bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۰۲۱۶۲

هاشمی؛ مردی با مختصات جامعه سياسی

حمیدرضا جلایی‌پور در روزنامه شرق نوشت: آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، هویتی مرکب داشت؛ هم روحانی، هم انقلابی، هم توسعه‌گرا، هم عمل‌گرا و هم سیاست‌مدار بود، ترکیب همه اینها. با توجه به ویژگی‌هایی که جامعه سیاسی ایران دارد، این شخصیت نقشی کلیدی در این مختصات سیاسی پیدا ‌کرد که منظورم از جامعه سیاسی ایران، بخش رسمی آن یعنی حکومت است؛ در این بخش دو جنبه وجود دارد؛ یکی اینکه حکومت می‌خواهد نماینده مردم باشد که همان وجه دموکراتیک و جمهوری حکومت است، اما بخش دیگر به این چیزها بدبین است و با حاکمیت قانون و حاکمیت رأی مردم مشکل دارد.

تاریخ انتشار: ۱۲:۰۹ - ۲۱ دی ۱۳۹۵
حمیدرضا جلایی‌پور در روزنامه شرق نوشت: آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، هویتی مرکب داشت؛ هم روحانی، هم انقلابی، هم توسعه‌گرا، هم عمل‌گرا و هم سیاست‌مدار بود، ترکیب همه اینها. با توجه به ویژگی‌هایی که جامعه سیاسی ایران دارد، این شخصیت نقشی کلیدی در این مختصات سیاسی پیدا ‌کرد که منظورم از جامعه سیاسی ایران، بخش رسمی آن یعنی حکومت است؛ در این بخش دو جنبه وجود دارد؛ یکی اینکه حکومت می‌خواهد نماینده مردم باشد که همان وجه دموکراتیک و جمهوری حکومت است، اما بخش دیگر به این چیزها بدبین است و با حاکمیت قانون و حاکمیت رأی مردم مشکل دارد. 

در چنین وضعیت سیاسی‌ای، آقای هاشمی با آن هویت و شخصیت مرکب، نقش لُولایی میان دو طرف حکومت را بازی می‌کند؛ او با این ویژگی‌هایی که داشت اجازه نداد جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی تبدیل شود، به‌ویژه در دوران احمدی‌نژاد که جریان ضد توسعه و جریان مخالف جمهوریت قوی شده بود، او طرف مردم و جمهوریت را گرفت؛ این کار بسیار مهمی بود که آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی از عهده آن برآمد، یک روحانی صرف روحانی‌بودن یا استاد دانشگاه به‌عنوان صرف دانشگاهی‌بودن نمی‌تواند این نقش را ایفا کند.

درعین‌حال نقشی که ایشان در پایان‌دادن به جنگ داشت، بسیار مهم بود. امام (ره) نیز تحلیل ایشان را خیلی جدی می‌گرفت. در دوره جنگ چه‌‌بسا اگر تأخیر می‌کردیم، چند استان ایران در معرض خطر جدایی قرار می‌گرفت، اما با پذیرش قطع‌نامه، رشد ایران و سقوط صدام شروع شد.  هاشمی‌رفسنجانی، توسعه اقتصادی را بعد از جنگ جدی گرفت، کوتاه نیامد و کاری کرد که توسعه تبدیل به رویه شود تا حالا بتوانیم از توسعه همه‌جانبه صحبت کنیم، وگرنه شاید به وضعیت شهرهای افغانستان شبیه شده بودیم.

نکته دیگر اینکه با ضربه‌ای که دوره احمدی‌نژاد به ساختار اقتصادی کشور وارد شد، کشور از پا درنیامد و اینها همه مدیون زیرساخت‌هایی بود که در دوره آقایان هاشمی و خاتمی برای این کشور فراهم شده بود. اتفاقی مهم دیگری که نباید آن را فراموش کرد، انتخابات خرداد ٧٦ است. او در سال ٧٦ به مردم گفت اجازه نخواهم داد تقلب شود یا در دوره اصلاحات که به‌شدت در معرض نقد قرار گرفت، هیچ‌گاه پشت اصلاح‌طلبان را خالی نکرد.

 ...یا در سال ٩٢ که او را رد صلاحیت کردند، این‌طور نبود که در خانه‌ بنشیند، قهر یا گلایه‌گزاری کند، ایستاد و ایجاد وضعیت کرد و سرنوشت کشور با انتخابات ٩٢ عوض شد. رد صلاحیت ایشان موجب شد در میان مردم جنبش انتخاباتی شکل بگیرد؛ طوری‌ که حسن روحانی با رأی غیرمنتظره پیروز شد و تندروها غافلگیر شدند. یک‌بار دیگر هم در سال ٩٤ در ٨٠سالگی آماده ‌شد تا روی ترازوی رأی مردم برود و بالاترین رأی را در استان تهران، به عنوان یک روحانی در تاریخ انتخابات مجلس خبرگان رهبری از آن ِخود کرد. مرگ هاشمی‌رفسنجانی، مرگ عزتمندانه‌ای بود که اتفاقا می‌تواند جامعه را قوی کند.

از نظر فردی هم تا زمان درگذشت او، ذهن و جسم او خوب کار می‌کرد، سر کار بود و ایستاده فوت کرد. اثر فوت ایشان هم مهم است، تمام جریان میانه‌رو در ایران زیر چتر حمایت او بودند و این خیلی وسیع‌تر از اصلاح‌طلب‌هاست و تحول‌طلب‌ها، میانه‌روها، متعادل‌ها و حتی اصولگرایان میانه را دربر می‌گیرد. همه گروه‌ها در مراسم آقای هاشمی ابراز همدردی می‌کنند، سرمایه اجتماعی مهمی در حال شکل‌گیری است، اما «مردم‌انگیزان» مخالف‌اند و این در حالی است که همدردی مردم با فوت او، جامعه ایران را به‌ویژه برای انتخابات سال آینده گرم خواهد کرد.

آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، نوگرا، توسعه‌گرا و دانشگاه‌نرفته بود؛ اما حتی از برخی دانشگاه‌رفته‌ها هم توسعه را بهتر می‌فهمید. او آدم باهوش، اهل دقت و اهل گوش‌دادن به بحث‌های کارشناسی بود و آقای نیلی، استاد اقتصاد به هوش و ذکاوت آقای هاشمی اشاره داشت. هاشمی‌رفسنجانی کارنامه‌ای جدی داشت. کارنامه‌اش در جنگ عالی است. بعد از امام (ره) نفر اصلی فرماندهی جنگ او بود. هم عمل‌گرا بود و هم سیاست‌مدار. منظورم از سیاست‌مدار این است که پیشِ‌روی سیاست‌مدار، یک کشور قرار می‌گیرد، اینکه به کدام سیاست توجه کند بسیار مهم است و به مصلحت عام کشور بازمی‌گردد. برخی او را به قوام شبیه کرده‌اند که من قبول ندارم، ایشان مردمی‌تر بود و دوران سیاسی ایشان خیلی سخت‌تر از دوران قوام بود.

در اینکه فقدان ایشان خلائی در ساحت سیاسی جامعه ایران به وجود آورده، شکی نیست. او جان گرمی داشت، اما به باور من، مرگ او نیز جریان میانه را تقویت می‌کند. در این وضعیت، شخصیت‌های سیاسی میانه‌رو و اصلاح‌طلب ارتقا پیدا می‌کنند و این فقدان با میراث روشنگرانه شخص آقای هاشمی جبران می‌شود. الان مشخص می‌شود تندروهایی که در مغلوب‌کردن هاشمی تخت گاز می‌رفتند، دستاوردی نداشتند.

چنانچه تشییع‌جنازه آیت‌الله منتظری، واقعیت بی‌بدیلی از به اجرا‌درنیامدن سیاست‌های تخریبی تندروها در دهه‌های گذشته بود. جریان مردم‌گرا در برابر جریان مردم‌انگیز ایستادگی خواهد کرد. جریان مردم‌گرا قوی می‌شود. شخصیت‌های این جریان هم قوی می‌شوند؛ چون بخش تندرو دستاوردی برای دفاع نداشته است. امیدوارم آن بخش دیگر هم به‌هرحال درباره همراهی با تندروها و مردم‌انگیزان تعدیل شود.

اما درباره نقد به آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی باید بگویم ایشان در دوره امام (ره) بیشتر می‌توانستند طرف گرایش‌های قانونی و دموکراتیک را بگیرند که البته آن زمان فضا انقلابی و جنگی بود. او در ١٥ سال قبل، گذشته‌اش را جبران کرد. اینکه با دید امروز بخواهیم دهه بعد از جنگ را بررسی کنیم، درست نیست، اما در مجموع حرکت آقای هاشمی قابل دفاع و شجاعانه بود. پیش‌بینی آینده مشکل است، البته جامعه سیاسی ایران ریشه‌دار و محکم‌ شده است. سایت تندروها را ببینید، آنها فکر می‌کردند مردم بعد از فوت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، جشن می‌گیرند که دلیل این نوع نگرش این است که آنها متوجه تغییر مردم و جامعه و افراد نیستند.

در تحولات سیاسی آینده ایران، برخی شخصیت‌ها مانند ‌شخصیت‌های اصلاح‌طلب و همچنین حسن روحانی و ناطق‌نوری نقش کلیدی ایفا خواهند کرد. آقای ناطق‌نوری در ٢٠ سال گذشته‌ نشان داد جدا توانایی‌هایی دارد و اشتباهات تندروهای آن سوی قدرت را انجام نداد. حتی در دوره احمدی‌نژاد که شخص او و خانواده‌اش در معرض توهین بودند، از کوره در نرفت و بزرگوارانه با چنین مسائلی مواجه شد. به باور من سبک سیاسی او و حسن روحانی بیش از دیگران به سبک آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی شباهت دارد.