bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۰۶۳۸۲

بازار مکاره‌ی کلاس پانصد نفره‌ی «راز جذابیت زنانه»

«حالم خوبه؛ حالم خوبه... تو را دوس دارم و... » شیوا با صدای بلند می‌خندد و حرف می‌زند. می‌گوید از طریق اطلاعیه‌ای در میدان ولیعصر از برگزاری همایش خبردار شده و با چند نفر از دوستانش به اینجا آمده. او از حال خود می‌گوید: «من خیلی دلشوره دارم، شب‌ها خواب ندارم و کابوس می‌بینم. ناامید هستم و کلافه و تصویر مبهمی از آینده همیشه همراه منه، اما حالا حس می‌کنم که خیلی خوبم.» او به همراه چهار دوست خود قصد رفتن به جایی را برای آرام‌شدن می‌کنند...

تاریخ انتشار: ۰۳:۳۶ - ۲۳ شهريور ۱۳۹۳
«حالم خوبه؛ حالم خوبه... تو را دوس دارم و... » شیوا با صدای بلند می‌خندد و حرف می‌زند. می‌گوید از طریق اطلاعیه‌ای در میدان ولیعصر از برگزاری همایش خبردار شده و با چند نفر از دوستانش به اینجا آمده. او از حال خود می‌گوید: «من خیلی دلشوره دارم، شب‌ها خواب ندارم و کابوس می‌بینم. ناامید هستم و کلافه و تصویر مبهمی از آینده همیشه همراه منه، اما حالا حس می‌کنم که خیلی خوبم.» او به همراه چهار دوست خود قصد رفتن به جایی را برای آرام‌شدن می‌کنند...

همه 500صندلی سالن پارک کانون پر شده و عده‏ای سرپا ایستاده‏اند. استاد از ترس می‌گوید: «بزرگ‌ترین قاتل رویاهای ما ترس است.»، او از اعتمادبه‌نفس حرف می‌زند و از سه‌آرزوی بزرگ حاضران می‏پرسد. دختران و پسران جوان و پدرومادرها گوش به دهان او خیره شده‌اند. انگار دهان استاد چراغ علاءالدین است و معجزه می‌کند و همه می‌خواهند همین امروز و اینجا ترس خود را بکشند. حاضران تندوتند آرزو‌های خود را بر تکه کاغذی که استاد از آنها خواسته بود، می‌نویسند.

 حالا نوبت به خواندن نوشته‌ها می‌رسد، همه هیجان‌زده هستند. استاد می‌گوید خانم‌ها اجازه ندهید همیشه آقایان اول حرف بزنند. دختر دست خود را زود بالا می‌برد و با صدای بلند، آرزوی خود را می‌خواند: «ازدواج با کسی که دوسش دارم، سفر به اروپا و ادامه تحصیل». دیگری آرزوی پولدارشدن و شوهر خوب را دارد. آن یکی دنبال راه‌حلی برای غلبه بر مشکلات خود می‌گردد و نگران آینده زناشویی خود است.

همه دوست دارند سریع به استاد جواب دهند و شاید می‌ترسند مبادا قاتل بزرگ‌ترین رویای آنها ترس باشد. این نکته کلیدی همایش است و هیچ‌کس ترس را دوست ندارد. صحبت‌هایی است از بزرگان علم روان‌شناسی؛ اینکه چه‌کسی و چگونه موفق شده، داستان مردی تنبل که یک‌روز اراده کرد و بزرگ شد، آن دیگری از بس که کتاب روان‌شناسی خواند، خودش روان‌شناس شد و اعتماد به روان‌شناس‌ها... همه صحبت‌ها گلوله انرژی را در رگ‌های جوانان منفجر می‌کند. روان شناس با صدای بلند حرف می‌زند و تاکید می‌کند شاید همین امروز لحظه تغییر زندگی شما فرا رسیده است. «نشانه‌های تغییر زندگی را جدی بگیرید.»

خانمی با پسر و دخترش در همایش شرکت کرده و به بغل‌دستی خود از این سمینار می‌گوید. این همایش در دو روز و چهار نوبت برگزار شده و هربار همه صندلی‏ها پر بوده: «کلاس‌های روان‏شناسی معجزه می‏کنه، می‏تونی بفهمی کی هستی و چی می‏خوای؛ من خیلی وقت بود که خودم را فراموش کرده بودم...».

در 90دقیقه کلاس همه سراپا گوش هستند؛ کمتر کسی صندلی خود را ترک می‌کند و رقابت در یادگیری شروع شده. شاید همه برای شروع تغییر اینجا هستند؛ تغییر در شیوه زندگی و روان‌شناس بر این تاکید دارد. اما چگونه و از کجا باید تغییر را شروع کرد؟ روان‌شناس پاسخ این سوال را به زمان دیگری موکول می‌کند. او از حاضران برای حضور در کلاس‌های اعتمادبه‌نفس کاربردی دعوت می‌کند و تضمین می‌دهد: «اگر زندگی شما تغییر نکرد، آن موقع می‌توانید کل مبلغ پرداختی را پس بگیرید».

همایش با پخش کلیپی تمام می‌شود. 500نفر به‌سرعت از سالن خارج می‌شوند و کمتر کسی سراغ میز پذیرش برای ثبت‌نام می‌رود. می‌گویند هزینه این کلاس بالاست. شاید اولین نافرمانی از کلاس، در همین لحظه شروع می‌شود: روان‌شناس گفته بود که این پول درمقابل روح و روان انسان هیچ ارزشی ندارد. موقع خروج، مرد جوانی به بغل‌دستی خود می‌گوید: «تو خیلی انرژی مثبتی، مایل به دوستی هستی یا نه؟» دختر با لبخند رضایت پاسخ می‌دهد.

مرد ادامه می‌دهد: «جلسه برای شما مفید بود یا نه؟» و دختر جواب می‌دهد: «چشم‏انداز آینده در مه غلیظی ناپیداست و من را نگران می‌کند.» زن زود در حرف این دو می‌پرد: «کسانی که به این کلاس‌ها می‏آیند یک‌هدف دارند؛ ارتقای کیفیت زندگی و آگاهی به خود مشکلات.» بحث به شکست عاطفی دختر می‌رسد و دختر اشک خود را پاک می‌کند.


پارک جلوی کانون، محل استراحت حاضران در همایش است. مرد جوان از تاثیر کلاس‌های روان‌شناسی حرف می‌زند و زمان همه کلاس‌ها را حفظ است. می‌گوید: «خود ما هم در محل کار، کلاس‌های متعدد روان‌شناسی داریم و تا به حال شاید در 50کلاس روان‌شناسی از سطح ابتدایی تا پیشرفته شرکت کرده‌ام.» او این راه را شروع مسیر تعالی روحی می‌داند. می‌گوید: «همیشه یک‌نشانه وجود دارد تا ما را از خواب غفلت بیدار کند».

خود را فعال در حوزه «مارکتینگ» (بازاریابی) معرفی می‌کند. می‌گوید: «اگر بخواهید پولدار شوید، با شماره تلفن من تماس بگیرید» و کارت ویزیتش را نشان می‌دهد. او از بازار فروش لوازم آرایش می‌گوید؛ حقوق خوانده و دو سال است که در کار بازاریابی است. شیوه کار خودشان را مشابه گلدکوییست می‌داند اما تاکید دارد که از وزارت بازرگانی مجوز گرفته‌اند و تنها شرکت بازاریابی هرمی هستند که با مجوز رسمی فعالیت می‌کنند. می‌گوید: «بازاریابی دومین شغل پردرآمد دنیاست و اگر عاقل باشی، حتما با من تماس می‌گیری.»

آهسته قدم برمی‌دارد و اصرار دارد که کلاس‌هایی در سطح بالاتر در موسسه آنها برگزار می‌شود. تاکید می‌کند که منتظر حضور دختر در کلاس روان‌شناسی و البته همکاری می‌ماند.


احمد دوره‌های آموزشی NLP یا «برنامه‌ریزی عصبی و کلامی» را بهترین و مفیدترین دوره می‌داند که می‌تواند به ارتقای توانمندی فردی و سازمانی فرد کمک کند؛ او می‌گوید: «امروز بعدازظهر بیکار بودم و وقتی دیدم همایش رایگان است، با اشتیاق به اینجا آمدم. خود این همایش‌ها هم می‌تواند مسکن موقت آلام فرد باشد.» او گوشی صندوق دریافت پیامک تلفن همراه خود را نشان می‌دهد، پیام‌هایی با مضمون «در بدترین روزها امیدوار باش! قوی‌ترین دوره موفقیت قانون جذب ثروت، شادی و آرامش، ارتباط موثر، اعتمادبه‌نفس و ندای درون»، «قوی‏ترین دوره تندخوانی و تقویت حافظه با متد lwf» «دوره کاربردی بی‏نظیر اعتمادبه‌نفس» و «با دیالوگ‌های هیپنوتیزمی و شخصیت‌شناسی خود و شریک زندگیتان آشنا شوید» را در پوشه‌ای جداگانه نگه داشته.

 احمد می‌گوید: «در همه این همایش‌ها شرکت می‌کنم. اما درنهایت اینکه اگر در کلاس‌های این افراد شرکت نکنی، خود همایش خیلی به درد نمی‌خورد.» او از همایش‌های «استاد»های مختلفی نام می‌برد، سر خود را تکان می‌دهد و با صدای بلند می‌گوید: «خانم! ما همه به درمان نیاز داریم، کمی بیشتر یا کمتر... مهم اینه که متوجه باشیم ما آدم‌ها به کلاس و شناخت روان خود نیاز داریم.»

بهاره هم مثل احمد از نیاز به روان‌شناسی در دنیای مدرن می‌گوید: «انرژی‌درمانی فوق‌العاده است، باید چاکراهای بدن خود را بشناسی. اما خود من کلاس‌های مستقل را ترجیح می‌دهم. هرکسی روان‌شناس نداشته باشد، مثل بیماری است که هیچ وقت به پزشک مراجعه نکرده؛ البته هزینه کلاس‌های روان‌شناسی بالاست اما این یک‌نیاز شدید است و ما آدم‌ها به آن نیاز داریم؛ آنهایی که پیش روان‌شناس نمی‌روند، دیونه‌اند. من فردا هم وقت روان‌شناس دارم.»

مرد جوانی بهاره را همراهی می‌کند. او بادی در غبغب می‌اندازد و می‌گوید: «ما باید بتوانیم الگوی فکری و ذهنی خود را تغییر دهیم و جهان را وادار کنیم تا مطابق آنچه که ما در ذهن داریم، رفتار کند. اگر کسی می‌تواند کاری را انجام دهد، پس هرکس دیگری هم می‌تواند روش انجام آن کار را یاد بگیرد. راستش ما می‌توانیم الگوی فکری و رفتاری انسان‌های موفق را یاد بگیریم و با انجام آنها، به نتایج مشابه برسیم. شما باید روش ارتباطتان را تنظیم کنید تا بتوانید پاسخی را که دوست دارید، دریافت کنید.»

سحر 33ساله می‌گوید من در کلاس‌های زیادی شرکت کرده‌ام. این روزها این کلاس‌ها خیلی مد شده‌اند؛ هر روز پیام‌های متعددی ارسال می‌شود و معلوم نیست چه‌کسی شماره تلفن ما را به این افراد می‌دهد. می‌گوید: «من هم در کلاس راز جذابیت زنانه شرکت کرده‌ام، هم در کلاس nlp، TA.» البته او سطح این کلاس‌ها را بسیار متفاوت می‌داند. می‌گوید: «عاشق رقص قاصدک کلاس TA هستم و آن قول‌وقرارهای دسته‌جمعی که از کلاس درس چیزی به دیگران نگوییم. این یک‌قرارداد یا قانون کلاس TAبود.»

او از کلاس «راز جذابیت زنانه» به «کلاس زنانگی و خاله‌زنکی» یاد می‌کند. می‌گوید: «این کلاس‌ها، بازارمکاره است نه درمانگر واقعی. حضور دسته‌جمعی 500 نفر در یک‌کلاس و انتظار معجزه‌ داشتن؟ بعید است. یعنی همه به یک‌درد گرفتاریم؟» او تاکید می‌کند که «من به اصرار دخترخاله‌ام اینجا هستم.»


سحر ادامه می‌دهد: «اول فکر می‌کنی معجزه‌ای شده، حالت خوبه، خیلی خوب. من اولین‌بار وقتی در کردستان دانشجو بودم، با دوستم به این کلاس آمدیم و بعدا در دوره پیشرفته «تحلیل رفتار متقابل» یا TA شرکت کردم. آن زمان خیلی مشکل داشتم. پدرو برادرم معتاد بودند و من می‌خواستم به خارج از کشور بروم، که همه‌چیز به هم خورده بود. یک‌ماه اول حالم خوب بود اما باید به تمرین‌های کلاس ادامه می‌دادم؛ اوایل امکان تمرین وجود داشت و من هم خیلی پروانه‌ای بودم اما بعد همه‌چیز فراموش شد.»

او کلاس‌های PRACTICAL را مهم‌تر از همایش‌هایی می‌داند که خود آنها کار بازاریابی می‌کنند؛ می‌گوید این کلاس‌ها به فست‌فود شباهت دارند. در اول احساس سیری به آدم دست می‌دهد اما نیاز روح را برآورده نمی‌کند. تاکید دارد؛ اما همه این کلاس‌ها این‌طور نیستند و بعضی‌ها خیلی مفید هستند.

لیلا، زن نسبتا مسنی است و درحال ترک سالن همایش راز زنانگی است. می‌گوید: «کوه موش زایید.» او از مشکلات پیچیده آدم‌ها در دنیای مدرن می‌گوید و اینکه 70درصد مردم تهران مشکلات آشکار و پنهان روانی دارند. می‌گوید: «این کلاس یک‌مسکن موقت بود و اما یک‌بازاریابی برای بعضی‌ها. اما من از حضور در این کلاس لذت بردم.» او موقع خداحافظی دعوت می‌کند که همه در همایش رایگان این دوره شرکت کنند: «بالاخره یک‌جمعه را تنها نیستی.»
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
از دوستانی که با روان شناسی اشنا هستند یه سوال دارم؟
چرا مردم ایران علاقه وافری به پولدار شدن بدون لحظه ای زحمت دارند؟
یا چرا خوشبختی و تو پولدار بودن و سفر به یه کشور اروپایی میدونن و نه توی یه زندگی راحت در کنار خانواده؟
چرا همه دنبال یخ شوهر پولدار و یا یه زن پولدار برای ازدواج هستند ولی دنبال کسی که عین خودشون باشه واسه زندگی نیستند ؟
چرا ما اینقدر زود باور هستیم که باید یه نفر دیگه با پرداخت هزینه و پول به ما بگه که خوشبختی چیست؟
خوشبختی ما هستیم ، خوشبختی داشتن یه بدن سالم ه ، خوشبختی داشتن خوانواده خوبه ، خوشبختی زندگی در کشوری که ارامش داره ،
و در اخر خوشبختی تو مثبت فکر کردنه
ناشناس
Finland
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
همه اینها دکان و بقالی برای چاپیدن مردم هست

خیلی ساده کافیه به آخر داستان این کلاسها و هدف نهاییشون در عمل و عملکرد کلی و جزیی برگزارکنندگانش توجه بشه

تنها چیزی که مشخص میشه کسب پول و درآمد و کاسبی از مراجعین هست
نه بیشتر
اونا یک متاعی می آورند که اسمش حرف و حرف و حرف هست و حضار هم متاعی دارند که وقت و پول و اعتماد هست !!
نتیجش هم مشخصه !

اکثر مسایلی که با این عناوین طرح میشه یه مشت حرفهای پوچ و پرت و پلا هست

هر چیزی حسابی و کتابی و ریشه ای داره

تغییر مثبت در زندگی محصول تغییر مثبت در اعمال خود هست، نه در فکر و توهم موفقیت و برنامه ریزیهای خیالی و انرژِی و انگیزه های کاذب و جو گیرانه
عمل و حصول شرایط محیطی و محاطی حداقلی مناسب لازمه

و وقتی شرایط مناسب نباشه با شعار و انرژی و این پرت گوییها هیچ چیزی عوض نمیشود !
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
مارکتینگ یه شغل شناخته شده در دنیا هست
تحت وب بهش میگن ریفر آفلیت یعنی شما یه لینک به عنوان معرف تو فوروم ها یا سایت خودت میزاری بعد سایت محصولشو میفروشه از درآمد یه پورسانتی به معرف میرسه
متاسفانه عده ای از هم وطن های عزیز! چند سال گذشته ارز از ایران خارج کردن و عده ای تحت همین اسامی شرکت های هرمی بدبخت شدن برای همین ملت تا میگن مارکتینگ فکر میکنن الانه که یارو جیبشو بزنه
مشکل عقل ادم ها هست وگرنه کلاهبردار جماعت از حماقت ادم ها سوء استفاده میکنه
ناشناس
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
"شیوه کار خودشان را مشابه گلدکوییست می‌داند اما تاکید دارد که از وزارت بازرگانی مجوز گرفته‌اند و تنها شرکت بازاریابی هرمی هستند که با مجوز رسمی فعالیت می‌کنند. می‌گوید: «بازاریابی دومین شغل پردرآمد دنیاست و اگر عاقل باشی، حتما با من تماس می‌گیری.» "
دوباره روش جدید پیدا کردن دارن مردم رو سر کیسه میکنن پسر خاله بی نوای منم گول خورده چرا کسی نیست این فساد رو از جامعه پاک کنه
کمال
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
اصطلاحی وجود دارد که همه میدانیم " عقل سلیم " یا به عبارت فرنگی اش" commo sense" یعنی گفتاری که هر عقل سلیمی می پذیرد. مثلا" می گویند اگر آسمان ابری شد احتمالا" باران می آید. اما اگر باران نیاید کسی یقه کسی را نمی گیرد. اینگونه مطالب ربطی به تحقیقات و نتیجه گیری علمی ندارد و نان خوردن از آن بیشتر جنبه کلاه برداری دارد. همه از این حرفها می زنند و اگر خوب توجه کنیم بستگان سالخورده ما عادت دارند اینگونه سخن بگویند اما غالبا" به این حرفها توجه نمی شود زیرا حالت نصیحت دارد و نصیحت کردن در ذات خود یک حالت نکوهش دارد. چه کسی از نکوهش خوشش می آید؟ اما اینکه کسانی بخواهند با بکار بردن عبارات و اصطلاحات ساختگی و با روکش علمی از این مقوله نان بخورند باید گفت کلاهبرداری محض است و این اشخاص عینا" مانند اشخاص زبان باز و شیادی که بدون داشتن هیچگونه دانش و تخصص خود را پزشک و حقوقدان و ... جا می زنند و جوانان را سرکیسه می کنند هستند و با آنان هیچ تفاوتی ندارند. در علومی مانند روانشناسی و جامعه شناسی و فلسفه و ... با قطعیت سخن گفتن جایی ندارد و به اینگونه سخن ها باید بطور جدی تردید نمود. چگونه است که یک شخص ظرف دو ساعت برای یک گروه 500 نفری که هر کدامشان درگیر بی نهایت مسئله هستند نسخه می پیچد؟
انتشار یافته: ۱۴
ناشناس
China
۰۸:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
گزارش سردرگم كننده اى است. نمى دانم بازتاب درست سردرگمى اين همايش بوده يا صرفا سردرگمى خبرنگار در شور و هيجان گرسنگانى است كه فست فود خود را با ولع خورده و حالا از سيرى موقت سخن مى گويند. اين كه جامعه به هدف، آرامش، اميد و شور و هيجان نياز دارد شكى نيست اما، چشمم از اين بازاريابى هاى پرهياهو مى ترسد!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
بيچاره آن دختر خانمي كه گير اون كلاش بازارياب لوازم آرايشي افتاد. به فنا رفت جدي ميگم يكي از اقوام بسيار نزديك من در دام همين شركت يا مشابه آن كه بازاريابي لوازم آرايشي به روش هرمي ميكرد افتاد اگر يه مقدار ديتر به فكر افتاده بود همه اموالش رو داده بود رفته بود اما خوب مقدار كمي برايش باقي ماند و البته يه عالمه فاميل طلبكار كه هر روز سراغ طلبشون رو مي گرفتن.
علی
-
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
با سلام
وقتی که روانشناسی علم است یعنی اینکه برای داشتن یک روان سالم و استفاده حداکثری از ظرفیتهای روانی نیاز به آموزش دیدن می باشد ، بعضی ها آنقدر خوش شانس هستند که در خانواده ای به دنیا می آیند که از بدو تولد اصول روانشناسی را نه به زبان که در عمل یاد می گیرند و بنابراین در آینده هم از مشکلات روانی بدور خواهند بود
و اما کسانی که این فرصت را نداشته اند برای داشتن زندگی لذت بخش و پرثمر لازم است اصول زندگی سالم را فراگیرند و در عمل بکار برند
اینکه "نیاز انسان به فراگیری اصول سلامت روانی برای بعضی ها بازاری شده برای کلاه برداری" دلیل نمی شود که کل این جریان را زیر سوال ببریم و هم اینکه "شرکت در جلسات درمانی مانند فست فود است که در اول احساس سیری در انسان بوجود می آورد و بعد ......" هم دلیل بر زیر سوال بردن این قضیه نمی شود
بعضی مکاتب درمانی مستقیما" و بعضی غیر مستقیم تغییر در حال انسان را نتیجه تغییر در نگرش وی به زنگی میدانند و طبیعی است نگرش هائی که در طی زندگی انسان و خصوصا در دوران کودکی(که عموما واقعیت مطلق انگاشته می شود) ایجاد می شوند با یک سخنرانی و یک جلسه و دو جلسه رواندرمانی بصورت دائمی تغییر نمی کنند مثلا کسی که تجارب نامطلوب وی در زندگی باعث شده احساس بی ارزشی کند شاید با شرکت در یک جلسه سخنرانی بصورت موقت احساس ارزشمندی کند ولی با توجه به اینکه ریشه های این احساس عموما در ناخودآگاه شخص می باشند مجددا ظهور خواهند کرد بنابراین برای تغییر در نگرش نیاز به آموزش و تمرین دراز مدت می باشد
اینکه هزینه رواندرمانی زیاد است و یا زیاد بنظر می آید به چند عامل بر می گردد اول اینکه متاسفانه خیلی از مردم برای سلامت روانی ارزش قائل نیستند و یا در اولویت ارزش هایشان نیست و بنابراین هزینه کردن در این زمینه را نوعی هدر دادن پول تلقی می نمایند
دوم اینکه باز بسیار از مردم فکر می کنند درمان روان همانند درمان جسم می باشد که جسم خود را به طبیب و دارو بسپارند درمانش با آنها ، و حداکثر همکاری شخص در حد مصرف کردن قرص در زمانهای معین و پرهیز از بعضی خوراکی هاست ، و این هم بخاطر ساده انگاری در خصوص روان است
مورد بعدی با توجه به کم اهمیت تلقی کردن بهداشت روانی ، افراد مستعد کمتری به تحصیل دراین رشته می پردازند و بنابراین فرصت برای جولان افراد کم استعداد برای فعالیت در این رشته و بنابراین ضربه زدن به اعتبار این علم فراهم می شود و ....
برای برخورداری از روانی سالم هم می بایست هزینه کرد(که البته هزینه بسیاری از دوره های رواندرمانی از هزینه جراحی های زیبائی و هزینه آرایش سالانه و .... کمتر می باشد(درواقع دستمزد روانشناسان بسیار پائین تر از دستمزد خیلی از اقشار می باشد) و هم می بایست در انتخاب مشاور یا روانشناس دقت کرد و هم اینکه مشارکت جدی در درمان داشت
بطور معمول یک دوره درمانی حدود 15 جلسه یا کمی بیشتر می باشد که هزینه آنهم به نسبت فوائد آن زیاد نیست و البته این جلسات سرآغازی ست بر اهتمام فرد به اهمیت دادن به بهداشت روانی ، در جلسات درمانی آلام فرد تا حدودی التیام می یابند و اما اهمیت آن در این است که باعث می شود تا فرد از این به بعد به تاثیرات بهداشتی افکار ، رفتار و گفتار ، احساس و ...بر روان خود توجه داشته باشد و اهمیت دهد و به این شکل در زندگی عاطفی خود تغییرات به تدریج پایداری ایجاد کند که زندگی را زیبا و بامعناتر بیابد
ناشناس
Netherlands (Kingdom of the)
۱۰:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
تجربه به من میگه، اغلب مشکلات روانی از سر راحتی و سیری بروز پیدا میکند. تا حالا یک کارگر ساده یا زن رخشو رو ندیده ام که مشکل روانی داشته باشه!
سحر
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
افرادی که با آنها مصاحبه شد قشر نسبتا تحصیل کرده و آگاهی به نظر میرسند و اینکه جامعه احساس نیاز به علم روانشناسی کند نکته مثبتی است. ولی من از تیتر احساس کردم نویسنده میخواسته منظور دیگری القا کند.
ناشناس
United Arab Emirates
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
وقتی امید در جامعه ازبین میره چه انتظاری میشه داشت؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
"شیوه کار خودشان را مشابه گلدکوییست می‌داند اما تاکید دارد که از وزارت بازرگانی مجوز گرفته‌اند و تنها شرکت بازاریابی هرمی هستند که با مجوز رسمی فعالیت می‌کنند." این چه طرز گزارش نوشتنه فرارو جان؟!
من بازاریاب یکی از شرکتهای بازاریابی شبکه ای هستم.
فرق است بین یک شرکت بازاریابی شبکه ای و شرکت هرمی. بازاریابی شبکه ای یک تجارت کاملا شرافتمندانه است که بخصوص در کشورهای پیشرفته انجام میشه و صنعتی ست چندصدمیلیارد دلاری در سال.
ضمنا ناشناس 08:40 هم اطلاعاتت غلطه هم داری دروغ میگی.(با عرض معذرت) چون بازاریابی شبکه ای نیاز به سرمایه ای زیر 500هزارتومن داره وکسی رو ورشکست نمیکنه و کاملا هم داره قانونی انجام میشه.البته تخلف همیشه همه جا هست و اون خانم احتمالا یا هیجانزده بوده یا تازه کار که داشته جوگیر میکرده.
اگر منتشر نکنی انصاف رو رعایت نکردی فرارو.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
کلاهبرداری های مدرن برای کسانی که دوست دارند روشنفکر دیده شوند یک بنده خدایی هم در مشهد از این کلاسها گذاشته هفته ای بالای 18 میلیون برای دو روز کاری پنجشنبه و جمعه به جیبش واریز میشود
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
یه موقعی بود دوست داشتم کلاس زبانم رو ادامه بدم ماهی 35 هزار تومن نداشتم بدم اونوقت یک مشت مایه دار خداتومن میرن میدن به این رواشناس ها روز به روزم دیوونه تر میشن.