bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۲۶۹۳۱

چشمِ اسفندیار فرهنگ و جامعه ایران

نوروز در تقویم ایرانی، یکی از دوره‌های زمانی‌ است که "مصرف" در آن نمود مشخص‌تری پیدا می‎‌کند. این مصرف در این ایام به‌وفور در خیابان‌ها و خانه‌ها دیده می‌شود. این در حالی است که آداب و سنن ایرانی در اشکال اولیه خود تا به این حد الگویی از مصرف نداشته‌اند. بنابراین آیا چه دلایل اجتماعی و فرهنگی‌ سبب به وجود آمدن چنین موجی از مصرف‌گرایی پیرامون آداب و رسوم شده است؟

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - ۲۷ اسفند ۱۳۹۳
فرارو - نوروز در تقویم ایرانی، یکی از دوره‌های زمانی‌ است که "مصرف" در آن نمود مشخص‌تری پیدا می‎‌کند. این مصرف در این ایام به‌وفور در خیابان‌ها و خانه‌ها دیده می‌شود. این در حالی است که آداب و سنن ایرانی در اشکال اولیه خود تا به این حد الگویی از مصرف نداشته‌اند. بنابراین چه دلایل اجتماعی و فرهنگی‌ سبب به وجود آمدن چنین موجی از مصرف‌گرایی پیرامون آداب و رسوم شده است؟

برای واکاوی این پدیده اجتماعی به سراغ یک جامعه‌شناس متخصص در حوزه فرهنگ و اقتصاد رفتیم که نگاه تازه ای به پدیده‌ مصرف دارد. دکتر شایسته مدنی مصرف را نه فقط بعنوان یک امراقتصادی- اجتماعی بلکه به‌عنوان پدیده‌ای که برهمه ‌وجوه بشری سایه انداخته می‌بیند؛ پدیده‌ای که برای تحلیل بسیاری از رویدادهای اجتماعی باید نقش آن را نیز به‌عنوان اجزای آن دید.

او می گوید: "مصرف به‌عنوان یک پدیده ‌اقتصادی- اجتماعی مهم، همواره به مثابه ‌میز چالش برانگیزی بوده که متخصصان گوناگونی از حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی دور آن جمع می‌شوند تا پاسخ‌ها و راهکارهای مناسبی برای چالش‌هایی که از دل این پدیده پویا سر بر آورده و معادلات جدیدی در محاسبات آینده و حوزه‌ دانش رقم می‌زند، پیدا کنند. اما ظاهرا پیچیدگی‌هایی اجتماعی موجب شده تا هرگونه نظریه‌پردازی در این حوزه یک گام از خود مصرف عقب‌تر باشد."

در ادامه گفتگوی فرارو با دکتر شایسته مدنی – استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی انسان‌شناسی و فرهنگ – را می خوانید.

این اشتباه است که بگوییم بازار دچار رکود است، چرا که هنوز ویژگی‌های فرهنگی ایرانیان بر رفتار آن‌ها تسلط دارد و علی‌رغم پایین بودن قدرت خرید، این ویژگی‌ها به اقتصاد خانواده‌ها پهلو زده و آن‌ها را به بازار می‌کشاند. بنابراین نمی‌توان گفت که مصرف نوروزی کمرنگ شده است، هرچندکه ممکن است نسبت به سال‌های پیش تغییراتی داشته باشد.


1- در ابتدا ضمن ارائه‌ یک تعریف وکلیات کوتاهی از مصرف بفرمایید که آیا مصرف جغرافیای خاصی دارد یا یک امر جهانیست؟

انسان اساسا یک موجود مصرفی است. بنابراین جهان‌شمول بودن مصرف امری بدیهی است. اما اگر منظورتان "مصرف‌گرایی" باشد آنچه در جامعه ما اتفاق می‌افتد با آنچه در کشورهای پیشرفته اتفاق می‌افتد، تفاوت‌های اساسی دارد که اگر سوالات شما در این جهت ادامه پیدا کند طبیعتا به آن‌ها خواهم پرداخت. اما برای یک بیان کلی از مصرف باید بگویم که همه‌ ما برای نیازهای اولیه‌ای چون خوراک و پوشاک به مصارفی می‌پردازیم. حتی افراد فقیری که مصرفشان محدود به نیازهای ضروری است نیز به مصرف‌هایی نیاز دارند که فراتر از تامین بقایشان است. مصرف‌ برای تامین نیازهای اولیه، خاص همه موجودات زنده است، اما به سایر موجودات، لقب «مصرف‌کننده» داده نمی‌شود.

صحبت از مصرف به عنوان یک حوزه‌ قابل بررسی، زمانی آغاز شد که مصارف از شکل نیازهای اولیه به مصارف درمان‌گر، فراغتی، خودنمایانه و... تبدیل شدند؛ به طوری که مصرف، ویژگی خاص گروهی از افراد جامعه شد و هویت آن‌ها را شکل داد. به گفته باکاکو در یک تعریف عام؛ مصرف در لفظ به معنی استفاده از کالاها برای رفع نیازها و تمایلات است. مصرف نه ‌تنها شامل خرید انبوه کالاهای مادی، بلکه شامل استفاده از خدماتی چون سفر و انواع تجارب اجتماعی است که امروزه مبالغ زیادی صرف تبلیغات و استفاده از آن‌ها می‌شود.

الگوی اولیه‌ مصرف درون یک ساختار اقتصادی سرمایه‌داری مشخص در نیمه دوم سده هفدهم میلادی شروع به برآمدن کرد. پیوریتانیسم، تاثیر مهمی بر خرده‌سرمایه‌داری اولیه‌ کشاورزی که یک نظام تولیدی بود، گذاشت و حتی بر بعضی از خانواده‌های سرمایه‌دار صاحب کارگاه‌های کوچک اولیه به گونه‌ای بود که به رشد کسب و کار آنها کمک می‌کرد. اما جامعه صنعتی در اروپا، با تولید انبوه پس از جامعه صنعتی شکل گرفت و ساختار خانواده از تولید به مصرف تغییر کرد. اما آنچه در پدیده مصرف مهم است این است که این پدیده زمانی تبدیل به یک مساله شهری شد که از نیاز به مصرف به هویت مصرفی تغییر شکل داد، که در آن مصرف‌کننده نیازهای جدیدی را برای خود تعریف می‌کند که مصارف جدیدی را نیز در پی دارد. مثلا از دهه 1950 میلادی، گروه‌های جدیدی ظهور کردند که مصرف نقشی محوری در شیوه زندگی‌شان داشت و هویتی از خلال مصرف نشانگر ساختار این گروه‌ها بود، گروه‌هایی که لباس خاصی می‌پوشیدند و از باشگاه‌های فوتبال و یا گروه‌های موسیقی هواداری می‌کردند.

در ایران نیز مصرف‌گرایی با ظهور درآمدهای نفتی در جامعه و رشد نقدینگی آغاز شد که می‌توان شروع آن را از دهه چهل در نظر گرفت. دهه 1970، دهه انفجار مصرف و حتی رواج مصرف‌گرایی در کشورهای نفتی خاورمیانه بود. شهرنشینی گسترده به این پدیده دامن زده است چرا که شهر، فضایی برای مصرف است. اما آنچه در جامعه کنونی ما اهمیت دارد، عدم توازن میان تولید و مصرف است.

2- پس به این ترتیب ویژگی‌های مصرف در ایران با آن‌چه در کشورهای توسعه یافته اتفاق می‌افتد تفاوت‌های آشکاری دارد؟

این مساله ارتباط مستقیمی با پیشرفته بودن کشورها ندارد، بلکه به ویژگی‌های فرهنگی مربوط است، مثلا کشور آمریکا که پیشرفته‌ترین به شمار می‌رود، در باب مصرف‌گرایی نه تنها شباهت‌های بسیاری با ایران دارد بلکه در بیشتر موارد در موقعیت بدتری است. اما در کشورهای پیشرفته اروپایی این تفاوت آشکارا خود را نشان می‌دهد. تفاوت دیگر مصرف‌گرایی در ایران با سایر کشورها در این است که ایران روند شهرنشینی و تغییرات اقتصادی-اجتماعی را به دلیل سرریز درآمدهای نفتی، با سرعتی بالا طی کرده، اما در کشورهای توسعه یافته این تغییرات ماحصل فعالیت‌های تولیدی بوده که در طی سال‌ها صورت گرفته است.

در ایران نیز مصرف‌گرایی با ظهور درآمدهای نفتی در جامعه و رشد نقدینگی آغاز شد که می‌توان شروع آن را از دهه چهل در نظر گرفت. دهه 1970، دهه انفجار مصرف و حتی رواج مصرف‌گرایی در کشورهای نفتی خاورمیانه بود. شهرنشینی گسترده به این پدیده دامن زده است چرا که شهر، فضایی برای مصرف است. اما آنچه در جامعه کنونی ما اهمیت دارد، عدم توازن میان تولید و مصرف است.


این تغییرات باعث همان پدیده‌ای شده است که "زیمل" آن را شکاف فرهنگی می‌نامد. یعنی عناصر مادی فرهنگ به سرعت تغییرکرده اند اما عناصر غیرمادی و ذهنی فرهنگی با تاخیر در تغییر همراه است و نتوانسته همپای تغییرات عناصر مادی پیش رود. مثال آن را می‌توان در مصرف از فضاهای شهری یافت که باعث هجوم خودروها در سطح شهر است، بدون اینکه به وجود آن‌ها نیاز باشد و اکثرا در حال تیپی از پرسه‌زنی ماشینی هستند که پیامد آن ترافیک شهری است. مثال دیگر را می‌توان در مصرف خودنمایانه از وسایل نقلیه زد که باعث شده خودروهایی پرمصرف و حجیم، در شهری چون تهران در رفت و آمد باشند که یکی از آلوده‌ترین شهرهای جهان است.

3- آیا از این گفته شما می‌توان نتیجه گرفت که مصرف درایران، بی‌رویه و نادرست است؟

در بسیاری از موارد می‌توان گفت که بله. مثلا می‌توان به مصارف شب عید اشاره کرد که این روزها درگیر آن نیز هستیم. در سال‌هایی نه چندان دور، خرید شب عید، نیاز یک سال خانواده بود. برای بچه‌ها سالی یک بار لباس نو خریداری میشد، ساختار خانه‌ها به شکلی بود که سالی یک‌بار به طور اساسی تمیز می‌شد، شکل خوراکی‌ها تنها در زمان نوروز بود که تغییر می‌کرد و البته همه این کارها در بین طبقات مختلف جامعه متفاوت بود. امروز ما در شرایطی هستیم که اکثر خانواده‌های متوسط شهری که جمعیت بزرگی از یک کلان شهر را تشکیل می‌دهند، بارها و بارها برای خودشان و فرزندشان در طول سال خرید می‌کنند. آنچه در شب عید خریداری می‌شود، نیاز نیست بلکه خواستی است از اجرای یک سنت که در آن لباس نو، معنای خود را دارد.

منظور از این صحبت مخالفت با هزینه‌هایی نیست که مرتبط با سال نو است، بلکه مدیریت هزینه‌هایی است که به یک باره در اسفند ماه خود را نشان داده و مخارج خانوار را به شدت بالا می‌برند. مثلا خریدهای متعدد در طول یک سال را که شاید در فاصله‌های زمانی مشخص و در چندین مرحله انجام می‌شود را میتوان به ماه‌های پیش از سال نو منتقل کرد و یا با کنار گذاشتن بخشی از پول در طول سال، به کمک مخارج شب عید آمد.

4- اتفاقا بهانه‌ی اصلی این مصاحبه هم همین مصرف‌های نوروزی بود که در ادامه می‌خواستم به آن‌ها بپردازم که خودتان شروع کردید. لطفا بفرمایید که پدیده‌ای به نام مصرف که نیاز هر روزه ماست چرا در ایام خاصی مثل نوروز برجسته می‌شود و مهم به نظر می‌رسد؟

بخش عمده برجسته‌بودن مصرف در نوروز به برجستگی خود نوروز برمی‌گردد که به عنوان یک امر آیینی در فرهنگ ما وجود دارد که از مهمترین عناصر این آیین نوشدن و حیاتی دوباره و تازگی است که در قالب جشن‌ها بروز می‌کند که موتور محرکه این جشن‌ها نیز مصرف است. بنابراین به لحاظ فرهنگی، دوره‌های زمانی‌ای وجود دارند که اقتصاد در آنها برجسته‌تر است و مصرف نقش اساسی دارد.

برخی از این مصرف‌ها بازنمایی تمایزات فرهنگی هستند که در مصرف تکرار می‌شوند. مثلا مصرف در زمان، نشاندهنده تمایزاتی است که پیامد آن لباس‌های متفاوتی است که برای یک مراسم عروسی یا عزاداری پوشیده می‌شود، مصرف در مکان، تمایزی را نشان میدهد که یک مکان را با جای دیگری متفاوت میکند و گاه همین مصرف، تفاوتهای طبیعی را بازنمایی میکند. نوروز و سال نو یکی از همین وقایع است که مصرف هر سال در آن تکرار شده و تفاوت آن را با زمانهای دیگر برجسته می‌کند. هر فرهنگی نیاز به این تمایزات اجتماعی دارد که هویت فرهنگی خود را برجسته کند و البته در کنار آن مراسمی نیز شکل می‌گیرد که به این تمایزات کمک میکند.

5-  یعنی مصرف نوروزی ارتباط مستقیمی با حافظه تاریخی فرهنگی ما دارد؟

قطعا همینطور است، تنها تفاوت مصرف امروز با مصرف در نوروز قدیم این است که مصرف پیشین همان‌طور که بازنمایی یک سنت و هویت بود بر اساس نیاز نیز صورت می‌گرفت اما امروز مصرف نوروز، یک نیاز اساسی نیست و به همین دلیل هزینه‌های زیادی را به خانوار تحمیل می‌کند. امروز، افراد بیشتر درگیر مناسک نمایشی نوروز هستند تا اساس آن. به همین‌دلیل علی‌رغم علاقه و احترامی که برای این سنت قائل هستند، در کاریکاتورهای دهه چهل تا به امروز مشاهده می‌کنیم که به بهانه‌های مختلف می‌خواهند از زیر این سنت فرار کنند.

6- یعنی دیگر نمی‌توان گفت مصرف یک امرمناسکی است؟

هر مناسکی، مصرف مختص به خود را دارد. اما امروزه مصرف، بیشتر از اینکه در چارچوب مناسکی خود باشد، در خدمت تمایزات و خودنمایی اجتماعی است و پیچیدگی فرهنگی اجتماعی را بازتولید می‌کند.
 
7- با توجه به اینکه مهمترین ویژگی‌های مصرف امروزی را در تمایز و خودنمایی و... دانستید، بفرمایید که از نظر شما اهمیت مصرف در جامعه و فرهنگ کنونی ما در چیست؟

نباید به مصرف به عنوان یک پدیده صرفا منفی نگاه کرد. مصرف موتور اقتصاد است و چرخ تولید را به گردش در می‌آورد. آنچه باعث می‌شود که مصرف را با نگاه انتقادی ببینیم این است که مصرف از کارکرد اصلی خود یعنی "برآوردن نیاز" فراتر رفته و به پدیده‌ای آسیب‌زا تبدیل شده که بسیاری از تعاملات اجتماعی را در برگرفته است. اگر بخواهم به طور عینی مثال بزنم، نمونه آن همین مصارف نزدیک سال نو است که در مواقعی به جای آنکه پیام آور شادی سال نو باشد، باعث برهم خوردن دخل و خرج خانواده می‌شود و هدف اصلی که نزدیکی افراد به یکدیگر باشد را فراموش میکند.

مصرف متظاهرانه، جامعه را به سمت اقتصاد ناسالم می‌کشاند که از هر راهی پول بدست آورد و هر چه بیشتر جامعه را پولی می‌کند. منظور از جامعه پولی این است که همه کیفیت‌ها با پول ارزیابی می‌شود و کارهایی که ارزش مالی نداشته باشند، پست و خوار شمرده می‌شوند. به این ترتیب است که خانواده نگران این است که مثلا در مراسم نوروز چقدر باید عیدی بدهد و بساط پذیرایی را به چه شکل تهیه کند که اعتبار و آبرویش از بین نرود. این اتفاق، نسل سوم و سالمندان را به شدت دچار بحران میکند چرا که در جامعه پولی که ارزش و اعتبار به میزان دارایی است، باعث کم اهمیت شدن این افراد میشود. آنها در دورانی از زندگی هستند که بهترین هدیه‌شان به دیگران، تجربه‌ای است که اندوخته‌اند و در جامعه متظاهر این تجربه نمادی متمایز کننده نخواهد داشت.

به نظر شما می توان گفت نوعی بی‌نظمی در مصرف اتفاق افتاده است؟

دقیقا نمیدانم می‌توان آن را بی‌نظمی گذاشت یا نه اما آنچه جامعه را در این حوزه به شدت درگیر کرده است "مصرف برای مصرف" است. مصرفی که بازنمای "فرهنگ پولی" است و تا پیش از این، فرهنگ ما با چنین پدیده‌هایی کاملا بیگانه بوده است.

در سال‌هایی نه چندان دور، خرید شب عید، نیاز یک سال خانواده بود. برای بچه‌ها سالی یک بار لباس نو خریداری میشد، ساختار خانه‌ها به شکلی بود که سالی یک‌بار به طور اساسی تمیز می‌شد، شکل خوراکی‌ها تنها در زمان نوروز بود که تغییر می‌کرد و البته همه این کارها در بین طبقات مختلف جامعه متفاوت بود.


یعنی این پدیده هم ریشه فرهنگی اجتماعی دارد و هم ریشه اقتصادی و اگر اینگونه است کدام را پرنفوذ می‌دانید؟

نمی‌توان از قطعیت نفوذ یکی بر دیگری سخن گفت اما بر خلاف تصور رایج که مصرف را تنها یکی از مولفه‌های اقتصادی می‌داند، این پدیده یک امر اجتماعی است که فرهنگ در آن نقش بسیار زیادی بازی می‌کند و به همین دلیل است که در فرهنگ‌های مختلف، شاهد گونه‌های متفاوتی از مصرف هستیم. درست است که پول نقش اصلی و واسط را برای خرید کالا و مصرف آن دارد، اما این‌که با این پول چه کالایی خریداری می‌شود، موضوع دیگری است که علاوه بر اقتصاد یا میزان پول، به زمینه فرهنگی و اجتماعی و شرایط انتخاب مصرف‌کننده بستگی دارد.

برگردیم به مصرف خاص یا همان مصرف نوروزی که این روزها ظاهرا کمرنگ به نظر می‌رسد. شما مصرف نوروزی را یک مصرف جنسیتی می دانید که بر محور زنان می چرخد یا مصرف تابع جنسیت نیست؟

این محاسبه اشتباهی است که گمان کنیم مصرف نوروزی به دلیل بحران‌های اقتصادی و شرایط اقتصادی مردم که قدرت خریدشان به نسبت دهه‌های گذشته به شدت افت کرده، کمرنگ شده و خرید نوروزی کاهش یافته است. این اشتباه است که بگوییم بازار دچار رکود است، چرا که هنوز ویژگی‌های فرهنگی ایرانیان بر رفتار آن‌ها تسلط دارد و علی‌رغم پایین بودن قدرت خرید، این ویژگی‌ها به اقتصاد خانواده‌ها پهلو زده و آن‌ها را به بازار می‌کشاند. بنابراین نمی‌توان گفت که مصرف نوروزی کمرنگ شده است، هرچندکه ممکن است نسبت به سال‌های پیش تغییراتی داشته باشد.

مصرف اساسا یک پدیده جنسیتی است که از دوران کودکی نمایان می‌شود. مثلا اسباب‌بازی‌های دختران و پسران از دوران کودکی متفاوت است. حتی هر دو جنس، از سال‌های اول زندگی تشخیص می‌دهند که چه لباسی دخترانه و چه لباسی پسرانه است و بر همان اساس لباس خود را انتخاب می‌کنند. از طرف دیگر، پول در خانه، معنای متفاوتی از پول در بازار داشته و به همین نسبت، مصرف خانگی نیز با مصارف بیرونی تفاوت می‌کنند. از آنجایی‌که زنان نقش مهمی در عملکردهای خانه دارند، بر شکل و میزان مصرف خانگی نیز تاثیرگذار هستند. در اکثر مواقع، زنان انتخاب‌کننده کالاهای مصرفی هستند که مصارف شب عید و نوروز نیز مستثنی نیست. برخی از مصارف خانگی نوروز، خاص زنان هستند، مثلا سفره هفت‌سین و چیدمان آن، امری کاملا زنانه است. در برخی از مصارف دیگر، زنان جزء اصلی تصمیم‌گیری برای خرید هستند که میتوان به پوشاک برای اعضای خانواده اشاره کرد.

حرف از انتخاب زدید. به نظر می رسد مصرف با انتخاب شروع می شود آیا می توان گفت انتخاب هم یک فرایند جنسیتی است؟

البته انتخاب نقطه آغاز مصرف نیست، بلکه مصرف در یک روند شش مرحله‌ای به ثمر میرسد که مرحله نخست آن "شناخت" یک مساله است. به این معنی که در مرحله اول یک مصرف‌کننده نیازی دارد که در ازای آن مصرف می‌کند. برای رسیدن به آن، دست به جستجو و جمع‌آوری اطلاعات می‌زند و این درست کاری است که اکثر افراد هنگام خرید یک کالا و یا استفاده از یک خدمات انجام می‌دهند، یعنی از اطرافیان می‌پرسند که به چه طریق می‌توانند یک کالای مناسب را خریداری کنند. این اطلاعات می‌تواند از طرق مختلف به مصرف‌کننده برسد که رسانه‌ها نقش مهمی در این کار دارند. پس از آن مصرف‌کننده مجموعه ملاحظات خود را صورت‌بندی کرده و با ارزیابی امکانات موجود دست به انتخاب می‌زند. پس می‌بینیم که انتخاب در نقطه پنجم قرار دارد و پس از آن است که مصرف‌کننده یا از خرید و مصرف خود احساس رضایت میکند و یا از آن پشیمان است. نفس انتخاب یک پدیده جنسیتی نیست اما آنچه انتخاب را به فرایندی جنسیتی تبدیل می‌کند، "فرهنگ زمینه انتخاب" است. مثلا مصارف خانگی بیشتر بر اساس انتخاب‌های زنان صورت می‌گیرد چرا که خانه یک قلمرو زنانه است.

لطفا بفرمایید نقش زنان در مصرف‌های مناسبتی چیست و آیا این نقش زن مصرف را سازمان می‌دهد یا به بیراهه می‌برد؟

بخش زیادی از مصرف‌های مناسبی بر محوریت زنان استوار است. گاهی این مصارف بر اساس مشارکت زنانه انجام می‌شود که نمونه آن در این ایام، پختن سمنو است که هرچند کمتر از گذشته نمود دارد اما اساس آن بر مشارکت بوده است. شرایط زندگی شهری بخصوص در کلان‌شهرها از میزان مناسبت‌های زنانه که تولیدی بوده و مشارکتی باشد، کاسته است و فضای شهری بیشتر بر مصرف استوار است که البته گریزناپذیر نیز هست. از آنجایی‌که هر فردی نیاز به حفظ هویت و فردیت خود دارد، زنان نیز از این امر مستثنی نیستند و چون فضای بازنمایی هویتی‌شان در تولید محدود است، آن را در مصرف بروز می‌دهند.

به عنوان جمع‌بندی اگر سخنی دارید بفرمایید.

آنچه در این بخش می‌خواهم بگویم سخن پایانی نیست، بلکه سخن آغازین برای فرهنگ و جامعه‌ ماست که به عنوان پژوهشگر حوزه اقتصاد و فرهنگ به هموطنان عزیزم به ویژه زنان کشورم پیشکش می‌کنم و آن این‌که «مصرف، چشم اسفندیار این فرهنگ و جامعه است».
bato-adv
bato-adv
bato-adv