bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۹۶۹۵۷
محمد معتمدی از کنسرت تبریز می گوید:

لبخند تبریزی‌ها به آذری خواندن یک کاشانی!

به رغم پیش‌بینی‌های انجام شده نه تنها مردم تبریز با من برخورد قهرآمیزی نداشتند بلکه تشویق‌های بلا انقطاع آن‌ها در شب‌های کنسرت احساس غرور و شادی و نشاطی را به ما منتقل می‌کرد که ما حس کردیم مسیری که انتخاب کردیم و کاری که انجام دادیم بسیار درست بوده و دل آن‌ها را به دست آورده‌ایم و تیرمان به هدف خورده است.

تاریخ انتشار: ۱۵:۰۳ - ۱۲ تير ۱۳۹۳
فرارو- به رغم پیش‌بینی‌های انجام شده نه تنها مردم تبریز با من برخورد قهرآمیزی نداشتند بلکه تشویق‌های بلا انقطاع آن‌ها در شب‌های کنسرت احساس غرور و شادی و نشاطی را به ما منتقل می‌کرد که ما حس کردیم مسیری که انتخاب کردیم و کاری که انجام دادیم بسیار درست بوده و دل آن‌ها را به دست آورده‌ایم و تیرمان به هدف خورده است.
 
به گزارش روزنامه صبا، محمد معتمدی، خواننده توانمندی که این روزها حسابی چهره شده و فعالیت‌های گسترده‌ای آغاز کرده، برای اولین بار در گروه شیدا به سرپرستی و آهنگسازی محمدرضا لطفی فقید دیده شد. محمد معتمدی در حدود 7 سال گذشته آهسته و پیوسته پیش آمده است.

 در واقع در این سال‌ها به رغم فعالیت‌های مستمر هیچ گاه زیاد در چشم نبود و تا همین یکی، دو سال اخیر، به عنوان ستاره موسیقی سنتی نیز مطرح نبوده است و شاید همین دلیل مهم در قوام یافتن آواز او بود. چند سال در محضر استاد لطفی بود و بعد از آن در فعالیت‌های گسترده‌ای از جمله آوازخوانی در اپرای شمس و مولانا و تعداد زیادی کنسرت و آلبوم و همچنین همکاری با ارکستر ملی در سال 1392 فعالیت گسترده‌ای با حسین علیزاده آغاز کرد.

تلاقی یک آوازخوان نوجو که از تحریرهای تازه نمی‌هراسد و یک آهنگساز با سابقه و آوانگار ایرانی می‌توانست محصول جالبی را رقم بزند و این اتفاق افتاد. محمد معتمدی مجموع اجراهای گسترده‌ای با استاد حسین علیزاده و گروه هم‌آوایان در شهریور سال گذشته آغاز کرد. کنسرتی که بخش ردیف-دستگاهی آن با عنوان «باده تویی» به شکل صوتی-تصویری منتشر شد. این کنسرت در شهرهای بسیاری از جمله کرمانشاه، آمل، بابل، ساری، یزد، مشهد و... برگزار شد. هفته گذشته این تور با دو شب اجرا در تبریز به کار خود خاتمه داد.

از همان اولین شبی که این کنسرت در تهران برگزار شد و محمد معتمدی که اهل کاشان است و هنوز هم در کاشان زندگی می‌کند، به زبان آذری آواز خواند، به رغم موفقیت گروه در اجرای سر حال و یکدست بحث‌هایی در مورد بخش آذری این رپرتوار مطرح شد. این‌که محمد معتمدی آن بخش‌های آذری را درست اجرا نکرده است. البته هیچ گاه به شکلی روشن و دقیق و از زبان یا قلم یک کارشناس این مسئله نوشته نشد ولی بحثی بود که در جریان برگزاری این تور در سال گذشته مطرح شد.

افزون بر این‌که پیش از آغاز کنسرت‌ها، اینگونه اطلاع‌رسانی شده بود که گروه بعد از چند اجرا به تبریز خواهد رفت ولی این اتفاق رخ نداد. طی شهریور و مرداد، این تور اجراهایی در شهرهای مختلف گذاشت ولی به تبریز نرفت و این مسئله حواشی را دامن زد و استنباط گروهی این بود که این اتفاق به دلیل همان انتقادات به بخش آذری رخ داده است. این تور به شهرهایی همچون نیشابور و یزد هم رفت ولی از تبریز خبری نبود. تا این‌که حدود یک ماه پیش بنا شد این کنسرت در کیش و تبریز هم روی صحنه برود.

اجرای تبریز این گروه بسیار حیاتی بود، هم می‌توانست خاتمه‌دهنده آن انتقادها و بحث‌های حاشیه‌ای باشد و هم می‌توانست با واکنش منفی آذری‌های تبریزی، حاشیه‌های جدیدی برای استاد حسین علیزاده و محمد معتمدی آغاز کند. از این رو سراغ محمد معتمدی رفتیم تا در پایان این تور که بیش از 30 اجرا در شهرهای مختلف ایران و خارج از ایران داشته، از اجرا در تبریز و واکنش آذری‌زبان‌ها بپرسیم. این اجرا 5 شب و هر شب دو سانس در تهران و دو شب و هر شب دو سانس در تبریز اجرا شد.
 
شما و گروه هم‌آوایان بالاخره به تبریز رسیدید. با توجه به این‌که شما در این اجرا به زبان آذری، یعنی زبان بومی و محلی هموطنان عزیز تبریزی آواز می‌خواندید و بحث‌هایی هم در این‌باره مطرح شده بود، برخورد آذری‌های تبریزی با کنسرت شما چگونه بود؟

هدف بنده و شخص استاد علیزاده از این‌که من به عنوان یک فارس‌زبان یک رپرتوار آذری را بخوانم، پیش از این و بیش از آن‌که یک پیام فنی داشته باشد، یک پیام اجتماعی و ملی-میهنی در دل آن نهفته است. ما به این فکر کرده بودیم که با ابزار موسیقی و به وسیله زبان موسیقی پیام‌رسان مهر همه مردم ایران به آذری‌زبان‌های عزیز باشیم. در واقع این پروژه بهانه‌ای برای این کنش اجتماعی بود. این کنسرت را ما در شهرهای مختلف ایران و حتی دیگر کشورها اجرا کردیم و آخرین منزل این رپرتوار تبریز بود که یکی از مهم‌ترین شهرهای آذری‌زبان ایران است. اجرا در تبریز برای من بسیار سخت بود. اولین بار که بر صحنه نشستیم تا ساند چک (تنظیم صوتی سالن پیش از شروع کنسرت) کنیم، متوجه شدم که اجرای من در این شهر تا چه اندازه مهم است. من آنجا به این فکر می‌کردم که تا چه اندازه باید اعتماد به نفس داشته باشم تا بتوانم به زبان و به وسیله موسیقی آن‌ها برایشان آواز بخوانم. ولی دوستان تبریزی مرا کمک کردند و خودم هم تلاش کردم تا این اعتماد به نفس را در خودم به وجود بیاورم که روی صحنه بروم و با تمام توانم آواز آذری بخوانم. اما اجرای شب اول آنقدر بازخورد خوبی برای بنده و گروه داشت که آن استرس و ترس‌های پیش از اجرا را از من دور کرد و به رغم این‌که برخی از دوستان منتقد در این چند وقت از آذری خواندن بنده انتقاد کرده بودند و پیش‌بینی شده بود که حتی مردم تبریز برخورد خوبی با بنده نخواهند داشت، نه تنها مردم تبریز برخورد قهرآمیزی نداشتند بلکه تشویق‌های بلاانقطاع مردم دوست‌داشتنی تبریز در شب‌های کنسرت احساس غرور و شادی و نشاطی را به ما منتقل می‌کرد که ما حس کردیم مسیری که انتخاب کردیم و کاری که انجام دادیم بسیار درست بوده و دل آن‌ها را به دست آورده‌ایم و تیرمان به هدف خورده است.

آقای معتمدی در بخش آذری این رپرتوار، شما راوی صرف تکنیک‌ها و تحریرهای موسیقی آذری نبودید و در آواز خواندن‌تان تحریرها و تکنیک‌های تازه‌ای با این موسیقی ترکیب کردید. در واقع ابداعاتی هم داشتید. موسیقیدانان آذری که احتمالاً در این اجرا حضور داشتند و یا مردمی که به سالن آمده بودند با این ابداعات شما چه برخوردی داشتند؟ آیا مورد خاصی بود که کسی چیزی به شما بگوید؟
بعد از کنسرت، یکی، دو نفر از اهالی فرهنگ و هنر تبریز که در آن منطقه شناخته شده و همچنین در زمینه هنر صاحب نظر هستند، به پشت صحنه آمدند و بحث‌هایی مطرح کردند که برای خود من جالب بود. یعنی در واقع بحث‌هایی درباره این اجرا مطرح کردند که خود شخص بنده از این زاویه به آن نگاه نکرده بودم.

مثلاً به چه نکاتی اشاره کردند؟ 
یکی از چیزهای جالبی که گفتند درباره قطعه «ساری گلین» بود. گفتند که ما صدها بار اجراهای مختلفی از «ساری گلین» شنیده‌ایم ولی این‌بار به دلایل مختلف، برداشت متفاوتی از «ساری گلین» شنیدیم. می‌گفتند که شاید یکی از دلایلی که ما برداشت متفاوتی از این قطعه شنیدیم همین آذری‌زبان نبودن شما باشد و این قطعه برای ما تازگی خاصی داشت. من فکر می‌کنم بخشی از این مسئله به این دلیل است که من از خارج از یک مجموعه موسیقایی به آن وارد شدم و یک مقدار از آن چارچوب‌ها و کلیشه‌هایی که خود اهالی محترم موسیقی آذری در واقع پایبند آن هستند را رهاتر در این موسیقی اجرا کردم و دلیل این‌که خوانش و اجرای بنده متفاوت به نظر رسیده، همین است.

آقای معتمدی گفتید که تبریز آخرین منزلگاه این رپرتوار بوده است. با این اوصاف، تور شما با آقای علیزاده و گروه هم‌آوایان در تبریز به پایان رسید؟
بله به پایان رسیده است. البته ما درخواست‌هایی از شهرستان‌هایی داشتیم که نشد در آن‌ها کنسرت برگزار کنیم. ما دوست داریم بعد از ماه مبارک رمضان که مردم مشغول عبات و بندگی هستند، در شهرهایی که نتوانستیم، این کنسرت را اجرا کنیم.

همکاری شما و آقای علیزاده چطور؟ آیا بعد از این تور که بخشی از آن به شکل سی.دی و دی.وی.دی منتشر شده، همکاری شما و ایشان ادامه پیدا خواهد کرد؟
عرض کنم که همکاری بنده و استاد علیزاده به دلیل عشق و ارادتی که من به ایشان دارم، اتفاق افتاد و ارادت من به ایشان چیزی نیست که به پایان برسد و چیزی نیست که من تاریخ و زمان مشخصی برای آن داشته باشم. تا هر موقع که ایشان تمایل داشته باشند، چه به عنوان خواننده و چه در هر شکلی که ایشان بخواهند و من بتوانم کمکی به جریان موسیقی ایران بکنم، در خدمت استاد علیزاده هستم. ایشان برای من تنها یک همکار نیستند بلکه برای من مسند استادی و پیشکسوتی دارند و من فکر می‌کنم این همکاری هیچ وقت از بین نخواهد رفت، حتی اگر وقفه‌ای بین آن بیافتد و به واسطه کارهای دیگر در سفر باشم. من همیشه با افتخار در کنار ایشان هستم.

آقای معتمدی شما چند تجربه مختلف داشتید. در کنار همکاری با آقای علیزاده، با آقای قمصری که آهنگسازی از نسل جدید هستند همکاری کردید و در کنار این‌ها با گروه «ادیب» که گروه خودتان هم هست، روی صحنه رفتید. مضاف بر این‌که اخیراً دوباره به فستیوالی در اسپانیا رفتید که به طور کلی با این تجربه‌های شما متفاوت است. کارهای شما در این گروه‌ها ادبیات مختلفی دارند. دلیل این تنوع کاری چیست؟
تنوع کاری لازمه فعالیت در عرصه هنر است و در واقع پویایی و نشاط در موسیقی در گرو انجام کارهای متنوع است ولی به این معنی که من در زمینه‌های مختلف هنری فعالیت کردم و ماهیت کاری‌ام متفاوت بوده است. شما اگر آواز بنده را از درون همه این کارها جدا کنید و کنار هم بگذارید، یک شیوه آوازی مشخص و یک بیان آوازی مشخص را می‌شنوید. من یک شیوه شخصی را دنبال می‌کنم که شما می‌توانید در همه این آثار آن را حس کنید. ولی چون بستر و ارنجمان کار در این آثار متفاوت است، شاید کارها متفاوت به نظر برسد که طبیعی است و باید هم اینگونه باشد. من فکر می‌کنم اگر یک هنرمند دچار یکنواختی و در واقع تک صدایی بشود آن وقت بیشتر، گرفتار نقدها و اعتراض منتقدان و علاقه‌مندان می‌شود تا این‌که بخواهد، تنوعی در کارهایش داشته باشد. ولی بحث دیگر هم این است؛ لازمه تنوع برای یک هنرمند این است که خط فکری و نگاه زیبایی‌شناسی خودش را حفظ کند. من فکر می‌کنم این نکته بسیار مهم است و در شکل‌گیری شخصیت هنری یک هنرمند اهمیت بالایی دارد.


این سؤال را از این باب پرسیدم که مثلاً اجرای شما با گروه «ادیب» که اسمش یادآور خاطره استاد خوانساری است، جدا از این‌که شما سبک خودتان را دارید؛ چه در گروه «ادیب» و چه مثلاً در همکاری با علی قمصری، ولی در گروه «ادیب» مقداری با حال و هوای صمیمی‌تری تصنیف و آواز می‌خوانید. انگار که به نوعی به مکتب اصفهان هم ادای دین می‌کنید در صورتی که پرورش‌یافته مکتب دیگری هستید. 
یک هنرمند و به طور مشخص کسی که فعال در عرصه موسیقی دستگاهی است، در عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم، با دو رویکرد مختلف مواجه است. یکی این‌که به هر شکل هنرمند ردیف میراث‌دار نوعی از موسیقی است که به شکل سنتی از قدما به او رسیده و او میراث‌دار موسیقی کلاسیک ایرانی است. به هر شکل باید این فرم‌های اصیل را حفظ کند و به نسل بعد از خودش هم منتقل کند. بالاخره این وظیفه‌ای است که در این جنس از موسیقی تعریف شده و وجود دارد. دیگر این‌که اگر هنر و به خصوص هنر موسیقی بخواهد به مرحله نشاط، پویایی و تحرک برسد و با جامعه خودش همراه باشد و در یک برهه زمانی مشخص، متوقف نشود باید خودش را درگیر و در بطن جامعه نگه دارد. یعنی هنرمند این جریان ناگزیر است که خودش را با ذائقه و درگیری‌های مردم نزدیک کند و خوراکی مناسب آن روزگار تولید کند و به اصطلاح خودش را به‌ روز و آپدیت نگه دارد.

البته خود این کلمه به روز شدن محل بحث بسیاری است و البته تا حدودی خطرناک هم هست. خیلی از دوستان عبارت به روز شدن را با در هم شکستن و نادیده گرفتن اصالت‌ها و چارچوب‌ها اشتباه گرفتند. ولی به اعتقاد من هنر موسیقی باید خودش را به روز کند و نظر مخاطب نسل جوان ایران را به خود جلب کند. این هم چاره‌ای ندارد به جز این‌که با نگاهی هنرمندانه در عین حفظ اصالت‌ها بتواند حرف‌های تازه‌ای بزند. شیوه‌های تازه و بیان‌ها و گفتمان‌های نوعی در موسیقی مطرح کند. به هر حال آن موسیقی که من با گروه «ادیب» ارائه کردم در قالب فرم‌هایی است که 30 یا 50 سال پیش ارائه می‌شده و شاید تمام مردم نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. ولی کاری که من در کنار استاد علیزاده ارائه می‌کنم، منشأ و آبشخور و سرچشمه‌اش همین موسیقی ردیف دستگاهی ولی با بیانی است که مربوط به سال 1393 هجری شمسی است.

به لحاظ سن و تجربه، شما خیلی جوان هستید و آقای علیزاده یک تاریخ را پشت سر دارد. از این نظر شما و استاد وجه مشترک دارید که در عین این‌که آموزه‌های ردیف داشتید سعی کردید کار نوعی انجام بدهید. حالا بحث نوآوری‌های استاد به کنار، خود شما سعی کردید در تحریرهای آوازی، نوآوری‌هایی انجام بدهید. 
من پیشتر هم گفتم حسین علیزاده را پیش از این‌که بخواهیم به عنوان یک موسیقیدان بررسی کنیم و به سبک کاری او بپردازیم، باید به عنوان یک تفکر هنری تحلیل کنیم. تفکر حسین علیزاده هم این است که نباید در یک برهه از زمان منجمد شود و به عنوان یک فرم ثابت در نظر گرفته شود و از جامه عقب بماند. تفکر حسین علیزاده این است که موسیقی با حفظ اصالت‌ها باید در مسیر پویایی و زنده بودن حرکت کند. یعنی در کنار تحولات جامعه دچار تغییر و تحول بشود ولی در راستای حفظ اصالت‌ها. من هم فکر می‌کنم درست‌ترین دیدگاه در هنر همین است. ببینید ما حتی اگر بخواهیم کسی مثل درویش‌خان را الگوی خود قرار بدهیم، الگو قرار دادن درویش‌خان این نیست که ما ببینیم او 100 سال پیش چگونه ساز می‌زده و ما آنگونه ساز بزنیم. الگو بودن درویش‌خان می‌تواند از این زاویه مطرح شود که یک هنرمند 100 سال پیش در عین حفظ اصالت‌ها حرفی تازه و همسو با زمانه خودش مطرح کرده و کار متفاوتی ارائه داده است. ولی اگر امروز بیایم آنچه درویش‌خان می‌نواخته را بی‌ کم و کاست اجرا کنیم، این می‌شود بازسازی کردن. مثل یک مستند تاریخی که سعی می‌کند آن واقعه را عین به عین و بی کم و کاست بازنمایی کند. ولی وظیفه موسیقی، حرف موسیقی و آرمان موسیقی است که حرف جامعه‌اش را در هر برهه از زمان با ابزار موسیقی مطرح کند و این هم میسر نمی‌شود مگر این‌که آن شیوه بیانی و آن نگاه هنری و شیوه گویش متناسب با روزگاری باشد که هنرمند در آن زندگی می‌کند.

به عنوان بحث آخر از فعالیت‌های آتی خودتان برای ما بگویید. اگر آلبوم یا کنسرت تازه‌ای پیش رو دارید. 
نزدیک‌ترین اتفاق مربوط به آلبوم تازه‌ای است که قرار است توسط حوزه هنری منتشر شود. این آلبوم «آن دورها آوایی است» نام دارد. من فکر می‌کنم تا حدود یک هفته دیگر منتشر می‌شود. اولویت کاری‌ام فعلاً ضبط قسمت آذری کارمان با استاد علیزاده است که فکر می‌کنم ظرف یکی، دو ماه آینده آماده شود و مراحل فنی را بگذراند. ولی بعد از این، فعالیت‌هایم به داخلی و خارجی تقسیم می‌شود. در بخش فعالیت‌هایم در خارج از ایران پروژه «قصیده» را دارم که به‌رغم اجراهایی که خارج از ایران داشته، هنوز هم درخواست‌هایی برای اجرا دارد. یعنی در واقع این پروژه در مدت دو سالی که چند بار اجرا شده ولی باز هم از فستیوال‌های فلامینکوی مختلف دنیا دعوت‌هایی داریم که متأسفانه مشکل زمانی داریم و وقت نمی‌کنیم به آن‌ها پاسخ مثبت بدهیم. یکسری پروژه‌های گفتگوی موسیقایی با برخی هنرمندان غیر ایرانی در دستور کارمان هست که فعلاً جزئیاتی قطعی ندارد که خدمت شما بگویم و بعضی پروژه‌های داخلی که آن‌ها هم هنوز قطعی نیستند.
 
برچسب ها: معتمدی تبریز آذری