bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۸۷۳۸۵

روایت احمد توکلی و بهزاد نبوی از رجایی

تاریخ انتشار: ۲۱:۱۱ - ۰۷ شهريور ۱۳۹۵
احمد توکلی و بهزاد نبوی در نشستی به نام «محمدعلی رجایی؛مردمی یا پوپولیست» که به مناسبت سالگرد انفجار دفتر رئیس جمهوری و بزرگداشت شهید محمدعلی رجایی برگزار شده بود، حضور یافتند.

به گزارش خبرآنلاین هرچند ابتدا بنا بود که سخنرانی با حضور بهزاد نبوی آغاز شود اما به دلیل تاخیر نبوی، تریبون ابتدا در اختیار احمد توکلی قرار گرفت.

توکلی در ابتدای سخنانش گفت: ظاهرا عنوان برنامه به گونه ای تعیین شده است که ما معلوم کنیم رجایی پوپولیسم بود یا نبود. پوپولیسم حقانیتی برای مردم قائل است و میگوید مردم هر چه بگویند خوب است. در این حرکت افراد خودشان را به مردم نزدیک میکنند و متعقد به حزب و تشکیلات نیستند. آنها می گویند فقط ما و مردم هستیم. پوپولیسم مستقل از احزاب و گروه ها حرکت میکنند.

وی افزود: پوپولیسم از ابزار تجمع توده مردم برای فشار بر حکومت استفاده میکنند. با این تعریف تقریبا خیلی از دولتها پوپولیسمی رفتار میکنند. اما آقای رجایی اینگونه نبود و او همچون هر مومن نظام ولایت فقیه، معتقد بود که هر کسی که میخواهد حاکم شود باید صلاحیت هایی داشته باشد.

این نماینده ادوار مجلس معتقد است که« اصالتا در نظام جمهوری ایران و در بین وفاداران به این نظام سیاسی، کسی به این شک ندارد که رجایی بسیار وفادار بود.»

توکلی در رابطه با حکم امام برای بنی صدر اشاره ای داشت و گفت: رجایی و تمام انقلابیون متدین سعی میکردند از نظر رفتار خودشان را از مردم جدا نکنند و از نظر توقعات از مردم فاصله نگیرند و این هم ناشی از نگاه دینی بود که آنها داشتند.یعنی دین به حاکمان دستور میدهد که خودتان را باید شبیه ضعفای جامعه کنید.یکی مثل امیرالمومنین خودش را در حد پایین ترین ضعفا نگه میدارد.

در این حین بهزاد نبوی وارد سالن شد که توکلی به دلیل آنکه نبوی تصمیم داشت در صندلی های کنار درب ورود بنشیند، از او خواست که به جلوی سالن بیاید. در این هنگام حضار از جای خود برخواستند و با تشویق از حضور نبوی استقبال کردند.

توکلی پس از خوش و بش با نبوی، در ادامه افزود: تمام اصول قانونی اساسی روح اصل 4 قانون اساسی را در درون خود دارد. تفاوت یک پوپولیسم با رهبر مردمی این است که او خودش را فدای مردم میکند اما هرکاری برای جلب نظر مردم نمیکند. آنها در برابر مردم فعال عمل میکردند.

وی در ادامه به بیان چند خاطر مشترک با نبوی پرداخت و گفت: آقای رجایی پیش امام رفتند و گفتند که شنیدم فلانی در ایران است او مردم فاسدی است به دلیل اینکه یکی از موافقان صدام که در ایران اسیر بودند را تر و خشک می کرد. امام خواستار برخورد با این فرد شد.آن زمان رفیقدوست مسئول تدارکات سپاه بود تسهیلات جنگ را وارد میکرد و ارز میخواست. هر زمان که ارز میخواست پیش نوبری میرفت که رئیس بانک مرکزی بود از جانب بنی صدر نصب شده بود و این ها را سر میدواند. به همین دلیل هر زمان ارز میخواستند پیش رجایی میرفتند و شهید رجایی پیگیری میکرد.

وی افزود: آقای رجایی شب برگشت و به رفیقدوست گفت این کسی که تو داری او را تر و خشک میکنی فاسد است و باید بیرونش کنی. نیمه شب فرستاده رفیقدوست به دفتر رجایی رفت گفت که من از طرف حاج حسین رفیقدوست آمدم و برای گرفتن ارز، رجایی گفت که من رفیقدوست را نمیشناسم. رفیقدوست در واکنش به این اتفاق به رجایی زنگ زد که تو من را نمیشناسی و او هم گفت تو دستور رهبری را به بعد موکول کردی، هر زمان آن فرد وابسته به صدام را بیرون کردی من ارز را میدهم.

توکلی در رابطه با انتخاب نخست وزیری گفت: ما برای انتخاب نخست وزیری جلساتی گذاشتیم ونام کسی را که نمیخواهم بیاورم، کلی سر ولایت فقیه بحث کردیم اما سرانجام در جلسه‌ای به گزینه رجایی رسیدیم. من در مجلس رجایی را دیدم و گفتم چطور است شما نخست وزیر بشوید، او گفت نه نه نخست وزیر چیه؟آموزش و پروش مهم است. ما گفتیم خب نخست وزیر شوید و بعد چند نفر شبیه خودتان را برای پیگیری آموزش و پرورش بگذارید.

او با اشاره به تقابل بنی صدر و رجایی گفت: رجایی خیلی باهوش بود اما بنی صدر میخواست عقلش را به رخ او بکشد. بعد از بنی صدر که رجایی میخواست نخست وزیر انتخاب کند، من در حضور اقای پرورش گفتم که پرورش خوب است. رجایی بعد بیرون آمد و به من گفت که احمد جان من نمیخواهم پرورش را انتخاب کنم، وقتی به من گفتی نخست وزیر شوم، من گفتم خوب است اما پرورش میگوید، نمیدانم چه کنم و در نهایت او را انتخاب کرد.{اینجا}

خاطره‌گویی احمد توکلی از روزی که رجایی از بنی‌صدر عصبانی شد و تعجب آرایشگر مجلس از رفتار رجایی

در ادامه نشست «محمدعلی رجایی؛ مردمی یا پوپولیست» که به مناسبت سالگرد انفجار دفتر رئیس‌جمهوری و بزرگداشت شهید محمدعلی رجایی با حضور احمد توکلی و بهزاد نبوی برگزار شد، احمد توکلی در رابطه با تفاوت شهید با بنی‌صدر گفت: وقتی رجایی خواست کابینه معرفی کند بنی‌صدر با موسوی، نوربخش، نبوی و بنده مخالفت کرد و بنا شد دو نفر آیت‌الله انواری و یزدی حکمیت کنند. ما چند نفر به خانه بنی‌صدر که ساختمان سفید رنگی در کنار ساختمان ریاست جمهوری بود، رفتیم او به احترام روحانیون هم از جایش بلند نشد.

توکلی در توضیح این جلسه اظهار کرد: بنی‌صدر خطاب به موسوی گفت که تو اولین کسی بودی که در روزنامه جمهوری علیه من سرمقاله نوشتی. این بحث مدام تکرار شد که رجایی عصبانی شد که شما مدام بحث را تکرار می‌کنی و گوش نمی‌کنید. تا اینکه نوبت به من رسید، موقع ناهار بود. به من گفت که شما اولین کسی بودی که در مجلس علیه من صحبت کردید. که من به او گفتم شما در زمان انقلاب ایران نبودید، از این بیشتر هم رأی داشتید اگر درست عمل نکنید، انتقاد می‌کنم.

این نماینده ادوار مجلس، افزود: زمانی در هیئت رییسه بودم با رجایی کار داشتم او را در دفتر بنی‌صدر پیدا کردم، بنی‌صدر گفت من در رابطه با اتفاقاتی در بهشهر کسی را میفرستم که میخواهد از تو اطلاعاتی را بگیرد. آن فرد آمد و گفت که ما شنیدم که کارگرهای بهشهر با تو مخالفند و تو چطور میخواهی وزیر کار شوید؟ من گفتم این اطلاعات را از کجا به دست آورده اید؟ بله برخی از توده هایی آن جا با من مخالف بودند. او از من پرسید که شما سه تا خانه دارید؟ گفتم اشکالی دارد؟ البته من سه تا خانه ندارم. گفت سئوال اصلی من این است که شما طرفدار بهشتی هستید؟ گفتم بله من کتاب نماز بهشتی را خواندم و وقتی آمدم تهران ایشان را شناختم که چه جواهری بودند.

وی گفت: ولی خدایی بنی‌صدر پوپولیستی عالی بود. من در دو جا فشار جمعیت را حس کردم یکبار در مکه و یکبار هم در سفر بنی‌صدر به بهشهر، جمعیت در حدی از بنی‌صدر به دلیل حرف‌های پوپولیسمی استقبال کردند که من مجبور شدم و پشت تریبون رفتم که بلایی سر ایشان نیاید تا گردن ما که مخالف او بودیم نیفتند.

توکلی به بیان خاطره‌ای از آرایشگری که به مجلس می‌آمد پرداخت و گفت: این آرایشگر گفت من برای اصلاح شهید رجایی روزنامه‌ای روی زمین پهن کرده بودم، وقتی خواستم روزنامه را دور بینندازم ایشان روزنامه را تمیز و تا کرد. آرایشگر می‌گوید آقای رجایی این روزنامه باز فردا می‌آید، چرا تا کردید و گذاشتید آن گوشه، رجایی در پاسخ او گفت چیزی که قابلیت استفاده دارد، نباید دور انداخت، این نگاه هنگام بودجه‌بندی و هزینه کردن‌ها خودش را نشان می‌دهد.

بهزاد نبوی: رجایی می‌خواست مثل آچار فرانسه کنار دستش باشم /رجایی قهقهه زد و گفت من نخست‌وزیر شوم؟
در ادامه این نشست و بعد از سخنان احمد توکلی تریبون به بهزاد نبوی رسید. مجری از نبوی دعوت کرد به بالای سن بیاید و در حین آن به بیان نکاتی پیرامون دوستی توکلی و نبوی پرداخت، توکلی در واکنش به این جمله گفت: انشاءاله همه بهشتی شویم. ما با اقای بهزاد نبوی اختلاف سیاسی داریم و شاید هم نداشته باشیم.(خنده) اما کنار هم می‌نشینم و رفاقت داریم.

بهزاد نبوی وزیر دولت رجایی در ابتدای سخنرانی از گرفتگی صدایش عذرخواهی کرد و با لحن طنز آمیزش گفت که بالاخره جوانی است و این گرفتن صدا هم یکی از مشکلاتش.او در رابطه با علت تأخیر اشتباه در زمان بندی را دلیل دانست.

او در ادامه در رابطه با مخالفت بنی صدر با او، توکلی، نوربخش و میرحسین موسوی گفت: آقای رجایی دوست داشت که من مثل آچار فرانسه کنار دستش باشم و به بنی صدر گفت که این کاره ای نیست. روزی آمدند به من گفتند که بنی صدر به شرط اینکه بنویسی من با بنی صدر مخالفت نمیکنم، قبول کرده است تو به سمت وزارت دست بیابی. خلاصه صحبت کردیم و من اولین عفوم را آنجا نوشتم و انشاءالله آخرین عفوم باشد.(خنده) نوشتم که من تعهد میکنم که با رئیس جمهوری به هیچ وقت مخالفت نکنم که این نامه موجب شد من به وزارت دست پیدا کنم.

نبوی در رابطه با مردمی بودن یا پوپولیسم بودن رجایی گفت: معنای پوپولیسم مردم انگیزی است بدون توجه به مصالح واقعی مردم. برای روزهای اول انقلاب مرز بندی بین اینکه چه کاری پوپولیسم است و چه کاری مردمی است یک مقدار دشوار بود. چرا؟ به دلیل اینکه مسئولان اول هر انقلاب بی تجربه هستند. وقتی هر کسی انقلاب میکند یک سری افراد صفر و بی تجربه سمت میگیرند. با تجربه ترین افرادی که سمت گرفتند، مرحوم بازرگان بود که او را پرفسور اجرایی میدانستیم و بقیه صفر کیلومتر بودیم. لذا در آن زمان تصمیماتی میگرفتیم که ممکن است مصداق پوپولیسمی باشد.

وی افزود: من دو مثال میزنم مثلا امام که در زمانی اعلام کردند آب و برق مجانی است، یکی هم طرح شهید رجایی هست که گفتند ماهی 300 تومان به کشاورزان بالای 60 سال بدهیم. ممکن است این را همه شما پوپولیسمی تصور کنید اما اینگونه نیست. در آن زمان با محدودیت اجرایی بهترین کاری که برای مردم میشد کرد این اقدامات بود. رجایی در آن زمان فکر میکرد که میشود این کارها برای مردم خوب باشد اما 30 سال بعد ممکن است به این کارها انتقاد کنیم.

نبوی در ادامه اظهار کرد: در این بحث مهم این است که آیا این حرف ها برای جمع آوری رای مردم است یا خیر؟ امام این حرف هایش برای جمع اوری رأی مردم نبود. او بدون این حرف ها رأی مردم را داشت. یادم می آید شهید رجایی در دیداری گفت که وقتی به من پیشنهاد کردند که نخست وزیر شوم، قهقهه زدم و گفتم یعنی چه مملکتی شده است که از من میخواهند نخست وزیر شوم.(لبخند) من تلاش کردم که او را راضی کنم تا این سمت را قبول کند.

او معتقد است که «رجایی دنبال جلب رأی مردم نبود. شاید این اقدامات ظاهرش پوپولیستی باشد اما در آن زمان نگاه اینگونه بود. کار خیری که میشود گفت نشانه مردمی بودن رجایی بود این بود که ایشان در اولین جلسه هیئت دولت پیشنهاد کرد که ایا موافقید حقوق ما متوسط حقوق دولت باشد؟ سرانجام همه موافقت کردند و دیدند که متوسط حقوق دولت 7 هزار تومان است که تا آخر دولت رجایی همه وزرا و ایشان 7 تومان میگرفتند. این 7 تومان در دولت موقت مهدوی 10 تومان شد که همه مان هم خیلی خوشمان آمد.(خنده)

این چهره اصلاح طلب گفت: وزیر هم نمیتوانست که برای خرجش برود مسافر کشی. این حقوق در آخر موسوی 12 تومان شده بود.

نبوی در رابطه با نظر رجایی برای فعالیت کارشناسی گفت: اگر شخص رجایی را بگوییم با توجه به شناختی که از ایشان از زندان داشتم، آدم با برنامه ای بود. شهید بهشتی را خیلی قبول داشت، چون ایشان را با برنامه میدانست. بعد از انقلاب که رجایی دولت را در دست گرفت، برنامه ریزی برای کشور بحث دیگری می شود، هر برنامه ریزی مبتنی بر هدف گذاری است. در شرایط اول انقلاب، متاسفانه حداقل اطلاعات را داشتیم.

او توضیح داد: من یادم می آید زمانی که با الجزایر در مورد بیانیه الجزایز صحبت میکردیم حتی دقیق نمیدانستیم که پول ما در آمریکا چقدر است. ما از الجزایر میخواستیم که از امریکا صورت پول های ما را بگیرند.الجزایری ها میگفتند شما مگه خودتان ندارید؟ ما هم میگفتیم میخواهیم تطبیق دهیم.(خنده) انشاءالله رقمی که آنها گفتند درست بوده است.

نبوی با اشاره به گردش نخبگان و جوانگرایی گفت: جوانگرایی خوب است نه اینکه 26 سال مملکت تجربه و هزینه کند اما همه مسن ترها را کنار بگذارند و بگویند میخواهیم جوانگرایی کنیم.

این عضو کابینه رجایی گفت: در کابینه رجایی قوی ترین وزرای ما کلانتری، قندی بودند که از وزرای با سابقه رجایی بودند. این عزیزان با تمام قوا در کنار سازمان برنامه شهید رجایی ایستاده بودند و رئیس سازمان برنامه مان چون جوان و کم تجربه بود، موجب میشد کارها با مشکل مواجه شوند و این اتفاقات باعث عصبانیت آنها میشد.{اینجا}

نبوی: در دوره رجایی استبداد نبود /توکلی:رجایی گفت چه کسی اجازه داده حرف بازرگان از تلویزیون پخش شود

بهزاد نبوی در ادامه اظهاراتش در این نشست گفت: رجایی بستن بودجه سال 60 را به عهده من گذاشت، این اتفاق در حالی افتاد که سازمان برنامه وجود داشت. می گویم ایشان من را آچار فرانسه حساب می کردند. حالا این اتفاقات در سال دوم انقلاب افتاد اما ما 30 سال بعد هم متاسفانه شاهد این قبیل اتفاقات بودیم که کارها را به سازمان مربوط نمی سپارند.

این چهره اصلاح طلب در رابطه با معرفی کابینه شهید رجایی گفت: درست در این زمان خبر رسید که عراقی ها به غرب کشور حمله کرده اند، در چنین شرایط رجایی دولت را در دست گرفت. از یک طرف جنگ و از یک طرف اختلافات شدید که میان بنی صدر و رجایی وجود داشت. این اختلافات یک طرفه بود و معمولا بنی صدر در هر سخنرانی انتقادی به رجایی میکرد.

وی افزود: بنی صدر مثلا در جاهایی که با رجایی بود، برای اینکه رجایی کنارش ننشیند، بدون اینکه به او بگوید سوار ماشین میشد و میرفت و رجایی مجبور میشد با ماشین دیگری برود. خلاصه سال های اول انقلاب موجب شد که برنامه ریزی نتواند در دولت رجایی پا بگیرد. در زمان رجایی امکان این کارها نبود. دوستان سئوالاتی که میکنند با توجه به امروز است که میگویند خب رجایی اهل برنامه ریزی نبود اما باید این حرفها را با توجه به شرایط آن روز زد.

نبوی در رابطه با نگاه شهید رجایی به آزادی های سیاسی گفت: قبل از انقلاب تقریبا همه انقلابیون در سراسر جهان بیش از آنکه به بحث ضدیت با استبداد توجه داشته باشند، به بحث ضدیت با استعمار توجه داشتند، استبداد در تحلیل مان این بود که ناشی از استعمار بود. مبارزه با استعمار اصل بود. در آن زمان کوبا و الجزایر برای ما محترم بودند. تقریبا همه ما به مرحوم ناصر و کاسترو ارادت داشتیم. حتی من میگویم که مرحوم قذافی توجه داشتیم.(خنده)، چون الان همه میگویند صد رحمت به قذافی.(خنده) حتی سید قدس اعدام میشد و ما متوجه میشدیم که کار خلافی رخ داده است. من یادم است با رجایی و صادق نوروزی، سه تایی کتاب آفات توحید بازرگان را میخواندیم انتقادی که هر سه به بازرگان داشتیم این بود که او میگفت ما با استبداد 2500 ساله باید مبارزه کنیم، ما میگفتیم چرا او به استبداد اشاره نکرده است.

وی افزود: در آن زمان در یک حوزه انتخابیه در کاشان اجازه داده شد بین الله یار صالح به عنوان مخالف قانونی و درچارچوب وضع موجود و لاجوردی رقابتی صورت گیرد. این اتفاق بعد از مدتی منحل شد و دیگر ممکن است اتفاق نیفتد.

نبوی با اشاره به انتخابات سال 94 گفت: ممکن است برخی انتخابات سال 94 را نپسندند اما این آزاد ترین انتخابات بود. من میخواهم بگویم آزادی انتخابات در ان زمان امکان نداشت. در زمان مصدق برای آنکه به آمریکایی ها نشان دهند آزادی است اجازه رقابت الله یار را دادند. در فاصله سال 39 تا 42 سه چهار حزب دفتر داشتند و ازادی مطبوعات که خیلی کنترل شده بود. خب ما این دوران را پشت سر گذاشتیم و انقلاب شد. وقتی رجایی نخست وزیر شد نظر سنجی انجام دادیم و هیچ کس حتی اپوزیسیون هم مطرح نکرد که تقلب شده است. شاید حالا کاریزمای امام موثر بود. احزاب اپوزیسیون حتی در کشور دفتر داشتند و این اتفاق تا زمان ترورها ادامه داشت.

وی افزود: در ان زمان در رابطه با مجاهدین خلق مخالفتی با برخی از دوستان داشتیم، برخی میگفتند که ما مجاهدین خلق را در زندان میشناسیم خب برویم آن ها را در زندان بکشیم اما ما میگفتیم تا زمانی که دست به اسلحه نبرده اند نباید کاری کرد. روزنامه پیام مجاهد حتی تا خرداد سال 60 شماره دارد.

وی افزود: در مقطعی که شهید رجایی نخست وزیر و رییس جمهور بود، استبدادی در کار نبود. در ان زمان ازادی سیاسی تحقق یافته تلقی میشد و در این رابطه هیچ وقت بحثی با رجایی نداشتیم. در شروع جنگ که حرکت های جدایی طلبانه در کردستان وجود داشت، ایشان محدودیتی ایجاد نکرد و تا روز اخر ازادی ها محترم شمرده می‌شد. آخرین حرکتی که موجب شد مجاهدین دست به اسلحه ببرند چیزی به نام اطلاعیه 10 ماده ای با امضاء شهید قدوسی بود که با حضور مسئولین و شهید بهشتی و رجایی تهیه شد.

نبوی در مورد این اطلاعیه 10 ماده‌ای گفت: ما در این اطلاعیه گفته بودیم هر گروهی میخواهد فعالیت سیاسی خود را ادامه دهد باید اسلحه اش را تحویل دهد، محل دفاتر را به مسئولین ذی ربط اعلام کند و... خلاصه کارهای شدیدی کردیم که مجاهدین خلق به دنبال این اطلاعیه از امام درخواست ملاقات کردند که امام هم در پاسخ‌شان گفت البته نقل به مضمون نیست، که گفتند اگر ذره ای به شما اصلاح شما اعتماد داشتم خودم به دیدن شما می آمدم.

در ادامه این نشست، توکلی در مورد آزادی سیاسی گفت: در اولین شورای سرپرستی صدا و سیما من و روحانی از طرف مجلس، شیبانی و همچنین جواد لاریجانی از طرف قوه قضائیه انتخاب شدند. یک روزی مجاهدین میتینگ داشتند و تصمیم گرفته بود که این سخنرانی ها در صدا و سیما پخش شود و عده ای هم مخالف بودند. ما ان شب در دفتر هاشمی جلسه داشتیم و رجایی زمانی رسید که تلویزیون داشتند حرف‌های بازرگان را پخش می‌کردند، رجایی گفت چه کسی اجازه داده است که حرف های ضد انقلاب پخش شود، بحث در گرفت. نفر اخر بهشتی گفت ما انقلاب کردیم که ادم تربیت شود، آدم به انتخاب تربیت می شود، اینکه خانم شما به بازار برود و از اول تا آخر بازار یک چادر بفروشند این انتخاب وجود ندارد. باید انتخاب وجود داشته باشد. صدا و سیما ایرادی ندارد که تریبون مخالفین شود. این بحث باعث که همه قبول کردند.

وی در رابطه با خاطره ای از بهشتی گفت: قبل از اینکه لاریجانی رئیس صدا و سیما شود ما میخواستیم مدیرعامل تعیین کنیم که 11 نفر را غربال کردیم که از بین آنها انتخاب شود و قرار شد که به سران سه قوه اعلام کنیم. در آن زمان بهشتی رئیس دیوان عالی بود و خدمت ایشان رسیدیم. بهشتی در آن لیستی که به او دادیم دست روی کسی گذاشت و گفت از همه بهتر آقای فلانی است. بهشتی صدای دلنشینی هم داشت. ما گفتیم که ایشان در زمانی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند دنبال سند علیه شما میگشت. بهشتی گفت که خب چه اشکالی دارد او میخواهد بداند با رئیس جمهور آمریگا دیدار کرده ام، چه گفته ام؟ او جوان زیرکی است. بهشتی حتی میگفت که مخالف من وقتی عرضه دارد برود رئیس صدا و سیما شود. از او پرسیدم که بدترین صفتی که به شما میدهند اصلاح طلبی است چرا سکوت کردید؟ ایشان گفتند که من وقت ندارم که هم کار مردم را انجام بدهم و هم جواب این حرف ها را بدهم، من تصمیم گرفتم کارهای مردم را انجام دهم و این حرف ها را به خدا بسپارم که خدا خودش خوب هم از ایشان دفاع کرد.
صبا
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
... او در رابطه با علت تأخیر اشتباه در زمان بندی را دلیل دانست.... این آخر درست نویسیه! خوب می‌نوشتید اشتباه در زمان‌بندی دلیل تاخیر بهزاد نبوی بود.
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
روزی آمدند به من گفتند که بنی صدر به شرط اینکه بنویسی من با بنی صدر مخالفت نمیکنم، قبول کرده است تو به سمت وزارت دست بیابی. خلاصه صحبت کردیم و من اولین عفوم را آنجا نوشتم و انشاءالله آخرین عفوم باشد.(خنده)
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
متاسفم، شیوه نگارش ( یا شیوه گویش ) بسیار نا مفهم بود.
ایرانی
Iran (Islamic Republic of)
۰۱:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
بدون شک اگر امروز رجایی وشهید بهشتی و....زنده بودند می بایست روزها وساعتهای زیادی را به جواب دادن به دلواپسان سپری می کردند ...
با برسی اوضاع کنونی کشور جای خالی بهشتی واقعا احساس می شود وشدت جفایی که مجاهدین خلق در حق ایران مرتکب شدند بهتر ملموس می شود ..( امید وارم فرارو این مطلب بنده را خذف نکند )
انتشار یافته: ۴