bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۹۳۸۹۴

ریشه‌های تاریخی تئوری توطئه

چیزی که لیبرال‌ها را در مورد هواداران دونالد ترامپ آزار می‌دهد، این است که آنها تا چه حد در مورد اینکه کاندیدایشان در مورد همه چیز اشتباه می‌کند، غیرقابل نفوذ به نظر می‌رسند. آیا باراک اوباما بیرون از ایالات متحده آمریکا متولد شده است؟ 42 درصد از مردم آمریکا و 58 درصد از سیاه‌پوستان آفریقا بیکار هستند؟ آیا پدر کروز درگیر ترور کندی بوده است؟ این ادعاها مسخره هستند و از سوی نشریه پلیتیکو در کنار یک‌پنجم حرف‌هایی که ترامپ گفته به‌عنوان دروغ مطرح شده است.

تاریخ انتشار: ۰۹:۱۹ - ۰۶ آبان ۱۳۹۵
سم فلیسچکر؛ چیزی که لیبرال‌ها را در مورد هواداران دونالد ترامپ آزار می‌دهد، این است که آنها تا چه حد در مورد اینکه کاندیدایشان در مورد همه چیز اشتباه می‌کند، غیرقابل نفوذ به نظر می‌رسند. آیا باراک اوباما بیرون از ایالات متحده آمریکا متولد شده است؟ 42 درصد از مردم آمریکا و 58 درصد از سیاه‌پوستان آفریقا بیکار هستند؟ آیا پدر کروز درگیر ترور کندی بوده است؟ این ادعاها مسخره هستند و از سوی نشریه پلیتیکو در کنار یک‌پنجم حرف‌هایی که ترامپ گفته به‌عنوان دروغ مطرح شده است.

با این وجود در نظرسنجی‌های یک ماه پیش ترامپ قابل اطمینان‌تر از هیلاری کلینتون فرض می‌شود. در حقیقت او 10 درصد بالاتر از کلینتون قابل اطمینان بود و به نظر می‌رسد هر چیزی که روزنامه‌نگاران و متخصصان در مورد ترامپ می‌گویند کمتر توانسته است بر این اعتماد اثر بگذارد. ترامپ به روشنی غیرصادق‌ترین کاندیدایی است که تاکنون برای رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده نامزد شده است.

با این حال او به حقیقت‌گویی مشهور شده است. چه اتفاقی افتاده است؟ به نظر من برای بسیاری از مردم آمریکا، ترامپ نماینده یک طغیانگر قهرمان در برابر چیزی است که آنها به‌عنوان یک توطئه گسترده می‌بینند –در میان دانشمندان، مورخان، روزنامه‌نگاران و متخصصان سیاست- که تصمیم می‌گیرد در آمریکا چه چیزی به‌عنوان حقیقت مطرح شود بنابر این هر تلاشی که از سوی این متخصصان برای بی‌اعتبار کردن وی انجام شود، تنها این احساس را که آنها عوامل این توطئه هستند، تقویت می‌کند.

باور به چنین توطئه‌های گسترده‌ای هم در میان چپ‌ها و هم‌ راست‌ها وجود دارد. برای مثال عقیده برخی بر این است که کندی طبق یک توطئه ترور شد که توسط مقامات ارشد دولتی هدایت می‌شد؛ شاید حتی پای لیندن جانسون نیز در بین بوده باشد یا به نظر برخی دیگر، تغییر وضعیت آب و هوایی حقه‌ای است که از سوی دانشمندان چپگرا مطرح شده است یا اینکه‌ ایدز عامدانه گسترش پیدا کرده است تا اقلیت‌ها، همجنس‌گرایان و مصرف‌کنندگان مواد مخدر را نابود کند.

این موارد برخی از نمونه‌های نظریات توطئه به شمار می‌روند. متخصصان در مورد هر موضوعی که عنوان کردم نه تنها مخالفند، بلکه آنها را کاملا غلط می‌دانند. با این وجود آنها می‌توانند درست قلمداد شوند اگر تعداد زیادی از ساز و کارهای شناختی ما مانند دانشگاه‌ها، مراکز فکری، آزمایشگاه‌های تحقیقاتی و نشریات معتبر در تلاش گسترده‌ای بخواهند همه ما را فریب دهند یا در تئوری توطئه دخیل باشند. باور این مطلب بسیار دشوار است.

با این حال، چرا مردم آمریکا تا این حد در تئوری توطئه در مورد جمع‌آوری حقایق غرق شده‌اند و به سرعت باور می‌کنند که روزنامه‌نگاران و مراکز دانشگاهی حتی حقایق اساسی را نیز به درستی بیان نمی‌کنند؟

پاسخ‌های بسیاری برای این پرسش وجود دارد. افراد به دلایل مختلفی از جمله ترس گاهی تمام علوم مدرن را به‌عنوان فریب یا کلاهبرداری در نظر می‌گیرند؛ بنابراین اقلیت‌هایی وجود دارند که با فقدان توجه از سوی رسانه‌های جریان غالب به مشکلات آنها روبه‌رو هستند و خود را قربانیان واقعی می‌دانند. آنها دلیل خوبی برای مشکوک شدن به پوشش خبری دارند. اما مساله دیگری هست که مردم آمریکا را در کل مستعد پذیرش تئوری توطئه در مورد متخصصان می‌کند: علاقه ما به آزادی فردی. ما از آغاز تشکیل کشور چندان به سخنان متخصصان گوش نکرده‌ایم. نحوه جدا شدن از بریتانیا نشان می‌دهد ما نمی‌خواهیم کسی به ما بگوید چه کار کنیم.

این مساله ریشه تاریخی دارد. گوردون وود، مورخ بزرگ اشاره می‌کند که آمریکا به دلیل یک «بحران معرفت‌شناسی» در نتیجه عواقب بعدی شورش علیه بریتانیایی‌ها ایجاد شد. همه ‌جا به نظرات نخبگان حمله می‌شد. به مردم معمولی گفته می‌شد که نظرات آنان در همه موارد به اندازه نظرات متخصصان خوب است و آنها باید در مورد همه چیز خودشان قضاوت کنند. نتیجه این بود که به نظر وود، آمریکا مانند شکاری در دست حقه‌بازان شد.

اعتماد به توانایی‌های افراد برای تعیین حقیقت یا اعتبار ایده یا چیزی که به آنها ارائه می‌شد و بی‌اعتمادی نسبت به متخصصانی که ادعای قضاوت برتر در هر موردی را داشتند، موجب شد مردم آمریکا هدف‌های ساده‌ای برای افراد شیاد شوند. این امر به ویژه برای کسانی که تئوری توطئه را در مورد متخصصان ارائه می‌کردند، صادق بود: ایده‌ای که بر مبنای آن روزنامه‌نگاران و دانشگاهیان طرفدار نخبه‌ها بودند. دانش و تفکر انتقادی می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد.

جمع‌آوری دانش، فرآیندی اجتماعی است که با تقسیم کار در حوزه هر یک از تحقیقات، می‌تواند ادعا کند که موقعیت بهتری در آن حیطه و برای همه ایجاد می‌کند. البته، آنها نیز می‌توانند نادرست باشند، اما ما این موضوع را می‌دانیم و البته فقدان تخصص می‌تواند به مراتب بیشتر ناپسند باشد. اگر به تخصص احترام گذاشته نشود، فردیت به اندازه کافی تقویت نشده و از طریق تئوری توطئه به سادگی فریب خواهیم خورد.