خيلي آن را مهم نمي‌دانستيم ولي بعدها كه فكر كرديم متوجه شديم خيلي جشنواره مهمي بود، داورهاي خيلي مهمي هم در آن حضور داشتند، فيلم‌هاي خيلي مهمي هم شركت كردند كه از جمله فيلم‌هاي مهم تاريخي سينما هستند و خيلي هم ‌ميهمان و بيننده داشت. من از جشنواره دوم به تهران آمدم.

با اين سابقه جشنواره و آدم‌هايي كه در دفتر جشنواره كار مي‌كردند بعضي رفتند و بعضي ماندند. آن بعضي‌هايي كه ماندند به آن بعضي‌هايي كه بعد از انقلاب سر كار آمدند پيشنهاد دادند كه مي‌شود جشنواره را راه انداخت. يعني با پيشنهاد آنهايي كه ماندند، اين جشنواره دوباره شروع شد. نخستين جشنواره هم در سال 61 شروع نشد در سال 60 بود به نام ميلاد اما چون در آن سال كه همه درگير دعواهاي سياسي بودند كسي آن جشنواره را نديد سال 61 همان پيشنهاد دوباره مطرح شد كه شكل جشنواره بين‌المللي فيلم تهران را اجرا كنند. شايد نخستين و آخرين جشنواره‌يي كه شبيه جشنواره بين‌المللي باشد همان جشنواره‌يي بود كه در سال 61 اجرا شد. يعني سه فيلم ايراني در كنار 17 فيلم خارجي به رقابت پرداختند. در آن موقع كشورهاي اروپاي شرقي خيلي استقبال كردند، فيلم‌هاي فرانسوي و ايتاليايي هم داشتيم. اما در قسمت مسابقه به دليل اختلافات سياسي كه در همان جشنواره اول بروز كرد هيچ جايزه‌يي به هيچ فيلم بلند سينمايي ندادند.

 در سال 62 به اين نتيجه رسيدند كه با توجه به شرايط جامعه جشنواره را از حالت بين‌المللي خارج كنند و جشنواره مختص محصولات سينمايي ايران باشد. اولا جشنواره در سال 62 با فيلم‌هايي كه نمايش داده شده بود برگزار شد اما از سال 62 به بعد چون توانستند رشد كمي توليد را بالا ببرند كم‌كم جشنواره شامل فيلم‌هاي نمايش داده نشده شد. از سال 66 كه سيستم درجه‌بندي را اجرا كردند جشنواره به محل اساسي توليدات فيلم در ايران تبديل شد.

در واقع جشنواره به محل سنجش و برنامه‌ريزي سينما تبديل شد. جايزه‌هايي كه به بهترين فيلم و بهترين كارگردان داده مي‌شد در واقع خط مي‌داد كه سال آينده سينماها چگونه حركت كنند. در تمام مدتي كه بهشتي و گروه مديريتي او سر كار بودند جشنواره اين كاركرد را داشت كه به سينما خط بدهد. بعد از اينكه تيم آقاي بهشتي رفت تيم جديد نيز همان خط را دنبال كردند. اما به دليل دخالت صنوف در اكران‌بندي تغييراتي رخ داد. تا زمان اصلاحات جشنواره محكي بود براي برنامه‌ريزي سينماي كشور.

 از زمان اصلاحات اين امر تغيير كرد و جشنواره شكل ديگري پيدا كرد. جشنواره به محلي براي رقابت فيلم‌ها تبديل شد تا خط دادن به سينماي كشور. از سال 78 به بعد تا امروز جشنواره محل رقابت فيلم‌هاست. گرچه در اين سال‌ها دولت فيلم‌هاي خود را عرضه كرده است اما خيلي از فيلم‌ها اكران نشدند در واقع خط‌دهنده سينما نبودند و خيلي از اوقات بر سينما هم تاثير گذاشت.

بعد از دولت اصلاحات كه به ظاهر خواسته جشنواره به مثابه رقابت سينمايي باشد حضور دولت و دولتي بودن جشنواره چقدر در ماهيت جشنواره در دوره‌هاي مختلف تاثير داشته است؟
جيراني: اين جشنواره به دليل دولتي بودن آن، يك مصلحتي هميشه بر آن حاكم بوده است. چه در دوره اول چه در دوره اصلاحات و چه در دوره‌هاي بعد. اين مصلحت‌انديشي در واقع فقط در دو دوره در زمان اصلاحات مد نظر قرار نگرفت. همان دوره‌يي كه فيلم فرمان‌آرا تمام جوايز را گرفت ولي نكته اينجاست كه مصلحت‌انديشي‌اي كه بر آن حاكم بوده اين بوده كه فيلمي كه جايزه مي‌گيرد همه جناح‌ها آن را بپسندند. در واقع بهترين فيلمنامه اين است كه مساله از آن بيرون نيايد. بنابراين اين مصلحت‌انديشي هميشه حاكم بوده و طبيعتا در همه دوره‌ها منهاي يك دوره بهترين فيلم‌ها را بخش دولتي گرفته است.

كدام دوره؟
جيراني: همان دوره اصلاحات، يك دوره‌يي هم در زمان احمدي‌نژاد درباره فيلم جرم.

فراستي: درباره صحبت‌هاي آقاي جيراني دو نكته باقي مي‌ماند. يكي اينكه اين جشنواره از اول پيش‌توليد بوده نه پس‌توليد. يعني جشنواره‌ها معمولا اجازه مي‌دهند كه فيلم‌ها نمايش داده شود و در پايان رقابت مي‌كنند. در ايران غير از آن سال اول كه اين گونه بود ولي بعد از آن شد جشنواره‌يي قبل از اكران فيلم‌ها. اين نكته‌يي است كه همچنان با آن درگير هستيم. قبل از اكران، فيلم‌ها در جشنواره اكران مي‌شوند. حتي در اسكار نيز فيلم‌ها در سال قبل اكران شده است. براي ما اين گونه نيست. فيلم‌ها براي نخستين بار در فجر اكران مي‌شود. نكته دوم اين است كه جشنواره به‌شدت دولتي است. در طول تمام سال‌ها. اين حضور همه‌جانبه دولتي در جشنواره نمود دارد.

اما در دوره اصلاحات ميزاني از دولتي بودن جشنواره كم مي‌شود ولي همچنان از گزينش گرفته تا انتخاب و داوري و جوايز به‌شدت دولتي هستند. جشنواره‌يي است كه خط سياستگذاري دولت بر آن اعمال مي‌شود. اين عيب اصلي و مركزي جشنواره فجر است.براي چنين جشنواره‌يي هيچ كاري نمي‌شود كرد. وقتي سينماي ايران اساسا دولتي است و از اين دولتي بودن نمي‌تواند خلاص شود جشنواره فيلم‌ها نيز طبيعتا دولتي مي‌شوند. جشنواره دولتي محصول سينماي دولتي است. ما بعد از 30 سال همچنان نمي‌خواهيم از شر اين قضيه خلاص شويم. حتي وزير جديد ارشاد نيز كه در صحبت‌هاي اوليه‌اش اين را گفته بود كه فرهنگ دولتي را نمي‌خواهيم، اما الان به نظر مي‌رسد وا داده است.

دوستان نمي‌روند به سمتي كه فرهنگ و هنر را از دولتي بودن دربياورند، تبديل كنند به فرهنگ و هنري كه آيينه جامعه‌اش باشد، نه آيينه مسوولان بلندپايه. اين طور كه معلوم است تا ابد اين وضع را خواهيم داشت. بعضي وقت‌ها اوضاع به ما تحميل مي‌شود؛ اوضاعي كه محصول خودمان است. بعضي وقت‌ها نيز فيلم‌هاي سفارشي دولتي و فاخر‌ها، بالا مي‌آيند. در دوره‌يي كه فيلم جرم و جدايي نادر از سيمين در جشنواره موفق شدند به نظرم كاملا بستگي به اين داشت كه هيات داوران تركيب‌شان به گونه‌يي بود كه خط و ربط و معياري نداشتند كه ببينند چه فيلمي را بايد انتخاب كنند، بلكه به نوعي به آنها تحميل شد. به طوري كه فيلم جرم كه هيچ ربطي به خط سينمايي دولتي ندارد انتخاب شد.

به نظرم بايد فجر را از اينجا نگاه كرد كه سينماي دولتي به جشنواره فيلم فجر مي‌رود. جشنواره‌يي به‌شدت خنثي، به‌شدت محافظه‌كار كه چه تلخي‌اش چه غيرتلخي‌اش حد و حدودش روشن است و از يك حد و حدودي هم فراتر نمي‌رود و هيچ شگفتي و هيچ انتظار و هيچ اميد

رو به جلويي براي سينماي ايران در آن با اين سازوكار و ساختار و مميزي كه پشت سر آن است، وجود ندارد. يعني يك بحث مميزي مي‌ماند كه بخشي از سينماي دولتي است

فقط يك نكته ديگر اين است كه بيش از 30 دوره جشنواره فيلم فجر به هر حال دستاوردهايي داشته است. در همين سيستم دولتي سينمايي، دستاوردي كه به وجود آمده يك شكلي از سينمايي كه جشنواره پسند است را توانسته توليد يا باز توليد كند، اين را توانسته شكل بدهد. از سوي ديگر جشنواره فيلم فجر از نخستين دوره‌هاي برگزاري‌اش سعي بر ارتقاي فني سينماي ايران داشته و آيا توانسته از اين لحاظ موفق باشد؟
جيراني: جشنواره بين‌المللي بي‌دستاورد نبوده است. سينما پس از انقلاب يعني در همين جشنواره با جايزه دادن به طراح صحنه و لباس و صداگذاري و صدابرداري و فيلمبرداري و جلوه‌هاي ويژه باعث پيشرفت قسمت‌هاي مختلف سينمايي شد. سينماي ما در غير از فيلمنامه در قسمت‌هاي ديگر پيشرفت داشته است. از نظر فيلمبرداري تغيير و تحولاتي ايجاد شده است و خيلي از موارد ديگر. خب اينها در جشنواره تهران مد نظر نبود البته جشنواره فيلم فجر نيز در نوع خود بي‌نظير است. هيچ جشنواره‌يي در دنيا فيلم نمايش داده نشده را اينقدر نمايش نمي‌دهد و اينقدر جايزه نمي‌دهد. اين استثنايي‌ترين جشنواره است. اگر بگوييم اسكار، اسكار مراسم اعضاي آكادمي است، جشنواره نيست. هر سال برگزار مي‌شود و فيلم‌هاي نمايش داده شده را داوري مي‌كند.

بنابراين، اين جشنواره كه اين همه جايزه مي‌دهد در دنيا استثنايي و مخصوص ايران است. همين بخشش باعث شده كه در زمينه‌هاي مختلف فني ما رشد داشته باشيم. تا قبل از انقلاب جشنواره تهران به اين بخش‌ها جايزه نمي‌داد. جشنواره تهران به بهترين فيلم و بهترين كارگردان جايزه مي‌داد. در اين زمينه‌ها ما رشد داشته‌ايم. يك زماني جوايز جشنواره را كم و سال بعد دوباره اضافه كردند و گفتند اينها بايد باشد و اهالي سينما مي‌خواهند اين جوايز داده شود. اما يك نكته‌يي آقاي فراستي گفتند كه خيلي خوب بود. من معتقدم فرهنگ در ايران تنها فرهنگ دولتي هم نمي‌تواند باشد به نظر من چون در ايران فرهنگ در سيطره ايدئولوژي است و مدت‌ها هم است كه بين حكومت و دولت اختلاف است ما يك سينماي حكومتي هم داريم.

اين طور نيست كه فقط فكر كنيم سينماي دولتي داريم. در مواردي دولت با حكومت نيز اختلافاتي دارد. يعني دولت از چيزي حمايت مي‌كند كه بخشي از حكومت از آن حمايت نمي‌كند حتي مخالف آن نيز هست. همين سيطره ايدئولوژي بر عرصه فرهنگ باعث شده ما نتوانيم خلاص شويم از سينمايي كه با هزينه و سرمايه‌يي ساخته مي‌شود كه آن هزينه و سرمايه خط مي‌دهد به سينما كه در واقع ما اين شكلي كار مي‌خواهيم اين شكلي فيلمنامه مي‌خواهيم و... اين نوع از نگرش، تعامل با سينماگران و تصدي‌گري دولت در عرصه فرهنگ و مشخصا سينما باعث شده تا فيلمسازهاي ما گاهي به خاكي زده‌اند و دوباره برگشته‌اند. اين هم اتفاق افتاده است‌ولي نكته اينجاست كه اين اصل را نمي‌شود از آن گرفت.

به هر حال من معتقدم يك سينماي حكومتي و يك سينماي دولتي داريم. حتي در دوره احمدي‌نژاد هم كه فكر مي‌شد دولت وحكومت به هم نزديكند در عرصه فرهنگ و سينما اين گونه نشد.

در جشنواره نيز اين وضعيت را داشته‌ايم؟
جيراني: از زمان اصلاحات به بعد كه در عرصه فرهنگ تغييرات بنيادين ايجاد شد بازگشت به گذشته قبل از اصلاحات ديگر شدني نبود. بنابراين از آن تاريخ به بعد در عرصه سينما، تئاتر و... تغييراتي رخ داد كه حتي دولت احمدي‌نژاد هم چه در دوره اول و چه در دوره دوم ملزم به آن شد كه يك چيزهايي را بپذيرد. در حالي كه عده‌يي فكر مي‌كردند كه دولت احمدي‌نژاد آمده است كه در عرصه فرهنگ اتفاقاتي راه بيندازد حتي منتقدان اين دولت از دولت قبلي نيز شديد‌تر شدند و گفتند كه اين دولت مسير دولت اصلاحات را طي مي‌كند. علتش هم اين نبود كه مي‌خواست مسير دولت اصلاحات را طي كند بلكه چاره‌يي اجتناب‌ناپذير بود.

در واقع در عرصه فرهنگ يكسري اتفاقاتي افتاده كه برگشت به آن اجتناب‌ناپذير است. يعني مخالفان اين نوع سينما و اين نوع تئاتر بايد كم كم بپذيرند كه تغييراتي در جامعه رخ داده و عرصه فرهنگ نيز بايد همگام با اين تغييرات تغيير كند.

فراستي: دولتي كه من مي‌گويم اساسا خود دولت نيست. فيلم‌هايي است كه دست حاكمان حكومت است. ساختار سينمايي ما به‌شدت در ذات خنثي و محافظه‌كار است، خودش را تحميل مي‌كند. اما آنجا چقدر تاثير مي‌گذارد؟ آيا ما در ساختار امكان تغييراتي را داريم؟آيا اين فيلم‌ها مي‌تواند آيينه جامعه‌اش باشد. يعني جشنواره فجر كه آيينه سينماي ايران است خود سينماي ايران آيينه‌يي از جامعه ايران باشد؟ آيا هست؟ معمولا فيلم‌هاي يك سال يك كشور بايد تصويري از آن جامعه ارائه كند. سينماي ايران خيلي آيينه جامعه‌اش نيست. در واقع آيينه فيلمسازهاست. آيينه سياستگذاري‌هاي معيوب خنثي و بي‌خطر است. آيينه شجاعانه مجموعه سينماي متن نيست.

برخي مواقع از دست‌شان در مي‌رود اما مميزي كه همچنان درگيرش هستيم به حدي است كه مي‌تواند فيلم‌ها را از نبض تهي كند. مي‌تواند آنها را از تندي و انتقاد و شاداب بودن تهي كند. نتيجه اينكه اينها فيلم‌هاي راهگشايي نيست. فيلم‌هايي كه شجاع باشد و مساله نشان دهد، نيست. اصلا سينماي مساله‌داري نيست. براي اينكه از اول رام و خنثي است و استثنا هم ندارد. به نظر مي‌آيد اما اين را نبايد پذيرفت كه هيچ راهي نيز نداريم و چون بايد دولت بالاي سر اين سينما باشد و پولش را بدهد. وقتي پولش را بدهد خط هم برايش مي‌گذارد. طبيعتا مي‌گويد ما يك فيلم فاخر مي‌خواهيم اين مقدار هم پول مي‌دهيم و همان كه مي‌خواهيم بايد باشد. ما در اين 30 سال ببينيم آنچه دولت خواسته و بالايش پول هنگفتي داده به يك جاي معيني رسيده يا نرسيده؟ به نظر من اصلا نرسيده.

يعني فيلم‌هاي كاملا سفارشي دولتي با هزينه‌هاي ميلياردي ابدا موفق نبوده نه در گيشه نه در تفكر. برعكس از طريق اين سفارش عقب رفته‌اند.فيلمسازي كه فيلم اول و دومش گرما دارد در فيلم چهارمش كه سرمايه‌اش را كاملا دولت داده و سفارش دولت بوده با موضوع دولتي و تاريخي و فاخر عقب رفته و مخاطب را از دست داده و تبديل به چيزي شده كه اصلا دخل و خرج نمي‌كند. سينمايي كه دخل و خرج نكند، سينمايي كه به زور عصاي سوبسيد زندگي كند، سازوكار فيلم‌هاي ايران اين است كه در واقع با اصلش جدا شده است. يعني به جاي اينكه فيلم و فيلمساز چشمش به مخاطبش باشد به دولت است.

اما اين خيابان دوطرفه است يك‌طرفه نيست وقتي فيلمساز دوست دارد تعاملش با دولت باشد نه مخاطبش، به نظر شما برون‌رفت آنچه مي‌تواند باشد؟ يعني فقط از طرف دولت بوده است؟ يعني فقط دولت پول و سفارش داده و... به قول آقاي جيراني يك شرايط استثنايي است؟
فراستي: خيلي استثنايي نيست. اينكه اين جشنواره با بقيه جشنواره‌ها فرق دارد، قبول دارم. ولي با اين سازوكار و اين سيستم هركسي واردش مي‌شود رنگ و بوي اين سيستم را مي‌گيرد. يعني از شجاعت و گرما و مطرح كردن مساله مي‌افتد. از طرف ديگر قضيه هم نگاه كنيم بد نيست. فيلمساز مي‌گويد كه نمي‌گذارند من فيلم خودم را بسازم، ارتباط با مخاطب هم ندارم و فقط با دولت ارتباط دارم. اين سينما چه مي‌شود؟ اين سازوكار مكانيزم سينما از بين مي‌رود.

فكر نمي‌كنيد در اين 30 سال جشنواره فيلم فجر يا مديريت اين جشنواره يك حالت فورموليزه پيدا كرده، اينكه دولت‌ها جابه‌جا مي‌شوند و يكي به فيلم‌هاي توقيف شده اجازه كار مي‌دهد يكي به دو كارگرداني كه مورد غضب بودند اجازه بروز و ظهور مي‌دهد، فكر نمي‌كنيد در سال‌هاي اخير اين وضع به فرمول تبديل شده است؟
جيراني: فرمول حساب شده نيست.

جيراني: تقوايي در همين مراسم حرف‌هاي خيلي خوبي زد. همه دولت‌ها مي‌خواهند تقوايي فيلم بسازد. اين نكته خيلي مهمي است كه خود تقوايي نيز اعتراف كرد كه من مشكلي براي فيلمسازي نداشته‌ام فقط سناريوهايم گاهي مشكل پيدا كرده است. در همه دوره‌ها دوست داشته‌اند كه وي فيلم بسازد اما مشكلات ذهني خود فيلمساز وجود داشت كه نساخت. اما فضاي جامعه طوري بوده كه انعكاس نساختن در دوره‌هاي مختلف شكل ديگري به خودش گرفت. اينكه تقوايي فيلمساز شايسته‌يي است و بايد فيلم بسازد ترديدي در آن نيست اما وقتي كه صحبت مي‌كند متوجه مي‌شويم كه اتفاقات ديگري نيز پشتش است. در دوره اصلاحات وقتي در دو، سه سال اول فضا باز شد صداي اعتراض يك عده‌يي درآمد كه اين چه سينمايي است، دارد به ابتذال كشيده مي‌شود.

تحليل من اين است كه وقتي فضا بازمي‌گردد و آزادي مي‌آيد بعضي از فيلمسازها كه محصول فضاي بسته هستند ديگر امكان حيات ندارند. بنابراين اينها امكان حيات ندارند يكسري از فيلمسازها محصول آن فضا هستند اين فيلمسازان هم در بين روشنفكران سكولار هستند و هم در فيلمسازان روشنفكر مسلمان.

يعني در روشنفكران مسلمان هم حاكم هست؟
جيراني: بله هست. بيشتر هم حاكم است. آنها هم محصول فضاي بسته هستند. اگر يك زماني به نظر من بخش خصوصي در ايران حاكم شود و سيطره ايدئولوژي بر سينما و فرهنگ از بين برود و بگويند شما آزاد هستيد فيلم بسازيد خيلي از فيلمسازها خود به‌خود حذف مي‌شوند. يعني نمي‌توانند فيلم بسازند. چون با مكانيزم طبيعي فيلم نساختند، نمي‌توانند ادامه دهند. مكانيزم طبيعي همان است كه در سينماي تجاري امريكاست. يا آنچه در سينماي هند حاكم است در آنجا هم سينماي روشنفكرانه است ولي با آن مكانيزم فيلم نساختند. اين نكته بسيار مهمي در ايران است كه اصولا عده‌يي دوست دارند كه فضا به گونه‌يي باشد كه در آن مطرح شوند. فضاي آزادي در عرصه فرهنگ خيلي‌ها را حذف مي‌كند.

فراستي: اين چيز غريبي است. برخي به شكل خصوصي به من مي‌گويند حرفت درباره حذف سينماي دولتي درست است اما خودشان باز هم در جهت سينماي دولتي حركت مي‌كنند. اين حتي به نفع كساني است كه اعتقاد به ايدئولوژي دارند. الان سينماي كشورمان ايدئولوژي است اما به معناي واقعي كلمه نيست. براي اينكه كنترلي بر آن ندارند و از طرف ديگر اصلا خطري براي آن وجود ندارد. در صورتي كه سينمايي كه در آن خطري وجود نداشته باشد بالنده نخواهد شد. حداكثر رشدش رشد فني است. الان به نظر مي‌آيد همه مي‌خواهند اين سينماي دولتي باقي بماند نه فقط يك عده‌يي. اگر سينما دولتي نباشد و اوضاع عادي باشد از بين مي‌روند و نه حرفي براي گفتن دارند و رشد سينمايي هم ندارند بلكه توقف دارند. چون فيلمسازهاي خوب از بين رفته‌اند همه مي‌خواهند سينما دولتي بماند. عده‌يي مي‌گويند براي چه ما دست تو جيب‌مان كنيم. ما كه فيلم گرم و شاداب دلخواه مردم را نمي‌توانيم بسازيم پس چرا سينما دولتي نباشد. روشنفكرش هم اين را مي‌گويد، جشنواره زده‌اش نيز همين طور.

 تقريبا به نظر نمي‌آيد اما 90 درصد اعضاي سينماي ايران به اين سينماي دولتي وا داده‌اند و مي‌خواهند كه باشد. در همين چند ماهي كه دولت جديد آمده و بحث اعتدال مطرح شده به صحبت آقاي جنتي دقت كنيد. نخستين صحبتش اين است كه فرهنگ دولتي نمي‌خواهيم. اين حرف خيلي مترقي است. اما اين حرف را پس گرفته است و جاي ديگري آن را نمي‌گويد و در هيچ برنامه‌ريزي‌اش اين حرفش نمي‌آيد. آيا نمي‌خواهيم در جهتش گام‌برداريم و آدم تربيت كنيم.

مثلا تا زماني كه اقتصاد دولتي هست رانت دولتي و فساد نيز هست. بايد به سمت يك اقتصاد غير دولتي برويم. اما واقعا توان و آمادگي اين را داريم كه به اين سمت برويم؟ به نظرم نداريم. شجاعت اين را داريم كه بابتش خسارت بپردازيم و به جمع‌بندي برسيم و بگوييم اين جمع بندي‌اش است اين فرهنگش است اين اقتصادش است؟

اگر مي‌خواهيم فرهنگ شادابي داشته باشيم كه يك‌آدم اهل ايدئولوژي بتواند حرفش را شجاعانه بزند مخالفش هم همين طور با مردم در ارتباط باشد و مميزي‌اش هم معين باشد: 1- منافع ملي و 2- اصول انقلاب و آرمان‌هاي مردم را بايد مهم دانست. غير از اين دو كه چيز ديگري نيست. بر مبناي اين دو بنويسيد، كار كنيد و با مخاطب ارتباط برقرار كنيد. اين ارتباط كات شده است. مردم آمادگي اين را دارند كه اين ارتباط وصل شود. ولي دولت و سينمايي‌ها اين آمادگي را ندارند. يك آدم چطور مي‌تواند 30 سال قبل خوب باشد ولي الان خوب نباشد/ براي اينكه در اين 30 سال ارتباطش را با مخاطب قطع كرده است. ايده‌هاي خوب اين فرد از كجا مي‌آيد؟ از نبوغش در اتاق بسته يا در يك غار؟ مطلقا نه. از ارتباطش با مخاطبش و با جهان مي‌آيد. ارتباطش با جهان كه از طريق دي‌وي‌دي و ماهواره‌ها كه وجود دارد اما ارتباط خودي از كجا مي‌آيد؟ اين ارتباط خودي وجود ندارد.

 آن وقت در اين بريز و بپاش دولتي در سينماي دولتي اكثريت قريب به اتفاق فيلمسازان خاستگاه طبقاتي‌شان تغيير كرده است. ديگر نمي‌تواند از آن طبقه‌يي كه تا ديروز حرف مي‌زد حرفي بزند. از جايي حرف مي‌زند كه نه جاي جديد است نه قديم. از يك طرف اگر از يك جاي جديد حرف بزند حرفي براي گفتن ندارد يا نمي‌خواهد لو بدهد جاي جديد چيست و اگر هم از جاي قديم حرف بزند در واقع ديگر اعتقادي به آن ندارد و زندگي‌اش نيز مماس با آن نيست. مي‌شود سينمايي كه نه در آن اعتقادي وجود دارد نه آرماني، نه حرفي و نه ارتباطي با مخاطب. اين يك بن‌بست است. اينكه يك يا دو فيلم به دلايل مختلف از آن دربيايد كه نشد سينما.

ما بايد سينمايي داشته باشيم كه از 60 تا فيلم 40 تا با مخاطب ارتباط داشته باشد 5 تا فيلم خاص‌تر باشد و بتواند مخاطب خود را بگيرد، دو فيلم هم خيلي خوب باشد اما اين روند اتفاق نمي‌افتد. به همين دليل چيزي كه باقي مي‌ماند وا دادن به سينماي جشنواره‌يي است. كه تنها به دليل ريل‌گذاري دوستان دهه 70 -60 يعني آقاي بهشتي و گروهش است كه همچنان ما روي آن ريل هستيم. اينكه يك مقداري جشنواره‌ها ما را تحويل نمي‌گيرند اين نيست كه ما به جمع‌بندي رسيده‌ايم و جور ديگري فيلم مي‌سازيم، ما هنوز همانيم. سينماي جشنواره‌يي ما همان است.

فقط دو تا آدم جديد به آن اضافه شده است. هنوز فيلم‌هاي كوتاه ما به آن سمت نظر دارند. هنوز جايزه اسكار يا كن براي همه مهم‌تر است تا اينكه فيلم با مخاطب ايراني تماس جدي داشته باشد. اين سينماي جشنواره‌يي است، ضدش هم فيلمفارسي است كه مبتذل است و بايد بتواند آن را جواب بدهد. اين وسط هم يكسري فيلم وجود دارد. كسي كه فيلم اولش خوب است اصلا تضميني ندارد كه اميدي به فيلم بعدي‌اش داشته باشد. روندي اتفاق نمي‌افتد. همه‌اش انقطاع است. اين محصول و سازوكار معيوب غيرمترقي و غير رو به جلو است.

جيراني: يك نكته را بايد ذكر كنيم. فيلمسازهاي ما محصول جامعه باز نبودند. از گذشته هم كه نگاه كنيم يعني از همان سالي كه فيلمسازي روشنفكري ايران در دهه 40 رشد كرد اينها از دل جامعه بازي كه روزنامه‌نگاران در آن آزاد باشند بيرون نيامدند. از درون جامعه‌يي بيرون آمدند كه بسته بود و حكومت هم آن زمان نمي‌خواست يكسري فيلمساز روشنفكر با مشكلات روبه‌رو باشند و نخواهند فيلم بسازند. بنابراين از جامعه‌يي آمدند كه هميشه فكر مي‌كردند بايد حرفي براي گفتن داشته باشند چه در آن دوران و چه در اين دوران حرف خود را بزنند كه اين امر در مكانيزم يك سينماي طبيعي كه از دل يك جامعه باز بيرون مي‌آيد از بين رفت.

بنابراين وقتي از بين رفت ديگر نمي‌توان انتظار داشت كه بازگشت داشته باشد. در واقع با يك پديده‌يي روبه‌رو مي‌شويم كه استثنايي است. مثلا 50 فيلم داشته باشيم كه در آنها 50 فيلمساز فكر كنند كه بايد حرف‌هاي فلسفي عميق بزنند با زباني كه عده‌يي نمي‌فهمند يا عده‌يي كمتر مي‌فهمند. اين امر در هيچ سينمايي وجود ندارد.

اين وضعيت در سينماي ايران نهادينه شده است؟
جيراني: به نظرم هرچه جلوتر برويم نهادينه مي‌شود و كم‌كم سينماي ايران مي‌رسد به جايي كه اگر واردات فيلم خارجي صورت بگيرد كل سينماي ايران از بين مي‌رود. اگر مي‌بينيد سينما سرپاست به‌دليل اين است كه واردات و اكران فيلم خارجي در داخل نداريم. اگر مثل تركيه فيلم خارجي وارد و همزمان با دنيا نمايش داده شود سينماي ايران نابود مي‌شود. سينماي ايران مي‌شود چند فيلم روشنفكرانه فستيوالي و از اين حد هم فراتر نمي‌رود. جامعه‌يي كه سينماي عامه‌پسندش مرده باشد يك اشكال دارد و بايد درباره آن تجديدنظر كرد.

آيا جشنواره سينمايي دولتي در ايران بايد روي همه چيز دست بگذارد و ارتباطش را با مخاطب قطع كند يا اينكه همين جشنواره فيلم فجر مي‌تواند به يك جشنواره هنري تبديل شود و سينماي عامه‌پسند حيات خود را داشته باشد؟
جيراني: اين داستان شرايط حاكم بر ايران است و گاهي نيز آدم‌ها در اين شرايط موثرترند. نكته اينجاست كه آدم‌ها تاثير دارند. در جوامعي مانند ايران افراد هم تاثير دارند. چون سيستم نمي‌تواند تمام مواردش را نهادينه كند. دعوا بر سر اين است كه نتوانسته نهادينه كند. چون يك ساختمان منسجمي از افراد و تفكرات براي نهادينه كردن آن وجود ندارد. بنابراين يك فرد يك نوع نگاه دارد و يك فرد ديگر نوع متفاوت‌تري و هميشه نيز اين اختلاف پابرجاست. اين تابع شرايط فرهنگي است.

اين شرايط فرهنگي را مي‌توان به سمتي برد كه مرز جشنواره مشخص باشد و بيايد روي امور فني و سينمايي داوري كند و آن طرف هم سينماي عامه‌پسند باشد كه داورانش هم مردمي باشند كه به سالن رفتند و تاييد مي‌كنند كه اين نوع فيلم، اين نوع نگاه و اين نوع سينما بايد حق حيات داشته باشد. آيا اين هم در شرايط فرهنگي ايران امكان‌پذير نيست؟
فراستي: در يك وضعيتي بحث مي‌كنيم كه شجاعت برون رفت از اين وضعيت را نداريم. اين وضعيتي است كه در بهترين حالت همه سعي مي‌كنند دو تا آسپرين اضافه كنند ولي حاضر نيستند يك عمل جراحي انجام دهند. به طور مثال در اقتصاد غير از اينكه ساختارش درست نبود آمادگي وجود نداشت زيرساخت‌ها درست طراحي نشده بود اما يك كاري كه بايد انجام مي‌داديم انجام شد. اما اين كار بد انجام شد. چرا اين كار را در سينما انجام نمي‌دهيم. مگر آن كار اقتصادي كار كمي بود؟

يك كمي با فكر درست‌تر يك كمي با سازماندهي بهتر برويم به سمت اينكه 5 سال ديگر بگوييم اين سينما دارد از سينماي دولتي فاصله مي‌گيرد. دارد به سوي سينماي مستقل مي‌رود. به سوي فيلم‌هاي طبيعي مي‌رود. نخستين قدم‌ها را بايد برداشت. از نوع سازماندهي جشنواره، انتخاب هيات داوران، انتخاب هيات انتخاب‌كننده و نوع بحث‌هايي كه در آن 10 روز راه مي‌اندازيم جوي راه بيندازيم كه به سمت اين برويم كه يك قدم برايش‌برداريم. به جاي اينكه دولت اين گونه پول بدهد، ندهد و به جاي اينكه براي توليد، پول دهد حمايتش را در مرحله اكران انجام دهد و آن پول خرج زيرساخت‌ها شود تا نيروي جديد را تقويت كنيم. انتقادي كه بر من هميشه مي‌شود اين است كه مي‌گويند حرف‌هايي كه درباره فيلم‌ها مي‌زني درست است ولي اگر ما اين 4 تا فيلمساز را از دست بدهيم چه مي‌شود؟

يعني اينقدر ما مي‌ترسيم كه حاضر نيستيم كادر پرورش دهيم. حاضر نيستيم سرمايه‌گذاري كنيم و از بچه‌هاي شهرستان فيلمساز بياوريم. ديگر اين جو نباشد كه يكسري رانتخوار باشند. رانتخوارهايي كه فسيل مي‌شوند البته اگر نشده باشند. رانتخوارهايي كه فقط دارند با رانت زندگي مي‌كنند. از شر اين بايد خلاص شويم. سازماندهي جشنواره فيلم فجر نيز بايد به اين سو گام به گام حركت كند.

جيراني: نكته اينجاست كه يك شرايطي وجود دارد كه برخي فيلمسازان مايل نيستند كه سوبسيد دولتي قطع شود. يعني اگر قطع شود خواهند فهميد كه فردا نمي‌توانند فيلم بسازند. تا زماني كه سازمان حوزه هنري وجود دارد شما انتظار مكانيزم طبيعي سينما را نبايد داشته باشيد. در هيچ جاي دنيا سازماني مانند حوزه هنري وجود ندارد كه به اين شكل بخواهد توليد داشته باشد. اما دولت كمك مي‌كند به توليدات. حوزه يك نهاد حكومتي است و بايد باشد تا يكسري از فيلمسازها كه دولت نمي‌خواهد مشكل داشته باشند و كار نكنند به آنها كمك شود تا كار كنند و با مشكلات توليد روبه‌رو نشوند. فضا غيرطبيعي است و جشنواره‌اش نيز همين طور غيرطبيعي است.

فراستي: دور باطل است.

سوال آخر اينكه اين جشنواره را كه سعي دارند بگويند بازگشت افراد است چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

جيراني: به هر حال فضا تا حدودي عوض شده، تركيب جديدي آمده، دولت مي‌خواهد بگويد كه در دوره قبل فضا بسته بوده و اكنون بازتر است و افراد مي‌توانند در عرصه فرهنگي حرف‌هايي بزنند. به هر حال دولت جديد با نگرش تازه آمده و از دل اين دولت جديد جشنواره تازه‌تري خواهيد ديد. در واقع شما با يك جشنواره ديگري روبه‌رو خواهيد شد، با يك مديريت ديگر. مديريتي كه قبلا نيز سابقه اداره جشنواره را داشته است و مي‌خواهد جشنواره را پربارتر كند. اين محصول فضاي تازه است.

فراستي: اين فضا به سرعت به سينما وارد نمي‌شود چون با يكسري فيلم روبه‌رو خواهيم بود كه ساز فردي و دولتي خودشان را مي‌زنند مثل فيلم‌هاي پرخرج و با عمده فيلم‌هاي تلخي روبه‌رو خواهيم بود كه محصول خمودگي فيلمساز هستند نه محصول تلخي واقعي جامعه و ممكن است از همان هم يكي، دو فيلم بيرون بيايد كه دو قدم جلوتر باشد. مانند سال گذشته كه دهليز رو به جلو بود.

امكان دارد اين موضوع استمرار داشته باشد؟

فراستي: به هيچ‌وجه؛ وقتي سيستم نباشد استمرار هم نيست. سيستم نداريم و در اين وضعيت نيز حاضر به جراحي نيستيم. مسكن مي‌دهيم حال گاهي وقت اين مسكن قوي‌تر و گاهي وقت نيز ضعيف‌تر است و جرات نقد اوضاع و آسيب‌شناسي را هم كم داريم. آن جراتي كه در سياست خارجه ما طي چند ماهه اخير بوده كه بسيار زياد و رهبري شده بود بايد به فرهنگ بيايد