bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۸۶۶۲۸

درخواست قصاص چشم برای برادر

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۵ - ۰۱ شهريور ۱۳۹۵
مردی که از سوی برادرش مورد ضرب‌وجرح قرار گرفته و چشمش را از دست داده ‌است، از دادگاه برای برادرش درخواست مجازات قصاص کرد و برای اینکه ثابت کند بینایی ندارد، چشم ‌مصنوعی‌اش را درآورد.

به گزارش شرق، یک سال قبل یکی از بیماران بیمارستانی در تهران به حراست بیمارستان گزارش داد از سوی برادرش مورد ضرب‌وجرح قرار گرفته و شکایت دارد. این مرد درخواست کرد مأموران کلانتری به بیمارستان بروند و شکایت او را دریافت کنند.

او در توضیح آنچه اتفاق افتاده‌ بود، گفت: مدت‌ها بود که با برادرم اختلاف داشتم البته خودم نمی‌دانستم او چرا آن‌قدر با من درگیری دارد. روز حادثه هم وقتی از سر کار آمدم با میله به من حمله کرد و کتکم زد و بعد هم متواری شد. چند روز بعد از این شکایت بود که پزشکان اعلام کردند چشم مرد مجروح به‌شدت عفونت کرده و مجبور به تخلیه چشم هستند به‌همین‌دلیل هم مرد مجروح را به اتاق عمل بردند و چشم او را به طور کامل خالی کردند. مدتی بعد از این ماجرا برادر مرد مجروح بازداشت و زندانی شد.

او اتهام را رد کرد و گفت: من برادرم را نزدم و هرچه دراین‌باره می‌گوید، دروغ است.بااین‌حال، با توجه به شکایت مرد مجروح و شهادت شهود، پرونده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. روز گذشته در جلسه رسیدگی ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار مجازات متهم براساس قانون و درخواست شاکی شد. سپس نوبت به شاکی رسید.

او شکایت خود نسبت به برادرش را یک‌بار دیگر بیان کرد و گفت: من و برادرم سال‌ها بود که دعوا داشتیم. برادرم هیچ‌وقت به من نمی‌گفت به چه دلیل با من اختلاف دارد و مرتب دعوا و درگیری درست می‌کرد تا اینکه روز حادثه همسرم با من تماس گرفت و گفت برادرت باز هم جلو در خانه آمده و درگیری ایجاد کرده‌ است و مرتب فحاشی می‌کند. من به او گفتم دخالت نکند و برای اینکه او را نبینم و با او درگیر هم نشوم، دیرتر به خانه رفتم اما وقتی رسیدم دیدم برادرم جلو در است.

او با میله‌ای آهنی به من حمله کرد و حسابی کتکم زد و طوری به سرم کوبید که چشمم آسیب دید بعد هم از محل فرار کرد درحالی‌که من خونین روی زمین افتاد‌ه‌ بودم، وقتی به بیمارستان رفتم اول چشمم را جراحی کردند اما بعد از چند روز گفتند چون چشم کاملا تخریب شده عمل موفقیت‌آمیز نبوده‌ است و باید چشم را تخلیه کنند تا چشم دیگرم از بین نرود. چشمم را تخلیه کردند و حالا هم پروتز در چشم دارم و هیچ بینایی‌ای ندارم. این مرد درباره اینکه آیا حاضر است نسبت به برادرش اعلام گذشت کند، گفت: برادرم اصلا پشیمان نیست. او هیچ‌وقت از من عذرخواهی نکرد حتی زمانی که در بیمارستان بودم فرار کرد و به ترکیه رفت تا از آنجا به انگلستان برود. او دارایی‌اش را فروخت که برود درحالی‌که من در بیمارستان بودم و حال خوبی نداشتم و پول هم نداشتم حاضر نشد به من کمک کند و مجبور شدم از خانواده همسرم کمک بگیرم.

اگر در این مدت یک‌بار از من عذرخواهی می‌کرد شاید تصمیم ‌دیگری می‌گرفتم. اما او این کار را نکرد و من هم نمی‌گذرم و درخواست قصاص دارم. سپس نوبت به متهم رسید. او اتهام را رد کرد و گفت: من کاری به برادرم نداشتم و آن روز خانه مادرزنم بودم. کسانی که گفته‌اند من را در درگیری دیده‌اند، دروغ گفته‌اند. من سال‌ها انگلیس بودم وقتی برگشتم پولی به برادرم قرض دادم و او هم پول من را پس نداد و منکر همه‌چیز شد. اختلاف ما سر این مسئله بود، اما در نهایت من گذشت کردم و روز حادثه هم در محل نبودم‌.

در این هنگام قاضی به متهم گفت برای چه برادرت باید درباره اتهامی که به تو وارد کرده، دروغ بگوید که متهم گفت: من نمی‌دانم چرا این کار را کرده ‌است شاید او دشمن دیگری داشته که او را زده است، اما من این کار را نکرده‌ام. مگر می‌شود کسی را با میله زد و فقط چشمش آسیب ببیند.وقتی متهم چنین حرفی را گفت، نماینده دادستان گفت گزارش پزشکی قانونی تأیید کرده ‌بود مرد شاکی علاوه بر تخریب چشم چپش، دچار آسیب‌دیدگی شدید از ناحیه شکم و دست‌ها هم شده‌ است. در این هنگام وکیل متهم گفت: موکل من مدعی ‌است برادرش بینایی دارد و دروغ می‌گوید.قاضی خطاب به وکیل گفت پزشکی قانونی تأیید کرده‌ مرد شاکی به طور کامل نابیناست و چشمش تخلیه شده‌ است.

بااین‌حال، از مرد شاکی خواست درصورتی‌که تمایل دارد پروتز چشم را خارج کند که او نیز در دادگاه دست در چشمش کرد و پروتز را بیرون آورد و به برادرش نشان داد. سپس متهم یک‌بار دیگر در جایگاه حاضر شد تا درباره اتهام کورکردن چشم برادرش از خود دفاع کند. او باز هم اتهام را رد کرد و خواستار برائت شد. با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.

برچسب ها: قصاص چشم برادر
حسن
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۱
... عجب روزگاری شده...
انتشار یافته: ۱