bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۸۸۰۸۲

در ترمینال‌های تهران چه خبر است؟

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۷ - ۱۴ شهريور ۱۳۹۵
 خسته با چهره‌های درهم فرورفته کنار هم نشسته، ردیف شده‌اند، یک چشمشان به ساعت است که «یک» را رد نکند و چشم دیگرشان به دهان بغل دستی تا مبادا حرفی جا بماند. آنها مردان خسته ترمینال‌اند، روزشان از ظهر شروع می‌شود، از همان حوالی «یک»، تا پاسی از شب هم ادامه دارد. دنیای آنها دنیای مسافر است و دود اگزوز و سروصدایی که از یک جایی به بعد، سوار سرشان می‌شود، صدایشان دو رگه است، بس كه «داد» می‌زنند: «همدان، آستارا، ایلام، مهران، كرمانشاه و...» آنها تمام شبانه‌روز پی مسافرند، حتی درخواب: «زنم می‌گوید شب‌ها در خواب داد می‌زنی همدان، همدان.»

ترمینال شلوغ است، شلوغ از آدم‌هایی که هریک با چمدان یا ساکی در دست، به سمتی حرکت می‌کنند، برخی نشسته بر صندلی‌های انتظار، برخی خسته در خواب و برخی هم یک لنگه پا، ایستاده و بی‌وقفه اسم شهرها را فریاد می‌زنند؛ انگار مسابقه دارند، این‌جا مقصد، شهرهای غربی است، آنها هم کارکنان ترمینال مسافربری‌اند: «این‌جا همه‌جور آلاینده پیدا می‌شود، صوتی، دودی، سمعی، بصری. باد که می‌آید، دود اگزوز اتوبوس‌ها روانه می‌شود به سمت سالن. همان جایی که ما ١١ساعت می‌ایستیم و دنبال مسافریم.»

این تنها بخش کوچکی از دغدغه روزانه «احمد»، «محمد»، «جواد» و«نعمت» است، همان‌ها که مسئول فروش بلیت‌اند، آنها هستند که اتوبوس‌ها را پُر و خالی می‌کنند، مسافر کم باشد یا زیاد، از چشم آنها دیده می‌شود، آنها هستند که حنجره‌شان، شب‌ها که به خانه می‌روند، ورم دارد، صدایشان دم صبح، درنمی‌آید، بس که «شهرها» را فریاد زده‌اند تا ٢٦ صندلی اتوبوس‌های جدید و ٤٤ صندلی اتوبوس‌های قدیم را پُر كنند تا راننده غر نزند و مدیرشان، آن را به حساب کم‌‌کاریشان نگذارد. اسم‌هایشان مستعار است، نمی‌خواهند مدیرشان بفهمد یک جایی نشسته‌اند و از مشکلات کارشان گفته‌اند، از پایین‌بودن حقوق، طولانی‌بودن ساعت‌های کاری، نداشتن اضافه کار و حق خواربار و... آنها نباید از حقوق یک‌میلیون و٢٠٠، ٣٠٠هزار تومانی‌شان گلایه کنند، نباید بگویند که ٢٥، ٣٠‌سال است کار می‌کنند اما حداقل حقوق را می‌گیرند، از مرخصی‌های نرفته‌شان و روزهای تعطیلی که سر کار آمده‌اند، اینها جزو همان‌هايی است كه اگر به گوش اداره كار برسد، مدير سين جيم‌شان می‌كند، دردسر می‌شود برايشان.

صدایشان در آن سالن فلزی، می‌رود بالا، می‌چرخد و تا ته مغز فرو می‌رود، یکی با صدای بم، دیگری با صدای زیر، آخر روز سرشان سنگین است، نه فقط خودشان که هرکس دیگری که در این محیط در رفت‌‌وآمد است: «چاره‌ای نداریم، باید اتوبوس پر شود، از وقتی دلال مسافر زیاد شده، ما هم مجبوریم تا می‌توانیم داد بزنیم و مشتری بگیریم. دلال‌ها مسافران را می‌دزدند. خانم، ترمينال پُر شده از دلال.» این را «محمد» می‌گوید. مردی ٥٤، ٥٥ساله با بیش از ٣٠‌سال سابقه کار: «گاهی همین دلال‌ها سر مسافر با ما درگیر می‌شوند، مسافر را به راننده می‌فروشند، اگر مسافر به آنها ندهیم، خارج از سالن می‌آیند سراغمان، حتی مورد داشتیم که با چاقو درگیر شده‌اند.»

او از پايين بودن حقوقش گله دارد، از اين‌همه كار و كمي درآمد: «بعد از ٣٠‌سال کارکردن برجی یک‌میلیون و٢٠٠‌هزارتومان حقوق می‌گیرم، بخواهم بازنشسته شوم، با این پایه حقوق، چیزی گیر خانواده‌ام نمی‌آید، مجبورم کار کنم، خرج بدهم. حالا هم به ما گفته‌اند، ماهی ٣٠٠‌هزارتومان بدهيد تا پایه حقوق را برای بازنشستگی بالا حساب کنیم. مگر می‌شود آخر؟» «محمد»، همین چند‌ سال پیش، تیروییدش را عمل کرد، دکتر به او گفته بود که استرس علت اصلي ابتلايش به اين بيماري است: «کار ما همه‌اش استرس است، از وقتی پایمان را به سالن می‌گذاریم، همه‌اش با مسافران درحال کلنجار هستیم، فقط هم مسافر نیست، راننده، مدیر، نیروی انتظامی، حراست و...، تأمین مسافر با ما است، گاهی این‌قدر اعصابمان خراب می‌شود که بی‌خود و بی‌جهت با یکی درگیر می‌شویم، وقتی می‌رسیم خانه کسی جرأت نمی‌کند با ما حرف بزند، همه‌اش دنبال یک جای ساکت هستیم.»

«جواد» كنارش نشسته، صدايش به سختي درمی‌آيد، سفيدي چشم‌اش، قرمز است، ادامه حرف‌هاي «محمد» را می‌گيرد: «هرکس گیری به ما می‌دهد، از همه بدتر، آلودگی صوتی است، این‌قدر این‌جا سروصداست که شب می‌رویم خانه گیجیم. آلودگی محیط را هم باید به آن اضافه کرد.»

ریه خیلی از این کارکنان بیمار است، ترمينالي‌ها بیماری زیاد دارند، از سردردهای شدید گرفته تا گلودرد و حنجره درد و معده درد: «قبلا شرکت‌ها از هم جدا بود، این همه سروصدا يك جا جمع نمی‌شد، الان اما همه شرکت‌ها داخل سالن رفته‌اند، وقتی شروع می‌کنند به مسافرگیری، دیگر نمی‌شود محل را تحمل کرد.» اینها صحبت‌های «جواد» است. او از مشکل معده‌اش می‌گوید: «دکترم به من گفت، باید محیط کارت را عوض کنی، اما ما کجا داریم برویم؟ شب ساعت ١٢ تازه از ترمینال بیرون می‌رویم، ٣٠: ١٢ شام می‌خوریم، روز بعد صبحانه خورده نخورده می‌رویم سرکار. از ناهار هم خبری نیست.» او می‌گوید: شرایط کارشان سخت است، آن‌قدر سخت که برخی از کارکنان کارشان به جدایی از همسرشان کشیده: «جوانان تحمل این شرایط برایشان سخت است، نمی‌شود این‌طور زندگی کرد.» آنها از بالابودن آمار سكته‌هاي قلبي و مغزي در ترمينال می‌گويند، از كساني كه با وجود اين بيماري‌ها، هنوز هم سركار می‌آيند. آنها کارمندان ترمینال غرب‌اند، جایی که بیشترین تردد مسافر و بیشترین مشکلات محیطی و شغلی را دارد.

«احمد» یک‌سال دیگر کار کند، می‌شود ٣٠سال، اما آن‌قدر در سال‌هایی که گذشته، بیمه‌اش قطع شده که بعد از ٣٠‌سال هنوز، نتوانسته بیمه‌اش را برای بازنشستگی کامل کند، او حالا باید چند‌ سال دیگر روزی ١١ساعت سر کار برود تا شاید بتواند با حداقل حقوق بازنشسته شود: «خیلی سر ما کلاه گذاشتند، یک وقت‌هایی از ما حق بیمه کم می‌کردند اما بیمه‌مان نکرده بودند. الان ٣٥‌سال است کار می‌کنم هنوز ٣٠سالم پر نشده، وقتی هم به اداره کار گفتم، می‌گویند از مدیر شکایت کن، خب اگر شکایت کنم، مرا از کار بیکار می‌کند. مجبورم سکوت کنم.» ماجرای حقوق پایین و بیمه‌های نصف و نیمه، یک طرف، سختی کاری که جزو مشاغل سخت به شمار نمی‌رود، یک طرف دیگر.

«احمد» ٤٧ساله است، بخش دیگری از غرب کشور دستش است، او خط‌های ایلام را ضبط و ربط می‌کند، اتوبوس‌های آن‌جا با اوست، صندلی‌های اتوبوس این مسیر را باید خودش پر کند، پر نشود، راننده شاکی می‌شود: «از بس این‌جا دود خورده‌ام که ریه‌هایم خراب شده‌اند، سالی یک‌بار باید مراجعه کنم و کلی آزمایش بدهم، محیط این‌جا خفه‌کننده است، خیلی‌ها همین مشکل را دارند.»

آنها از ساعت يك كه كارت می‌زنند، تا ١٢شب مشغول‌اند، مشغول «دادزني»، ساعت به ٥ بعدازظهر كه می‌رسد، ديگر در سالن، صدا به صدا نمی‌رسد، ایلام و مهران و کرمانشاه و همدان، همه با هم قاطی می‌شوند، مسافر باید گوش تیز کند تا مسیرش را پیدا کند: «اوج کار ما ساعت ٤ به بعد است، آن موقع باید بیایید و ببینید چه خبر می‌شود، این‌قدر سروصدا زیاد است که دیگر صدای خودمان را نمی‌شنویم، صدا سوار سرمان می‌شود، از همان موقع هم سردردها شروع می‌شود.» این را «جواد» ٥٤ساله می‌گوید، خط آستار دستش است، می‌گوید: «دوماه پیش این‌جا آلودگی صوتی را سنجیدند، درجه‌اش ٦٤ دسی‌بل بود، این خیلی زیاد است، وقتی بازرس اداره کار هم که می‌آید، زودتر به ما اعلام می‌کنند که داد نزنید حتي مأمور حراست را می‌فرستند جلوی دفاتر و تهدید می‌کنند اگر داد بزنید، رسیدها را از شما می‌گیریم، این‌طور می‌شود که بازرس می‌آید و صدایی نمی‌شنود و یکراست می‌رود اتاق مدیر. حالا چه کسی بفهمد این‌جا چه بر سر ما می‌آید؟ هیچ‌کس.»

«عزت»، مهران را فریاد می‌زند، ١٨‌سال است که کارمند ترمینال است، آن‌قدر مهران مهران کرده که گاهی یادش می‌رود شهر دیگری هم در ايران هست: «بیشتر مسافرای ما عرب هستند، از آن طرف مرز می‌آیند، زبان ما را هم نمی‌فهمند، کلی باید با آنها کلنجار رفت، گاهی کار به درگیری هم می‌کشد، نه فقط با عرب زبان‌ها، کلا با همه مسافران. باید به همه درباره دیر یا زود رفتن اتوبوس توضیح داد، به‌ هزار سوال آنها جواب داد، آخر سر هم که مشکلی پیش می‌آید، می‌روند شکایت می‌کنند و حراست یقه ما را می‌گیرد.» سازمان پایانه‌های شهرداری که ترمینال‌ها زیرنظر آنها کار می‌کنند تا همین لحظه هیچ فکری به حال این آلودگی‌ها و مشکلات و بیماری‌هایی که گریبان کارکنان را می‌گیرد، نکرده‌اند، نه خودشان این کار را می‌کنند و نه می‌گذارند بازرسان به این موضوع رسیدگی کنند.

آنها هر روز نزديك به ١١ساعت کار می‌کنند، آن همه سروصدا را به جان می‌خرند، دود اگزوز اتوبوس‌ها را قورت می‌دهند، صداها را تحمل می‌كنند، ريه و معده و سرشان از درد، درحال انفجار است، اما حداقل حقوق را می‌گیرند، مرخصی ندارند، جمعه‌ها و روزهای تعطیل هم سر کارند: «من بعد از ٣٠ و‌خورده‌‌ای ‌سال کارکردن، یک‌میلیون و١٥٠‌هزار تومان حقوق می‌گیرم، به مدیرم می‌گویم پایه حقوقم را بالا ببرید، موقع بازنشستگی کمی بیشتر مستمری بگیرم، گفتند باید ماهانه ٣٠٠‌هزارتومان بدهی، الان هرماه ٣٦٨‌هزارتومان از حقوقم کم می‌کنند تا پایه حقوقم بالا برود، یعنی من هرماه ٩٨٠‌هزارتومان از ترمینال حقوق می‌گیرم.» اینها درد و دل‌های «جواد» است.

حالا ‌سال به ‌سال از تعداد مسافران کم می‌شود و دادزدن‌هاي «محمد» و «احمد» و «عزت» و «جواد» هم بیشتر. تعطیلی‌ها عیدشان است و روزهاي عادي عزايشان، زندگي‌شان بر مداربودن يا نبودن مسافر می‌چرخد: «درخبرها شنیدم که می‌خواهند ریل‌های قطار را گسترش دهند، اگر اين اتفاق بيفتد، آن موقع وضعيت مسافران بیشتر از اينها افت می‌کند، همین حالا هم که سواری زیاد شده، مردم کمتر با اتوبوس سفر می‌کنند، برخی از شهرها به زور ماشین پر می‌کند، مشکل دیگر هم این است که شهرها خودشان تقسیم شده‌اند، گاهی روستای یک شهر، از خود شهر بیشتر مسافر دارد.» پسر «احمد» هم کارمند بخش فروش بلیت است، ٢٦ساله است: «خيلي از كاركنان اينجا، مشكل زانو دارند، رماتيسم گرفته‌اند.» آنها يك نماينده خانه كارگر می‌خواهند تا مشكلات‌شان را پيگيري كند، وضعيت حقوق و بيمه و اضافه‌كاريشان: «اين همه مدت اين‌جا كار كرده‌ايم، هنوز حتي سهميه پاركينگ نداريم.»

آنها، مسئولان فروش بليت شلوغ‌ترین و پرتردد‌ترین ترمینال مسافربری تهران هستند، دغدغه‌شان تنها پركردن صندلي‌ها نيست، سرنوشت خود مسافر هم براي آنها موضوع ديگري است: «خيلي وقت‌ها شده كه اتوبوس‌هايي كه پركرديم، در راه واژگون شده يا تصادف كرده و مسافرانش كشته شده‌اند، اين براي ما خيلي دردناك است، ياد مسافراني می‌افتيم كه خودمان سوار اتوبوس‌شان كرديم اما حالا ديگر نيستند، بعضي‌ها رفيق‌هايمان بودند، از قبل می‌شناسيم، حتي بعضي وقت‌ها ما را می‌برند سردخانه تا مسافري را شناسايي كنيم.» اينها را بايد به خاطرات تلخ محمد و جواد و احمد و عزت اضافه كرد: «يك شب بر سر مسافر با راننده اتوبوس دعوايم شد، بعد فهميدم در راه، تصادف كرده و جان باخته، با اين‌كه چند ‌سال از اين ماجرا می‌گذرد اما هنوز ناراحتم.»

 کارکنان ترمینال مسافربری، محیط کار را مافیاها اداره می‌کنند
اكبر قرباني، دبير اجرايي خانه كارگر شمال‌غرب تهران، درجريان مشكلات كاركنان اين ترمينال است. او می‌داند كه آنها روزانه چه ميزان سروصدا و دود را به جان می‌خرند و چه بلاها كه بر سرشان نيامده و با همه اينها نه امكانات ويژه‌اي دارند و نه حقوق قابل قبولي می‌گيرند: «ترمينال يكي از پرترددترين نقطه شهر است، كارشناسان حرفه‌اي بهداشت بايد آلاینده‌های این محیط‌ها را بسنجند، وزارت بهداشت و وزارت كار، بايد استانداردها را بررسي كنند، اگر آلاينده‌ها بالا باشد، مجوز اين را دارند كه برخورد كنند و حتي مكان را پلمپ كنند، رسيدگي به اين اماكن جزو وظايف آنهاست.» او می‌گويد كه همه اينها وظيفه بازرسان است اما اين را هم اضافه می‌كند كه تعداد اين بازرسان کم است: «متأسفانه مشكل ديگري كه اين كاركنان دارند، وضعيت قراردادهايشان است، آنهايي كه قراردادي هستند، معمولا نمی‌توانند وضعيت‌شان را پيگيري كنند، چراكه ممكن است مدير مربوطه قراردادشان را تمديد نكند، اما آنهايي كه استخدام رسمي هستند، می‌توانند بدون دلهره پيگير باشند.» قرباني می‌گويد: «خانه كارگر می‌تواند به آنها نماينده‌اي معرفي كند، مشاوره رايگان بدهد، اما اگر بخواهند معضلاتشان را پيگيري كنند، شرطش اين است كه دادخواست تنظيم كنند و در هيأت‌هاي تشخيص وزارت كار، آن را مطرح كنند، پس از شكايت می‌توان موضوع را پيگيري كرد.»

دبير اجرايي خانه كارگر شمال‌غرب تهران اين را هم می‌گويد كه با همه مشكلاتي كه اين كار دارد، هنوز جزو مشاغل سخت و زيان‌آور به شمار نمی‌رود: «متأسفانه در اين اماكن مافياهايي وجود داد كه بايد بازرسان آن را رسيدگي كنند، اين مافيا، بيشتر در بحث ايمني و بهداشت محيط كار ايجاد شده است، به ‌هرحال در اين بخش، منافع كارفرمايان به خطر می‌افتد، به همين دليل تمايلي به مطرح كردن آن ندارند.»

 کاهش آلودگی محیطی، وظیفه کارفرماست
دبير اجرايي خانه كارگر شمال‌غرب تهران می‌گوید که مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، وظیفه دارد وضع بهداشت محیط کار را بسنجد، محمدمهدي سهرابي، معاون فني بهداشت حرفه‌اي و طب كار مركز سلامت محيط و كار وزارت بهداشت است او به «شهروند» می‌گوید: «واحدهایی که نیاز به بازرسی دارند، زیاد هستند اما به نسبت تعدادشان، بازرس وجود ندارد، ما با کمبود نیروی انسانی در این زمینه مواجه هستیم، با همه اینها در وزارت بهداشت سامانه‌های ١٩٠ یا ١٤٩٠ وجود دارد که افراد درصورت داشتن شکایت نسبت به بهداشت محیط کار، می‌توانند با آن تماس بگیرند.» او به فصل چهارم قانون كار درباره بهداشت و ايمني كارگران، اشاره می‌كند: «براساس اين قانون، تمام كارگران كارفرما دارند و مشمول قانون كار هستند، كارفرما هم براساس وظايفي كه در قانون كار برايش درنظر گرفته شده است، اقدامات بهداشتی را بايد براي كارگران انجام دهد و محيط سالمي را براي فعاليت آنها فراهم كند، حتي در ماده ٩٢ قانون كار هم آمده كه كارفرما بايد هر‌سال براي كاركنانش، معاينه پزشكي درنظر گيرد.» سهرابي ادامه می‌دهد: «براساس همين قانون اگر كارگر به دليل مواجهات شغلي، دچار بيماري شد يا بيماريش شدت گرفت، كارفرما موظف است بدون كاهش دستمزد و حقوق، او را به بخش ديگري كه خطر كمتري دارد، منتقل كند.» به گفته او، بازرسي و نظارت بر ايمني محيط كار به عهده وزارت كار و بهداشت محيط به عهده وزارت بهداشت است.

سهرابی درباره آلودگی صوتی فضاهایی مانند ترمینال‌های مسافربری و نحوه رسیدگی به آنها هم توضیحاتی می‌دهد: «وزارت بهداشت حدود مجاز مواجهات شغلی را تعیین می‌کند، مثلا مواجه کارکنان با صدا در ٨ساعت نباید بیشتر از ٨٥ دسی‌بل باشد، کارفرما هم باید این وضع را برای کارمندش فراهم کند، اگر نتوانست باید وسایل حفاظتی را دراختیار کارکنانش قرار دهد.» به گفته او، درمحیطی مانند ترمینال مسافربری، این وظیفه کارفرماست که باید افراد را در برابر آلودگی اگزوز اتوبوس‌ها حفاظت کند، براساس ماده ٩٠ قانون تأمین‌اجتماعی و ٩٢ قانون کار، سلامت کارگران باید به صورت دوره‌ای، بررسی شود و کارفرما موظف است برایشان پرونده پزشکی تشکیل دهد.

براساس اعلام این مسئول در وزارت بهداشت، رانندگان ترمینال‌های مسافربری، مورد بررسی قرار گرفته و این بررسی منجر به صدور کارت سلامت شده، اما برای سایر کارکنان ترمینال‌ها، اقدامی صورت نگرفته است: «کسانی که در این محیط‌ها کار می‌کنند، درمعرض آلودگی‌های تنفسی و شنوایی قرار دارند، خیلی از آنها در شیفت شب فعالیت می‌کنند که همین برای تأیید سخت بودن کارشان، کافی است چراکه در سیستم پزشکی، کار در شیف شب، غیرعادی است که می‌تواند سلامت افراد را به خطر اندازد.»