bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۲۰۲۳۹
به کجا می‌شود پناه جست؟

داستان تلخ کوچ اجباری

تنها در شش ماه ابتدایی سال گذشته میلادی، پنج و نیم میلیون نفر از «مردم» مجبور به کوچ اجباری شده‌اند؛ خانه‌هایشان را که اغلب در مناطق درگیر جنگ در خاورمیانه و شمال آفریقا بوده رها کرده‌اند و «مجبور» به جابه‌جایی شده‌اند.

تاریخ انتشار: ۱۵:۱۳ - ۲۴ دی ۱۳۹۳
تنها در شش ماه ابتدایی سال گذشته میلادی، پنج و نیم میلیون نفر از «مردم» مجبور به کوچ اجباری شده‌اند؛ خانه‌هایشان را که اغلب در مناطق درگیر جنگ در خاورمیانه و شمال آفریقا بوده رها کرده‌اند و «مجبور» به جابه‌جایی شده‌اند.

این آمار شش ماه اول سال گذشته میلادی است که آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد ارائه کرده و در آن می‌گوید که نشانه‌های افزایش «کوچ اجباری» در آینده نیز وجود دارد.

از پنج و نیم میلیون نفری که در شش ماه اول سال گذشته میلادی آواره شده‌اند، یک میلیون و 400 هزار نفر از آنها از مرزهای کشورشان فرار کرده‌اند و به کشورهای دیگر رفته‌اند و سه میلیون و 600 هزار نفر باقی مانده نیز داخل کشور خودشان آواره شده‌اند.

بر اساس گزارش منتشر شده توسط آژانس پناهندگان، بخش بزرگی از پناهنده‌هایی که در سال گذشته زیر پوشش کمک‌های این نهاد قرار گرفته‌اند، سوری و فلسطینی هستند، بطوریکه 23 درصد کل کوچ‌کنندگان اجباری جهان در این مدت را مردم سوریه تشکیل می‌دهند و بعد از آن کشور، افغانستان که درگیر بیش از سه دهه نا آرامی بوده است، در رتبه بعدی قرار دارد.

در حال حاضر، سوریه مقام اول و افغانستان مقام دوم را در میان کشورهایی دارند که مردم آنها «کوچ اجباری» می‌کنند. دو میلیون و 700 هزار نفر از جمعیت افغانستان نیز به دلیل «کوچ اجباری» در حال حاضر دریافت‌کننده کمک‌های آژانس پناهندگان هستند.

سومالی با یک میلیون و 100 هزار نفر پناهجو، سودان با 670 هزار نفر، سودان جنوبی با 509 هزار نفر، جمهوری دموکراتیک کنگو با 493 هزار نفر، میانمار با 480 هزار نفر و عراق با 426 هزار نفر، در رتبه‌های بعدی جدول کشورهای دارای پناهنده قرار دارند.

با اینکه در این گزارش تأکید شده است که بخش بزرگی از مردمی که آواره می‌شوند، بدون خارج شدن از مرزهای کشور خودشان، خانه و محل زندگی‌شان را ترک می‌کنند، اما وقوع جنگ و درگیری و ناآرامی در یک کشور همیشه تبعاتی برای کشورهای همسایه هم خواهد داشت.

در میان کشورهایی که پناهجویان دیگر کشورها را در خاک خودشان می‌پذیرند، پاکستان که پذیرای یک میلیون و 600 هزار پناهنده از مردم افغانستان است، رتبه اول را دارد. بعد از آن، لبنان با پذیرش یک میلیون و 100 هزار پناهنده، در جایگاه دوم است و رتبه سوم به ایران می‌رسد که 982 هزار پناهنده را در مرزهای خود پذیرفته است.

ترکیه، همسایه شمالی دو کشور جنگ‌زده عراق و سوریه، با پذیرش 824 هزار پناهنده، اردن با 737 هزار پناهنده، اتیوپی با 588 هزار نفر، کنیا با پذیرش 537 هزار نفر و چاد در غرب سودان شمالی با میزبانی 455 هزار نفر، رتبه‌های بعدی در جدول پذیرش مهاجران را به خود اختصاص داده‌اند.

نقشه کشورهای میزبان پناهجویان

داستان تلخ کوچ اجباری

رتبه‌بندی کشورهای میزبان بر دو اساس انجام می‌شود؛ یکی بر اساس نسبت تعداد پناهجویان به جمعیت کشور میزبان و دوم، بر اساس میزان مهاجران به نسبت وسعت کشور میزبان و بزرگی اقتصاد آن. بر اساس میزان جمعیت، لبنان و اردن، در صدر جدول پذیرش مهاجران قرار می‌گیرند و بر اساس وسعت جغرافیایی و قدرت اقتصادی، این اتیوپی و پاکستان هستند که بیشترین میزان پناهندگان را در خاک خود پذیرفته‌اند.

در مجموع، جمعیت پناهندگان تحت حمایت آژانس پناهندگان سازمان ملل در نیمه اول سال میلادی گذشته به 13 میلیون نفر رسیده است که از سال 1996 تا امروز، یعنی در 20 سال گذشته بی‌سابقه بوده است، اما از آنجا که سازمان ملل متحد و آژانس پناهندگان تنها در کشورهایی که دولت آنها درخواست کرده باشد، به پناهندگان کمک‌های اولیه ارائه می‌دهد، آمار این نهاد شامل تمام پناهندگان در سرتاسر دنیا نمی‌شود.

داستان تلخ کوچ اجباری

جمعیت پناهندگان از نظر جغرافیایی نیز پراکندگی معین و گویایی دارد. در تمام سال گذشته مهمترین منطقه پذیرش پناهندگان، آسیا و اقیانوسیه بوده است؛ اما در پی بحران ادامه‌دار در سوریه، امروز خاورمیانه و شمال آفریقاست که بیشترین جمعیت پناهندگان را در خودش جای داده است.

آژانس پناهندگان سازمان ملل می‌گوید اطلاعاتش را از دولت‌ها دریافت می‌کند؛ بنابراین ممکن است این اطلاعات گویای وضعیت واقعی پناهندگان و میزان آنها نباشد، چراکه بسیاری از پناهندگی‌ها بصورت ثبت نشده انجام می‌شوند و از طرف دیگر آژانس باز هم تأکید کرده است که کمک‌های این نهاد تنها شامل نیازهای اولیه است و در نتیجه پناهندگان تحت پوشش این سازمان احتمالاً به چیزی بیش از حداقل‌هایی برای زندگی دسترسی ندارند.

داستان تلخ کوچ اجباری

«آیول دنگ»، یکی از آن پنج و نیم میلیون پناهنده است که کشورش سودان جنوبی در چند سال گذشته آبستن ناآرامی‌های مختلفی بوده است و به عنوان یکی از تازه‌ترین کشورهای بوجود آمده روی نقشه شناخته می‌شود. در این کشور تازه‌تأسیس، یک نفر از هر پنج نفر جمعیت 11 میلیونی آن مجبور به کوچ شده‌اند. از این تعداد، نیمی از مهاجران به کشورهای همسایه گریخته‌اند، پدر و مادرها با بچه‌هایشان مجبور به فرار شده‌اند، سه نسل، شاید هم چهار نسل، مجبور شده‌اند خانه‌هایشان را به خاطر جنگ ترک کنند.

او در مورد فرارش از روستای محل زندگی‌اش می‌گوید: «از وقتی که دوازده سالم بود، بارها مجبور شدیم فرار کنیم، وقتی در یک روز عادی بمب‌ها از هواپیما روی روستای ما افتاد، اولین بار بود که خانه‌هایمان را ترک می‌کردیم. ما به سرعت فرار کردیم و هیچ‌چیز با خودمان برنداشتیم. شاید شما نتوانید این موضوع را درک کنید، اما فقط و فقط با چیزی که تنمان بود فرار کردیم.من در آن موقع نمی‌دانستم که برای 10 سال آینده به روستایمان بر نخواهیم گشت. ما برای هفته ها راه می‌رفتیم و با گرسنگی زندگی می‌کردیم.»

او در نهایت به سلامت به مرز اتیوپی رسیده و بعد از آن به کنیا رفته است و حالا می‌گوید که مادرش هنوز در دهکده‌ای است که از آن فرار کرده و پدرش در جریان جنگ‌های داخلی کشته شده است.

داستان تلخ کوچ اجباری

او که الان 34 سال دارد، ازدواج کرده است و دو فرزند دارد. می‌گوید: «من هم خیلی خوشحالم و هم خیلی ناراحت. حداقل این است که من به این‌جا رسیده‌ام.»

مهاجران در خاورمیانه داستان‌های دیگری دارند. در حال حاضر مهاجران در این منطقه بیش از هر جای دیگری مورد توجه هستند، از طرف دیگر عمر مهاجرات آنها اغلب کمتر از مهاجران آفریقایی و مردم افغانستان است.

«نوال»، هشت ساله است. او دو ماه است که با خانواده‌اش از سوریه فرار کرده، درحالی که پدرش در این کشور جنگ‌زده باقی مانده و مانند هزاران کودک دیگری که به همراه خانواده‌هایشان از سوریه فرار کرده‌اند، او هم به مدرسه نمی‌رود؛ بچه‌هایی که همراه خانواده‌ هایشان از سوریه فرار کرده‌اند، هیچ کاری برای انجام دادن ندارند؛ نه اسباب بازی، نه جایی برای بازی کردن. آنها بیرون از چادرهایشان در کنار زباله‌ها بازی می‌کنند.

او که تنها می‌تواند به عربی بنویسد و بخواند، دفترچه‌ای دارد که از دیگران می‌خواهد تا در آن برایش چیزهایی بنویسند که او بتواند بخواند. می‌گوید: «دلم برای مدرسه‌ام تنگ شده. وقتی در سوریه بودیم من هیچ وقت در مدرسه غیبت نمی‌کردم. الان بیشتر از همه دلم برای کتاب‌هایم تنگ شده، دلم برای خواندن تنگ شده. دلم می‌خواهد به سوریه برگردم و خانواده‌ام را دوباره ببینم. می‌خواهم پدرم را دوباره ببینم.»

داستان تلخ کوچ اجباری

در روزهای اول بعد از آغاز سال میلادی جدید دره بقاع در لبنان، درگیر برف و بادهای منجمدکننده است. اینجا یکی از مکان‌هایی است که آواره‌های سوری را در خود جای داده است.

«آشا»، مادر چهار فرزند، یکی دیگر از پناهنده‌های سوری است که این روزها در دره بقاع زیر چادرهای سازمان ملل زندگی می‌کند. می‌گوید نگران توفان است: «شوهرم باید هر ساعت سقف را از برف‌ها پاک کند و نگران این هستم که اگر از آن بالا بیفتد چه می‌شود. آژانس پناهندگان برای ما پتو و وسایل گرمایشی آورده است و اجاقمان هم گرم است، اما ما به چوب بیشتری برای سوزاندن احتیاج داریم.»

نمونه‌های بسیار دیگری از چنین بچه‌ها و چنین خانواده‌هایی وجود دارند که داستان‌های آنها در آژانس پناهندگان سازمان ملل ثبت شده است، بسیاری دیگر از پناهندگان حتی همین شانس را هم نداشته‌اند که صدایشان در جایی ضبط شود.

مسأله «کوچ اجباری» به خاطر جنگ و درگیری‌های سیاسی، مسأله همه کشورهاست. حتی اگر بیشترین فشار اقتصادی و اجتماعی آن روی کشورهایی باشد که مرزهایشان را به روی مهاجران باز کرده‌اند و در نزدیکی کشورهای درگیر جنگ هستند.

آمارها نشان می‌دهد سهم کشورهایی با اقتصاد قدرتمند که عموماً از مناطق درگیر در جنگ‌های داخلی و قبیله‌ای دور هستند، در کمک به این پناهنده‌ها بسیار ناچیز است، با این حال زندگی تک تک آدم‌ها مسئولیتی به عهده همه ماست. می‌شود از کشورهای توسعه یافته خواست کمک‌های بیشتری به سازمان ملل و آژانس پناهندگان کنند، می‌شود نقش بیشتری برای سازمان‌های مردم نهاد قائل شد و تک تک مردم را موظف دانست که برای کمک به آوارگان جنگی قدمی بردارند، شاید هم بشود دست به دعا برداشت و امیدوار بود که بالاخره روزی برسد که مردم قربانی «قدرت‌طلبی» نباشند.
bato-adv
bato-adv
bato-adv