bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۸۲۴۷۳
نگاه نیوزویک به رویکرد روسیه پس از برکسیت

انتظار "روسی"

روس‌ها همیشه به رخدادهای قاره اروپا شدیداً علاقه‌مند بوده‌اند. اروپا به‌قدری برای روسیه باارزش است که پانصد سال گذشته‌ی تاریخ اروپا از روابط میان این دو کشور حاصل‌شده است.

تاریخ انتشار: ۱۲:۱۲ - ۰۵ مرداد ۱۳۹۵
روسیه منتظر استفاده از جایگاه متزلزل اروپا

فرارو-
با خروج بریتانیا از فرآیند تصمیم‌گیری، کرملین انتظار نقش مهم‌تری در غرب را دارد.

به گزارش فرارو به نقل از یوروپ نیوزویک، روس‌ها همیشه به رخدادهای قاره اروپا شدیداً علاقه‌مند بوده‌اند. اروپا به‌قدری برای روسیه باارزش است که پانصد سال گذشته‌ی تاریخ اروپا از روابط میان این دو کشور حاصل‌شده است.

آیا این رابطه‌ی طولانی در بحبوحه مشکلات کنونی هم دوام می‌آورد؟

روسیه همواره آرزو داشته با روند رشد تکنولوژی و نوآوری در اروپا هم پا شود؛ اما علاقه‌ای به جهت سیاسی اروپا ندارد. روسیه همیشه نقاط مشترک زیادی با اروپا داشته اما بازهم بازتابی معکوس و تحریف‌شده از بسیاری از جریانات اروپایی به حساب می‌آید.

روسیه لباس و تکنولوژی وارد کرده و سبک زندگی و ایدئولوژی‌های اروپایی (مانند کمونیسم، لیبرالیسم) را بکار گرفته است، اما چیزی که هیچ‌یک از حاکمان روس حاضر نشده‌اند با یک معادل غربی تعویض کنند همچنان در جای خود باقی‌مانده است: نظام سیاسی مسکو. هسته اصلی در روابط مسکو که یک نظام سیاسی خاص تولید کرده؛ همواره ثابت و بدون تغییر باقی‌مانده است.

واسیلی کلیوچووسکی مورخ روس در اوایل قرن بیستم نوشت: "پیتر کبیر اصول عملکرد ارتش، ناوگان، دولت و اقتصاد را از غرب گرفت؛ اما برتری قدرت سزار، قوانین اساسی و اجتماعی را از روسیه قدیم گرفته است."

آداب‌ورسوم فرهنگی روسیه ازجمله ارزش‌ها، اسلوب و نگرش‌ها مقدس در نظر گرفته‌شده‌اند، درحالی‌که نسبت به راه‌های غیر مقدس غربی معمولاً نگاهی تحقیرآمیز وجود دارد. اما بااین‌حال هر جا که اروپا موفق بود، روسیه با حسادت و اکراه به آن نگاه می‌کرد.

حداقل یک یا دو بار در هر قرن، یک حاکم روس (سزار، دبیر کل یا رئیس‌جمهور) به این نتیجه می‌رسد که کشورش به طرز ناامیدکننده‌ای عقب است و یک پروژه اصلاحات گسترده را آغاز می‌کند. همسایگان اروپایی هم رقیب و هم آموزگار تلقی می‌شوند.

برخی اروپایی‌ها در دوران قدرت برخی سزارها اهمیت ویژه‌ای داشته‌اند: پیتر کبیر از هلندی‌ها و آلمانی آموخت؛ کاترین کبیر با فیلسوف‌های فرانسوی نامه‌نگاری می‌کرد و از کشاورزان آلمانی دعوت کرد در روسیه مستقر شوند. زره‌سازان، تفنگ‌سازان، مهندسان و بعدها افسران نظامی و دانشگاهیان آلمانی در حکومت تمام حاکمان روس زندگی می‌کردند.

اروپا مرجع روسیه بود. روسی‌ها برای تحصیل، زندگی، خلق آثار هنری و نوشتن داستان و رمان به اروپا می‌رفتند. از زمان‌های بسیار قدیم، روسیه مواد خام و اولیه به اروپا صادر می‌کرده و در عوض تکنولوژی جدید و یادگیری را به کشورش می‌آورد. البته "ایده‌های انقلابی" نیز یکی از کالاهای وارداتی اصلی محسوب می‌شدند. ولادیمیر لنین حداقل پانزده سال را در بریتانیا، فرانسه و سوئد سپری کرد و بسیاری از زمینه‌های فکری برای پروژه بلشویک را در آنجا پایه‌ریزی کرد.

از دیدگاه روسیه، رشد و توسعه اروپا پس از جنگ دو بخش مجزا داشت: جنگ سرد و دوره پس از شوروی. در دوره جنگ سرد، روسیه پیشرفت‌های اقتصادی تأثیرگذاری را تجربه کرد.

به لطف طرح‌های مارشال، کشورهای اروپای غربی در طول دوره اولیه پس از جنگ بهبود قابل‌توجهی داشتند. برخی از این کشورها تحت رژیم‌های خوش خیم سیاسی رفاه بی‌سابقه‌ای برای شهروندان خود ایجاد کردند و به قدرت نرم و حسادت برانگیزی دست یافتند.

پس از فروپاشی شوروی، روسیه عمده توجه خود را بر پیشرفت سیاسی در اروپا متمرکز کرد. از زمان سقوط دیوار برلین، روسیه اروپا را از دور تحت نظر داشته است: اروپا در حال فاصله گرفتن از روسیه بود. شوروی تمام اعضای خود را از دست داد درحالی‌که پروژه اروپا اعضای بیشتری کسب کرد و رونق گرفت.

الکساندر بانوو سردبیر وبسایت کارنگی در مسکو اخیراً نوشت: "پس از سال 1991، اتحادیه اروپا به پایگاهی تبدیل شد که اعضای سابق پیمان ورشو و سپس کشورهای حوزه بالتیک به آن پناه بردند و گرجستان، مولداوی و اوکراین برای الهام گرفتن به آن‌ها نگاه می‌کردند. حرکت به‌سوی اروپا به‌وضوح به معنای رد روسیه بود."

از دیدگاه روس‌ها، طرح توسعه اروپا که دهه‌ها به طول انجامید (هم دوره پس از جنگ و هم  پس از فروپاشی شوروی) اکنون در حال منحرف و شکست خوردن است. هر چه روسیه بیشتر به این باور می‌رسد که پروژه غرب در حال شکست خوردن است، تمایل کمتری به پیروی از آن پیدا می‌کند.

نیروهای محافظه‌کار در روسیه حتی از قبل هم احساس قدرت بیشتری می‌کنند و نیروهای مترقی و لیبرال بیشترین مشکل را برای دفاع از دستور کار خود دارند. اکنون گروه‌هایی که همیشه عقیده داشته‌اند شیوه، نگرش و روابط روسی از اروپایی بهتر است؛ در حال حاضر امتیاز برتر را دارند.

تمام مسائل بالا به یک دوگانگی عجیب ختم می‌شود: اکثر مسائل در روسیه رنگ و بوی اروپایی دارد؛ اما در عین‌ حال بسیاری از مسائل هم به دلیل انتخاب خودشان این‌گونه نیست. این موضوع زمانی که دولت روسیه به‌عنوان یک نهاد مطرح می‌شود نمود پیدا می‌کند.

موسیقی کلاسیک و ادبیات روسیه بخشی از سنت فرهنگی اروپا است؛ اما نهادهای قدرت در روسیه دنیایی کاملاً متفاوت از همتایان اروپایی خود دارند. این دوگانگی به منبع سردرگمی و سوءتفاهم متقابل تبدیل شده است- برخی از آن‌ها دهه‌ها است که ادامه یافته‌اند.

بسیاری در روسیه بر این باور بودند که موج سابق جهانی‌شدن دریچه فرصت است که به روسیه کمک می‌کند برای شکاف نهادی خود با اروپا پلی بسازد. به نظر می‌رسد عکسِ این موضوع اتفاق افتاده است.

پس از موجی از حملات تروریستی وحشتناک در اروپا، مسکو انتظار دارد جدایی‌طلبان، مخالفان مهاجرت و جناح راست احزاب ملی قدرت را به دست بگیرند. آن‌ها بر امنیت و مرزهای بسته به‌عنوان راه‌هایی برای مقابله با جریان مهاجران و تروریسم تأکید کردند.

این کاری است که مسکو انجام می‌دهد و راه‌های استبدادی مبارزه با تروریسم خود را بهتر از روش‌های اروپا می‌داند. مسکو برکسیت را جدید و آشکارترین رخدادی می‌داند که به تجزیه نهایی اتحادیه اروپا و تضعیف دیگر مؤسسات چند جانبه می‌انجامد.

مقامات و نظریه‌پردازان روس آن‌قدر احساس قدرت و اعتمادبه‌نفس دارند که نیازی به واکنش به اقدام اخیر ناتو نمی‌بینند که تصمیم گرفته چهار گردان بین‌المللی در لهستان و سه کشور حوزه بالتیک مستقر کند. گمان می‌رود روسیه در آینده به عملیات در حال اجرای آمریکا برای سیستم ضد موشک بالستیک در اروپای مرکزی واکنش نشان دهد.

به این دلیل است که امروز نقطه جذابی در تاریخ محسوب می‌شود. این اولین بار است که از دیدگاه روسیه پیشرفت اروپا متوقف‌شده است. البته، کرملین انتظار ندارد که اروپایی‌ها برای مشورت درباره چالش‌های موجود به روسیه روی‌آورند. اما با خروج بریتانیا از فرآیند تصمیم‌گیری، کرملین انتظار نقش مهم‌تری را دارد که ناشی از تضعیف قدرت غرب است.

بااین‌حال، در ضعف و قدرت، اروپا و روسیه همیشه یکدیگر را منعکس کرده‌اند. آخرین باری که نیروهای ضد دموکرات در سراسر اروپا در حال شکل‌گیری بودند ( اواخر دهه 1920 و اوایل 1930)، روسیه داشت به یک دیکتاتوری تمام‌عیار تبدیل می‌شد. کمونیسم و فاشیسم که مشخصه‌ی رژیم‌های وحشتناک قرن بیستم هستند؛ تصاویر منعکس‌کننده‌ی اروپا و روسیه نیز می‌باشند.

زمانی که اروپا در حال ایجاد بازاری مشترک بود و یاد گرفت حقوق بشر را صرف‌نظر از مرزهای ملی در اولویت قرار دهد، رژیم شوروی نیز به‌تدریج در حال روی‌آوری به روندی ملایم‌تر و رعایت حقوق فردی بود.

 اکنون به نظر می‌رسد ارزش‌های بازار مشترک و حقوق بشر در حال پسرفت و عقب‌نشینی است. هم روسیه و هم اروپا در حال ورود به چرخه‌ای هستند که برخی هراس دارند تکرار دهه 1930 باشد. بهتر است امیدوارم باشیم که هر دو طرف درس‌هایی از گذشته آموخته‌اند.

ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
خانم مركل لطفا مواظب روباه صفتان و كثيف(پوتين) باش
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۴ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۵
تزار نه سزار !
انتشار یافته: ۲