ساعت 7 غروب 29 مهرماه سال گذشته مأموران کلانتری 120 سیدخندان در جریان شلیک گلوله به جوانی 21 ساله قرار گرفتند.
وقتی مأموران خود را به بالای سر جوان زخمی در بیمارستان رساندند با شرایط بد وی مواجه شدند و به تحقیق از همراهانش پرداختند.
دو مرد جوان ادعا کردند در اتوبان رسالت مسیر شرق به غرب و نرسیده به ایستگاه مترو مصلی در حال دستفروشی بودند که ناگهان «حمیدرضا» خود را به آن‌ها رسانده و ادعا کرده تیر خورده است.
حمیدرضا نیز که به سختی حرف می‌زد به پلیس گفت: در حال عبور از فضای سبز مقابل متروی مصلی بودم که ناگهان صدای شلیک چند گلوله را شنیدم. پس از چند لحظه احساس درد و خونریزی از ناحیه زیر شکم کردم و سراغ دوستانم رفتم و آن‌ها مرا به بیمارستان انتقال دادند و اصلاً با کسی مشکل یا دشمنی ندارم.
یکی دیگر از دوستان حمیدرضا نیز گفت: با حمیدرضا روبه‌روی متروی مصلی ابتدای خیابان قنبرزاده مشغول دستفروشی بودیم که ناگهان صدای شلیک پنج یا شش گلوله را شنیدیم. همان لحظه دیدم که حمیدرضا به سمت من در حال دویدن است. وقتی وی به من رسید دیدم که با گلوله زخمی شده و خون زیادی از وی رفته است. من نیز با کمک یکی دیگر از دوستانم که در همان نزدیکی دستفروشی می‌کرد حمیدرضا را به بیمارستان انتقال دادیم.
همزمان با بررسی این تیراندازی مرموز و 12ساعت بعد جسد مرد ناشناسی در نزدیکی ایستگاه متروی مصلی پیدا شد که با حضور مأموران کلانتری 103 گاندی بازپرس ویژه قتل موضوع تحت بررسی قرار گرفت.
در بازرسی از جسد چند بسته مشکوک به موادمخدر از داخل لباس‌های قربانی به دست آمد و معاینه‌های کارشناسان پزشکی قانونی نیز نشان داد این مرد از ناحیه سر هدف گلوله قرار گرفته است.
همین جنایت کافی بود تا فرضیه ارتباط بین زخمی شدن حمیدرضا با این جنایت پیش روی تیمی از مأموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گیرد.
تجسس‌ها روی حمیدرضا و دوستانش متمرکز شد و در حالی که آن‌ها مدعی دستفروشی در محدوده متروی مصلی بودند، کارآگاهان در تحقیقات پلیسی اطلاع پیدا کردند که این سه مرد در نزدیکی متروی مصلی اقدام به فروش موادمخدر کرده و به همین خاطر بارها درگیری‌های درون گروهی نیز داشته‌اند.
با توجه به افشای دروغگویی‌های حمیدرضا و دوستانش در زمینه فروش سی‌دی در اتوبان رسالت آن‌ها به ناچار لب به اعتراف گشودند و ادعا کردند قربانی جنایت «رامین» 25ساله نام دارد و قتل از سوی یکی از فروشندگان موادمخدر به نام «حسین» معروف به «شاه حسین» انجام شده است.
حمیدرضا گفت: یک روز پیش از جنایت با شاه حسین و دوستانش بر سر پاتوق فروش موادمخدر درگیر شدیم تا اینکه شب حادثه شاه حسین با نوچه‌هایش باز به محل آمد که دوباره با آن‌ها درگیر شدیم. این بار شاه حسین با تفنگ کلاش به سمت ما تیراندازی کرد که حمیدرضا زخمی اما رامین کشته شد.
کارآگاهان وقتی قاتل تیرانداز را شناسایی کردند پی بردند هیچ‌کس از مخفیگاه‌های وی اطلاعی ندارد و شاه حسین پس از جنایت گریخته است. با وجود این اقدامات اطلاعاتی گسترده‌ای صورت گرفت تا اینکه روز یکم مهرماه جاری مخفیگاه شاه حسین به محاصره درآمد و این پسر شرور به دام افتاد.
شاه حسین در بازجویی‌ها ادعای بی‌گناهی کرد اما پس از قرارگرفتن در برابر حمیدرضا و دوستان وی به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: با رامین و دوستانش بر سر محل فروش موادمخدر درگیری داشتیم. شب پیش از جنایت این رامین بود که ما را با تهدید مسلحانه فراری داد. روز بعد برای آنکه آن‌ها تصور نکنند ما در برابر آن‌ها کوتاه آمده‌ایم، از طریق یکی از دوستانم یک تفنگ کلاش تهیه کرده و باز به محل فروش موادمخدر رفتیم. به رامین و دوستانش گفتیم که حق فروش موادمخدر را در آنجا ندارند که باز درگیری صورت گرفت و من نیز برای آنکه آن‌ها را بترسانم، شروع به تیراندازی کردم و پس از شلیک چند گلوله پا به فرار گذاشتم.
منبع: روزنامه ایران
