شمس لنگرودی در اظهاراتی قابل تأمل گفت: شعرهای آقای رویایی و براهنی شعر نیست؛ هذیان است.
به گزارش ایران، آخر اینها چه چیزی میخواهند بگویند که بنده و خیلیهای دیگر نمیفهمیم و فقط خودشان با شاگردانشان میفهمند. تازه شاگردانشان هم نمیفهمند؛ فقط ادایش را درمیآورند!
او در نقد جریانی که ادعای پیچیدهنویسی دارد، افزود: احمدرضا احمدی یکبار حرف خیلی قشنگی زد. گفت «بسیاری از این مدعیان پستمدرن بنداندازی فلانی بودند، تابلویشان را عوض کردند گذاشتند الیزابت!» حرف احمدرضا احمدی دقیقاً درست است. یعنی زیرساخت برخی از آنها پیشامدرن است اما در پوسته، از پستمدرن دم میزنند. در حالی که لازمهاش این نیست که پوستهات را نو کنی بلکه باید از درون نو شوی.
یکجا گیر نمیآورید که فروغ فرخزاد گفته باشد من مدرن هستم اما تفکرش تفکری مدرن بود. نیازی به هیاهو و گفتن نیست، بلکه خود اثر باید نشان دهد.
آقای باباچاهی مثل آدمی است که کراوات بزند و با کت و بیژامه به خیابان بیاید! یعنی عناصرش با هم همخوانی ندارد. ذهنیتش با فرمی که ارائه میدهد، همخوانی ندارد. با رمز و اسطرلاب شاید بفهمیم منظور چیست! هرطور دوست دارند بگویند؛ به من ربطی ندارد. اما اینکه مرا متهم کنند که شعرت چون ساده است، سادهلوحانه است، از کجفهمی خودشان است. عدهای آب را گلآلود میکنند که بگویند آب عمیق است. من با این روند مخالفم.