bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۳۱۸۴

آیا فوتبال ورزش است؟

تاریخ انتشار: ۲۰:۱۹ - ۲۹ فروردين ۱۳۸۸

 دکتر رضا داوری اردکانی؛ استاد فلسفه دانشگاه تهران، در یادداشتی به بررسی ابعاد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پدیده فوتبال پرداخته است، آنچه در پی می‌آید، متن کامل این مطلب است:

1- آیا فوتبال ورزش است؟
در اینکه فوتبال ورزش است کسی تردید نمی­کند ولی فقط ورزش نیست. حتی کافی نیست که بگوییم یک تجارت یا صنعت بزرگ است. آدمی در وهم خود هم حسابگر و فایده­جو است و هم با پناه بردن به بازی از حسابگری و نفع طلبی می­گریزد برای اینکه در وهم حسابگر جهان مدرن تعدیل بوجود آید.

فوتبال در اتحاد با قدرت حکومت و سرمایه پا به میدان می­گذارد. درست است که فوتبال واجد همه اوصاف یک بازی ورزشی است اما اگر در نظام سوداگری این جهان وارد نمی­شد، مقام و اثری که اکنون دارد نداشت.

در همه ادوار تاریخ و حتی از ابتدای دوران تجدد شعر و هنر، هنر خشونت حسابگری عقل حسابگر را تا حدی تدارک می­کرد. ظاهراً اکنون که عرصه بر هنر قدری تنگ شده است به بازی‌های ورزشی که در میان پناهگاههای جهان مدرن در عداد بهترین ها و کم ضررترینهاست باید پناه برد.

2- فوتبال در رسانه تبدیل به چه امری می­شود؟
فوتبال در تلویزیون و با تلویزیون به شأن خاص خود در این جهان رسیده است. تا تلویزیون نبود فوتبال فقط یک ورزش و تفنن بود. اکنون با تلویزیون فوتبال جزئی از زندگی مردم سراسر جهان شده­است و اگر ایالات متحده هنوز چنانکه باید فوتبال را نمی­شناسد از آنست است که آمریکاییان با اینکه ملتی جوانند و همسانی و همسانه­ایشان از اروپائیها بیشتر است و بیشتر از اقوام دیگر از زندگی خود احساس رضایت می­کنند.

آنها با خنده و شادیهای تلویزیونی جای خالی فوتبال و امثال آن را پر می­کنند مع ذلک این کشور هم کم­کم به فوتبال رو خواهد­کرد. وقتی دانستن جزئیات زندگی فوتبالیست­ها از جمله اطلاعات شایع در سراسر جهان است چگونه بی فوتبال می­توان زندگی کرد و رسانه چگونه به فوتبال بی­اعتبا باشد؟

مگر نمی­بینید که شبکه ورزش ما (شبکه­ای که هنوز شبکه ورزش نیست و امیدوارم شبکه ورزش شود و به همه ورزشها بپردازد) در برنامه­های ورزشی خود بیشترین اهتمامش به پخش مسابقات فوتبال است و تنها در هنگام پخش فوتبال است که ملاحظات و آداب رسمی و ضروری را کنار می­گذارد. راجع به پخش فوتبال در تلویزیون نکاتی هست که شاید در جای دیگر بگویم. اکنون تأکید می­کنم که فوتبال از راه تلویزیون در خانه­ها نفوذ کرده و جزئی از زندگی مردمان شده است.

3- رابطه مدرنیته و فوتبال ...:
فوتبال به‌عنوان یک بازی اختصاص به یک زمان و دوران یا تمدن خاصّ ندارد (مگرآنکه بگویند توپ فوتبال ساخته دوران تکنیک جدید است) ولی فوتبال در دوره جدید بوجود آمده و وضعی پیدا کرده­است که جزئی از جهان متجدد شده­است. در کدام جهان یا تمدن چیزی مثل فوتبال می­توانست صدها میلیون نفر را شب تا صبح بیدار نگاه دارد که مسابقه را تماشا کنند و از اینکه مثلاً توپی از یک خط عبور می­کند شاد یا غمگین شوند. فوتبالیست­های زمان ما جای پهلوانان تراژدی‌های قدیم را که پیروزی و شکستشان مایه شادی و اندوه می­شد را گرفته­اند. پس فوتبال علاوه بر اینکه یک بازی ورزشی و تجارت است، نسبتی هم با هنر ورزان قدیم دارد و از مظاهر عمده جهان مدرن است.

4- فوتبال یک بازی و تفنن است و اگر مردم زمان ما به آن نیاز دارند، بر طبق تصوری که ما از انسان و نیازهای او داریم، نیازشان نیاز لغیره است نه لذاته:
صدها میلیون نفر در سراسر روی زمین بیمار و گرسنه و بی­خانمانند. رسانه­ها هم این فاجعه عصر را نشان نمی­دهند زیرا نشان­دادن اینها آرامش صوری و نسبی را در همه جا برهم می­زند ولی فوتبال گرچه غم و شادی می­آورد، غم و شادیش قرین غفلت است. فوتبال را نمی­توان و نباید در عرض نان و دارو و عدالت و صلح و آزادی و خانمان دانست. اصلاً فوتبال را در عداد مسائل نباید قرار داد زیرا از لوازم جهان کنونی است. فوتبال تسلّی و پناه است. نیاز جهان است و از طریق جهان این نیاز به مردمان القاء می­شود. اینکه فوتبال مسائل و مشکلات خاص خود دارد امر دیگری است.

5- فوتبال به زندگی معنی نمی­دهد اما درست گفتید که به اعتباری جای خالی معنی را اندکی پر می‌کند:
نقل است که مظفر­الدین شاه را در پاریس به تماشای فوتبال برده­بودند. فوتبال برای او تماشایی نبود زیرا با آن آشنایی نداشت. کسانی که اصول و قواعد یک بازی را ندانند از آن چه لذتی می­برند؟ شاه از نشستن در جایگاه تماشاچی فوتبال حوصله­اش سر رفته و پرسیده ­بود چند نفر در میدان بازی هستند؟ گفته ­بودند بیست و دو نفر. پیشنهاد کرده­ بود که بیست و یک توپ دیگر بیاورند و بهریک یک توپ بدهند تا بازیکنان اینهمه دنبال توپ ندوند!

از این قبیل نکته­های ظریف برای اثبات ساده­لوحی یکی از سلیم­ترین و کم­آزارترین شاهان بسیار گفته و نوشته­اند اما پیشنهاد اعطای یک توپ بهمه بازیکنان حتی اگر درست نباشد بسیار معنی­دار است. سخن ساده­لوحانه ممکن است بی­جا باشد اما همواره و همیشه نادرست نیست؛ چنانکه گاهی سخنان درست هم وقتی در جای خود گفته نمی­شود، اسباب زحمت می­شود.

معنی حرف منسوب به مظفر­الدین شاه این بود که دویدن بازیکنان باید غرض و غایتی داشته باشد که این غایت همان تصرّف توپ است و توپ که قیمتی ندارد، به‌هر بازیکن می­توان یک توپ داد! شاه نمی‌دانست و نمی­توانست بداند که هر عالمی به وهم نیاز دارد و زندگی آدمی بی وهم نمی­گذرد و اگر یکی از صفات جهان جدید را وهم­زدایی گفته­اند بدانیم که جهان جدید هم مثل همه جهانهای دیگر پر از وهم است و وهمهای خاصّ خود را دارد. اصلاً این گمان که بشر می­تواند بدون وهم و مثلاً با صرف عقلانیت علمی- تکنیکی جدید زندگی کند، سخنی متعلق به مراتب دانی وهم است.

بشر اگر وهم و خیال نداشت، انسان نبود و هیچ عالمی و از جمله عالم کنونی به‌وجود نمی­آمد. فوتبال یکی از اوهام لازم منضبط جهان ماست. با تسلیم به این وهم است که میلیونها نفر وقتی توپی به تور دروازه می­خورد گاهی تا حد دیوانگی شادمانی می­کنند و میلیونها آدم دیگر دلشان می­شکند و در غم و غصه و ماتم فرو می­روند، و گاهی گریه می­کنند، ناسزا می­گویند و به اشیاء و اشخاص آسیب می‌رسانند. اگر این وهم بزرگ را نشناسیم، چگونه از عهده حل مسائل فوتبال بر­آییم؟

من خود فوتبال و بعضی دیگر از ورزشهایی را که می­شناسم دوست می­دارم و تماشا می­کنم. فوتبال حتی اگر حرفه­ای باشد چون مثل تبلیغات تجارتی شباهتی به شعر و هنر دارد و علاوه بر این به شکست و پیروزی ختم می­شود، تماشایی است.

در زمان ما حرفه­ای بودن هم لازمه فوتبال (و نه شرط کمال آن) شده است و کار فوتبال غیر حرفه­ای و نیمه حرفه­ای به‌درستی پیش نمی­رود. در کشورهایی نظیر کشور ما از آنجا که مردم به فوتبال علاقه دارند و هزینه حرفه­ای شدن آن را نمی­توانند بپردازند، دولت باید قسمت اعظم هزینه‌های حرفه­ای شدن را بپردازد و اگر نپردازد، فوتبال سرپا نمی­ماند و مردم از تماشای آن محروم می­شوند و شاید عوارض دیگری هم داشته باشد. فوتبال را که نمی­شود ندید.

6- فوتبال تجارتی متفاوت، یا کالایی مصرفی:
این پرسش بسیار مهم است. اشاره کردم که فوتبال یک ورزش و در عین حال یک تجارت پرسود است و از آن جهت به تجارت پرسود مبدّل شده­است که جهان به آن نیاز دارد. البته صاحبان باشگاههای بزرگ فوتبال سود فراوان از تجارت ورزش می­برند، اما تجارت فوتبال برای آنها چیز دیگری است.

به‌عبارت دیگر محاسن و معایب این تجارت با همه تجارتهای دیگر متفاوت است ولی در مآل امراصل حساب سود و زیان جهان متجدد بر آن حکومت می­کند. بازرگانان بازار فوتبال از خرید و فروش ورزشکاران و حتی از نام آنان سودهای کلان می­برند.

در روزنامه­ها خواندم که باشگاه «رئال» چندین برابر پولی که به «بکام» پرداخته­است از وجود او در این باشگاه سود برده­است. در بریتانیا و اروپا همه ریخت و پاشها و ولخرجیهایی که در فوتبال می­شود با قواعد بازرگانی مدرن موافقت دارد. 

اگر به یک مربی یا فوتبالیست سالی دهها میلیارد تومان مزد می‌دهند، درست است که از نظم و قاعده بازار عدول کرده­اند اما از این بی­قاعدگی و بی­ضابطگی هم سود می­برند. این عدول در همه جا ممکن نیست و اگر صورت گیرد نتایج یکسان نمی­دهد چنانکه وقتی به کشورهای آسیا و آفریقا می­آید، مشکل­زا می­شود. باید در این باب فکر کرد.

می­دانیم که در کشور ما باشگاهها درآمد اندکی دارند و بیشتر هزینه آنها را ضرورتاً دولت باید بپردازد. اگر می­خواهیم از این ضرورت خارج شویم باید بیندیشیم که چرا چنین شده­است. ما خیال کرده­ایم که اگر همه رسوم فوتبال اروپا را نمی­توانیم اجرا کنیم، خوبست هر چه را که می­توانیم انجام دهیم. این وضع را در سایر شئون هم می­توان دید. گرفتن بعضی اجزاء و واگذاشتن اجزاء دیگر ... کار ساز نیست و مایه آشفتگی و بی­تفاوتی می­­شود.

در این قبیل موارد هر چه می­توانیم بکنیم باید با نظر به موارد ناتوانی تعدیل شود. فی­المثل آوردن و بردن مربیان و بازیکنان نامدار برای باشگاههای اروپایی یک امر لوکس نیست ولی برای ما چطور؟ ما که درآمد نداریم و از نام این و آن پول درنمی­آوریم. پس آیا باشگاههای ما هم باید یک مربی درجه دوم یا سوم خارجی بیاورند و از خزانه دولت حقوقی معادل حقوق پانصد کارمند دولت به او بپردازند؟ من گمام می‌کنم اگر یک شخص بی­اطلاع از فوتبال را هم مربی تیم پرسپولیس می­کردند این تیم با بازیکنان و طرفدارانی که دارد می­توانست در لیگ، سوم یا چهارم شود.

حرفهایی از این قبیل که ثمره کار مربی را در آینده باید دید یک توجیه و خودفریبی است و آنهایی که از ورزش اطلاع دارند می­دانند که هر روز ما روزی مستقل از دیروز و فرداست. از تلقی­های احساساتی چیزی نمی­گویم گرچه این نکته اهمیت دارد که تلویزیون دولتی ما اگر تیم پیروزی یا استقلال با تیم دوم صیفی­کاران احمدآباد سفلی یا تیم دبستانی که من در آن درس خوانده­ام بازی کند، آن را پخش می­کند اما وقتی مثلاً تیم­های قهرمان سالهای گذشته بازی می­کنند، اعتنا نمی­کند و اگر تذکر دهند می­گوید مردم این دو تیم را دوست می­دارند. همه می­دانند که مردم این دو تیم را دوست دارند و کسی نمی‌گوید که بازیهای این دو تیم را پخش نکنند اما چرا بازی­های دیگر پخش نمی­شود؟ به این نکته ظاهراً بی­مناسبت با بحث بدان جهت اشاره کردم که بگویم با چنین تبعیضی، آوردن مربی خارجی و تقبل هزینه­های سنگین دیگر توجیه می­شود.

پرسپولیس و استقلال از فوتبال این کشور جدا نمی­شوند و بدون آنان فوتبال ما بیشتر لنگ می­زند اما باید فکری کرد و دید که این دو باشگاه چگونه می­توانند روی پای خود بایستند. در هیچ جای دنیا جز کشور ما بیش از صد هزار نفر برای تماشای مسابقه باشگاهی به ورزشگاه نمی­روند ولی چه‌کنیم که اگر همه مسابقات با حضور اینهمه تماشاچی انجام شود از پولی که آنها می­پردازند مزد مربی هم تأمین نمی­شود.

این بی تعادلی از آثار و عوارض بی­تعادلی دوران مدرنیزاسیون است. اگر آن را به‌درستی درک نکنیم در ورزش و در هیچ جای دیگر از عهده رفع آن بر نمی­آئیم. پیداست که این مشکل به آسانی حل نمی‌شود و به‌زودی به فوتبال سودآور نمی­توان رسید.

لازم هم نیست که به منافع مالی فوتبال فکر کنیم. یونانیان که برای بازی یا تماشای مسابقات پهلوانی به المپیک می­رفتند سودای سود نداشتند و ورزش در حقیقت خود با سود و سودجویی مناسبت ندارد ولی چه کنیم که فوتبال عصر ما برای اینکه در جای خود قرار گیرد باید حرفه­ای شود و خرج و دخلش با هم تناسب داشته ­باشد به گمان من راه رسیدن به این مقصود این نیست که مربی و بازیکن خارجی بیاوریم.

اروپا که بازیکن می­خرد از بازی او و نامش استفاده می­کند ولی باشگاهی که خرجش را دولت یا یک سازمان دولتی و نیمه دولتی می­دهد چرا باید بازیکن و مربی از خارج بیاورد؟ اصلاً مربی به‌خصوص در ورزشهای دسته­جمعی مثل فوتبال باید زبان بازیکنان را بداند. اگر مربی داخلی اطلاعاتش کم است حقوق یکسال یک مربی خارجی برای بالا­بردن اطلاعات صد مربی با استعداد خودمان کفایت می­کند.

«چلسی» و «رئال» و «یوونتوس» و «آرسنال» و «منچستر یونایتد» و «میلان» و «بایرن» و «میلان» از نام مربی هم سود می­برند. ما چرا باید از رسمی که برای ما سود ندارد تقلید کنیم؟ وانگهی در اروپا مشکل زبان وجود ندارد زیرا بازیکنان بین­المللی‌اند و همه آنها زبان انگلیسی می­دانند در مواردی هم دیده­ایم مربیان نامداری که زبان کشوری را ندانند مربیگری در آن کشور را نمی­پذیرند. پس مشکل فوتبال ما نباید با فوتبال اروپا و بسیاری از کشورهای دیگر غیر اروپایی قیاس شود. برزیل و آرژانتین و مکزیک و اوروگوئه و . . . هم اگر فروشنده و صادرکننده فوتبالیست نبودند به اندازه ما دچار مشکل می­شدند.

خلاصه کنم فوتبال در عالم کنونی گرچه یک تجارت پر سود است اما صرف انگیزه انتفاع آن را پر رونق نکرده­است. جهان اکنون دیگر عالم تولید کالا نیست. در این جهان همه چیز حتی فرهنگ و فلسفه به اشیاء مصرفی تبدیل شده­اند. ما فوتبال را هم مصرف می­کنیم و نمی­توانیم از مصرف آن دست برداریم.

ما فوتبال را دوست می­داریم و با آن زندگی می­کنیم. اگر کسی هم بگوید فوتبال بازار خرید و فروش پهلوانان است چون این خرید و فروش با قیمت­های رؤیایی انجام می­شود، مفتون ارقام می­شویم. وقتی حقوق و دستمزد یک فوتبالیست به اندازه بودجه یک وزارتخانه یا سازمان دولتی است چگونه می­توان معاملات آن را خوار شمرد. فوتبال چنان در دل ما نفوذ دارد که اگر زشتیهایی هم داشته باشد به آسانی از آن چشم می­پوشیم ولی بکوشیم انبائیهایش را حفظ کنیم و از زشتیهایش بکاهیم.