bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۸۵۶۵۳

گذار از سراشیبی طلاق!

تاریخ انتشار: ۲۳:۵۴ - ۲۳ مرداد ۱۳۹۵
پنج‌سال پيش وقتي مردم مي‌گفتند ربابه، زن جمشيد با يكي از جوان‌هاي محله بالا سر و سري دارد، جمشيد در تهران كار مي‌كرد. كارگر روزمزدي كه بار‌مي‌آورد و مي‌برد. ‌

راه پله‌ها و خانه‌هاي مردم را با دستمال‌هاي خيس برق مي‌انداخت و هر شب ساعت ١٠ لباس‌هاي كارگري را مي‌چپاند در يك كيسه پلاستيكي سياه، يك شلوار مخمل كبريتي اتوكشيده و يك پيراهن ب‍ژ به خوابگاه كارگران مي‌رفت.

در روستاي آنها، رسم است كه مردان بيست و چند ساله دختران نوجوان را عقد كنند و به خانه‌بخت ببرند. مثل بسياري ديگر از روستاها كه دختران به نوجواني رسيده و نرسيده لباس عروس به تن مي‌كنند. ربابه هم ١٥ سالش بود كه زير ابروهايش را برداشتند، كف دست‌هايش حنا گذاشتند و دستش را در دست مردي كه از او ٢٠‌سال بزرگتر بود: «مهم نيست كه من بزرگترم. در روستا همه همينطورند. اصلا دختر بالاي بيست‌سال بره ديگه خواهان نداره. اين هم خودش من را مي‌خواست.»

«خواستن» و «خاطر خواهي» دقيقا كلماتي است كه جمشيد زياد به كار مي‌برَد. حتي حالا كه يك‌سال و سه ماه از آن روزي كه دست رباب را گرفت و رفتند دفترخانه و مهر طلاق را بر شناسنامه‌هايشان زدند، گذشته است. خودش مي‌گويد ديده كه رباب با يكي از همان جوان‌هاي محله بالا اس.ام.اس بازي مي‌كرده و بعد هم وقتي جمشيد برگشته و آمده رباب بقچه و لباس‌ها و طلاهايش را جمع كرده و رفته خانه پدري‌اش.

يك‌سال و نيم طول كشيد تا جمشيد راضي شد كه زنش را طلاق بدهد: «پايش را توي يك كفش كرده كه من را نمي‌خواهد. جلوي همه اهل روستا سرافكنده شدم. يك‌سال به هر زباني كه مي‌شد، رفتم. دو بار برگشت اما باز شش ماه پيش رفت و گفت ديگر نمي‌خواهد با من زندگي كند، مي‌خواهد برود شهر پيش خاله‌اش.»

در روستايي كه ٨٠ خانوار بيشتر ندارد و بيشتر خويشاوندي ازدواج مي‌كنند، ماجراي زندگي ربابه و جمشيد، هنوز هم حرف روز آدم‌هاست. جمشيد كه آخر هفته‌‎ها از ترمينال جنوب راهي روستاي كوچكشان مي‌شد حالا از تهران بيرون نمي‌رود مگر فصل برداشت محصول و وقتی که کار هست و باید سرزمین‌هایشان باشد اگر می‌رود هم به اجبار است. خودش مي‌گويد انگشت‌نما شدن در روستا برايش سخت است. ربابه در شهر، دوره‌هاي آموزش آرايشگري را در آرايشگاه كوچك خاله‌اش تمام كرده است و جمشيد مي‌گويد شنيده كه تا چند ماه ديگر قرار است عروس شود!

تهران شاید جاي خوبي است براي آدم‌هايي كه تنهايي‌هايشان را بياورند و نام و نشانشان را هم كه گم مي‌شود همه چیز در ميانه روزمرگي‌ها، شلوغي‌ها و آدم‌ها.

قصه جمشيد و ربابه، در روستاي كوچكشان هنوز سرزبان‌هاي مردم است، روستاییانی كه طلاق برایشان آشنا نبوده و حالا فکر می‌کنند امثال رباب و جمشيد آمده‌اند و طلاق را ياد بقيه جوان‌ها دادند: «در روستا فكر مي‌كنند ما ننگ خانواده شديم. اما ربابه مي‌گفت خودش را مي‌كشد اگر طلاقش ندهم اما مردم كه اين حرف‌ها را نمي‌فهمند، مي‌گويند شما روستا را خراب كردي با اين كارت و از فردا بقيه زن‌ها هم مي‌خواهند بروند شهر و از شوهرانشان طلاق مي‌خواهند!»

یک اتفاق و ده‌ها عامل
طلاق در روستاها صدها روايت ديگر دارد، يكي از زوج‌ها مثل ربابه و جمشيد مي‌شوند و خيلي‌ها هم ماجراي زندگيشان نه شنيده و نه خوانده مي‌شود. يك روز در سكوت مي‌روند و چند امضا مي‌اندازند پاي چند برگه در دفترخانه‌‎ای زندگي‌شان و همه چيز تمام مي‌شود.

نگاهي به نمودار طلاق در كل كشور نشان مي‌دهد شيب صعودي طلاق در دو دهه اخیر از اواخر دهه اوج گرفته است. جالب اينجاست همزمان با اوج گرفتن آمار طلاق در كل كشور در ميانه دهه ٨٠، تعداد موارد ثبت شده از طلاق روستايي هم رو به فزوني گذاشته است. با وجود اين‌كه در سال‌هاي اخير گفته مي‌شود، طلاق به تازگي از شهرها به روستاها سرايت كرده اما نگاهي به آمار طلاق شهري و روستايي نشان مي‌‎دهد شيب طلاق در ايران در نقاط شهري از اواخر دهه ٧٠ شدت گرفته با فاصله‎اي حدود ٦ساله و از ‌سال ٨٣ به بعد منحني طلاق در روستاها هم رو به افزايش گذاشته است.

سازمان ثبت احوال كشور در آخرین آمارها اعلام كرده كه هر ساعت ١٩ طلاق در ایران ثبت مي‌شود. در سه ماه اول‌ سال ٩٥ كه درواقع آخرين آماري است كه این سازمان اعلام كرده - و بعد از آن گفته در ارایه آمار با سخت گیری بیشتری عمل می‌کند- ۳۹‌هزار و ۹۸۱ واقعه طلاق در ایران به ثبت رسيده است كه نسبت بـه مـدت مشـابه ‌سال قبـل ۱۷.۵‌درصد افـزايش نشان مي‌دهد.

روند افزایشی آمار طلاق محدود به شهرهای بزرگ نیست و افزایش این آمار در جوامع محلی کوچک نگرانی‌های بیشتری برای برنامه ریزان و مسئولان اجتماعی به همراه داشته است. «محمد ابراهیم طریقت»، سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور شيب طلاق در روستاها را تند مي‌داند و مي‌گويد گزارش‌هاي تطبيقي و تحليلي از وضعيت طلاق در كشور نشان‌دهنده روند افزايشي ٣٠ درصدي طلاق در مناطق روستايي است.

براساس گزارش جامعي که مرکز پژوهش‌های مجلس منتشر کرده،، نرخ رشد طلاق در مناطق روستايي در سال‌هاي ٧٨-٧٠ نشان مي‌دهد طلاق از‌ سال ٧٨ در این مناطق روند صعودي داشته است. براساس همین گزارش نسبت طلاق در شهر و روستا در ابتداي يك دهه گذشته يك به ٤٠ بوده است يعني به نسبت هر ٤٠ طلاق در شهر يك طلاق در روستا اتفاق افتاده اما اين نسبت در سال‌هاي بعد به هم خورده و تمايل به طلاق در روستا نيز افزايش يافته است اما آيا افزايش طلاق در روستاها آسيبي است كه از شهرها به روستاها مهاجرت كرده است؟

گسترش دامنه تغييرات اجتماعي
طلاق در ايران اتفاقي است كه عرف و به وي‍ژه جوامع سنتي و كوچكتر همواره مواجهه بسته و سختگيرانه‌اي با آن داشته‌اند حالا اما شكل اين مواجهه تغيير كرده، اگر چه همچنان سختگيرانه است اما به نوعي طلاق خود را به زندگی مشترک و جامعه ایران تحمیل کرده است. همين چند وقت پيش وقتي خبر افزايش ٣٠ درصدي آمار طلاق در روستاها منتشر شد، سازمان ثبت احوال اعلام كرده يكي از دلايل بالا رفتن ناگهاني آمار طلاق در روستاها فعال‌كردن دفاتر ثبت طلاق در روستاهاست اما جامعه‌شناسان مي‌گويند این سازمان گفته تا پيش از افتتاح اين دفترها بخشي از آمار طلاق‌ روستاییان جزو آمار دفاتر ثبتي شهرها محسوب مي‌شد و اینطور هم نبوده که این روند آن‌قدرها هم افزایشی باشد اما تفكيك آمار طلاق روستاها؛ پرده‌اي از واقعيتي كنار زد كه پيش از اين آشكار نبود.

طبق آمار اين سازمان بیشترین آمار طلاق در روستاهای استان خراسان رضوی و سپس روستاهای استان گیلان، مازندران و آذربایجان به ثبت رسیده است. همین آمارها نشان می‌دهند ۲۱هزار و ۴۵۱ طلاق در کمتر از یک‌سال پس از آغاز زندگی مشترک اتفاق افتاده که ۱۸هزار و ۷۷۸ طلاق مربوط به حوزه شهری و دو‌هزار و۶۷۳ طلاق در حوزه روستایی بوده است. در اين ميان بیشترین آمار توزیع سنی نیز مربوط به مردان ۳۰ تا ۳۴ساله و زنان ۲۵ تا ۲۹ساله است که ۱۶هزار و۲۸۶ طلاق ثبت‌شده را در برمی‌گیرد.

مقایسه آمار‌سال ٩٤ با ‌سال ۱۳۹۳ نشان می‌دهد آمار طلاق در روستاها افزایش پیدا کرده است. در این سال، ۱۶۳هزار و ۵۶۹ طلاق در ایران به ثبت رسیده که باز هم تهران، خراسان رضوی و اصفهان با ۳۲هزار و۹۶۷، ۱۸هزار و ۶۰۳ و ۹‌هزار و شش طلاق ثبت‌شده در صدر جدول هستند.

بیشترین طلاق‌ها مثل ‌سال ۱۳۹۴، کمتر از یک‌سال پس از ازدواج رخ داده‌اند که ۲۲هزار و ۸۶۰ مورد بوده‌اند. از این آمار، ۲۰هزار و ۵۸۱ طلاق در حوزه شهری رخ داده است و دو‌هزار و ۲۸۹ طلاق در حوزه روستایی.

آنچه طلاق را در جوامع کوچک و به‌ویژه روستاها افزایش داده از نگاه جامعه‌شناسان دلایل متعددی دارد که یکی از مهم‌ترین آنها، تغییرات اجتماعی در سبک زندگی روستایی تحت‌تأثیر رسانه‌ها و همچنین افزایش نسبی تحصیلات در جامعه روستایی و به نوعی تلاش برای تغییر سبک زندگی در میان جوانان و جابه‌جایی ارزش‌هاست. دکتر سعید معیدفر، جامعه‌شناس در گفت‌وگویی به این نکته اشاره می‌کند که اگرچه عوامل اقتصادی همواره به‌عنوان یکی از دلایل اصلی طلاق اعلام می‌شود اما ریشه‌های این اتفاق را باید در تغییرات سریع اجتماعی در جامعه ایران جست‌وجو کرد: «تغییرات اجتماعی در شهرهای بزرگ به دلیل فعالیت بیشتر رسانه‌ها و همچنین توجه سازمان‌ها بیشتر رصد می‌شود درحالی‌که جوامع محلی کوچک ازجمله روستاها هم دچار همین روند تغییرات اجتماعی هستند که کمتر دیده شده است.

با نفوذی که رسانه‌های جدید و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی در جوامع کوچک دارد، سبک زندگی و به نوعی انتخاب‌های جدیدی به جامعه روستایی منتقل شده است. دانشجویانی که پس از تحصيل به روستاها باز می‌گردند، عاملی برای انتقال این سبک زندگی جدید هستند.» آنچه مسأله تغییرات اجتماعی و ضرورت شناخت آن را در جامعه ایران دو چندان می‌کند این‌که همزمان با افزایش آمار طلاق در روستاها، آمار ازدواج هم در این مناطق کاهش پیدا کرده که این موضوع به روشنی تغییرات در سبک زندگی، انتخاب‌ها و نگرش روستاییان را نشان می‌دهد.

آن‌طور که «معیدفر» مي‌گويد، مهمترين مسأله در درك اتفاق طلاق در جامعه ايران اين است كه بدانيم نوع نگاه نسل جدید به‌ویژه زنان به زندگی و خانواده تغییر کرده است و افزایش آمار طلاق نتیجه یک دوران گذاری است که خانواده در ایران طی می‌کند.

درحالی‌كه شماری از تحلیلگران به استناد آمار بالاي طلاق در جامعه ايران از «فروپاشی» خانواده سخن می‌گویند، معیدفر معتقد است: «با رویکرد واقع‌بینانه‌اي مي‌توان اين‌طور تحليل كرد که خانواده در ایران در دهه‌های آینده به تدریج از این دوران گذار خارج می‌شود و شرایط به تعادل می‌رسد. در این موقعیت تعادلی جدید ممکن است به یک وضع تثبیت‌شده‌ای برسیم که نرخ طلاق در حدی باقی بماند و روند فزاینده نداشته باشد و بعدها بتوان به تدریج آن را تعدیل کرد اما در دوره حاضر چون سطح نظر و عمل ما فعلا تفاوت دارد، روند طلاق افزایشی خواهد بود تا خانواده از این دوران گذار خارج شود.»

فراموشی روزگار بعد از طلاق
یک روی ماجرای طلاق به تصمیم زوج‌ها برای پایان زندگی مشترکشان بر می‌گردد و روی دیگر به تصمیمی که بعد از آن برای زندگیشان می‌گیرند. در ایران عمده برنامه‌ریزی‌های اجتماعی در مسیری حرکت می‌کند که بازدارنده طلاق و حامی ازدواج به هر قیمتی باشد - دست‌کم این رویه مورد علاقه برنامه‌ریزان دولتی است-  درحالی‌که به نظر می‌رسد بخشی از برنامه‌ريزي اجتماعی باید بر پيامدها و شرايط بعد از طلاق متمركز شود و این راهکاری است که می‌تواند به احیای نهاد خانواده در ایران از زاویه‌ای دیگر بینجامد. برداشتن انگ «مطلقه» از افراد (چه زنان و چه مردان) و فرهنگ‌سازی برای این‌که افرادی که جدا شده‌اند شانس دوباره برای تشکیل خانواده داشته باشند و به خودشان فرصت شروع زندگی در خانواده‌ای جدید بدهند یکی از مهم‌ترین اقدامات پشتيبان اجتماعی است که كمبود آن در جامعه امروز ایران آشکار است به‌ویژه آن‌که نسل‌های جدید در جامعه ایران حق بیشتری برای انتخاب‌های شخصی قایلند و توجه بیشتری به فردیت دارند.

اين نكته اي است كه دكتر «مينا كامياب»، روانپزشك و مشاور خانواده، مي‌گويد: «نسل جديد این حق را به خودشان می‌دهند که یک زندگی بدون تفاهم و احساس مشترک خوشبختی را تا پایان عمر ادامه ندهند.اين نتيجه تغيير نگرش است و مبناي اقتصادي هم ندارد. اشتباه است كه بگوييم افزايش طلاق نتيجه مشكلات اقتصادي است. اگر اينطور بود ما نبايد در طبقات مرفه جامعه با طلاق مواجه مي بوديم در حالي كه فراواني آن در طبقات بالا هم كم نيست.»

به گفته او البته اين فردگرايي در شهرها بیشتر و در روستاها کمتر دیده می‌شود اما وجود دارد. جامعه‌ای که تا پیش از این ادامه زندگی تا پایان عمر با یک نفر را نه‌تنها ارزش بلکه به نوعی تکلیف می‌دانست درحال حاضر چنین تکلیفی را بر خود احساس نمی‎‎‌کند.»

به گفته کامیاب تا زمانی که قادر به شناخت و درک این تغييرات نگرشي موثر بر سبک زندگی افراد نباشیم نمی‌توانیم مواجهه درستی با مسأله طلاق داشته باشیم. آنچه طلاق را در جامعه ایران آسان کرده بزرگ شدن «من»‌هایی است که اجازه نمی‌دهند «ما» در یک زندگی مشترک شکل بگیرد و این موضوعی است که با اعلام نکردن آمارهای طلاق چه در شهرها و چه در روستاها متوقف نخواهد شد.