صداي گوشخراش لودر و كاميون لحظهاي متوقف نميشود. لودر، با قدرت، چنگكش را در خاك فرو ميبرد و كاميون، خاكهاي قهوهاي تيره را در گودالي ٣٠ متري ميريزد. خاك به هوا بلند شده و كوچه، از سنگ ريزه و آهن آلات پر است. پيرمردي كه كلاه ايمني سبزرنگي روي سرش دارد، در چند قدمي گودال ايستاده. چشمش را باريك ميكند، دست چپش را روي دوش مامور شهرداري ميگذارد و با دست راست، آپارتماني ٦ طبقه كه آنسوي گودال، در لبه پرتگاه قرار گرفته را نشان ميدهد. خانهاش در طبقه چهارم اين ساختمان است.
به گزارش روزنامه اعتماد نشست زمين در كوچه غفاري چهارراه مولوي كه صبح شنبه رخ داده باعث ريزش و ايجاد شكاف در ديوارهاي آن شده است. برخي اهالي ميگويند سه كارگر هنگام ريزش در محل بودهاند كه موفق شدهاند و به بيرون فرار كردهاند. دهها مامور شهرداري از ساعتها پيش عمليات پر كردن گودال را آغاز كردهاند. عمق و عرض آن خيلي بزرگ است طوري كه ميتواند دو ساختمان ٦ طبقه و چند مغازه كوچك و بزرگ اطرافش را يكجا ببلعد. داخلش از آهن و سيم و خاك پر است.
كوچه غفاري باريك است و هر كاميوني كه خاكش را در گودال ميريزد، تنها با راهنمايي چند كارگر ميتواند دوباره به خيابان باز گردد. كنار خيابان، در ٢٠٠ متري ايستگاه متروي مولوي، ٧،٨ كاميون با بار خاك صف كشيدهاند. راننده يكي از آنها سيگار به لب دارد و دودش را به آسمان ميدهد: «از صبح اينجاييم، داريم خاك مياريم براي پر كردن گودال.» سه مامور شهرداري با يونيفرم سبز سر كوچه ايستادهاند و اجازه ورود به افراد را نميدهند. يكي از آنها خم ميشود و از زير روبان زرد «خطر» به سمت گودال ميرود.
پيرمردي كه خانهاش بر اثر فرونشست زمين آسيب ديده، درباره حادثه ميگويد: «در خانه بودم كه صداي بمي شنيدم. زمين ميلرزيد. انگار چند تن آهن و سنگ يكهو از ارتفاع پايين ريخته باشد. رفتم در راه پلهها ديدم ساكنان دارند به خيابان فرار ميكنند. آمدم از در بيرون بروم ناگهان زمين ريزش كرد و گودال درست شد. مانده بودم چه كنم. مجبور شدم به بالاي پشت بام ساختمانهاي اطراف بپرم و اينطوري خودم را به خيابان برسانم. »
٩ صبح شنبه، نشست زمين در چهارراه محمديه و تخريب ديواره هواكش متروي مولوي در ضلع شمالي و شرقي باعث ايجاد گودالي ٣٠ متري و تخليه ساكنان ساختمانهاي مجاور آن و اسكانشان در سه هتل شد. شهرداري در اطلاعيهاي محل دقيق حادثه را در يكي از كارگاههاي فرعي خط هفت مترو اعلام و شركت مترو نيز علت وقوع آن را «ناپايداري در يكي از شمعهاي حايل شفت مياني هوارسان مترو در ايستگاه مولوي و وجود چند آبانبار قديمي» بيان كرده است.
ابوالفضل قناعتي، عضو شوراي شهر تهران نيز از آغاز ايمنسازي و بررسي خسارت وارده به خانههاي اهالي و مرمت آنها از سوي شهرداري خبر داده و با اشاره به وجود قناتهاي زياد در محدوده حادثه، «حفاريهاي شركت مترو را در تحريك خاك و نشست زمين» تاثيرگذار دانسته است. به گفته او ٣٨ خانوار در سه هتل اسكان داده شدهاند و خسارت وارده به آنها جبران ميشود.
رحيم و خانوادهاش يكي از اين ٣٨ خانوار هستند. او همراه چند نفر ديگر از هتل حافظ به محل حادثه برگشته و به جنب و جوش كارگرها و كاميونها نگاه ميكند. دستانش را از سوز سرما در جيب پوليور مشكياش پنهان كرده و صورتش را به باد سپرده.
لبخند ميزند و ميگويد: «در خانه بوديم كه صداي مهيبي شنيديم. زمين داشت ميلرزيد. سريع با زن و بچه ريختيم بيرون و ديديم كه زمين ريزش كرده. مانده بوديم در خيابان چه كنيم كه بعد ماموران شهرداري ما را در هتل حافظ اسكان دادند. خانوادههاي ديگر را هم بردند هتل فردوسي. همهچيز هم رايگان بود. (با خنده) ما كه دوست داريم حالا حالاها اين گودال پر نشود!» او دوباره نفس ميگيرد، جدي ميشود و ميگويد: «اما خانه خود آدم يك چيز ديگر است. »
گودال از ريزش يك حمام قديمي ايجاد شده است. اين را احمد آقا، كه سه باب مغازهاش روبهروي گودال است و زيرزمينشان فرو ريخته و ديوارهايش ترك برداشته ميگويد. آذري زبان است. كلاه مشكياش را تا نيمه روي سرش گذاشته. كلمات از ميان تارهاي سفيد و سياه سبيلش بيرون ميافتد. ميگويد: «اينجا يك حمام عمومي خيلي قديمي بود كه ٢٠ متر خورده بود زير زمين. شهرداري ميخواست خرابش كند و جايش هواكش مترو بزند. حتي مهار هم زده بودند اما جوابگوي ريزش نبود. زمان حادثه من در مغازهام بودم كه صدايي بلند شنيدم؛ انگار كه به يكباره، بار ميله گرد از داخل نيسان روي زمين بريزي. از مغازه زدم بيرون ديدم همينجور كم كم زمين نشست ميكند و دارد گودال درست ميشود. تا رسيد به مغازه. ديوارهها ترك برداشت و من هم خودم را به خيابان رساندم. من از يكي شنيدم كه سه كارگر افغان هم در هواكش داشتند كار ميكردند كه همان اول ريزش، صدايش را ميشنوند و سريع ميآيند بيرون. من مغازهام خسارت ديده اما همين كه كسي كشته نشده، خوشحاليم.»
يكي از ماموران شهرداري كنار او ايستاده. يونيفرم سبز روشن پوشيده، دستش را در جيبش گذاشته و به كار نظارت ميكند. ميگويد كه احتمالا تا يكي دو روز آينده عمليات پركردن گودال تمام ميشود.
كاميونهاي حمل خاك، نصف خيابان مولوي را پر كردهاند و ترافيك در محل حادثه ايجاد شده. موتوسيكلتها از فاصله ميان آنها عبور ميكنند و خود را به چهارراه مولوي ميرسانند اما اتومبيلها و بيآر تيها مجبورند در ترافيك بمانند و آرام پيش بروند. هر كاميوني كه به سمت گودال حركت ميكند، ابري از خاك به هوا بلند ميشود. سه كارگر شهرداري، سر كوچه ايستادهاند. يكي از آنها با خندههاي بلند، طوري كه دندانهايش ديده ميشود، حادثه را اينطور براي دوستانش تعريف ميكند: «رفتم تو كوچه، همه چي سرجاش بود اما وقتي ميخواستم برگردم، ديدم كوچه نيست! رفته بود پايين.» خندهاش را صداي بيسيم دوستش ميبُرد. كاميون خاك را خالي كرده و ميخواهد از كوچه بيرون بيايد.