bato-adv
bato-adv
بر اساس دو اثر از ژان‌پل‌سارتر؛ کتاب‌«هستی و نیستی» و نمایشنامه‌«دوزخ»

نقدِ‌‌ فلسفی فیلمِ‌‌‌ فروشنده‌

فروشنده با تخریب ساختمان رعنا و عماد و ایجاد شکاف‌هایی بر روی دیوار خانه شروع می‌شود که این شکاف‌ها آن قدر تخریب کننده و مهیب هستند که زوج جوان مجبور به ترک خانه شان می‌شوند

تاریخ انتشار: ۱۴:۳۵ - ۰۳ مهر ۱۳۹۵
فرارو- فاطمه نورنژاد؛ فروشنده با تخریب ساختمان رعنا و عماد و ایجاد شکاف‌هایی بر روی دیوار خانه شروع می‌شود که این شکاف‌ها آن قدر تخریب‌کننده و مهیب هستند که زوج‌جوان مجبور به ترک خانه‌شان می‌شوند.

آپارتمان در نسبت با یک موجود‌ بیرونی – ابزار گودبرداری ساختمان‌سازی – قرار می‌گیرد و تخریب می‌شود و دیگر کارکرد اولیه‌اش را ندارد.

از این «موجود بیرونی» در ساحتِ فلسفه به «دیگری» تعبیر می‌شود.

اما این «دیگری» چه ویژگی دارد؟

ژان‌پل‌سارتر یکی از فیلسوفانی است که در آثار فلسفی و ادبی‌اش مفهوم «دیگری» را به چالش و نقد کشیده‌است.

او اثر معروف فلسفی خود «هستی و نیستی» را با تمایز وجود‌ لنفسه «being- for- itself» یا آگاهی و وجود فی‌نفسه «being- in-itself» آغاز می‌کند. هستی «لنفسه» انسان است که ویژگی‌اش آگاهی است و همواره در حال شدن است و هیچ تعینی ندارد. و هستی «فی‌نفسه» اشیاء و کائنات هستند که قوانین ثابت و کلی دارند.

یکی از جنبه‌های وجود لنفسه، «وجودلغیره» یا «being - for - others» بودن آن است. انسان یا «هستی‌لنفسه» از طریق «cogito» یا «می‌اندیشم» با دیگران ارتباط برقرار می‌کند و آغاز این ارتباط با مفهوم «نگاه» است. سارتر رابطه «خود» و «دیگری» را در بستری از ستیزه توصیف می‌کند و می‌توان گفت «وجود لغیره» شرح روابط کینه‌توزانه و خصمانه با «دیگری» است که این «ستیزه» با مفهوم «نگاه» آغاز می‌شود.

نگاه
مفهوم «نگاه» یکی از مفاهیم محوری فلسفه سارتر است. «نگاه» را می توان از طریق مثال معروف «سوراخ کلید» ترسیم کرد. سارتر انسانی را توصیف می‌کند که از طریق سوراخ کلید به داخل اتاقی نگاه می‌کند و در این وضعیت آگاهی او به پایین‌ترین حالت ممکن رسیده‌ است. او غرق تماشا کردن است اما ناگهان صدای پای انسان دیگری را می‌شنود و متوجه می‌شود که کسی او را تحت نظر دارد! و این «نگاه» آن فرد توام با تحقیر و سرزنش است. او در این حالت تبدیل به «ابژه ای» برای «دیگری» می‌شود. در فروشنده فرهادی هم ساکنین ساختمانی که با گودبرداری تخریب می‌شود غرق در زندگی روزمره خود هستند که ناگهان ابزار گودبرداری شکاف‌هایی بر روی دیوارهای خانه ایجاد می‌کند که بارزترین شکاف، ترک‌های بالای تخت خواب رعنا و عماد است. خانه نمادی از وجود «لنفسه» است که وقتی دیوارهایش شکاف برمی‌دارد؛ گویی وجود عماد «شکاف» می خورد! عماد تا پیش از شکاف خوردن ساختمان انسانی اخلاق‌مدار است که وقتی دیگران در فکر نجات جان خود از ساختمان در حال ریزش هستند، به فکر نجات جان پسر معلول همسایه است. و البته این شکاف‌ها آغازگرِ نمادینِ گرهِ داستانِ فرهادی است.

سارتر در نمایشنامه «دوزخ»، حضور دیگری و «نگاهِ قاضی‌مآبانه‌اش» را همان «عذاب دوزخ» می‌داند. دوزخ در این روایت چیزی نیست جز اعمال و حرکات دیگری که به ما «نگاه» می‌کند و درباره ما «قضاوت» می‌کند! شخصیت‌های نمایشنامه «دوزخ» برای رهایی از این وضعیت دنبال راه‌حل‌هایی مثل گوشه‌گیری، گریز، خواب و سکوت هستند. اما هیچ کدام فایده‌ای ندارد! زیرا می‌فهمند که عذاب این دوزخ ذهنی است و راه فراری ندارند. رعنای فیلم‌فروشنده هم در مواجهه با جهنمی که ناخودآگاه در آن قرار گرفته‌است از مکانیزم سکوت و انزوا استفاده می‌کند و «ترانه علیدوستی» با بازی سر و چشم که پیشتر هم از او در فیلم‌های فرهادی دیده‌ایم به خوبی از عهده ایفای نقش انسانی که در جهنمِ ناخواسته گرفتار‌شده برمی‌آید. فرهادی در فروشنده از مفهومِ «نگاه» در موارد بسیاری استفاده می‌کند؛ از نگاهِ پیرمردِ‌هوسباز که رعنا در برابرش تبدیل به ابژه جنسی می‌شود تا مرد‌ بازیگر‌ تئاتر که با نگاهش زنِ نقشِ مقابلش را آزار می‌دهد و  نگاهِ سرزنش‌آمیز پیرزن همسایه به عماد. حتی کودک داستان هم به‌طور غریزی سعی می‌کند در معرض «نگاه» رعنا قرار نگیرد حتی اگر رعنا بخواهد کمکش کند.

شرم
«شرم» حالتی التفاتی و قائم به وجود دیگری است که به دنبال «نگاه» او پدید می‌آید و «من» را از وجود او آگاه می‌کند و نشان می‌دهد که «من» در معرض «قضاوت» دیگری هستم. دیگری «مرکزیت» من را در جهان تخریب می‌کند. گویی دیگری بخش از جهان من را سوراخ «hole» کرده‌ است. و چنین حالتی باعث می‌شود تا هستیِ متعلق به خود به دیگری واگذار شود. فردی که در این حالت قرار می‌گیرد سعی در گریختن از این مخمصه دارد و شرم پیامد این حالت است. علاه بر این «نگاه» دیگری برهم‌زننده تصویرِ خود ساخته من از خودم است. زیرا «نگاه» او «من» را از عمقِ جهان خیالی‌ام بیرون می‌کشد و پندارم را از خودم ویران می‌کند. در فروشنده، عماد که غرق در نقش یک معلم‌ دلسوز، یک‌ روشنفکر، یک‌ هنرمند و برتر از همه این‌ها همسری مهربان و عاشق‌پیشه است در اولین مواجهه با گره داستان خود را می‌بازد و در ادامه چهره دیگری از او می‌بینیم که حتی برای رعنا هم ناآشنا است.

اما بخش تراژیک ماجرا این‌جا است که «نگاهِ دیگری» واقعی است. زیرا شرم تضمینی برای اثبات کاملِ حضورِ بیگانه است و در حالت تنهایی به وجود‌نمی آید بلکه در ارتباط با دیگری معنا پیدا می‌کند. دیگری در این حالت وجودِ «لنفسه» من را برای خود «لغیره» می‌کند و«منِ» جدیدی می‌سازد. همان «منِ» جدیدی که از عماد داستان فروشنده می‌بینیم! و شاید به همین دلیل کودک داستانِ فروشنده از «نگاه» رعنا می‌گریزد تا «منِ» خود را در امان نگه‌دارد.

قضاوت
شرم حالتی درونی است که انسان را آشفته می‌کند، آشفتگی از این که به نظر دیگری چگونه می‌رسد؟ و او چه قضاوتی درباره «من» می‌کند؟

شرم احساس متعلق‌ شدن است و متعلق‌ شدن یعنی «شیء» شدن. شرم احساسی نیست که به دنبال خطایی پدید‌ بیاید، بلکه احساسی است که گویی من مثل «شیءای» متعین در میان اشیاء افتاده‌ام و «دیگری» می‌تواند من را «قضاوت» کند! پس دیگر وجود «لنفسه» نیستم! وقتی شرم می‌کنیم آگاهی جدیدی از خود پیدا می‌کنیم که خاستگاه آن در آگاهی دیگری و «قضاوت» او است. این نوع آگاهی معرف‌زا نیست، زیرا ما در این حالت «سوژه ای» هستیم که به عنوان «ابژه» مورد توجه قرار می‌گیریم. (هم سوژه هستم و هم ابژه، هم اختیار داریم و هم شیء شده‌ایم!) و این یعنی ستیزه میان «آزادگی» و «بردگی». عماد، بابک، آهو [مستاجر قبلی] و پیرمرد مفلوک همگی در عین این که اختیار دارند، شیء شده اند! عماد وقتی در معرض قضاوت دیگران قرار می گیرد، نگران است که همسایه ها و دوستان درباره حادثه ناگوارِ زندگی او چطور فکر می‌کنند؟ اما تنها راه رهایی از مخمصه را تجسس در لایه های خصوصی و پنهان زندگی اطرافیانش می‌یابد تا چیزی برای قضاوت‌کردن درباره آن‌ها پیدا‌کند و با این روش آن‌ها را هم در رنجی که می‌برد سهیم کند.

انتقام
«انتقام» حالتی است که در پی استیصال در برابر «نگاهِ دیگری» به وجود می‌آید. «اینس» یکی از سه شخصیت نمایشنامه «دوزخ» وقتی می‌فهمد که «نگاهِ دیگری» او را محدود کرده است؛ تصمیم می‌گیرد «انتقام» بگیرد و نگاهش را از دیگران دریغ نمی کند! او خطاب به دو شخصیت دیگر نمایشنامه می‌گوید: «می‌خواهم جهنم خود را انتخاب کنم، می‌خواهم چهار چشمی شما را نگاه کنم!» و حتی با نگاه‌ خود مانع عشق‌بازی «استل» و «گارسن» می‌شود. و در پایان نمایشنامه «گارسن» دیالوگ ماندگارِ «وجود دیگری برای آدم جهنم است» را می‌گوید. عماد هم همان راه‌حل «اینس» را انتخاب می‌کند و تصمیم می‌گیرد تا از پیرمردِ خطاکار «انتقام» بگیرد و او را در برابر چشمانِ قضاوتگر همسر، دختر‌جوان و دامادش بنشاند و او را تا مرز «شیء شدن» تخریب کند، همانطور که خودش تخریب شده‌است. و البته پیش از این هم او را در میان اثاث به‌جا‌مانده از مستاجر قبلی به دنبال نشانه‌ای از زندگی آن زن دیده‌ایم و در مدرسه هم به اجبار گوشی شاگردش را می‌گیرد و عکس‌های خصوصی‌اش را قضاوت می‌کند! و البته همه این چرخش‌ها در شخصیت عماد بعد ازحضورِ «دیگری» یا پیرمرد در حریم او و رعنا اتفاق می‌افتد.

اما شخصیتی که بیش از همه، حتی بیش از عماد و رعنا در داستان فروشنده مورد قضاوت قرار می‌گیرد، شخصیت غایب داستان یا همان مستاجر قبلی است که گویی حاضرترین شخصیت داستان است! آهو رفته‌است تا فراموش شود اما در نبودش هم بار تعلیقِ داستان و گره انداختن به زندگی رعنا و عماد، بابک و پیرمرد مفلوک را به دوش می کشد. از همان ابتدای داستان کمد مرتب لباس‌ها و کفش‌های رنگارنگ و به ردیف چیده‌شده اش نمادی از حضور قوی زن دیگر در آن خانه به جز رعنا است! زنی که حضورِ غایبش آن قدر قوت دارد که حتی وقتی که دیگر نیست، می‌تواند هزینه شام عاشقانه رعنا و عماد را فراهم کند! و یا می تواند پیرمردِ هوسباز را با توهم کامروایی به حمام بکشاند! شاید آهو هم با گره‌ای که به زندگی رعنا و عماد می‌زند ناخواسته در پی انتقام گرفتن است. و البته قربانی بی گناه این انتقام رعنا است و این گره آن قدر کور است که تا پایان داستان هم باز نمی شود و تمامِ قصه فرهادی را به یک سکانس پر از تعلیق تبدیل می‌کند که هم چنان قربانی می‌خواهد!

هر چند اگر با عینک سارتر و با بینشی واقع‌گرا و انضمامی به مفاهیم «نگاه» و «دیگری» توجه کنیم، این مفاهیم ابعاد سلبی و منفی خواهند‌ داشت، همان‌طور که در اثر فرهادی هم «دیگری» و «نگاه» متضمنِ تهدید و بستری برای کینه‌توزی هستند. اما مسلما مفهوم «دیگری» و مفهوم «نگاه» دارای هر دو جنبه مثبت و منفی هستند و می‌توانند آغازگری برای مفاهمه و گفتگو با دیگر انسان‌ها باشند، آن‌چه که در آثار سارتر و فیلم «فروشنده» فرهادی به آن پرداخته نمی‌شود.
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۴
این متن « تحلیل فلسفی فیلم فروشنده» هست نه «نقد فلسفی آن»!. ولی در مجموع از زاویه جالبی به فیلم نگاه شده و زیباست.
زهرا
United States of America
۰۷:۲۶ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۴
بسیار سنجیده، دقیق و پخته. چنین نقدی شایسته چنان فیلمی است. اگرچه با عبارت پایانی مقاله موافق نیستم. جای خالی این دست نقدها و تحلیلها در فرارو بسیار احساس می شود. بازهم ازین دست تحلیلها رادر عناوین دست اول خود قرار دهید
ترمه
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
واقعا لذت بردم از خواندن اين نقد دقيق, موشکافانه و علمى.
واقعا جا دارد ديگران هم روش درست نقد کردن رو از امثال اين منتقد فهيم فرا بگيرند.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
اللهم اشف کل مریض
صدرا
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
نقد يعني يافتن لايه هاي پنهان متن به طوري كه معناي ثانويه اثر براي مخاطب واضح و روشن شود.
در صورتي كه متن فوق نه تنها لايه هاي پنهان متن را آشكار نكرد و اشاره اي حداقلي به نمادپردازي و سمبل سازي فرهادي داشت، بلكه لايه اي بر آن افزود كه مخاطب نه تنها به كنه اثر پي نمي برد بلكه از متن دورتر مي شود و دچار از هم گسيختگي داده ها مي شود.
در مورد سارتر بايد گفت كه بنيان فلسفي ايشون اگزيستانسياليسم است و قائم به فرد، در صورتي كه آثار فرهادي نمايش بخشي از جامعه از روزنه ي فردي است.
پس حداقل اينگونه مي توان برداشت كرد كه وجوه اشتراك در سطوح كلان معنايي بين اين دو كمترين حد اشتراك را داراست و پناه بردن به اگزيستانسياليستِ خاصي كه سارتر بر خلاف كامو از آن بهره مي برد براي نقد چنين اثري راه به جايي نخواهد برد.
ايضاً در مطالعات ادبي به اينگونه نقد ها، نقد تقليل گرايانه ميگويند،يعني به جاي قرائت تنگاتنگ متن و استفاده از ارجاعات درون متني براي روشن سازي معاني ثانويه، ناقد پناه به مطالعات ديگري مي برد كه باعث كاهش ارزش نقد مي شود.
با سپاس
انتشار یافته: ۱۳
زهرا اصفهانی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
نقد بسیار دقیق و فنی و به معنی واقعی نقد بود. جا دارد که امثال اقای فراستی در مقابل حانم نورنژاد زانوی ادب به زمین بزنند و در محضر ایشان تلمذ کنند و معنی نقد را از ایشان بیاموزند.
ناشناس
United States of America
۱۵:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
فمنیست.
میم
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
نقد یعنی این !
نقد فلسفی ، حالا میشه از زوایای دیگه مثل نقد روانشناسانه ، نقد ساختاری و فرم و نقد ادبی فیلم رو بررسی کرد نه چیزهایی که فراستی بهم می بافه !
ناشناس
Germany
۱۵:۱۸ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
چند صد نفر از طبقه متوسط ایران در شرایط مشابه داستان فیلم فروشنده هستند که نگاه فلسفی هم به فیلم دارید؟!!
اگر واقع بین باشیم این شرایط (تعرض و تجاوز به زنان) در کشور های غربی به علت رابطه های آزاد بسیار بسیار بیشتر است تا کشوری مانند ایران
ناشناس
United Arab Emirates
۱۶:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
اتفاقا این مساله در کشورهایی که بازگو کردن این نمونه ها تابو است رایج تره
نگاهی به همین آمارهای شکسته و بسته هم بیاندازید متوجه می شوید
ناشناس
United States of America
۱۸:۰۹ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
بر اساس کدوم آمار دارید نظر می دید؟
ناشناس
Germany
۱۹:۴۲ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
چی؟! یعنی آمار آزار و اذیت جنسی زنان در ایران بالاتر از کشور هایی است که رابطه آزاد تری دارند؟!!!
احساسی و بدون عقل حرف زدن همینه دیگه!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۷/۰۴
ناشناس گرامی نوع تفکر و نظر شما مثل همون کسی هست که ادعا کرد در ایران همجنس باز نداریم . خیلی مسائل در ایران رخ می دهد ولی چون پنهان است و یا سعی می شود پنهان نگه داشته شود باعث اظهار نظراتی ازاین دست میشود