bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۶۱۸۳۶

"معیارها" و "شاخص های" خودمانی؟!

تاریخ انتشار: ۱۴:۰۵ - ۲۱ بهمن ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی-  محمد ماکویی؛ پزشکان اعتقاد دارند که بالاترین درآمدها باید از آن آنها باشد زیرا هم قبول شدن در "پزشکی" از قبولی در مابقی رشته ها سخت تر است و هم در میان تمامی رشته های دانشگاهی طولانیترین زمان تحصیل را باید در رشته "پزشکی"جست!

از اینها گذشته دانشجویان پزشکی مجبورند بیشتر وسخت تر از بقیه دانشجوها درس بخوانند و برای فارغ التحصیلی ، مطالب کلی کتاب "قطور" و "سنگین" را از "بر" نمایند!

با این حساب است که بسیاری از ورودی ها از پس پزشک شدن بر نمی آیند و خیلی از آن هایی هم که می توانند پزشک شوند به همان سالمی که وارد دانشکده شده بودند خارج نمی شوند و مثلا در حالی که با چشمان کاملا بینا در کنکور قبول شده بودند، با دیدگانی "عینکی" فارغ التحصیل می گردند!

مهندسین خیلی از این حرف و حدیث ها را قبول ندارند و منطقی می بینند که "هوش" از "حافظه" برتر دانسته شود و معیار مهمتری برای کسب درآمد شناخته شود!

به این ترتیب مهندسین زیادی هستند که حفظ "طوطی وار" و "تجربی" مطالب را چندان هنر مهمی نمی دانند و اعتقاد دارند که در میان انبوه پزشکان ،کمتر کسی پیدا می شود که دو کلمه حرف حساب بزند!

علاوه بر این ها آقایان و خانمهای مهندس باور دارند که بر خلاف آنچه که به نظر می رسد ، مسئولیت  مهندسین از پزشکان بسیار بیشتر است و اگر پزشکان محترم و محترمه با ندانم کاری ، دست بالا موجبات مرگ یک نفر را در هر عمل جراحی فراهم می کنند،اشتباه محاسباتی هر یک از مهندسین گرامی ، دست پایین یک واحد ساختمانی را بر سر ساکنین آن "آوار" می نماید و به سادگی اسباب دو سه فقره مرگ و میر را مهیا می سازد!

مکانیک ها فکر می کنند که تحصیلات عالیه چیز زیادی را نصیب بشر نمی کند و سختی کار و اینکه آدم ها ، تر و تمیز و شسته و رفته زیر ماشین و یا توی موتور اتومبیل بروند و روغنی و کثیف بیرون بیایند است که باید معیار کسب درآمد باشد!

آرایشگرها ایمان دارند که زدن دو کلمه حرف حساب به اندازه زیبایی چهره اهمیت ندارد زیرا چهره ها در همان برخورد اول و قبل از اینکه کسی دهانش را باز کند تاثیر خود را می گذارند!

روی این حساب و وقتی یک دستکاری ساده چهره می تواند ، کلی ملاحت و شیرینی و دلفریبی را به ارمغان بیاورد،چرا "چهره پرداز" باید نگران اجر و مزد زحماتی باشد که بابت از این رو به آن رو کردن "صورت ها" متحمل می شود و مثلا باعث می گردد یک آدم خیلی معمولی ،کلی خواستگار درست و حسابی و معقول و مقبول گیر بیاورد!

بهداشت محیطی ها و دست اندرکاران فعالیت های محیط زیستی برای درمان ارزش و اهمیت خاصی قائل نیستند و "به قول انگلیسی ها یک اونس پیشگیری بهتر از یک پوند درمان است" از دهانشان نمی افتد و قس علیهذا!

با این حساب و چنانچه "کارمزد" بخواهد بر مبنای "معیارها" و "شاخص های" خودمانی !؟ تعیین شود بعید است سنگ روی سنگ بند شود و جامعه سر به سلامت ببرد!

روی این اصل باید به یکی از دو شیوه زیر اقدام کرد تا از وقوع یک "بلبشوی اقتصادی" تمام و کمال تا آنجا که ممکن است پرهیز گردد!

الف-دولت وارد میدان گردد و بر مبنای شاخص ها و معیارها و استانداردهای پذیرفته شده و "کارمزدهایی" که در کشورهای مترقی و پیشرفته اخذ می گردد، دست به درجه بندی کیفی حرفه ها و صنوف مختلف زده و ارزش و اهمیت و قیمت و کارمزد هر کار را به سمع و نظر خریداران و فروشندگان آن برساند!

این شیوه سال ها در کشور ما مورد عمل قرار می گرفت اما چون نظارت کافی در قیمت گذاری صورت نمی پذیرفت ، کم  پیش نمی آمد که قیمت کارها از ارزش و اهمیت واقعی آن ها بیشتر دانسته شود و زیاد اتفاق می افتاد که کنندگان کار ، کاری به قیمت های مصوب نداشته باشند و تنها کار خودشان را انجام دهند!

ب- دولت وارد میدان نشده و فقط نقش نظارتی بر عهده داشته باشد!به عبارتی با تبعیت از "اقتصاد آزاد" و "بازار رقابتی" و "عرضه و تقاضا" به مردم اجازه دهد که قیمت ها را خودشان تعیین کرده و همچون کشورهای مترقی ، حرف حق "همیشه حق با مشتری است" را به بهترین شیوه ممکن به کرسی بنشانند!

شیوه دوم شیوه ای است که دولت به تازگی در مورد "کالاها" و "اجناس" پیش گرفته و امیدوار است با جا انداختن آن، اتفاقات خوبی را برای مردم رقم زده و رویه را برای صنوف و حرف گوناگون هم مورد عمل قرار دهد!

این در حالی است که نظام عرضه و تقاضا در کشورهایی جواب خوبی می دهد که مردم بر مبنای آنچه که دلخواسته شان است ، به داوری اقدام کرده و فلان چیز را ارزان و بهمان چیز را گران بدانند!

زیرا مردمی که بر پایه "مردم چه می گویند" ارزش و اهمیت چیزها و آدم ها را تعیین می کنند،می توانند بر تلفن های همراهی که فرزندانشان با آنها حرف های ارزنده و حسابی زیادی را رد و بدل نمی کنند و علاوه بر این از درس و مشق باز می مانند ، ارزش و اهمیتی به مراتب فراتر از عینک هایی قائل شوند که در بودن آنها ،درس و مشق بچه ها حسابی راه می افتد  و در نبودنشان ، هر آن امکان دارد که فرزندان دلبند سر از زیر کامیون و تریلی در بیاورند!