bato-adv
کد خبر: ۲۸۰۸۸۴

اندر حكايت «مگر دنبال درد سر می‌گردی»؟!

تاریخ انتشار: ۱۲:۰۷ - ۲۴ تير ۱۳۹۵
احمد پورنجاتی در روزنامه اعتماد نوشت: اين چه عادت و اخلاق و رفتاري است كه بسياري از ما، شيران «پشت صحنه» و بره‌هاي «روي صحنه»ايم!

امكان ندارد دو يا چند نفر از ما ايراني جماعت، بيرون از روابط رسمي و كاري، مجالي براي گپ و گفت پيدا كنيم و سفره دل آزرده از ناروايي‌ها را براي يكديگر نگشاييم و پهنه سينه سوخته از جفاها را بر عرشه زبان حسرت زده از كژ و كوژي‌هاي موجود در جامعه را نگستريم، لابد به اعتراض و نارضايتي از روند امور و اوضاع و احوال پيرامون!

چه حكايت‌ها مي‌گوييم از نمونه‌هايي شرم‌آور و شگفت‌انگيز در زمينه فساد اداري و قانون‌گريزي و اجحاف و كلاشي و تبعيض و هزار جور دوز و كلك ديگر كه شخص خودمان، آري شخص خودمان با آنها روبه‌رو بوده‌ايم و بلايي بوده كه به سر خودمان آورده‌اند يا دست‌كم شاهد و ناظرش بوده‌ايم در برخورد با ديگران.

يكي مي‌گويد: رفته بودم فلان اداره، كلي معطلم كردند و دست آخر هم گفتند: پرونده‌تان گم شده. مي‌خواستم داد و فرياد راه بيندازم كه...

دومي مي‌گويد: اظهار نامه مالياتي فرستادم براي دارايي اما جناب مميز رقم ماليات مرا چندين برابر اعلام نمود و سرانجام به زبان سليس فارسي حالي‌ام كرد كه: فلان مبلغ هديه بدهيد، سر وته قضيه را درز مي‌گيرم. قصد داشتم به رييس حوزه مالياتي يا حراست آنجا اطلاع بدهم اما گفتم طرف روي دنده لج مي‌افتد و درد سردرست مي‌كند. تازه اينها از بالا تا پايين دست‌شان در يك كاسه است.

سومي مي‌گويد: مدير شركت يا موسسه يا نشريه يا هر بنگاه اقتصادي ديگر، گفته: از قرار‌داد و بيمه خبري نيست. نمي‌خواهي برو كاري ديگر پيداكن. مي‌خواستم يادآوري كنم كه طبق قانون كار، شما موظفي كه بيمه‌ام كني. اما...

چهارمي مي‌گويد: همسرم گفته حق نداري با پدر و مادر و فاميل هايت رفت و آمد كني. خواستم اعتراض كنم، ترسيدم كار به جاهاي باريك بكشد. خواستم شكايت كنم، ترسيدم بي‌نتيجه باشد و دست آخر، هم چوب را بخورم و هم پياز را.

پنجمي مي‌گويد: پزشك جراح گفته: من كاري به تعرفه قانوني ندارم، اگر مي‌خواهي من عملت كنم فلان مبلغ را بريز به كارت بانكي من. مي‌خواستم بگويم: مگر شهر هرت است؟ مي‌روم شكايت مي‌كنم به نظام پزشكي، اما حساب كردم كه...

ششمي مي‌گويد: رفته‌ام دادگاه براي آزاد كردن وثيقه‌ام يا بازپس‌گيري مدارك و اسناد هويتي‌ام كه مدت‌هاست پس ازمختومه شدن پرونده يا پايان دوران تحمل كيفر و آزادي از زندان، هنوز پاسخ روشني به من نمي‌دهند و امروز و فردا مي‌كنند. مي‌خواستم داد و فريادكنم كه اين چه وضعيه! اما راستش ترسيدم دوباره به يك بهانه‌اي مرا دادگاهي كنند. هفتمي مي‌گويد: من خودم شاهدم كه رييس يا فلان كارمند اداره ما، كارچاق كني مي‌كند و چند نفري با هم دست‌شان توي يك كاسه است. چند بار خواسته‌ام به مقام بالاتر يا حراست اطلاع بدهم اما حساب كردم دست آخر اين منم كه سنگ روي يخ مي‌شوم. هشتمي مي‌گويد: رفته بودم فلان شركت خصوصي براي استخدام، رييس شركت بي‌تعارف خواسته‌هاي عجيب و غريب غيرمتعارفي داشت، عصباني شدم و زدم بيرون از دفترش. البته مي‌خواستم به اداره اماكن اطلاع بدهم اما پيش خودم گفتم: ...

آيا قبول داريد نمونه‌هايي از اين دست را كه اشاره كردم؟ آيا قبول داريد كه اين «رفتار هنجاري شده خيلي عادي» پديده‌اي است شبيه يك بيماري مزمن كه شخص بيمار ساليان سال درد مي‌كشد اما با آن مي‌سازد؟

پرسش من از خودم و ديگران اين است كه چرا اين ويژگي دوگانه شير پس از معركه و شكار هنگام معركه بودن، همچون يك «تيپ شخصيتي پايدار» در كالبد جامعه ما، نهادينه شده است؟
به نظر اين قلم دستكم شش عامل اصلي و مهم در اين «موجوديت دو رگه شير و شكار»ي دخالت دارد:

١- آسان طلبي و شتابزدگي براي رسيدن به مقصود.

٢- ضعف روحيه اجتماعي و ترجيح فردگرايي بر سازمان‌پذيري جمعي. هركس به فكر بيرون كشيدن گليم خويش است.

٣- احساس ترس و واهمه از تنها ماندن و بي‌نتيجه بودن واكنش.

٤- وجود شخصيت دوگانه (نفاق گونه) كه نوعي صفت «سازگاري ايراني» را رقم زده است.

٥- ضعف يا نبودن يا ناكارآمدي نظام‌ها و ساز وكارهاي حمايتگر قانوني كه خودشان از آسيب‌هاي فساد؛ مصون باشند.

٦-ترس خوردگي و ستروني رسانه‌هاي مستقل كه بايد همچون باديگارد دلير و با مهارت، پشتيبان افكار عمومي باشند.

اين قلم بر آن است كه با همه اين كاستي‌ها كه اشاره رفت، نخستين و مهم‌ترين گام براي شكستن اين چرخه مضحك و شرم‌آور دوگانه «شير پشت صحنه و شكار روي صحنه»، تصميم به اقدام از سوي يكايك شهروندان است. به گمانم جامعه ايران به ويژه در برهه كنوني كه برخورداري از شبكه‌هاي اجتماعي نيز به گونه‌اي همه گير و دامن گستر شده است، مي‌تواند و شايسته است كه با اين تيپ شخصيتي زهوار در رفته توجيه‌گر ناروايي‌ها و نابساماني‌ها وداع كند. اگر هركس با هر مورد از كژي و ناروايي، تا آخر خط برخورد كند، ديري نخواهد پاييد كه ورق بر مي‌گردد.
bato-adv
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۴۶ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
واقعیتش اینه که به قدری غرق در مشکلات هستیم که دیگر دوست نداریم ،دردسر جدید برای خودمون درست کنیم.

نه توانش رو داریم و نه وقتش رو.
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
مدتی در یک شرکت به عنوان سرپرست کار میکردم کار میکردم که از لحاظ مسایل ایمنی کار خیلی ضعیف بود و حتی بیمه حوادث هم نداشت بعد از اینکه در مدت یک ماه 3 نفر از کارگرها دچار حادثه شدند وجدانم قبول نکرد و یه نامه برای مدیر عامل نوشتم و ایرادات ایمنی دستگاه ها و محیط کار رو در حدود 50 بند براش شرح دادم،دو هفته بعد اخراجم کردند، جالبه که هیچ کدوم از کارگرها هم پشتمو نگرفتن و بعد از اخراج چند تاشون هم بهم زنگ زدن که چقدر ساده ای !!!! این هم آخر و عاقبت وظیفه شناسی
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
مهمترین علت نبود نهاد نظارتی و فحشای اداری است! اگر هم هست اون هم فقط مترسک سر خرمن است!
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
حقا که چنین است. همه باج گیر شدند، مسبب ان هم مدیران نالایق، اقازاده های رانت خوار، و دلالان فرصت طلب که چون زالو به جان این ملت افتاده اند، فریاد رسی هم نیست ،خانه از پای بست ویران است.
الف
United States
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
آقای پور نجاتی شما که خودت چوب این ایستادگی ها رو خورده ای ! بابت این ایستادگی ها به کجا رسیده اید و چه تنهایی ها و بی مهری ها کشیده اید !؟ آخر مگر یکدست صدا دارد !؟ شما که برش دارید کافیست یک سازمان مردم نهاد دفاع از حقوق اجتماعی مردم تشکیل دهید و به این موارد اعلامی رسیدگی کنید
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۵