دو جوان که متهم هستند زنی آمریکایی را به قتل رسانده و جسد او را در بیابانهای اطراف تهران رها کردهاند، بار دیگر پای میز محاکمه رفتند و ادعا کردند عمدا این زن را به قتل نرساندهاند.
به گزارش شرق، این زن که ماری نام دارد، شش سال قبل قربانی زورگیری دو جوان شد و تحقیقات پلیس با شکایت شوهر این زن به جریان افتاد. این مرد به مأموران گفت: همسرم به ایران سفر کرده بود و آنطور که همسایههایش در ایران گفتهاند با ماشینش از خانه بیرون رفته و دیگر برنگشته است، پس از آن هرچه با او تماس گرفتم نتوانستم او را پیدا کنم. مأموران با توجه به شکایت این مرد مشخصات ماشین ماری را از شوهرش گرفتند و تحقیقات در این زمینه آغاز شد.
چند روز بعد از این شکایت مأموران متوجه شدند با کارت سوخت متعلق به ماشین ماری در یک جایگاه سوخت، بنزین زده شده است. وقتی دوربینهای مداربسته بررسی شد، مأموران به دو جوان به نامهای آرش و رامین رسیدند. رامین که ابتدا به مأموران گفته بود تاکنون ماری را ندیده است، پس از ارائه مستندات از سوی پلیس، پرده از راز قتل ماری برداشت و گفت: یک تلفن اشتباه پای من را به این ماجرا باز کرد.
میخواستم شماره دوستم را بگیرم که دو رقم آن را جابهجا زدم و با ماری آشنا شدم. او با من قرار گذاشت. هنگامی که سر قرار رفتم، اصرار کرد با هم رابطه برقرار کنیم، من هم موضوع را با دوستم، آرش، در میان گذاشتم. فکر میکردم او زنی ثروتمند است، برای همین نقشه کشیدیم که او را به قتل برسانیم.
مأموران در ادامه تحقیقات با راهنمایی این دو جوان جسد ماری را در جایی که آنها گفته بودند پیدا و تحقیقات خود را در این زمینه کامل کردند و کیفرخواستی علیه متهمان صادر و پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری ارسال شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده، همسر ماری که ایرانی است، در جایگاه حاضر شد و تأکید کرد فرزندانش برای قاتل مادرشان درخواست قصاص کردهاند و خودش نیز شکایت دارد. او در ادامه گفت: سالها پیش به آمریکا رفتم، آنجا با ماری آشنا شدم و با او ازدواج کردم. ما صاحب دو فرزند شدیم و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه بعد از سالها تصمیم گرفتیم به ایران بیاییم و اینجا زندگی کنیم.
در ادامه، رامین در برابر قضات ایستاد و گفت: آن زمان ١٩ سال داشتم که با ماری آشنا شدم. او زنی میانسال بود و میخواست با من ارتباط برقرار کند. او به من گفته بود زن ثروتمندی است و من هم حرفش را باور کردم چون او شهروند آمریکا بود. موضوع را با دوستم، آرش، در میان گذاشتم و نقشه سرقت را با هم کشیدیم. روز حادثه ماری با ماشین سر قرار آمد. من در صندلی جلو بودم و آرش در صندلی عقب. آرش گردنش را گرفت تا کیفش را بدزدیم، اما ماری مقاومت کرد و کیف را نداد. آرش هم آنقدر گردنش را فشار داد تا او جان سپرد. بعد جسد را به بیابانهای اطراف تهران بردیم و پولها و ماشینش را سرقت کردیم.
سپس آرش در جایگاه حاضر شد. او هم اتهام قتل و مشارکت در سرقت را قبول کرد و گفت هرچه رامین گفته صحیح است. در ادامه، وکیل آرش در دفاع از موکلش گفت: امکان درخواست قصاص برای اولیایدم وجود ندارد، چون مقتول مسیحی بوده و طبق قانون نمیشود برای آرش تقاضای قصاص کرد. سپس قاضی از شوهر ماری خواست تا دراینباره توضیح دهد.
او گفت: زمانی که با ماری ازدواج کردم، مسلمان شد. او قبل از ازدواجمان مسیحی بود، اما در ایالتی که ازدواج کردیم، مسلمانشدن او ثبت شده است. بعد از اینکه مدارک مسلمانشدن ماری به دادگاه ارائه شد، با توجه به درخواست اولیایدم، آرش به قصاص و رامین به ١٥ سال حبس محکوم شد، اما پرونده با اعتراض متهمان به دیوانعالی کشور رفت و دیوان رأی صادره را نقض کرد و بار دیگر در شعبه دوم دادگاه کیفری رسیدگی و آرش بار دیگر به قصاص محکوم شد.
روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده، آرش منکر قتل عمدی ماری شد و گفت: نمیخواستم ماری را به قتل برسانم، فقط جلوی دهانش را گرفتم که جیغ نزند، اما بعد از چند دقیقه متوجه شدم ماری تکان نمیخورد و جان خود را از دست داده است. من قصد کشتن او را نداشتم. فقط میخواستم کیف و وسایل قیمتی او را سرقت کنم.
با پایان گفتههای متهم و اولیایدم، ختم جلسه از سوی رئیس دادگاه اعلام شد و قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.