bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۳۸۳۷۶

یک کتاب؛ آغاز گفت‌وگوی فلسفه اسلامی و غرب

داوری کتاب گفت‌وگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی را تحسین برانگیز خواننده بهشتی آن را آغازی برای گفت‌وگو با فلسفه غرب دانست.

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۷ - ۰۸ آذر ۱۳۹۶
به گزارش ایکنا، نشست بررسی کتاب گفت‌وگویی میان هگل و فیلسوفان اسلامی، ۷ آذرماه، یا حضور حمید طالب‌زاده مؤلف کتاب و استاد دانشگاه تهران، محمدرضا بهشتی، استاد دانشگاه تهران و رضا داوری‌اردکانی، عضو پیوسته فرهنگستان علوم در شهر کتاب برگزار شد.

طالب‌زاده در آغاز  نشست گفت: استاد داوری در کتاب خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافتگی، هفت ویژگی برای انسان توسعه‌نیافته برمی‌شمارند، بنیادین‌ترین ویژگی این است که انسان توسعه نیافته از عقل نقاد بهره زیادی ندارد، در حالی‌که خرد نقاد بنیاد جهان توسعه‌یافته است. ایشان دو ویژگی برای فلسفه شمرده‌اند، شناخت فلسفه فیلسوفان و اینکه ما به نسبت فیلسوفان با عصر خودشان می‌اندیشیم.

وی افزود: در وضع موجود خودمان یعنی توسعه‌نیافتگی ما که خواهان توسعه هستیم، شکافی بین وضع خودمان و جهان موجود داریم. ما باید درباره این شکاف، بیاندیشیم و برای این کار ما باید کاری فلسفی بکنیم. این وظیفه فلسفه در وضع امروز ماست. اگر به فلسفه در سنت‌مان نظر کنیم، باید نسبت آن با فلسفه غرب در وضع توسعه‌نیافته خودمان را در نظر بگیریم. فلسفه در سنت ما برخاسته از خرد جاویدان است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: فارابی و ابن‌سینا، ارسطو را معلم اول می‌دانستند. شیخ اشراق از یونانیان حرف می‌زند و فلسفه را به افلاطون الهی نسبت می‌دهد و از کیومرث و جاماسب نام می‌برد و کار فلسفه را دریافت خرد جاویدان می‌داند. فلسفه از نظر فلاسفه ما امری شهودی است و نه صرفا امری استدلالی. از نظر شیخ اشراق فیلسوف تنها استدلال نمی‌کند. ملاصدرا نیز به گذشته ارجاع می‌دهد و فلسفه در سنت ما بازتولید می‌شود.

وی تصریح کرد: توجه به خرد جاویدان تعینات مختلفی داشته است. یکی از تعیناتش فیلسوفان سنت‌گرا هستند. رنه گنون، نصر و ... در شوق گذشته‌اند و معتقدند وضع معاصر با خرد جاویدان به قدری است که امکان مفاهمه با فلسفه غرب وجود ندارد.

طالب‌زاده با بیان اینکه پس در این دیدگاه صرفا علاقه به تجدید عهد گذشته است گفت: ایشان می‌خواهند غیاب حقیقت و معنویت را در غرب نشان دهند و  معنویت را به غرب باز پس بدهند، اما آیا این کار ممکن است؟ کار کربن هم خیلی چیزی بیش از این نیست. او تحت تاثیر هایدگر به فلسفه اسلامی و شیعی باز می‌گردد و می‌کوشد گمشده غرب را در اندیشه شیخ اشراق و ملاصدرا بجوید و در سایه حکمت جاویدان معنویت را احیا کند. اما پرسش این است که این اندیشه چه کمکی به وضع توسعه‌نیافتگی ما کرده، بجز اینکه به ما بگوید غرب چه بهره‌ای برای غرب دارد؟ اما صحبت این است که این چه علاجی برای درد ماست؟

وی افزود: کسانی که از موضع سنت ما به فلسفه غرب پرداخته‌اند، نوعا فلسفه اسلامی را در کمال خود یافته و فلسفه غرب را ناتوان دیده‌اند. استاد مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری می‌گویند یکی از این علل مادیگری مفاهیم فلسفه غربی است. وقتی چنین دیدگاهی به فلسفه غرب باشد، اگر مفاهمه‌ای هم صورت بگیرد، از موضع محاکمه است.

مولف کتاب ادامه داد: کسانی که همه کانت را مغالطه دانسته‌اند، مواجهه‌ای ابتر و بی‌نتیجه دارند. اینکه ما فلسفه اسلامی را در حوزه منطق مطرح می‌کنیم و از این موضع با فیلسوفان دیگر مواجه شده و آنها را ارزیابی می‌کنیم، کاری بی‌نتیجه است. کانت در نقادی عقل محض اشاره می‌کند که دو منطق وجود دارد، یک منطق عمومی که منطق مفاهمه و سلبی است و به ماده شی نمی‌تواند بپردازد. منطق ایجابی به حقیقت می‌پردازد که بیرون از منطق عمومی شکل می‌گیرد که یافت فلسفی خوانده می‌شود. هر فلسفه‌ای یافت خاصی دارد، حال کانت می‌گوید اگر منطق عمومی زبان فلسفه شود و بر این اساس ساخت فلسفه‌ای را ارزیابی کند، مغالطه کرده است، زیرا ساخت اندیشه‌ای را از بین می‌برد. اینکه بیاییم بگوییم هر فلسفه‌ای یا اصالت وجودی یا اصالت ماهیتی است و دومی باطل است، این مغالطه است.

وی تصریح کرد: به نظر کانت اگر ما منطق عمومی را ابزار فهم ایجابی اندیشه‌ها قرار دهیم مغالطه می‌کنیم و این مشکل فلسفه‌های تطبیقی است پس در بحث تطبیق نه می‌توان به منطق عمومی تکیه کرد و نه حکمت جاویدان. تنها یک راه وجود دارد و آن نقد واقعی سنت است. بزرگترین دفاع از سنت نقد آن است. نقد یعنی توانایی و امکانات بالفعل نشده‌اش را نشان دهیم و همین طور کارهایی که نمی‌تواند بکند را مطرح کنیم. این نقد در مواجهه با فلسفه غربی ممکن است. فلسفه ملاصدرا منتهای حکمت اسلامی است. اوج فلسفه اسلامی این است که آن را به عرفان متصل کند که ملاصدرا این کار را کرده است. کتاب من راهی است در میان که با آن نه ملاصدرا تثبیت می‌شود نه هگل. مسئله آن است که بتوانیم به لحاظ فلسفی به توسعه‌نیافتگی فکر کنیم.

در ادامه این نشست بهشتی گفت: می‌توان از دو منظر به این کتاب نگاه کرد؛ اولین منظر محتوایی است، ایشان پیش از انتشار در جمعی از معلمان فلسفه به‌تدریج در مراحل آماده شدن کتاب، آن قرائت می‌کردند و نقدها را می‌شنیدند و این قدم مثبت و قابل تقدیری بود.

بهشتی افزود: گفت‌وگو درباره محتوای کتاب باید جلسات متعددی را به خود اختصاص دهد و زمان زیادی را می‌طلبد که جلسه کنونی ما مجال آن را نخواهد داشت. از منظر دوم، می‌توان به رویکرد ایشان پرداخت، ایشان به فلسفه پیش‌سقراطی، سنت اسلامی، کانت و هگل و ... پرداخته و بهره می‌گیرند و بعد تلاش می‌کنند راهی بیابند و تلاشی برای حل یک مسئله صورت دهند.

وی ادامه داد: فلسفه تطبیقی در کشور ما شاهد تالیف انبوه آثار است درحالی‌که نقدها کماکان بر اصل این کار مطرح است. تاسیس رشته‌هایی به نام فلسفه تطبیقی در مقطع تکمیلی صورت گرفته است، اما فلسفه تطبیقی به چه معناست؟ فلسفه تطبیقی در معنایی که متداول است به اشکالی قابل تامل صورت می‌گیرد. اگر فیلسوفانی از دو سنت متفاوت باشند که در یک سو حکمای ما باشند، با یک جهت‌گیری در کار تطبیق مواجهیم و در برخی از نوشته‌ها ما می‌بینیم که می‌خواهد اعتراض کند که ما هم در مقابل فکر غربی، هستیم.

این استاد دانشگاه افزود: در این نحو مواجهه انگیزه‌های برون‌فلسفی دخیل است‌. اینکه در گفتمان غربی نادیده شده‌ایم، نوعی تلاش برای اثبات خود با صبغه ملی‌گرایانه، قوم گرایانه و ایدئولوژیک دارد.

وی تصریح کرد: نحو دیگر مواجهه کوششی برای فهم است. با چیزی برای فهم مواجه شده‌ایم که نوعی تهدیدآمیز هم هست. تلاش برای فهم در قالب تطبیق، هنوز در شرایطی صورت می‌گیرد که مانع زبانی وجود دارد. اگر به پیوستگی عمیق فهم از جهان و زبان وجود دارد، عنایت داشته باشیم، مشکل عمیق‌تر است. ویتگنشتاین معتقد است مرزهای جهان من مرزهای زبان من است. پس اینکه می‌بینید در اندیشه فلسفی به تناسب فهم‌مان با نحو نگرش نظام‌مندی روبروییم مسئله پیچیده‌ای است. برای مثال ما جای اندیشه خود را در محور مختصات در مرکز تعیین کنیم و نقطه آغاز اندیشه را خودمان بگیریم، اگر فکری با این مختصات تناسب ندارد یا آن را نادرست بدانیم و یا آن را غیرقابل فهم بیان ‌کنیم و علت این کار محور قرار دادن خودمان بوده است.

استاد فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه تلاش برای داوری در بین اندیشه‌ها معمولا ناموفق است، گفت: اگر اندیشه‌ای را در بستر فکری خودش دریابیم ممکن است تفاوت‌ها را به مبانی بازگردانیم و در نهایت تفاوت دو فیلسوف را به مبانی باز می‌گردانیم و این از اول مشخص بود و نتیجه چیزی شبیه «از کرامات شیخ ما» خواهد بود. آیا راه دیگری هم هست؟ راه‌حل خود مسیر پر فراز و نشیبی است.

وی ادامه داد: کار دکتر طالب‌زاده بسیار متفاوت بوده است. ایشان متفکران را در بستر فکری، فرهنگی و زبانی خودشان فهمیده و در یک گفت‌وگو با فیلسوفان به سمت محوری‌ترین بحث فلسفه در خصوص فلسفه، یعنی در خصوص خود وجود پیش رفته است. کوشش آقای طالب‌زاده یک هم‌سخنی با فیلسوفان برای حل پرسش فلسفی و قدم محتاطانه‌ای بوده و ارزش خیلی مثبتی در آغاز یک راه دارد.

بهشتی افزود: باید خود تطبیق مورد تامل فلسفی قرار بگیرد و از این رو کتاب تلاش می‌کند رویکرد جدیدی را ارائه دهد و صیقل‌هایی مانند هر کار جدی و آغازین نیاز دارد و امید است دکتر طالب‌زاده بتوانند گذشته از محتوا، نحوه این رویکرد را تشریح کنند و فضایی برای این گفتمان ضروری فلسفی مطرح شود.

در بخش پایانی این نشست داوری‌اردکانی گفت: این دو گرامی با کنکور شیرو خطی وارد فلسفه نشده‌اند، یکی پزشکی و دیگری مهندسی را رها کرده و وارد فلسفه شده‌اند. ایشان کارهای خوب زیادی انجام داده‌اند. در مورد کتاب مورد نظر باید گفت نه‌تنها به قول دکتر بهشتی فتح باب که تحسین‌برانگیز است. کتاب مسئله لازمی برای فلسفه ما مطرح کرده‌اند. مهم نیست آشنایان با فلسفه اسلامی و هگل چه بگویند و این کار اثر خود را خواهد گذاشت.

وی افزود: می‌دانم این یک کار سنجیده، تحقیقی و فکر شده است و اثر خود را خواهد گذاشت. فکر مانند آتشی درپنبه است و پیش می‌رود. کتاب دشوارخوان است. ما فله‌ای دکتر فلسفه تولید می‌کنیم و من از دانشجویان دکترای فله‌ای انتظار ندارم، اما به هر حال این اثر باید خوانده شود. این کتاب به بنیان‌گذاری فلسفه تطبیقی می‌انجامد. اگر فلاسفه حرف هم را نمی‌فهمند به دلیل تفاوت در مبانی است. بسیاری از سخنان کانت و هگل در قلمرو منطق انتزاعی نادرست است. نمی‌توان فلسفه جدید غرب را با مبنای منطق ارسطویی خواند. این‌ها، دو تاریخ فلسفه‌اند.

عضو فرهنگستان علوم تصریح کرد: ممکن است دیالوگی بین شرق و غرب صورت بگیرد؟ من خوشبین نیستم اما آیا ممکن است سوءتفاوت‌ها زایل شود؟ صد سال پیش بدیع‌الملک میرزا شاهزاده قاجار که علاقه‌مند فلسفه یود، سوالاتی پرسیده، هر دو پاسخی که داده‌اند بسیار مشترک است و می‌گوید این حرف‌ها مهم نیست. دکارت و کانت حرف‌هایی شبیه متکلمان می‌زنند، در ضمن بحث و نه نتایج. اما فلسفه غربی را کسانی شروع کردند که اطلاعی از فلسفه اسلامی نداشته‌اند. فروغی پس از رو کردن به فلسفه اروپایی متوجه شد باید با فلسفه اسلامی آشنا شود اما فلسفه اسلامی ما از فلسفه اروپایی دور ماند و آن را قابل اعتنا ندانست.

وی ادامه داد: ما خیال می‌کنیم برای توسعه علوم کاربردی لازم است. صد و پنجاه سال است که به فکر پشت کرده‌ایم. اهل فلسفه نگذاشتند پیشرفت حاصل شود. حالا پس از صد سال تاخیر و کوشش‌های ناچیز برای هم‌سخنی با غرب، کار آقای طالب‌زاده حرکت مستقیم به این سمت است. ایشان کانت و هگل را در خصوص مطالب مورد بحث، به زبان فلسفه اسلامی بازگردانده‌اند.

داوری‌اردکانی با بیان اینکه ایشان در بیان مشابهت‌ها به مبانی مختلف توجه کرده‌اند، گفت: به هر حال ورطه عمیقی بین این دو مبنا وجود دارد. فلسفه جدید مطابقت را به کل کنار گذاشته است هر چند کسی حکایت‌گری علم از بیرون را کنار نگذاشته است. فیلسوفان ما معتقدند علم مطابق واقع است. بعد از دکارت هیچ فیلسوفی نگفته علم عین واقع است. شکاف بین فلسفه اسلامی و غرب این‌جاست. آیا فیلسوف اسلامی ما می‌تواند این را قابل بحث بداند که فلسفه و تفکر تاریخی باشد؟

وی افزود: کتاب از فکر شروع شده و به صیرورت رسیده است. ایشان بین زمانی‌بودن و تاریخی بودن تفکیک کرده‌اند که درست است. در ملاصدرا همه چیز زمانی است، اما آیا تاریخی هم هست؟ ما باید جایگاه خود را در تاریخ مشخص کنیم. ما کجا می‌خواهیم قرار بگیریم.

داوری‌اردکانی در پایان گفت: این کتاب هم از جهت انتخاب طرح و بیان مطلب تحسین‌برانگیز است. ایشان از فلاسفه اسلامی پرسش کرده‌اند و تفاوت مبانی فلاسفه را نشان داده و می‌گویند بدون اشراف به این مسئله دیالوگی برقرار نخواهد شد.
bato-adv
bato-adv
bato-adv