روز گذشته وقتی خبر رسید که قرار است به همت گروهی از داستاننویسان جایزه کتاب سال داستان احمد محمود در قالب تندیس احمد محمود و سهمیلیون تومان جایزه نقدی به آثار منتشرشده اهدا شود، تنها مایه امیدواری این خبر برای کسی که سالهای سال است با حیات و ممات متوالی جوایز ادبی مستقل در این مرز و بوم سر و کله میزند، این بود که یکبار دیگر بزرگی نام احمد محمود بهعنوان یکی از بزرگان ادبیات داستانی این مرز و بوم در رسانهها و نشریات یادآوری شده است.
به گزارش شهروند، احمد محمودی که خود تا آخرین روزهای زندگیاش از اینکه به این دلیل که جزو هیچ دسته و باندی نبود، حتی به تعداد انگشتان یک دست نیز نقدی جدی روی آثارش نوشته نشده بود، گلایه داشت؛ آن هم احمد محمودی که با هر متر و معیاری جزو معدود (اگر نگوییم تنها) نویسندگان ایرانی بود که اگر به وقتش کتابهایش ترجمه شده بود، میتوانست نزدیکترین نویسنده ایران به عناوین و جوایز و جایگاههای معتبر جهانی باشد.
اما به هر حال زمانی که خواندیم کامران محمدی، دبیر جایزه احمد محمود گفته است که نخستین دوره جایزه احمد محمود در دو شاخه رمان و مجموعه داستان روز چهارم دی، همزمان با سالروز تولد احمد محمود اهدا خواهد شد، این امیدواری کمرنگ وجود داشت که شاید به اتکای نام این جایزه، گردانندگان آن بتوانند فارغ از روند مسموم مرسوم چنین جوایزی یک سنت دیرینه را در ادبیات این مرز و بوم پایه بریزند؛ تا ادبیات داستانی ما نیز جایزه غیردولتی مستقل با تداومی داشته باشد که برندهشدن در آن بتواند نویسندهای را برند کرده و تضمینی باشد برای خوانندگان و مشتاقان ادبیات که فلان کتاب برنده جایزه احمد محمود را باید خواند.
اتفاقا برخلاف جوایز معتبر جهانی چون جایزه ادبی پن فاکنر، بوکر من، ایمپک دوبلین، کاستا، سروانتس، فمینا و... پاشنه آشیل اغلب جوایز ادبی ما جز این نبوده است.
درواقع مرور کلی شماری از جوایز ادبی غیردولتی که در دو دهه اخیر آغاز به کار کردهاند، نشان میدهد که اگر امیدواریهای پیش آمده در مورد جایزه احمد محمود تعبیر واقعی شود، میشود جایزهای داشت فارغ از تمام کاستیهای جوایز سابق که بیشترشان نه تداوم داشتند، نه معیارها و دلایل شفافی برای انتخابهایشان به دست میدادند؛ نه انتخابهایشان با اتکا به آنها میتوانست اعتباری ویژه به دست آورد و...؛ که در حقیقت میتواند به این معنا باشد که نتوانسته بودند حضوری مناسب و موثری از خود در دنیای ادبیات داستانی به ثبت برسانند و به این دلیل هم بود که هراس از تکرار این موارد درباره جایزه احمد محمود نیز از همان ابتدا راه را بر هر نوع امیدواری میبست.
نام دبیر این جایزه و نیز سارا سالار، مهدی ربی، محمدحسن شهسواری، کامران محمدی، پیمان هوشمندزاده و مهدی یزدانی خرم که بهعنوان داوران اولین دوره این جایزه اعلام شدهاند، البته، امیدواری کمرنگی به دست میدهد که جایزه احمد محمود میتواند به ورطهای که دیگر جوایز در آن غلتیدهاند، گرفتار نشود.
هر چه باشد بیشتر این اسامی از خوشنامترین فعالان ادبیات در سالهای اخیر هستند و نیز چند نفر از آنان در یکی از جوایز خوشنام سابق که با نام جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی شناخته میشد، نقش داشتهاند؛ بهخصوص که در یک تقارن شگفتانگیز آن جایزه به دنبال حذف نام احمد محمود در فهرست برندگان نهایی جایزه بیستسال ادبیات داستانی تأسیس شده بود؛ اما حتی این نیز برای اینکه کاملا آینده خوبی پیش روی این جایزه متصور باشیم کفایت نمیکند.
فراموش نکردهایم که در تمام این ده - بیست سال اخیر جوایز پرشماری در این وادی آغاز به کار کرده که بیشترشان نیز در همان سالهای اول عطای ادامه کار را به لقایش بخشیدهاند. مروری کوتاه در این عرصه ما را به نامهایی چون جایزه بینالمللی کتاب من، جایزه ادبی ایران، جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی، جایزه مهرگان ادب، جایزه هوشنگ گلشیری، جایزه شعر کارنامه، جایزه انجمن قلم ایران، جایزه یلدا، جایزه روزی روزگاری، جایزه ادبی صادق هدایت، جایزه ادبی چراغ مطالعه، جایزه ادبی واو، جایزه هنر و ادبیات گمانهزن میرساند که بهرغم اینکه تداوم بیشتری از خودشان نشان دادند، اما به هر حال آنان نیز از آسیبهای مبتلابه جوایز ادبی مستقل ایران به دور نبودند. بهخصوص در زمینه برخوردهای باندی و محفلی در انتخاب برندگان که اغلب جوایز مستقل داستانی چنان دیرینه دارند که تکرارشان در جایزهای چون احمد محمود آن را از همان گام اول میتواند زمین بزند.
روزی با دوستی طنزنویس درباره روش کار جوایز ادبی صحبت میکردیم که گفت بیشتر این جوایز بعد از اینکه هر سال به یکی از گروه موسسان خود جایزه دادند، وقتی دوباره نوبت جایزه گرفتن اولین نفر میشود، دیگر جایزه را معلق کرده و سراغ تأسیس جایزهای جدید میروند. دوستی دیگر نیز همین چند روز پیش با اشاره به تعداد زیاد این جوایز درباره تیراژ اسفبار چند اثر شناختهشده داستانی میگفت که اگر کتابها فقط به تعداد داوران جوایز ادبی تیراژ داشتند، قطعا اوضاع نویسندگان خیلی خیلی بهتر از وضع فعلی بود و راست هم میگفت. با احتساب جوایز دولتی و غیردولتی همه ساله در حدود سی جایزه ادبی اهدا میشود که این نمیتواند تیراژ پانصد نسخهای و حتی کمتر برخی آثار را توجیه کند. حکایت دردناک اما تاثیرگذار نبودن این جوایز پرشمار است.
فارغ از تمام این موارد نگرانکننده اما نباید نادیده گذاشت این واقعیت را که در جامعهای تکصدایی جوایزی از این دست، از اینرو که میتوانند انعکاس صدایی جدید باشند، در جای خود ارزشمند است؛ بهخصوص اینکه وادی زیست و نفسکشیدن این جوایز عرصه محترم ادبیات است که در شکل درستش همواره عرصهای انسانی و در نقطه مقابل هر نوع پندار استبدادی اپیدمی شده در جوامعی اینچنینی است؛ و اتفاقا دلیل اصلی برخوردها و دشواریهایی که برای این دست مسائل پیش میآید، نیز همین است که آن را در قالب برخوردهای حذفی، دستوری و البته فشارهای مالی میبینیم که موجب میشوند ادامه حیات آنها مختل شود.
مهدی یزدانیخرم درباره دلایل تعطیلی جوایز ادبی میگوید
مهدی یزدانی خرم، نویسنده و منتقد شناختهشدهای در حوزه ادبیات ایران در سالهای اخیر است. از جوایز ادبی پرتعدادی که رمانهای او از آن خود کردهاند که بگذریم او سابقه حضور در ترکیب هیأت داوران جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را هم دارد که در نوع خودش جایزه مهمی به حساب میآمد. آن جایزه اما تعطیل شد و حالا خبر رسیده یزدانیخرم و جمع زیادی از اعضای هیأت داوران جایزه تعطیلشده در جمع هیأت داوران جایزه «احمد محمود» هم حضور دارند. با او درباره علت تعطیلی جایزههای ادبی در ایران و البته این موضوع که چرا جوایز ادبی در ایران به جای اعتباردادن به برندگانشان بیشتر از نام آنهاست که اعتبار میگیرند، گپ کوتاهی زدیم.
یزدانیخرم درباره تعطیلی جوایز ادبی میگوید: افول جوایز ادبی در ایران سه دلیل عمده دارد. دلیل اول سیاستهای مغرضانه دولت سابق بود که با برنامه اندیشیدهشده بهطور همهجانبه به این جوایز فشار آورد؛ فارغ از اینکه سعی میکرد برای جوایز ادبی و هيأت داوران پروندهسازی سیاسی کند، همکاری لازم را برای برگزاری مراسم اهدای جوایز در سالنها و موسسهها انجام نمیداد. همیشه هم که نمیشود در زیرزمین کار کرد. نکته بعدی این بود که اصولا در هشتسال دولتهای نهم و دهم یک افسردگی عمومی تمام ارکان ادبیات در ایران را فراگرفت. این امر به جوایز ادبی هم تسری پیدا کرد. نکته بعدی هم البته مشکلات مالی بود. بیشتر این جایزهها اسپانسر نداشتند. بهعنوان مثال مرحوم بینیاز فارغ از جایزه مهرگان از جیب خودش برای برگزاری بسیاری از جوایز هزینه میکرد.
او افزود: نمیشد به این شکل هیأتی جوایز را برگزار کرد. این جوایز نیازمند سازوکاری بود تا داوران بتوانند دستمزد بگیرند. هر چند حواشی هم در این بین زیاد بود. هر جایزهای در سراسر دنیا برگزار شود انبوهی ناراضی دارد و اندکی راضی. وقتی جایزه نوبل به باب دیلن داده شد در ایران بیش از آکادمی زبانها به شکایت باز شد.
او در ادامه گفت: فارغ از این مشکلات دلسردی و پروندهسازی سیاسی که برای این جوایز مخصوصا جایزه گلشیری، جایزه منتقدان، تا حدود جایزه روزی روزگاری، جایزه یلدا و یکی دو جایزه دیگر تأثیر زیادی بر وضع به وجود آمده داشت.
یزدانیخرم در پایان درباره جایزه تازه تأسیس «احمد محمود» و تلاشهای صورت گرفته برای جلوگیری از تکرار تجربه تلخ جوایز ادبی دیگر هم گفت: آنطور که آقای محمدی اعلام کرده این جایزه اسپانسرهایی جذب کرده است. از سوی دیگر شرایط تغییر کرده و در این فضا بهتر میشود کار کرد. به علاوه باید بگویم من آدم خوشبینی هستم و معتقدم برگزاری جوایز ادبی که دبیرخانه و سازوکار مشخصی دارند تأثیرات مثبت خود را بر عرصه ادبیات کشور خواهد گذاشت.