فرارو-
ظاهرا دورهای که زن با لباس سفید به خانه بخت میرفت و با کفن سفید
برمیگشت به پایان رسیده است. طبق آخرین آمار در هر ساعت 21 طلاق در کشور
ثبت میشود که این هم میتواند نشانهای باشد از فروپاشی بنیان خانواده هم
ریختن قبح طلاق در جامعه.
اینکه حدود 80 درصد از طلاقها به صورت
توافقی انجام میشود ممکن است گویای بسیاری از مسائل باشد. از خسته شدن
مردم از پیچ و خم های طلاق عادی تا تفاوت دیدگاه زنان در جامعه امروز.
به
هرحال پدیده طلاق توافقی با میانبر زدن طلاق سرعت بیشتری به این پدیده
میدهد و همانطور با سرعت بیشتری هم دودش به چشم زوجین و به خصوص فرزندان
میرود.
فرزندانی که حاصل تصمیم غیر منطقی زوجین برای ازدواج
و بدتر از آن تصمیم عجولانه برای طلاق می باشند باید کل عمر خود را در
آتشی که پدرو مادرشان برای آنها روشن کرده اند بسوزنند.
فرارو در گفتگویی با مریم جمشیدی جامعه شناس به بررسی علل و پیامدهای آمار بالای طلاق توافقی در کشور میپردازد:
طبق
آماری که از سال ۹۴ موجود است ۹۷ درصد از طلاقهای صورت گرفته در تهران
بصورت توافقی بوده است. از سال ۹۵ هم اعلام آمار طلاق به صورت عمومی و
رسانهای متوقف شد. اگر بخواهیم طلاق توافقی را با انواع دیگر طلاق مقایسه
کنیم به نظر میرسد نقش زن در طلاق توافقی پررنگتر باشد. شما علت گرایش
بیشتر به این نوع از طلاق را در جامعه ما چه میدانید؟
طلاق یکی از پدیدهها و اتفاق مهم مربوط به حیات انسان است و ابعاد متعددی هم دارد. برای طلاق نیز چهار بعد در نظر گرفته میشود.
یکی از مهمترین ابعاد پدیده طلاق، بعد روانی آن است یعنی طلاق یک پدیده روانی است که هم مربوط به شخصیت مرد و زن و فرزندان آنان است.
طلاق
در عین حال، یک پدیده اقتصادی است. چرا که خانواده در جامعه یک واحد
اقتصادی محسوب میشود. در واقع یکی از کارکردهای خانواده که جامعه شناسان
برایش تعریف میکنند تنظیم مسائل اقتصادی افراد جامعه و تامین معاش
خانوادهها است که با وقوع طلاق این کارکرد خانواه دچار اختلال میشود.
از
طرف دیگر طلاق یک پدیده فرهنگی هم میباشد و این همان چیزی است که
میتواند در جامعه فراگیر یا محدود بشود یعنی به لحاظ کمیت، کم شده یا زیاد
شود.بنابراین، طلاق از این بُعد هم کاملا قابل ارزیابی است.
اما
یک بعد مهم دیگر طلاق، بُعد جمعیتی آن است. به هرحال یکی از کارکردهای
خانواده فرزندآوری و کمک برای بقای نسل بشر است که این کارکرد هم در صورتی
که طلاق به وقوع بپیوندد میتواند دچار اختلال بشود.
به
همین خاطر میتوان گفت که پدیده طلاق برای هر جامعهای یک موضوع بسیار مهم
تلقی میشود. در واقع طلاق صرفا یک اتفاق فردی نیست، باید گفت که یک امر
اجتماعی محسوب میشود منتها با محتوایی منفی؛ به همین خاطر طلاق برای همه
نظامها و حکومتها یک واقعه مهم ارزیابی میشود.
اما
با توجه به سوال شما میرسیم به انواع طلاق که طلاق توافقی یکی از آنها
است. در جامعه ما طبق آماری که به درستی اشاره کردید آمار طلاق توافقی به
شدت رشد پیدا کرده است تا جاییکه برخی مسئولان تصمیم گرفتند در خصوص آمار
آن به طور مدام اطلاع رسانی نشود.
البته لازم به ذکر است با اعلام نکردن آمار مشکل حل نمیشود و برای حل یا کنترل آن باید به طور ریشهای اقدام کرد.
اینکه
شما میگویید تمایل زنان به طلاق توافقی بیشتر است، من نمیتوانم این
موضوع را تایید یا تکذیب کنم، چون با تحقیقی در این باره مواجه نشدهام.
اما واقعیت آن است که متاسفانه در کشور ما نیز طبق مشاهدات عینی و
همچنین آمار رسمی، میزان طلاق توافقی بالا رفته است. یکی از مهمترین دلایلش
راحت الوصول بودن این نوع طلاق است.
قوانینی که
برای طلاق توافقی در کشور ما وجود دارد پروسه زمانی طلاق را کوتاهتر
میکند. همچنین آن مناقشاتی که زن و مرد احتمالا در طلاق غیرتوافقی مثلا در
مورد نفقه، حضانت فرزند، تقسیم اموال و ... دارند، در طلاق توافقی وجود
ندارد چرا که از قبل درباره آن توافق صورت میگیرد به همین خاطر مناقشه و
جدال بین زن و مرد کاهش پیدا میکند و در نتیجه یک آرامش روانی بین دو طرف
بوجود میآورد. اینها مجموعه دلایلی است که میتواند در افزایش تمایل به
طلاق توافقی در زوجین دارای مشکل موثر باشد.
برخی
بر این باورند با توجه به این که در شرایط عادی حق طلاق با مرد است لذا به
نظر میرسد که لازمه طلاق توافقی بیشتر رضایت زن باشد که حتی ممکن است از
مهریه یا حضانت فرزند خود برای گرفتن طلاق بگذرد. همچنین به گفته دکتر
بزرگنژاد عضو هیئت علمی دانشگاه رودهن دانشکده علوم اجتماعی، آمارها نشان
میدهد که ۸۰ درصد طلاقها توافقی است، و این بدین معنا نیست که حتماً
توافقی در بین باشد بلکه به نوعی میتوان گفت ۸۰ درصد درخواست طلاقها از
طرف زن است.
من به عنوان یک جامعه شناس نمیدانم آن
تحقیقی که بدان اشاره کردید، در چه سطح و با چه جامعه آماری صورت پذیرفته
است. اما در طلاقق توافقی معمولا این متداول هست که زن از یک سری حق و حقوق
خود مثل مهریه و نفقه میگذرد تا زودتر به خواسته خود برسد.
شاید از این منظر، برخی طلاق توافقی را طلاقی ارزیابی کنند که بیشتر مورد
علاقه زنان است. اما این دیدگاه را میتوان به چالش کشید چرا که این نوع
طلاق میتواند مورد علاقه آقایان هم باشد چرا که ممکن است در طلاق توافقی
از حجم تعهدات مالی مرد مانند مهریه کاسته شود.
با این حال، آنچه در طلاق توافقی امری بارز است توافقی بودن آن است. یعنی هم زن و هم مرد باید درباره وقوع آن توافق کنند.
به نظر میآید در این نوع طلاق زن –دست کم از نظر مادی- بیشتر متضرر میشود؟این
دیگر به توافق طرفین مربوط میشود. ممکن است زنی از مهریه خود بگذرد و در
عوض حضانت فرزند را تا ابد بر عهده بگیرد چرا که فرزندش برایش مهم است.
بنابراین از دیدگاه این زن، این توافق ارزش زیادی برایش دارد؛ لذا تار
درباره این موضوع پیمایش و تحقیق علمی صورت نگیرد نمیتوان قضاوتی داشت.
فکر میکنید از چه طریق میتوان به کاهش طلاق توافقی کمک کرد؟به نظر میرسد یکی از مسائلی که باعث استقبال از طلاق توافقی شده، سخت بودن انواع دیگر طلاق است.
همانطور که میدانید طبق قوانین جامعه ما حق طلاق با مرد است و اگر خانمی
حق طلاق را به عنوان شروط ضمن عقد، قبل از ازدواج دریافت نکرده باشد،
چنانچه با فردی معتاد یا کلاهبردار ازدواج کند، دشواریهای زیادی برای
گرفتن طلاق دارد و مثلا برای اینکه اعتیاد همسرش را به قاضی ثابت کند، گاهی
سالهای زیادی از عمرش برای گرفتن طلاق از دست میرود.
بنابراین
شاید یکی از راههایی که ما بتوانیم به کمک آن آمار طلاق توافقی را کاهش
بدهیم تجدید نظر در برخی فرایندهای مرتبط به مسائل طلاق است. اما در شرایط و
با وجود وضعیت فعلی، طلاق توافقی یک راهکار میانبر و البته قانونی است که
زوجین دارای مشکل از آن استفاده میکنند.
در
چنین شرایطی اگر حقوقدانها و روانشناسها در مورد مباحث طلاق و تغییرات
اجتماعی، جلسات تخصصی داشته باشند این احتمال بوجود میآید از میزان تمایل
افراد به طلاق توافقی (که به نظر من به نوعی با چشم پوشی از حق و حقوق
زوجین همراه خواهد بود) کاسته شود.
طلاق توافقی چه تبعات منفی دارد که میگویید باید برای کاهش دادن آن بهتر است تجدید نظری در روندهای فعلی طلاق غیرتوافقی کرد؟مهمترین
ایرادی که میشود به طلاق توافقی گرفت بروز احساس پشیمانی است. فرایند
طلاق توافقی کوتاه است و از آنجا که انسانها در موقع عصبانیت ممکن است
تصمیماتی بگیرند که بعدا پشیمان شوند؛ لذا احتمال اینکه در موقع عصانیت از
همسر خود، تصمیم به طلاق بگیرند، بالا است.
به همان
میزان، احتمال پشیمان شدن بعد از اتخاذ چنین تصمیمی بالا است، اما چه
تضمینی وجود دارد که امکان بازگشت به قبل برای طرفین باقی بماند آن هم وقتی
که این گونه تصمیمات میتواند تمام شئونات زندگی آدمها را در بر بگیرد.
مثالی
در این باره بزنیم. ممکن است شما تصمیم بگیرید مثلا کارتان را یا مدرسه
بچه یا حتی محل زندگیتان را تغییر دهید و خیلی زود هم از تصمیم خود پشیمان
شوید؛ امکان جبران عواقب این تصمیم برای شما در کل وجود دارد هرچند ممکن
است هزینههایی را به شما تحمیل کرده باشد.
اما در
مورد طلاق اگر که رخ بدهد، چه کسی میتواند این تضمین را بدهد که امکان
جبران اشتباهات در صورت پشیمانی برای طرفین وجود دارد؟ چه کسی میتواند قول
بدهد که همیشه فرصتی برای سامان دادن یک زندگی از هم پاشیده شده وجود دارد؟
زندگیای که در اثر یک لحظه عصبانیت متلاشی شده است.
حقیقتا من فکر میکنم هیچ کس نمیتواند چنین تضمینی بدهد. بنابر این
مهمترین آسیبی که طلاق توافقی میتواند داشته باشد افزایش هزینههای
پشیمانی و خسارتهای ناشی از این تصمیم است.
مزیت طلاق عادی چه چیزی میتواند باشد که منجر به این پشیمانی زودهنگام نمیشود؟پروسه این قضیه معمولا انقدر طولانی میشود که احتمال زیادی وجود دارد زوجین در این مسیر از خواست خود پشیمان بشوند.
البته گاهی این طولانی بودن روند طلاق نیز باعث به وجود آمدن مشکلانی
بخصوص برای زنان میشود. با این احوال، امکان بازگشت قبل از وقوع طلاق به
خاطر بروز احساس پشیمانی وجود دارد.
طلاق غیر توافقی این مزیت را دارد که طرفین به همدیگر زمان میدهند تا عصبانیتشان فروکش کند یا فرصتی برای اصلاح زندگی بهم بدهند.
مدتی
است که روال دادگاهها برای ثبت طلاق توافقی تغییر پیدا کرده است به
اینصورت که قبل از ثبت طلاق در دادگاه ابتدا به مشاور خانواده ارجاع داده
میشوند. در سال جاری مدیرکل پیشگیریهای مردمی معاونت اجتماعی و پیشگیری
از وقوع جرم قوه قضائیه از کاهش ۳.۲ درصدی طلاق توافقی در ۳ ماهه نخست امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل خبر داد. آیا میتوان این آمار را در راستای توضیحات شما دانست؟دقیقا
و این بخاطر همان مشاورهای است که به زوجین داده میشود؛ ببینید مشکلی که
بسیاری از افراد در جامعه ما دارند این است که ما در واقع آموزش ندیده ایم
که چطور انتقاد کنیم، چطور مهرورزی کنیم و چطور قبل از شروع زندگی مشترک،
مهارتهای زندگی مشترک را آموزش ببینیم.
برای همین
بسیاری از دختران و پسران تا مرحله ازدواج خیلی خوب پیش میروند، اما بعد
از ازدواج با شرایطی روبهرو میشوند که میتواند تنش زا باشد، اما آنان
نحوه مواجهه با آن را فرا نگرفته اند.
در همین
زمینه روانشناسان معتقدند اگر زن و مردی یک سال اول زندگی مشترک خود را به
سلامت طی کنند؛ احتمال وقوع طلاق ۵۰ درصد کاهش مییابد. همچنین اگر یک زوج
بتوانند ۵ سال اول زندگی خود را بدون مشکل طی کنند، با ضریب بالایی میتوان
پیش بینی کرد که این زوج اصطلاحا به پای یکدیگر پیر خواهند شد.
حالا
با توجه به این نکته، جالب است که بدانید بسیاری از طلاقهای توافقی طبق
آن گزارشهای اعلام شده، در یکسال اول زندگی مشترک رخ میدهد و این نشان
دهنده آن است که ما به لحاظ آموزش مهارتهای زندگی باید مشاورههای لازم را
به زوجین بدهیم و به آنان کمک کنیم این یکسال اول را به سلامت طی کنند.
شما
در ابتدای صحبت تبعات طلاق را از ۴ بُعد توضیح دادید. یکی از این ابعاد
بُعد فرهنگی بود. آیا یکی از علل افزایش طلاق توافقی میتواند جنبه فرهنگی
آن و کنار آمدن جامعه امروز با این پدیده باشد؟طلاق یک
پدیده فرهنگی است و ارتباطی به توافقی بودن یا نبودنش ندارد. آن قبحی که
سالها قبل درباره طلاق به خصوص در شهرهای بزرگ وجود داشت، اکنون دیگر وجود
ندارد و افراد زیادی هستند که طلاق را دیگر یک فاجعه نمیدانند.
قبلا نگاهها به زن مطلقه یا مرد مطلقه سنگین بود، ولی الان اینگونه نیست و پذیرش طلاق به لحاظ فرهنگی راحتتر شده است.
آیا
این آمار بالای طلاق نشان دهنده سستی در روابط عاطفی بین زن و مرد در
جامعه امروز ما است؟ یا اینکه قبلا هم همینطور بوده است منتها با توجه به
تغییرات فرهنگی جامعه در حال حاضر بروز و نمود بیشتری مثلا در قالب طلاق
توافقی پیدا کرده است؟خیلی ارتباطی به سستی روابط ندارد.
در گذشته شاید رابطه زن و مرد به لحاظ عاطفی دچار مشکل بود، اما به طلاق
فکر نمیکردند. آنچه امروزه در خصوص افزایش آمار طلاق مطرح است، مولفههای
جامعهشناختی است.
جامعه ما در حال گذار از جامعه
سنتی است. قبلا اکثر زنان صرفا خانه دار بودند و جامعه نقشهای سنتی را
برای زن تعریف کرده بود. این نقش سنتی به زن اجازه نمیداد به طلاق فکر کند
و تفکر با لباس سفید آمدن و با لباس سفید رفتن؛ نماد این تصور است.
اما
همزمان با توسعه جامعه، زنان تحصیل کرده بیشتر شدند و نقشهای سنتی را
کنار گذاشتند؛ وارد جامعه و بازار کار شدند؛ ورودشان به بازار کار به آنان
استقلال مالی داد که مولفهای قوی برای تغییر وضعیت قبل بود.
در
واقع نوعی تغییر بینش رخ داد است که از ویژگیهای جوامع در حال گذار است.
به همین علت دیگر زنان همانند گذشتگانشان، خود را ملزم نمیدیدند که مثلا
تا آخر عمر با یک مرد معتاد زندگی کنند؛ به همین خاطر زنان به دنبال حق و
حقوق و زندگیشان میروند که بخشی از این امر، در قالب طلاق نمودار میکند.
آیا
میتوان در مورد طلاق توافقی قضاوتی ارزشداورانه کرد به این صورت که مثلا
نشانه مثبتی از پیشرفت یا استقلال زنان در جامعه ایران محسوب شود؟موافق
این جمله نیستم که طلاق توافقی نشانه استقلال یا پیشرفت زنان است. طلاق
توافقی، یک توافق دو طرفه بین زن و مرد است. اینکه نگاهی جنسیتی به آن
داشته باشیم و مثلا بگوییم طلاق توافقی زنانه است؛ به نظر من گزاره درستی
نیست.
لااقل من در آن نشانههای جنسیتی مبتنی بر
زنانه بودن نمیبینم. هرچند شاید بیشتر مورد استقبال خانمها قرار گیرد،
چون پروسه طلاق گرفتن را برای آنان کوتاه میکند، اما این به تنهایی برای
زنانه دانستن پدیده طلاق توافقی کافی نیست، چون به هر حال مرد هم برای
انجام آن، باید موافق باشد.
آنطور
که فرمودید طلاق توافقی مراحل راحتتری دارد؛ و افزایش آمار آن هم نشان
دهنده سهل بودن این اقدام است. حال این طلاقهای راحت و سریع چه تاثیری
میتواند روی فرزندان افرادی که طلاق میگیرند داشته باشد؟طلاق
توافقی هم به مرد و هم به زن شوک وارد میکند چه برسد به کودک که در نهایت
مجبور میشود با یکی از والدینش زندگی کند. بنابراین کلا طلاق چه توافقی و
چه غیر توافقی بیشترین آسیب را به فرزندان یک خانواده میرساند.
طبق
پژوهشهای انجام شده، شانس موفقیت فرزندان طلاق در جامعه کاهش مییابد و
این یکی از مهمترین آسیبهای طلاق است. بخاطر همین است که کل جوامع چه سنتی
چه مدرن؛ چه توسعه یافته و چه توسعه نیافته خواهان کنترل پدیده طلاق در
جامعه خود هستند.
غیر
از راهکار حقوقی در خصوصو تغییرات قانون طلاق که در ابتدای فرمایشتان
ارائه کردید، از دید جامعه چه راه حلی برای جلوگیری از تبعات پدیدهایی مثل
طلاق توافقی پیشنهاد میکنید؟
کمکی که جامعه میتواند به
کنترل این موضوع بکند آموزش مهارتهای زندگی است. آموزش مهارت ارتباط با
همسر، مهارت بیان دلخوریها، مهارت تعامل با خانواده همسر و ...، از جمله
مسائل مهمی است که اگر پیش از ازدواج به زنان و مردان آموزش داده شود، به
شدت میتواند در کاهش وقوع شکست در زندگیهای مشترک و افزایش طلاق نقش
آفرینی کند.
وقتی زن و مردی زندگی مشترک
خود را شروع میکنند، بسیار طبیعی است که با تنش هایی در ماههای اول زندگی
مواجه شوند. وجود این تنشها طبیعی است. نگران کننده هم نخواهد بود اگر که
زوجین نحوه برخورد با آنها را آموخته باشند.
تنها
در این صورت است که میتوانند به سلامت از این مرحله عبور کنند؛ و در این
شرایط است که میتوان امیدوار بود آمار طلاق در یک جامعه کاهش پیدا کند.
طلاق بده
از نطر قانون و عرف تامین اقتصادی خانه با مرده و مردان متاهل وظیفه دارند که هزینه های اقتصادی را تامین کنند
همین قانون میگه این مردان حداقل حقوقشان 220 دلار در ماه است .
اگر زن و مردی در جایی مشغول به کار باشند در پستهای برابر حقوق برابر میگیرند زن متاهل پولش را پس انداز میکند و در ملک و زمین سرمایه گذاری میکند و پولدار میشود و مرد متاهل همه را در خانه خرج زن و بچه میکند و در اخر به یک موجود اس و پاس بی پول و بدبخت تبدیل میشود
تازه تا اخر عمرش هم یک 300یا 400 میلیونی بابت مهر و علاقه به همسرش به او بدهکار است ؟؟؟؟
من که عاشق این مهر و علاقه در خانواده ام ؟؟؟
همین قانون اگه مردی نتواند از عهده اقتصاد خانواده براید او را تنبیه میکند و مستوجب مجازات میداند.
تازه این مرد بدبخت اگه هم طلاق بدهد باید تا اخر عمرش هر چه کار میکند را به ان زن بدهد بدلیل مهرش به ان زن که به ان میگویند مهریه
خوب پیدا کنید پرتقال فروش را
واقعا با این شرایط میتوان به ازدواج ادامه داد یا اصلا ادم عاقل میرود سراغ ازدواج ؟؟؟
الان زنها تحصیل کرده شدن و به حقوق خودشون آگاه هستن از طرفی اکثرا شاغل شدند و نیاز مالی به مرد ندارند.