bato-adv
bato-adv

ستاره‌هایی که نمی‌درخشند

«رويكرد ما در اين گزارش، نه خاطره‌بازي با گذشته‌هاي دور و نزديك كه مرور سرنوشت برخي از نامدارترين چهره‌هاي سينماي ايران در پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي است؛ ستاره‌هايي كه برخي خيلي زود رخت سفر بستند و به خارج رفتند، عده‌اي براي هميشه خاموشي و انزوا پيشه كردند و گروهي هم ماندند و دوباره كار كردند.»

تاریخ انتشار: ۱۷:۲۴ - ۰۱ آذر ۱۳۹۵
«رويكرد ما در اين گزارش، نه خاطره‌بازي با گذشته‌هاي دور و نزديك كه مرور سرنوشت برخي از نامدارترين چهره‌هاي سينماي ايران در پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي است؛ ستاره‌هايي كه برخي خيلي زود رخت سفر بستند و به خارج رفتند، عده‌اي براي هميشه خاموشي و انزوا پيشه كردند و گروهي هم ماندند و دوباره كار كردند.»

به گزارش ماهنامه دیار، «بازخواني تاريخ، سنت و رسمی است كه هر چند سال يك بار گريبان يك جامعه و افراد آن را مي‌گيرد و رها نمي‌كند. در ايران هم كه همه به خاطره‌بازي شهره‌اند، چنين رويكردي سال‌هاست نقل محافل شده و سينما را هم درگير خود كرده است. كافي است همين حالا عبارت «بهشتي + فارابي» را گوگل كنيد تا ببينيد يكي از مديران سرشناس سينماي ايران در دهه ۶۰ شمسي درباره دوران مديريت خود چقدر حرف زده است. گر چه در رسانه‌های رسمي كمتر از گذشته سخن به ميان مي‌آيد اما گسترش رسانه‌ها و برنامه‌هاي مجازي، اين فرصت را به خيلي‌ها داده تا بدون دغدغه از آن دوران بگويند.

رويكرد ما در اين گزارش، نه خاطره‌بازي با گذشته‌هاي دور و نزديك، كه مرور سرنوشت برخي از نامدارترين چهره‌هاي سينماي ايران در پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي است؛ ستاره‌هايي كه برخي خيلي زود رخت سفر بستند و به خارج رفتند، عده‌اي براي هميشه خاموشي و انزوا پيشه كردند و گروهي هم ماندند و دوباره كار كردند. در ميان مهم‌ترين فيلمسازان فعال در دوران پهلوي كمتر كسي هست كه مدعي شود پس از بهمن ۵۷ فرصت و امكان كار كردن نيافته است. بهرام بيضايي، امير نادري، مسعود كيميايي، داريوش مهرجويي، ساموئل خاچيكيان، علي حاتمي، ناصر تقوايي، بهمن فرمان‌آرا، عباس كيارستمي، عليرضا داوودنژاد، سيروس الوند و... پيش و پس از انقلاب کم و بیش بدون مشكل كار كردند، فيلم ساختند و حتي از جشنواره فجر جايزه هم گرفتند.

از جمع بازيگران فعال سينماي ايران در پيش از انقلاب هم مي‌توان تعداد زيادي را نام برد كه اگر به ديار باقي نشتافته باشند، هنوز و همچنان در سينما بازي مي‌كنند و قدر مي‌بينند؛ عزت‌الله انتظامي، محمدعلي كشاورز، علي نصيريان، جمشيد مشايخي،  مهدي فخيم‌زاده، عنايت بخشي، بهزاد فراهاني، كتايون اميرابراهيمي، شهلا رياحي، ملكه رنجبر، ژاله علو، توران مهرزاد، محمد متوسلاني، بهمن زرين‌پور، آفرين عبيسي، فرامرز قريبيان، محبوبه بيات، رضا کرم‌رضایی، پروانه معصومي، ثريا قاسمي و مادرش مرحوم حميده خيرآبادي، زنده‌ياد داوود رشيدي، جهانگير فروهر، اسماعيل داورفر، پروين سليماني، نعمت‌الله گرجی، روح‌الله مفيدي و چند چهره نامدار ديگر به اجزاي جدايي‌ناپذير تاريخ سينماي ايران تبديل شده و همواره بر صدر نشسته‌اند.

آن چه پيش رو داريد، مروري است بر كارنامه برخي ستاره‌هاي سينماي پيش از انقلاب كه در جمهوري اسلامي ايران سرنوشتي متفاوت يافتند.

ايرج قادري: بازیگر نقش‌های لات جوانمرد و بزن‌بهادر سینمای قبل از انقلاب، پس از انقلاب هم سه فیلم ساخت و بعد برای ۱۰ سال خانه‌نشین شد. ایرج قادری که شهرتی همپای فردین، بهروز و ناصر داشت، یک دهه پس از «تاراج» به سینما بازگشت و گر چه اجازه نداشت روی پرده ظاهر شود اما شهرتش باعث شد «می‌خواهم زنده بمانم» به یکی از جنجالی‌ترین فیلم‌های سیزدهمین جشنواره فیلم فجر تبدیل شود. برخی کارشناسان، کارگردانی قادری را ستودند و بازی فاطمه گودرزی و فرامرز قریبیان را در نقش‌های اصلی آن شایسته دریافت جایزه دانستند.

«می‌خواهم زنده بمانم» پرفروش‌ترین فیلم سال ۷۴ و بازگشتی باشکوه بود برای سینماگری که با یک توبه‌نامه راه ورود دوباره به سینما را هموار کرده بود. هر چند نشستن روی صندلی کارگردانی قادری را راضی نمی‌کرد و او می‌خواست دوباره بازیگری را تجربه کند. این رویای دور و دراز پس از حدود ۲۳سال با «آکواریوم» تعبیر شد اما نتیجه چیزی نبود که ستاره پیشین سینما انتظارش را داشت. گر چه قادری در «محاکمه»، «پاتو زمین نذار» و «شبکه» هم همزمان پشت و جلوی دوربین ظاهر شد.

او سال ۸۴ در گفت‌وگو با هفته‌نامه «سینما» آشکارا به علاقه خود به بازیگری اشاره کرده و گفته بود: «بیش از ۲۰ سال روی پرده سینما نبودم. بنابراین می‌خواستم برای حضور دوباره‌ام یک طراحی داشته باشم. این که وقتی مردم من را می‌بینند، جا بخورند و تشویق کنند...» او دو سال پس از ساختن آخرین فیلم خود در ۷۸ سالگی درگذشت و در غیاب دوستدارانش در کرج دفن شد. تفاوت عمده قادری با همتایانش، ماندن در ایران و تلاش برای بازگشت دوباره به سینما بود. او خودِ خودِ خودش بود.

حسين گيل: بازيگري كه به‌ واسطه چهره خشن و هيكل ورزيده‌اش بیشتر در نقش‌هاي منفي و بزن‌بهادر ظاهر مي‌شد، در روزهاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي ايران به جمع نيروهاي انقلابي پيوست و تا مقام سرداري هم پيش رفت. بازيگر ۷۶ ساله كه در سال‌هاي اخير بيشتر در برنامه‌هاي بزرگداشت همرزمان شهيدش ديده شده، پيش از انقلاب براي آخرين بار در «سفر‌سنگ» مسعود كيميايي ايفاي نقش كرد و پيش از آن كه سال ۶۴ با فيلم جنگي «پلاك» به سينما بازگردد، به نيروهاي سپاه، آموزش رزمي مي‌داد و در جبهه‌ها عليه نيروهاي بعثي مي‌جنگيد.

ماندگارترين تصويري كه از گيل در ذهن‌ها مانده، نقش كدخدا سليمان در «مسافران مهتاب» مهدي فخيم‌زاده است؛ برادر شخصيت نمكي كه تنها عليه ظلم مي‌خروشيد. او آخرين بار حدود دو دهه پيش در «فرار بزرگ» ايفاي نقش كرد و پس از آن از سينما و بازيگري كناره گرفت. برخي حسين گيل را حرّ انقلاب مي‌دانند؛ چهره‌اي كه از سينماي فارسي شروع كرد و عاقبت‌ به‌ خير شد.

ناصر ملك‌مطيعي: یکی از نمادهای تمام و کمال سینمای فارسی پیش از انقلاب که در حدود ۱۰۰ فیلم ایفای نقش کرد و روی صندلی کارگردانی ۹ فیلم هم نشست. ناصر ملک‌مطیعی از آن بازیگرانی بود که چهار سال پس از انقلاب در «برزخی‌ها» در کنار ایرج قادری، سعید راد، محمدعلی فردین و... بازی کرد تا بلکه راه حضورش در سینمای نوین ایران هموار شود اما بازی‌اش در یک نقش مثبت چندان به چشم نیامد و مثل فردین ناچار شد گوشه‌نشینی اختیار کند. او این اواخر در توصیف روزگار گذشته خود گفته بود: «کسی از دوستان من نمانده بود. بهروز که به خارج رفت، فردین مدتی تقلا کرد تا بتواند کار کند، ایرج قادری هم خواست کار کند و کرد ولی من از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم.»

ملک‌مطیعی در سال‌های دوری از سینما به کار در حرفه‌هایی چون قنادی و مشاور املاک مشغول بود. او از ۶۱ تا ۹۲ منتظر حضور دوباره در سینما ماند و سرانجام با «نقش نگار» علی عطشانی بازگشتی نه‌چندان خوش‌یمن داشت. فیلم به دلیل حضور یک متهم نفتی در مقام سرمایه‌گذار مدتی بلاتکلیف بود و در اکران عمومی هم چندان جدی گرفته نشد. برخی رسانه‌ها روی بازگشت ملک‌مطیعی به سینما متمرکز شدند و این موضوع در پوستر «نقش نگار» هم برجسته بود. هر چند این بازیگر قدیمی به‌ سختی می‌تواند از گذشته خود جدا شود اما همین که ماند و جلای وطن نکرد، حسابش از برخی همقطارانش جداست. او حالا می‌تواند بنشیند و در تنهایی خود به این بیندیشد که حضور در «نقش نگار» و بازگشت دوباره به عرصه بازیگری ارزش این همه انتظار کشیدن را داشت یا نه.

بهمن مفيد: «من بودم، حاجی نصرت، علی پونصد، ناصر فرصت، آره و اینا، خیلی‌ بودیم، کِریم آقامونم بود...» با همين ديالوگ آهنگين در «قيصر» بود كه بازيگري به‌ نام بهمن مفيد در سينماي ايران چهره شد و بعدها در فيلم‌هايي چون «رضا موتوري» و «داش آكل» هم ايفاي نقش كرد. هر چند بیشتر فيلم‌هاي او در مقام بازيگر چندان جاي دفاع ندارد. مفيد كه آخرين بار پيش از انقلاب در «برادركشي» ايرج قادري بازي كرده بود، در روزهاي پس از انقلاب بيكار ننشست و در نخستين فيلم سينمايي پس از انقلاب به نام «فرياد مجاهد» مقابل دوربين رفت.

سطح نازل فيلم و اعتراض‌هايي كه به حضور برخي بازيگران پيش از انقلاب شد، به پايين آمدن زودهنگام آن از پرده انجاميد. او سال ۶۰ در «قديس» بازي كرده و پس از آن حدود ۲۳ سال منتظر فرصت براي بازگشتن به سينما بود كه اين اتفاق در «سرود تولد» علي قوي‌تن افتاد؛ فيلمي كه قرار بود احياكننده مفيد باشد و نشد. حالا اين بازيگر قديمي مثل خيلي از هم‌نسلان خود، حضور در فيلم‌ها و سريال‌هاي مبتذل و نازل شبكه جم را به فراموشي و بيكاري ترجيح داده است.

رفتند و نیامدند
بهروز وثوقي: سرشناس‌ترين ستاره بازيگري پيش از انقلاب كه سابقه همکاری با فیلمسازانی چون مسعود کیمیایی، ساموئل خاچیکیان، ناصر تقوایی، امیر نادری، فریدون گُله، علی حاتمی، جلال مقدم و شاپور قریب را در کارنامه دارد. تقریبا همه کارشناسان بر این باورند که موفقیت فیلم‌های تحسین‌ شده «قیصر»، «گوزن‌ها»، «داش آکل»، «رضا موتوری» و «خاک» را باید بیش و پیش از هر چیز به پای بازی‌های درخشان بهروز وثوقی نوشت. از سال ۴۰ تا پیروزی انقلاب در بیش از ۵۰ فیلم بازی کرد که «سوته‌دلان» زنده‌یاد حاتمی آخرین آنها در ایران بود. او در آخرین ماه‌های منتهی به بهمن ۵۷ برای بازی در فیلم یک فیلمساز ایران به آمریکا رفت و با پیروز شدن انقلاب اسلامی مردم ایران همانجا ماندگار شد.

وثوقی از ۵۷ تا ۹۰ یعنی در ۳۳ سال فقط در حدود ۱۵ فیلم ایفای نقش کرد که «فصل کرگدن» بهمن قبادی و فیلم ناتمام «دو اسب نر» فرانسیس فورد کوپولا از آن جمله بود. او که چند سال پیش از هنر بازیگری چهره‌هایی چون خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی با صفت‌های «خیلی خوب» و «فوق‌العاده» یاد کرده بود، این اواخر به عکس یادگاری انداختن با هنروران درجه چندم شبکه جم بسنده کرد. مدتی هم بحث حضورش در آثار این شبکه ماهواره‌ای فارسی‌زبان مطرح شده بود که به نظر می‌رسد چندان جدی نیست. او از معدود بازیگران پیش از انقلاب بود که در برخی فیلم‌ها به جای خودش حرف می‌زد و نمی‌توان تمام موفقیت‌های کارنامه‌اش را به پای هنر دوبلورها گذاشت.

مرتضي عقيلي: شاید فکرش را هم نمی‌کرد که با سابقه بازی در حدود ۶۰ فیلم به‌ ناچار حضور در فیلم‌ها و سریال‌های مبتذل شبکه جم داشته باشد. مرتضی عقیلی که جزو قدرتمندترین بازیگران نقش مکمل سینمای ایران بود، در چند فیلم در نقش قهرمان هم ظاهر شد و حتی روی صندلی کارگردانی نشست اما ستاره بخت او با پیروزی انقلاب اسلامی ایران افول کرد و رفتن را به ماندن ترجیح داد. عقیلی که سال ۵۰ وارد عرصه بازیگری شده بود، در شش سال بعد در مجموع در بیش از ۵۵ فیلم مقابل دوربین ظاهر شد؛ یعنی به عبارت هر سال حدود ۱۰ فیلم.

این بازیگر پرکار چهار بار هم کارگردانی را تجربه کرد که حاصل آن تقریبا هیچ بود. تا پیش از حضور در محصولات دم‌دستی شبکه جم، کمتر کسی نام و نشانی از او سراغ داشت. عقیلی این روزها همراه بهمن مفید برای امثال مهدی مظلومی و سعید ابراهیمی‌فر در کنار گمنام‌ترین بازیگران زن سینمای ایران فیلم و سریال بازی می‌کند تا شاید دوباره یاد گذشته‌ها را برای خودش زنده کند.

ماندند و کار نکردند
محمدعلي فردين: مهم‌ترین و تاثیرگذارترین ستاره فیلم‌فارسی که خیلی‌ها او را با «گنج قارون» و علی بی‌غم می‌شناسند. ویژگی‌های خدادادی محمدعلی فردین با صدای دوبلورها و خواننده‌ها درهم آمیخت و او را به ستاره‌ای تبدیل کرد که مردم برای دیدنش روی پرده نقره‌ای صف می‌کشیدند. فردین خیلی اتفاقی و ناگهانی از دنیای قهرمانی کشتی با مدال نقره جهان وارد سینما شد و در نخستین نقش‌آفرینی‌اش آن قدر خجالتی بود که هر برداشت بارها تکرار می‌شد. او به لطف صدای چنگیز جلیلوند و حسین خواجه‌امیری یا همان ایرج، قله‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و با «سلطان قلب‌ها» به اوج رسید.

با این که تقریبا تمام فیلم‌هایش موفق بود، خودش دوست داشت نقش‌هایی متفاوت هم در کارنامه داشته باشد. به همین دلیل به پیشنهاد سینماگرانی چون جلال مقدم، علی حاتمی و مسعود کیمیایی پاسخ مثبت داد و در «راز درخت سنجد»، «بابا شمل» و «غزل» بازی کرد. پرونده او پیش از انقلاب با کارگردانی و بازی در «بر فراز آسمان‌ها» بسته شد و اولین و آخرین فیلمش پس از انقلاب «برزخی‌ها» به کارگردانی ایرج قادری بود. پس از آن، تمام تلاش‌ها برای بازگشت فردین به پرده سینما به دلیل نماد سینمای فارسی بودن ناکام ماند و عمده وقت این ستاره پیشین به حضور در فرش‌فروشی میدان ونک گذشت. فردین در ۱۸فروردین ۷۹ در ۶۹سالگی از دنیا رفت و مراسم تشییع جنازه‌اش با حضور هزاران نفر در ورزشگاه پیر تهران برگزار شد.

رفتند، آمدند، کار کردند
سعيد حق‌پرست راد: ستاره «خداحافظ رفیق»، «تنگنا»، «صادق کرده» و «سفر سنگ». پس از انقلاب شش سال در ایران ماند و هفت فیلم بازی کرد. از جمله در «خط‌ قرمز»، «برزخی‌ها»، «عبور از میدان مین»، «دادشاه» و «عقاب‌ها» که هنوز هم برخی این آخری را پرفروش‌ترین و پرتماشاگرترین فیلم چهار دهه اخیر می‌دانند. سعید راد هم مثل تعدادی از بازیگران پیش از انقلاب چاره را در ترک ایران دانست و وقتی در اواخر دهه ۷۰ به ایران بازگشت، دورانی شگفت‌انگیز را به‌ ویژه در کانادا و آمریکا پشت سر گذاشته بود. هنوز هم خواندن خاطرات راد از سال‌های حضور در خارج از ایران و کارهایی که کرده بود، مو بر تن مخاطب راست می‌کند.

او بازگشت و تقریبا ۲۰ سال پس از «عقاب‌ها» دوباره در یک فیلم جنگی ظاهر شد؛ «دوئل» پرخرج‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران تا آن زمان بود اما بازی راد در آن به‌ ویژه صدای واقعی خودش چندان به دل مخاطب ننشست. در شرایطی که تصور می‌شد «دوئل» احمدرضا درویش راه را برای حضور گسترده راد در سینمای ایران هموار کند، این اتفاق نیفتاد و بازیگر قدیمی تا پیش از «چ» ابراهیم حاتمی‌کیا، فقط در دو فیلم نه‌چندان مهم بازی کرد. راد این سال‌ها حتی جزو گزینه‌های چهارم و پنجم فیلمسازان هم نیست و شاید به این می‌اندیشد که دوبلورها پیش از انقلاب چه خدمتی به بازیگران هم‌نسل او می‌کردند.

سعيد كنگراني: بازیگری که یک‌ شبه ره صد ساله رفته و از خیابان پیروزی به کامرانیه نقل مکان کرده بود، خیلی زود هم از نردبان ترقی پایین افتاد و بعدها عوامل سقوط خود را معرفی کرد. سعید کنگرانی با «رضا‌موتوری» پا به سینما گذاشت و با «دایره‌مینا» و «سرایدار» وجوهی تازه از هنرش را به نمایش گذاشت اما این حضور در کنار فائقه آتشین در «در امتداد شب» پرویز صیاد بود که او را به مقام یک ستاره رساند. هر چند بازی در یکی از نقش‌های اصلی «دایی‌جان ناپلئون» هم به شناخته‌تر شدنش کمک کرده بود.

کنگرانی جوان بعد از انقلاب خیلی زود تلاش کرد با حضور در فیلم‌های انقلابی راهی را که دیگر بازیگران رفته بودند، برای خود هموار کند. او حتی گزینه علی حاتمی برای بازی در نقش جوان عارف‌مسلک «مادر» هم بود که در نهایت قرعه به نام امین تارخ افتاد. کنگرانی در ۳۴ سالگی ناچار شد از ایران برود و پس از بازگشت، در ۵۰ سالگی مقابل دوربین حسن فتحی در «ازدواج به سبک ایرانی» رفت؛ فیلمی که در آن چیزی نزدیک به فاجعه بود و باعث شد برای همیشه از عرصه سینما محو شود. سعید کنگرانی یکی از نمونه‌هایی بود که از سهم دوبلورها در موفقیت ستاره‌های سینمای پیش از انقلاب پرده برداشت. ضمن این که سال ۹۴ در گفت‌وگویی جنجالی به نقش چهره‌هایی چون شهره آغداشلو و بهمن فرمان‌آرا در سقوط اخلاقی و حرفه‌ای خود اشاره کرد.

ماندند و بعد رفتند
سوسن تسليمي: بازیگری که یگانه ستاره در میان بازیگران زن سینمای ایران در دهه ۶۰ بود، از وقتی بار سفر بست و برای همیشه به سوئد رفت، از خاطره‌ها محو شد. همسر پیشین داریوش فرهنگ و خواهر سیروس تسلیمی، نخستین بار در «چریکه تارا» به کارگردانی بهرام بیضایی مقابل دوربین رفت و «سربداران» با حضور پرقدرت او، یک بازیگر توانمند به سینمای ایران معرفی کرد. «مرگ یزدگرد» و «مادیان» دیگر تجربه‌های سوسن تسلیمی در سینما بود که با «باشو غریبه کوچک» به اوج رسید.

او سپس در «طلسم» فرهنگ بازی کرد و برای آخرین بار در ایران و سومین همکاری خود با بیضایی، در «شاید وقتی دیگر...» مقابل دوربین رفت. بازیگری که بی‌تردید یک سر و گردن از همتایان خود بالاتر بود، سال ۶۶ در اقدامی ناگهانی ایران را به مقصد سوئد ترک کرد و از آنجا شاهد اکران «باشو غریبه کوچک» پس از پنج سال توقیف بود. تسلیمی هر چند در سوئد همواره به کار در سینما، تلویزیون و تئاتر مشغول بوده اما جز چند خاطره خوب، چیزی برای دوستداران سینما در ایران باقی نگذاشته است.

امیر نادری: خالق «آب، باد، خاک» و «دونده» که زمانی تصور می‌شد آینده‌دارترین فیلمساز ایران خواهد بود، حالا به اکران فیلم‌هایش در بخش‌های جنبی و حاشیه‌ای جشنواره‌های ریز و درشت دل خوش کرده است. امیر نادری «خداحافظ رفیق»، «تنگنا»، «سازدهنی» و «تنگسیر» را پیش از انقلاب ساخت تا نشان دهد از دوران همکاری در پروژه‌های مسعود کیمیایی و علی حاتمی فراوان آموخته است. او که به نظر از توقیف چند فیلم خود از جمله «آب، باد، خاک» دلگیر بود، از ایران خارج شد تا به رویای همیشگی‌اش برای فیلمسازی در آن سوی آب‌ها جامه عمل بپوشاند.

او در اواخر دهه ۶۰ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد و گر چه نخستین تجربه‌های بین‌المللی‌اش تا حدودی موردتوجه قرار گرفت اما به‌تدریج از جریان جدی فیلمسازی در آمریکا خارج شد. نادری با «وگاس: بر اساس یک داستان واقعی» به بخش مسابقه جشنواره ونیز ۲۰۰۸ راه یافت و امسال هم علاوه بر نمایش «کوهستان» در بخش جنبی ونیز، یک جایزه افتخاری از این رویداد مهم گرفت. او سعی کرده فیلم ساختن در دیگر نقاط دنیا را هم تجربه کند که حضور در ژاپن و ایتالیا از آن جمله است. هر چند، دنیای سینما و سینمادوستان ایرانی هنوز و همچنان فیلمساز ۷۱ ساله جنوبی را با «دونده» و «سازدهنی» می‌شناسند.

محسن مخملباف: تا اواسط دهه ۷۰ جزو پرکارترین فیلمسازان ایران بود و تقریبا هر ساخته‌اش با اقبال و جنجال مواجه می‌شد. کسی هم متوجه نشد چرا از ایران رفت و به سراشیبی سقوط افتاد. محسن مخملباف که اوایل انقلاب با «توبه نصوح»، «دو چشم بی‌سو» و «استعاذه» سعی در بهشتی کردن تماشاگران داشت و برخی فیلم‌ها و فیلمسازان را به انفجار نارنجک در سینما تهدید می‌کرد، به‌ تدریج با «شب‌های زاینده‌رود» و «نوبت عاشقی» به آن سوی بام نزدیک شد. با «ناصرالدین‌شاه آکتور سینما»، «هنرپیشه» و «سلام سینما» به خط بازگشت و با «سکوت»، نخستین تجربه فیلمسازی را در خارج از مرزهای ایران پشت سر گذاشت. او با «سکس و فلسفه» نوایی دیگر کوک کرد و کوشید در قامت یک اپوزیسیون برای نظام جمهوری اسلامی ایران ظاهر شود. «فریاد مورچه‌ها»، «باغبان» و «رئیس‌جمهور» آخرین تجربه‌های ناکام فیلمسازی است که گمان می‌کند همه اشتباه می‌کنند جز او.

مخملباف که زمانی معتقد بود باید موهای بیرون‌ مانده دختران و زنان را با قیچی کوتاه کرد، حالا کاتولیک‌تر از پاپ شده و مسیر سقوط را با بیشترین سرعت ممکن طی می‌کند. اصلا کسی از خانواده هنرمند مخملباف خبر دارد؟»