محمدعلي وکيلي در سرمقاله ابتکار نوشت:
هفته گذشته نماگرهاي اقتصادي، توجه کارشناسان را به خود جلب کرد. از زمان روي کار آمدن دولت دکتر حسن روحاني وعده کاهش تورم همواره توسط دولت مردان مختلف تکرار شده است.
روزي که دولت تحويل حسن روحاني شد نرخ رشد اقتصادي به حدود منفي 6 درصد و نرخ تورم به بالاي 30 درصد رسيده بود. دکتر حسن روحاني و تيم اقتصادي اش وعده دادند نرخ تورم را در سال 93 به زير 25 درصد و نرخ رشد منفي اقتصادي را به صفر درصد کاهش ميدهند. در هفته گذشته بانک مرکزي آماري در خصوص مقايسه نرخ رشد اقتصادي در سه ماهه بهار 93 با مدت مشابه در 92 نرخ رشد 6 /4 را منتشر کرد. اين نماگر اقتصادي تيتر يک بسياري از روزنامه ها و موضوع تحليل کارشناسان و بهانه موضع گيري موافقان و مخالفان دولت گرديد.
در اين يک هفته در باب راستي آزمايي اين آمار حرف هاي بسيار گفته شده و هر کس از منظر خود، درتاييد و تکذيب آن، سخن ها رانده است. در گذشته هم اينچنين بود. آمارهايي که نقش نماگرهاي اقتصاد را ايفا ميکردند و از مجاري رسمي همچون مرکز آمار و بانک مرکزي منتشر ميشدند، در جامعه با واکنش هاي متفاوت و متناقضي روبرو ميشد. از يک سو کارشناسانِ مربوطه با تشکيک در مباني آمارها ترديد در صحت آمارها را القاء ميکنند و دولتمردان هم با تکيه بر همان آمارها ميزانِ موفقيت دولت و تحقق وعده ها را به رخ ميکشيدند. البته همان آمارها را به صورت پتک بر سر مخالفين فرود ميآورند و آنان را به سياه نمايي متهم مينمودند. در سوي ديگر اين دعوا مردم بودند که هيچگاه آمارها با مشاهدات آنان سازگار نبود.
در مقاطعي، مطابق آمارها نرخ تورم تک رقمي و نيز نرخ رشد اقتصادي نزديک به 7 درصد اعلام ميشد، ولي واقعيت صحنه و سفره مردم دقيقاً عکس آن را نشان ميداد. در همان زمان گفته ميشد اگر منظور از اين آمارها، جامعه ايران ميباشد واقعيت زندگي مردم با آن متفاوت است. اگر هم آمار مربوط به سرزمين ديگر است که خوب بايد در آن سرزمين راستي آزمايي شود. حالا با انتشار نماگر اقتصادي مربوط به فصل بهار 93 در دوره دولت يازدهم يک بار ديگر روش دولتمردان در ارائه آمار و داوري مردم به چالش گرفته شده است. دولتمردان مدعي اند که نرخ رشد 6/4 نقطه به نقطه است و برخي از کارشناسان اين مبنا را علمي نميدانند و نرخ رشد را سالانه و به صورت سرانه معتبر ميشمارند. در اين مورد ذکر چند نکته ضروري است:
1- از مقطع روي کار آمدن دولت دکتر حسن روحاني آرامش نسبي بر فضاي عمومي حاکم شده است. اين آرامش خاص محيط هاي سياسي نيست، بلکه مجموعه رفتار مردم را شامل ميشود. يکي از جلوه هاي اصلي آن، رفتار اقتصادي مردم ميباشد. تنش هاي گذشته و شتاب روز افزون نرخ تورم در سالهاي گذشته فرونشسته است و بازار ارز از ثبات نسبي برخوردار شده است. اين وضعيت نشانگر مهار سرعت بيماري مهلک تورم و رشد منفي اقتصاد ميباشد. پس تا اينجا دولت بر عهد خويش پايبند بوده است.
2- آمارها تا در مشاهدات و سفره مردم خود را نشان ندهند، با هر منطق و هر پشتوانه علمي، محکوم به دروغ و غيرواقعي ميباشند. بنابراين ملاک آمار نقطه به نقطه يا سرانه و سالانه نيست، بلکه با مقياس زندگي مردم عيار بندي و راستي آزمايي ميشود. نميتوان با تکيه بر آمارها جامعه اي ساختگي و غير واقعي، مرفه و پُردرآمد ساخت، ولي در متن واقعيت، وضع جامعه از نظر رشد اقتصادي و تورم در نقطه بحران باشد. جامعه آماري خوب با جامعه واقعي بد نشانه شکاف دولت - ملت است.
3- جار زدن آمارهايي که در متن زندگي مردم هنوز لمس و باورپذير نشده اند، باعث فروريختن اعتماد مردم و سست شدن اعتبار دولت ميباشد. برخي از آمارها مناسب محيط هاي تصميم گيري هستند و نبايست آن را به تريبون ها کشاند.
4- نقل است که مشاوران رضا خان از ترس، واقعيت ها را کتمان ميکردند و به عرض شاه نميرساندند و مشاورين محمد رضا شاه براي تملق، آمار دروغ ميساختند و اسباب انبساط خاطر شاه را فراهم ميآوردند. اين ويژگيها همواره در رفتار برخي مشاوران و اطرافيان دولتمردان در جمهوري اسلامي نيز وجود دارد. انتظار اين است که دکتر روحاني با عينک ملاک زندگي مردم به آمار هايي که در اختيارشان قرار ميگيرد نگاهي دگر باره داشته باشند. برخي از آمارها براي رفع مسئوليت و بيلان کار برخي مسئولان ميانه ساخته ميشود. برخي ديگر نيزبراي به بيراهه بردن کليت دولت ساخته و پرداخته ميشوند. به عبارتي آمارها با هدفِ پوست خربزه زير پاي دولت ساخته و پرداخته شده اند. بر اين اساس هوشياري و احتياط دولت در باور پذيري آمارهاي ارايه شده حداقل انتظار است.
5- مردم صداقت دولت ها را در ارائه آمارهايي ميبينند که واقعي و با زندگي آنان منطبق باشد. آنان اين را بيشتر ميپذيرند تا آمارهايي که با زندگي شان فاصله زياد دارد.
6- عملکرد دولت پيشين مردم را نسبت به آمارهاي رسمي بسيار بدگمان و بي باور ساخته است. وقتي معلوم شد که آمارهاي ميليوني در اشتغال به چند ده هزار بيشتر نميرسد و با واقعيت فاصله اي چند صد هزار نفري دارد، چطور بايد انتظار داشت که مردم چشم بسته به آمارها دل خوش کنند و بر واقعيت زندگي چشم بپوشانند. پس لطفاً از گذشه عبرت بگيريد و در دالان تاريک آمارسازي کاذب قدم نگذاريد.