bato-adv
کد خبر: ۳۰۳۴۸۱

روایت عکاسان از حادثه ساختمان پلاسکو

تاریخ انتشار: ۱۶:۰۶ - ۰۲ بهمن ۱۳۹۵
«یکی از تجربه بعضی اولین‌های دوران عکاسی‌اش در حادثه پلاسکو بعد از سال‌ها عکاسی می‌گوید. دیگری از فداکاری آتش‌نشانی روایت می‌کند که کمی پیش از ریزش ساختمان پلاسکو جانش را نجات داده است.

به گزارش ابتکار، عکاس دیگری هم از اشک‌های آتش‌نشانان و مزاحمت حضور مردم در صحنه حادثه سخن می‌گوید.

آتش‌نشانی که در گرد و غبار گم شد
«هیبت ساختمان در سه ثانیه فرو ریخت. این را از روی تایم عکس‌ها و شات‌هایم حساب می‌کنم. نه تنها به عکاس‌ها که به آتش‌نشان‌ها و نیروهای انتظامی هم شوک عجیبی وارد شده بود. یکی از ماموران نیروهای انتظامی برای دور کردن افراد متفرقه خودش را می‌زد. آتش‌نشان‌ها و حتی خود عکاس‌ها گریه می‌کردند. من رفتارهای عجیبی را دیدم که تا آن روز تجربه نکرده بودم.»

امین خسروشاهی، عکاس خبرگزاری ایسنا یکی از اولین عکاسانی است که به محل آتش‌سوزی رسیده است. او سخنانش درباره حادثه ساختمان پلاسکو را با این جمله شروع می‌کند و در ادامه می‌گوید: «من آتش‌سوزی پلاسکو را در دو بخش پوشش دادم. بار اول نیم‌ساعت بعد از آتش‌سوزی خودم را به محل رساندم و همه‌ جا را خیلی راحت دیدم و عکاسی کردم. تا طبقه هشتم رفتم و بعد از خاموش شدن آتش به خبرگزاری برگشتم. بار دوم وقتی متوجه شدم دوباره آتش‌سوزی شروع شده به ساختمان پلاسکو برگشتم که به محض رسیدنم به چهارراه استانبول ساختمان ریخت. فضای صبح و بعد از تخریب ساختمان کاملا متفاوت بود.»

او درباره تفاوت دو برهه آتش‌سوزی اظهار می‌کند: «صبح مثل همه آتش‌سوزی‌ها بود. من تجربه عکاسی از آتش‌سوزی‌های مشابه را داشتم و حتی از جنازه سوخته هم عکاسی کرده بودم اما آن چیزی که برای من عجیب و تجربه‌ای نو بود، اتفاق ریختن ساختمان و بعد از آن بود. بعد از عکاسی از ریختن ساختمان خیلی از همکار‌انمان را پیدا نمی‌کردیم. فضای هیستریک و خیلی عجیب را دیدم. من هیچ‌وقت چنین چیزی را تجربه نکرده بودم.»

این عکاس با بیان این‎‌که «حضور مردم را در دو جغرافیا دیدم» شرح می‌دهد: «خیلی ناراحت‌ کننده است که مردم حاضر نیستند از جلو ماشین امدادی کنار بروند. چرا؟ چون با موبایلشان فیلم می‌گیرند. از طرف دیگر صبح مردم را در ساختمان می‌دیدم که دور نمی‌شدند. کم مانده بود آتش‌نشان‌ها گریه کنند؛ از بس که به این افراد برای خروج التماس می‌کردند. بعضی می‌گفتند اینجا زندگی ماست، یکی می‌گفت دنبال پرونده‌هایم آمدم. کسی هم می‌گفت می‌خواهم در مغازه‌ام را ببندم. حتی من کسی را دیدم که با پا آب شلنگ‌های آتش‌نشانی را کنار می‌زد و می‌گفت آبی که شما ریخته‌اید، طبقه پایین جنس‌های من را خراب می‌کند. آتش‌نشان‌ها در این وضعیت تمرکز نداشتند.»

یکی از عکس‌های خسروشاهی در کنار پست اینستاگرامی یکی از آتش‌نشانان منتشر شده است، او در این باره بیان می‌کند: «این عکس به اشتباه کنار متن آن آتش‌نشان قرار داده شده است. بعد از آن فریم آوار روی آن تاوری که من از آن عکس انداختم ریخت اما در متن آن آتش‌نشان نوشته شده تیرآهن از کنار تاورش گذشته است. من از آن آتش‌نشان خبری ندارم. البته موقع عکاسی در ویزور دنبالش کردم اما در گردوخاک گم شد.»

آن که جانم را نجات داد
مرضیه سلیمانی، عکاس خبرگزاری ایرنا، یکی از عکاسانی است که هر دو روز اول در محل حادثه حضور داشت. او درباره اولین حضور خود در ساختمان پلاسکو می‌گوید: «من وقتی رسیدم از در پشتی وارد ساختمان شدم. همزمان با آتش از طبقات پایین عکاسی کردم و همزمان صدای شکستن شیشه به گوش می‌رسید. در حین عکاسی متوجه شدم آتش‌نشان‌ها از راه پله‌های اضطراری بالا می‌روند. من هم تا طبقه هفتم همراهشان بالا رفتم و عکاسی کردم.»

نزدیک به زمان نشست ساختمان یکی از آتش‌نشان‌ها جان سلیمانی را نجات داده است. او شرح می‌دهد: «صدای انفجار اول که آمد یکی از آتش‌نشان‌ها من را از همان پله‌های اضطراری از ساختمان بیرون آورد. بعد از آن من برای عکاسی به چند ساختمان عقب‌تر از پلاسکو رفتم. تقریبا ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بعد با صدای انفجار تمام ساختمان تخریب شد. من از آتش‌نشانی که مرا نجات داد خبری ندارم اما به شدت دلم می‌خواهد بدانم در چه حالی است. من حتی چهره‌اش را ندیدم، چون ماسک چهره‌اش را پوشانده بود. امیدوارم خبرهای خوب بشنوم.»

این عکاس با اشاره به محدودیت عکاسی برای خانم‌ها در حوادث بیان می‌کند: «خیلی سخت بود. عکاسی در این شرایط سخت است و خانم و آقا ندارد. اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد برای همه رخ می‌دهد. در این روزها که دوباره برای عکاسی مراجعه می‌کنم به ما که خانم هستیم، خیلی سخت می‌گرفتند. حتی امروز برای عکاسی از پارکینگ مجاور می‌گفتند، خانم‌ها نباشند چون ممکن است ساختمان ریزش کنند اما مرگ که خانم و آقا ندارد.»

فکر نمی‌کردم زنده بیرون بیایم
فواد اشتری، عکاس خبرگزاری تسنیم نیز از دیده‌هایش می‌گوید: «آتش مدام بیشتر و بیشتر شد تا حدی که شیشه‌ها شکست. قبل از ریزش نهایی، تکه‌ تکه، بخش‌هایی از دیوار ساختمان جدا می‌شد و می‌ریخت. جو وحشتناکی بود و واقعا ترسیده بودم.»

او که پیشتر از اتفاق‌های مشابه عکاسی کرده بود، آتش‌سوزی پلاسکو را بدترین آتش‌سوزی سال‌های اخیر می‌داند و می‌گوید: «قبلا تجربه عکاسی از آتش را داشتم ولی هیچ‌وقت آن قدر تلخ نبود. در ۱۰، ۱۵ سال گذشته تا جایی که من اطلاع دارم ساختمانی در مرکز شهر به این وسعت بر اثر آتش‌سوزی نریخته بود. خود من دو، سه صحنه فکر نمی‌کردم از داستان زنده بیرون بیایم. امروز اتفاقات شکل دیگری داشت.»

این عکاس خبری درباره اتفاقات پیرامون ریزش ساختمان نیز شرح می‌دهد: «توصیفش سخت است. گیج بودم اما سعی کردم برخودم مسلط باشم و عکسم را بگیرم. نمی‌دانم تا چه حد موفق شدم. البته بعد از ریختن ساختمان سه ـ چهار دقیقه‌ای گیج بودم ولی تلاش کردم تمرکز داشته باشم. وقتی به یکباره ساختمان ریخت، من به خاطر گردوخاکی که بلند شده بود نهایت ۵ متر جلوترم را می‌دیدم. خیلی وضعیت وحشتناکی بود.»

اشتری مامورهای آتش‌نشانی را فوق‌العاده می‌خواند و می‌گوید: «ماموران خیلی خوب همکاری می‌کردند. به عکاسان کلاه دادند و کسی را منع نمی‌کردند. من می‌دیدم که این آتش‌نشان‌های واقعا دوست‌داشتنی با سر و صورت عرق‌ کرده و سیاه از ساختمان بیرون می‌آمدند و نگرانی در چشمانشان مشخص بود. من با توجه به مشاهدات خودم می‌گویم، شاید هم اشتباه می‌کنم اما چند دقیقه قبل از فرو ریختن ساختمان انگار آتش‌نشان‌ها می‌دانستند دیگر کاری نمی‌توانند انجام دهند و ممکن است ساختمان بریزد. برخی از عکس‌هایی که گرفتم و آتش‌نشان‌ها در حال گریه هستند، مربوط به قبل از ریختن ساختمان است. جزو معدود بحران‌هایی بود که آتش‌نشانی همکاری کردند و اجازه دادند ما عکاسی کنیم و هیچ برخورد بدی نداشتند از این لحاظ مشکلی نبود.»

او حضور بی‌دلیل مردم را یکی از دلایل سخت شدن اطفاء حریق می‌داند و می‌گوید: «آن قدر مردم عادی اطراف ساختمان و تا چند کیلومتری آن را گرفته بودند که روند امدادرسانی را کند می‌کرد. مردم این وقت‌ها خیلی اذیت می‌کنند. نه تنها کمکی نمی‌کنند بلکه جلوی کمک‌رسانی را هم می‌گیرند. من نمی‌دانم با این موبایل‌ها و عکس‌ها چه کار می‌خواهند بکنند؟ به نظرم این معضل جدی است و متاسفانه همه‌ جا هم هستند.»
bato-adv
مجله خواندنی ها