bato-adv
bato-adv

دفاع بهمن فرمان‌آرا از مسعود کیمیایی

تاریخ انتشار: ۱۲:۰۴ - ۲۰ بهمن ۱۳۹۵
بهمن فرمان‌آرا، کارگردان پیش‌کسوت تاکنون در بزنگاه‌ها سکوت نکرده، و هرجا نیاز بوده موضع خود را ابراز کرده است. این‌بار نیز در برابر حاشیه‌ها پیرامونِ فیلم «قاتل اهلی» ساخته مسعود کیمیایی که این روزها در جشنواره فجر روی پرده سینماهاست، واکنش نشان داده و از حقِ مؤلف به اثرش گفته است که چندی است در سایه مانده. فرمان‌آرا همچنین از اتفاقی زیرپوستی در فضای هنر پرده برمی‌دارد که از خلال همین جدل‌ها و جنجال‌ها می‌توان رَد آن را گرفت.

به گزارش شرق، آنچه فرمان‌آرا را به واکنش واداشت در بدو امر بی‌تردید بحث‌هايي بود که تهیه‌کننده «قاتل اهلی»، منصور لشكری‌قوچانی در روزهای پُرهیاهوی جشنواره فیلم به ‌راه انداخت و نامه‌ای که پرویز پرستویی خطاب به کارگردان این فیلم نوشت و بعد هم اتفاقاتی که در جلسه نقد و بررسی فیلم در کاخ جشنواره فجر افتاد.

فرمان‌آرا در یادداشتی که آن را در اختیار «شرق» قرار داده، چنین نوشته است: روزگار بدی است. نه معلم پیش شاگرد حرمت دارد و نه پیش‌کسوت پیش تازه‌وارد. حواشی فیلم جدید مسعود کیمیایی که مرا بسیار آزرده‌خاطر کرد، از رسیدن ژانرِ تازه‌شاگردان طلبکار به عرصه سینما خبر می‌دهد.

سخت می‌توان باور کرد روزگاری را که تازه‌واردی در نقش تهیه‌کننده به کارگردانی باسابقه و صاحب سبک در سینما بی‌حرمتی کند، انگارنه‌انگار این مسعود کیمیایی همان کسی است که با «قیصر»ش موج نویی در سینمای ایران به ‌راه انداخت و بعد هم فیلم‌های پرآوازه‌ دیگری همچون «گوزن‌ها»، «داش‌آکل» و «سرب» را به سینما تقدیم کرد؛ اما این جنجال‌ها خبر از اتفاق دیگری نیز می‌دهد که از پسِ پشت همه این ماجراها سر بر کرده و آن اتفاق این است که تعداد متوسط‌ها زیاد شده است، همه می‌خواهند جلوی تو را بگیرند و مانعی بسازند در راهِ تو. از هر طرف که نگاه کنی چیزی به سمت‌ تو پرتاب می‌شود، تهنیتی در کار نیست، هرچه هست قداره است. بدتر اینکه آنچه بناست تقدیرِ امروز ما را به ‌دست بگیرد و هنر و هنرمند را دنبالِ خود بکشاند، نه «هنرِ» او که پول و پله‌ای است که در پستوهای تاریک بازارِ هنر دست به دست می‌شود و گاه می‌رسد دستِ کسانی که نورسیده‌اند و از هنر و حتي اقتصاد هنر و حقِ مؤلف سر درنمی‌آورند و همین می‌شود که شد. پیشگویی‌ خاصیتِ هنر است، چنان که «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی، داستانِ دلال‌صفتانی را روایت می‌کند که بعدتر در واقعیت هم پیدا شدند. مسئله درست همین‌جاست.

تقابل «هنر» و «بازار»،‌ استحاله اقتصاد هنر به دلالی و واسطه‌گری و جابه‌جایی تخصص و تجربه با سرمایه‌داربودن، اینهاست که گریبانگیر هنر امروز ما، به‌خصوص سینماست که شاید نسبت به دیگر هنرها بازار و گردش پولی بیشتر داشته باشد، وگرنه بدیهی است که هر اثر هنری تنها و تنها یک مؤلف دارد و حق مؤلف به اثر، حق کارگردان به فیلمش را نمی‌توان چرتکه انداخت و حساب کرد. به‌راستی چارچوب خلاقیت را چه ‌کس یا کسانی می‌توانند اندازه کنند، با چه متر و معیاری می‌توان اثر خلاقه را سنجید. بااین‌همه، ٤٥ سال دوستی با مسعود کیمیایی کافی است تا بدانم او از آن بیدها نیست که با نسیمِ یک نهال بلرزد. باقی هرچه هست هجومِ بی‌امان سرمایه و رانت است به هنر که باید در برابرش ایستاد. مسعود کیمیایی ایستاده است، ما نیز ایستاده‌ایم.