bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۰۱۰۵۵

کالبدشکافی یک گورخوابی

تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۱۲ دی ۱۳۹۵
علی ربیعی وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی در روزنامه شهروند نوشت:

دیروز به علت یک اشتباه فنی متن کامل یادداشت علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با عنوان کالبدشکافی یک گورخوابی به طورکامل به چاپ نرسید. با پوزش و تصحیح، متن کامل این یادداشت امروز از نظرتان می‌گذرد.

روزنامه شهروند با خبرنگاری دلسوز گزارشی درباره «گورخواب‌ها» منتشر می‌کند. یک کارگردان سینمای ایران، نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهوری می‌نویسد و از فرآیند منجر به پیدایش این وضع برای شماری از هموطنان خود شکوه می‌کند؛ درکنار این دغدغه‌ها و در ساحتی دیگر شهردار پایتخت و برخی رسانه‌ها از موضع ضدیت با سرمایه‌داری و ضرورت مقابله با فقر به دولت می‌تازد تا یک مسأله اجتماعی انسانی را به یک منازعه سیاسی تقلیل ‌دهد. چیزی اما درمیان این غوغا بر سر گورخوابی گم شده است: تلاش برای درک واقعیت و یافتن راه‌هایی برای فراتر رفتن از آنچه همواره به صورت‌های مختلف درگوشه و کنار جامعه بروز می‌کند.

من برای فراتررفتن از بازار داغ ابراز احساسات، روز پنجشنبه ٩ دی‌ماه ١٣٩٥ شخصا راهی نصیرآباد شدم تا گورخواب‌ها را ملاقات کنم و دراین میان شخصا با پرویز (گورخوابی که این روزها تصویرش درشبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود) و تعدادی دیگر از گورخواب‌ها به صحبت نشستم. مشاهداتم از پدیده گورخوابی و حاصل گفت‌وگوهایم با پرویز، اجازه می‌دهد تا بخشی از واقعیت گم‌شده‌ این پدیده را آشکار کنم.

پرویز به گفته خودش فروشنده پیشین لوازم صوتی و تصویری با وضع خوب اقتصادی بوده که ابتدا به صورت تفننی و برای لذت از تریاک استفاده می‌کرده است. پرویز سپس با طرد خانوادگی ناشی از اعتیاد مواجه می‌شود، همسرش طلاق می‌گیرد و فرزندان دیگر حاضر به پذیرش پدری که بر اثر اعتیاد دیگر ثروتی ندارد، نیستند. بدین‌سان بی‌خانمانی و کارتن‌خوابی آغاز می‌شود.

پرویز دوبار در کمپ‌های ترک اعتیاد بستری شده، اما به قول خودش تحمل درد ناشی از عدم مصرف موادمخدر را نداشته و کمپ ترک اعتیاد را ترک گفته است؛ چراکه در کمپ دسترسی به موادمخدر امکان‌پذیر نیست و البته پرویز خارج از کمپ  تبدیل به ناقل مواد می‌شود و می‌تواند کسب درآمدی برای مصرف روزانه خودش نیز داشته باشد. 

با توجه به این‌که فشار کنترل خریدوفروش مواد درتهران بیشتر و دست‌یافتن به مواد گران‌تر است، گورستان برای پرویز دومزیت عمده دارد: رفتن به حاشیه‌نشینی دور از تهران مکان بهتری برای دسترسی به مواد و همچنین کسب درآمد احتمالی از مسیر انتقال مواد است.

این روایت مختصر، از چهار بُعد فرد، خانواده و جامعه و دولت مسأله را قابل تأمل می‌کند. پرویز بیکار نبوده و از شدت فقر راهی گورستان نشده است، بلکه وی قربانی ناهنجاری جامعه و مسیر لذت‌جویی ازطریق مواد و طرد اجتماعی است. نظام سیاست‌گذاری را می‌توان برای گسترش گرایش به موادمخدر نقد کرد، اما هر آسیب اجتماعی، دارای سطحی از تأثیرگذاری عوامل فردی نیز هست.

پرویز به اجبار معتاد یا رانده نشده، بلکه قربانی اقدام خویش درجامعه‌ای که در آن رها شده نیز، است. شاید لذت مصرف برای فراموشی دردها و خاطرات گذشته دربهبود نسبی عامل دیگری هم بوده باشد. پرویز همچنین قربانی عدم حمایت خانوادگی است. خانواده به هر دلیل از وی حمایت نکرده‌اند و درمقطعی وی به دلیل احتمال آسیب رساندن به منابع خانواده، طرد شده است. نقد سیاست‌گذار و دولت دراین عرصه نیز امکان‌پذیر است اما این واقعیت کتمان‌پذیر نیست که خانواده نیز کارکردهای حمایت اجتماعی گذشته خود را از دست داده است.

کارکرد حمایت اجتماعی خانواده دیگر به درستی عمل نمی‌کند. با تجربیات مطالعاتی‌ام براین باورم که خانواده نقش بی‌بدیلی در احیای انسان‌ها دارد و مسئولیت اجتماعی درجامعه باید با اتکا به  عمومیت یافتن ارزش‌هایی نظیر اعتماد و حمایت اجتماعی گسترش یابد. خانواده آغوش گرم و پشتیبانی با مهر برای فرد آسیب‌دیده نیست. همسر به ‌راحتی طلاق می‌گیرد و فرزند هم به ‌راحتی طرد می‌کند.

مشاهده می‌کنیم که گورخوابی پرویز، محصولی فردی- اجتماعی است که ترکیبی از گزینش‌های فردی و عوامل ساختاری نظیر فرآیندهای منجر به تضعیف حمایت اجتماعی خانوادگی یا تمایل به مصرف موادمخدر آن‌ را پدید آورده‌اند. پدیده گورخوابی بخشی از فرآیند اجتماعی و اقتصادی حاشیه‌نشینی نیز هست. مطالعات نشان می‌دهد که سه موج حاشیه‌نشینی را می‌توان درشهری نظیر تهران متمایز کرد. موج اول حاشیه ناشی از مدرنیزاسیون و  تأسیس کارخانجات درتهران و در دسترس‌بودن زمین ارزان یا مجانی برای سکونت کارگران کارخانه‌های اولیه در ایران است. اینها حاشیه‌نشین‌هایی ناشی از صنعتی‌شدن اولیه هستند. کارخانجات در اطراف منطقه غربی و شرقی راه‌آهن (افسریه، خاوران و جوادیه، خزانه) همین موج را تقویت کرده‌اند. موج دوم حاشیه‌نشینی از دهه٤٠ به بعد در اطراف جاده قدیم و مخصوص کرج و توأم با صنعتی‌شدن و مهاجرات کشاورزی از روستاها به تهران شکل گرفت. موج سوم اما حاصل تبدیل‌شدن روستاهای اطراف شهرها به حاشیه شهری است، یعنی روستاهای موجود، حاشیه می‌شوند و غالبا کیفیت زندگی نیز در آنها سقوط می‌کند. محل جدید زندگی پرویز محصول موج سوم است.
موج سوم حاشیه‌نشین‌شدن پی‌آمدهای مهم‌تری دارد. روستا درموج سوم، به دلیل نبود کشاورزی دیگر مکانی اقتصادی نیست، فرآیندهای ارتباط سبک زندگی تغییر کرده است. بیکاری و تغییر سبک زندگی سبب می‌شود همه مصایب شهر و ازجمله آسیب‌های اجتماعی آن بر سر روستا خراب می‌شوند. این‌گونه حاشیه، برخلاف حاشیه موج اول، حاصل پیوندخوردن موقعیت حاشیه‌ای به شهر و از دست رفتن کل ویژگی‌های مثبت شهری‌نشدن روستاست. پرویز و سکونتگاهی که در آن زندگی می‌کند، مدلی از حاشیه‌نشینی است که گویی هنوز ابعاد مهم آن شناخته نشده است.
من معتقدم، حاشیه به نوعی نیز ناشی از خلاقیت و توانمندی کسانی است که گویی از دولت ناامید شده‌اند و چون دولت قادر به ساماندهی ایشان نیست، خودشان دست به کار می‌شوند. دولت‌ها تا مدت‌ها حاشیه را به رسمیت نمی‌شناسند و به طرق مختلف با آن مقابله می‌کند، اما در انتها با تأخیری طولانی (که حاشیه و مناسبات فرهنگی و اجتماعی آن کاملا شکل گرفته و دیگر امکان بازسازی و شکل‌دهی مطلوب وجود ندارد) حاشیه به رسمیت پذیرفته می‌شود و ارایه خدمات شهری (نظیر آب، برق و...) به آنها شروع می‌شود. واقعیت مهم در سیاست‌گذاری حاشیه‌نشینی مداخله به‌موقع دولت است.

مطالعه همین منطقه نصیرآباد نشان می‌دهد؛ وقتی دولت درچند کیلومتر دورتر در شهرک اندیشه با ارایه طرح‌های کارشناسی‌شده مداخله به‌هنگام داشته است، یک مکان کاملا قابل قبول پدید آمده است. تفاوت کیفیت ساخت‌وسازها و زندگی در شهرک‌هایی نظیر اندیشه و جاهایی نظیر نصیرآباد، نشان می‌دهد که مداخله دولت‌ها تا چه اندازه می‌تواند مهم باشد. مداخله دیرهنگام دولت‌ها برای تنظیم‌گری، قواعدگذاری و مبارزه با متخلفان، برای سامان‌دهی حاشیه، سبب ناکارآمدی مداخلات و ایجاد مشکل در اداره آنها می‌شود. بدین‌سان با نگاهی به نقش پدید‌ه‌های پیش‌ گفته، سیاست‌گذاران و نخبگان و کنشگران اجتماعی باید ماهیت متفاوت موج‌های سه‌گانه حاشیه‌نشینی را درک کنند و برای بهبود وضع آن برنامه منسجم داشته باشند.

مورد پرویز که با گزارش یک روزنامه به موضوع مهمی در سیاست رفاهی و اجتماعی کشور بدل شد، می‌توانست به گونه دیگری نیز دنبال شود. مواجهه منتقدانه با مسائل ضروری است، اما کنشگری ساحت دیگری است و مستلزم مشارکت شهروندی منتقدانه و فعال توأم با یکدیگر است. نقش جامعه در کلان آن درپدیده پرویز قابل تبیین است. جامعه‌ای که نسبت به رخدادها نوعی بی‌اعتنایی دارد، جامعه‌ای که درمواجهه با حوادث تلخ فقط به عکس‌برداری می‌پردازد (چندی پیش از تهیه فیلم خودسوزی که درفضای مجازی می‌چرخید، برای فیلمبردار بی‌دغدغه‌ای که به جای مداخله فقط به تصویربرداری مشغول بود، متأسفم) جامعه‌ای که فردگرایی منفی اجازه مشارکت درحل مسائل اجتماعی از انسان‌ها را گرفته است. من فکر می‌کنم بخشی دیگر از پرویزشناسی مربوط به اتفاقات مهمی است که درعرصه اجتماعی و تغییرات درنهاد‌ها و ارزش‌های آن رخ داده است.

نکته آخر این‌که در بررسی پدیده‌هایی نظیر پرویز، هم روانشناسی فردی، هم تغییرات خانواده، هم مسئولیت جامعه و هم عملکرد و سیاست‌گذاری دولت تأثیرگذار هستند و بدون نادیده‌گرفتن این چهارگروه تحلیل و واکاوی این پدیده امکان‌پذیر نیست. برای مواجهه با این پدیده نیز، ایجاد زمینه‌ها برای همراهی و نقش‌آفرینی ابعاد چهارگانه فوق ضروری است. انسان‌های توانمند و امیدوار، خانواده پشتیبان، جامعه پویا و سیاست‌گذاری صحیح مسیری است که باید بپیماییم.