bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۲۱۴۷۵

اعتراف به قتل پسرخوانده خلافکار

تاریخ انتشار: ۰۹:۳۹ - ۰۶ بهمن ۱۳۹۳
ناپدری عصبانی وقتی فهمید پسرخوانده‌اش و دوستان او در حال تقسیم اموال سرقتی هستند، زیرزمین خانه را به آتش کشید و باعث مرگ پسر جوان شد.

وقوع آتش‌سوزی در ساختمانی در شرق‌تهران آذر سال٩١ به ماموران گزارش داده ‌شد. بعد از مهار آتش‌سوزی، سه‌مصدوم این حادثه به بیمارستان منتقل شدند. یکی از آنها به نام کاوه جان خود را از دست داد و دونفر دیگر که به‌شدت مجروح ‌شده ‌بودند تحت مداوا قرار گرفتند. کارشناسان آتش‌نشانی بعد از چندروز اعلام کردند حریق در این خانه عمدی بوده‌ و چون از بنزین استفاده شده به نظر می‌رسد فردی محیط را به این ماده آغشته کرده‌ و سپس آنجا را به آتش کشیده‌ است. در همین حین مشخص شد محل حادثه متعلق به ناپدری کاوه است و این مرد با فرزند همسرش اختلافاتی داشته. به این ترتیب مرد میانسال بازداشت شد. او در تحقیقاتی که انجام گرفت اتهام قتل کاوه را قبول کرد و گفت به‌خاطر معتاد و خلافکاربودن کاوه دست به این کار زده ‌است. در حالی‌که پیگیری پرونده قتل ادامه داشت، دومجروح حادثه شکایت خود را مطرح کردند و خواستار دریافت دیه شدند. مدتی بعد مادر کاوه رضایت خود را در مورد قتل فرزندش اعلام کرد و با توجه به اینکه ولی ‌قهری فرزند خردسال کاوه مشخص نبود، رییس قوه‌قضاییه نیز اعلام کرد برای این کودک درخواست دیه قانونی می‌کند. با تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست، روز گذشته مرد میانسال برای محاکمه به شعبه٧٤ دادگاه کیفری‌ استان تهران فرستاده ‌شد. نماینده دادستان در ابتدای جلسه خواستار مجازات متهم به‌لحاظ جنبه عمومی جرم شد و نظر رییس قوه‌‌قضاییه را در مورد کودک خردسال مقتول مطرح کرد. سپس شکیلا- یکی از افرادی که در حادثه آتش‌سوزی آسیب دیده‌ بود- در جایگاه حاضر شد. او ضمن اینکه اعلام کرد خواستار دیه است، گفت: «روز حادثه من و کاوه به اتفاق یکی از دوستانمان به نام رحیم داشتیم در زیرزمین خانه کاوه مواد می‌کشیدیم که یکدفعه آتش‌سوزی شد. هیچ‌کدام از ما متوجه نشدیم آتش‌سوزی چطوری اتفاق افتاد فقط شعله‌های آتش را دیدیم و بعد هم به بیمارستان منتقل شدیم.»

او درباره رحیم گفت: «رحیم بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شد، به جرم موادمخدر بازداشت و زندانی شد حالا هم دوران حبس ‌را می‌گذراند.»

سپس نوبت به متهم رسید. وقتی او در جایگاه حاضر شد، اتهام را قبول کرد و گفت: «چندسال قبل همسر اولم فوت شد، بعد با مادر کاوه آشنا شدم و با او ازدواج کردم. کاوه و برادرش را خیلی دوست داشتم و آنها را مثل بچه‌های خودم بزرگ کردم. تا اینکه کاوه ازدواج کرد. او بعد از مدتی صاحب یک فرزند شد. درحالی‌که فکر می‌کردم زندگی‌اش روی روال افتاده و حالا فقط به خانواده‌اش فکر می‌کند اما متوجه شدم اعتیاد دارد. مواد آنقدر در وجود او رخنه کرده ‌بود که همسرش او را ترک کرد و بچه را هم با خودش برد. کاوه به خانه من آمد، از اینکه در خانه‌ام باشد، مشکلی نداشتم. درگیری من با او زمانی شروع شد که متوجه شدم زیرزمین خانه‌ام ‌را مرکز فساد کرده ‌است. او روزها با دوستانش به دزدی می‌رفت، اموال سرقتی را به خانه من می‌آورد، آنها را تقسیم می‌کردند، بعد می‌فروختند و با پولش مواد می‌خریدند و در همان زیرزمین می‌کشیدند.»

متهم گفت: «چندبار سر این موضوع با هم دعوا کردیم، حتی او را از خانه بیرون کردم؛ گفتم تو حق ‌نداری این کار را بکنی، اینجا خانه من است؛ اگر خودت می‌آیی اشکالی ندارد اما حق نداری دوستان خلافکارت را هم بیاوری. باز کارش را تکرار می‌کرد، من هم چاره‌ای نداشتم جز اینکه به پلیس خبر بدهم. شکایت کردم و خواستار این شدم که بازداشت شود، گفتند نمی‌شود فعلا جرمی انجام نشده است. پلیس برایم کاری نکرد. دوباره خودم با کاوه صحبت کردم و به او گفتم من در این خانه نماز می‌خوانم، مال دزدی حرام است به خانه من نیاور بازهم توجه نمی‌کرد. روز حادثه دیدم مقداری لوازم سرقتی به خانه آورده ‌است. سه‌‌نفر بودند؛ کاوه و دو نفر دیگر از جمله زنی که حالا از من شکایت کرده‌ است را در زیرزمین خانه‌ام دیدم که داشتند مواد مصرف می‌کردند. دیگر تحملم تمام شد، آنقدر عصبی بودم که نتوانستم تصمیم درست بگیرم، یک بطری بنزین در حیاط خانه بود، آن را برداشتم و آتش زدم و داخل زیرزمین انداختم.»

متهم گفت: قصدم این نبود که کاوه را بکشم، فقط می‌خواستم او را بترسانم، واقعا اذیتم می‌کرد و نمی‌توانستم رفتارش را تحمل کنم. می‌توانید از مادر و برادرش بپرسید که من چقدر برای آنها زحمت کشیدم.

هیات قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی، برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.