حامیان سرسخت محمود احمدینژاد که حالا به جرات میتوان گفت در جبهه پایداری گرد آمدهاند با شکسته شدن سکوت لیدر این جریان، معلوم نیست تا چه زمانی بتوانند اقدامات دولتمردان نهم و دهم را ندیده و نشنیده بگیرند.
به گزارش خبرآنلاین، محمود احمدینژاد این روزها بیتفاوت به همه اتفاقاتی که خود باعث و بانی آن است، نه تنها دوشادوش مسئولان عالی نظام به میهمانی رهبری انقلاب میرود، بلکه مشهد را هم به عنوان مقصد دیگر سفر استانی خود پس از کردستان انتخاب میکند؛ او یا نمیداند که دیگر به اندازه انگشتان یک دست حامی برایش باقی نمانده و یا اظهارات هیچ کس برای او محلی از اعراب ندارد.
با این حال، رییس دولتهای نهم و دهم، اگرچه به چهرهای تبدیل شده که کمتر کسی ابایی در مورد انتقاد از عملکرد او دارد، اما تا دیروز هم برای برخی از حامیانش همان محمود احمدینژاد سال 84 بود. ولایتمدار، عدالتخواه، مردمی و هر شعار پوپولیستی دیگری که بتواند حمایت بی چون و چرای عدهای معدود را توجیه کند و تا مدتها آنان را در سکوتی سخت فرو ببرد.
در این بین آنچه که میتوان گفت تلنگری به حامیان رییس دولتهای نهم و دهم وارد کرد، بست نشینی جریان انحرافی بود. حرم شاه عبدالعظیم برای احمدینژاد و دوستانش به پاتوقی اعتراضی تبدیل شده بود تا به بهانه برگزاری دادگاه بقایی به صورت غیرعلنی، بتوانند تا آنجا که میخواهند علیه قوه قضاییه حرف بزنند. موضعگیریهای آنان البته در همان زمان بدون هیچ واکنشی از سوی حامیان گذشته همراه بود و ادامه هم یافت.
حامیان او که روزی به حمایت از گفتمان 3 تیر برخاستند و در ادامه نقش زیادی در پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات سال 88 ایفا کردند، مدتها بود که سکوت کرده و ترجیح میدادند که هیچ واکنشی به رفتارهای غیرعادی محمود احمدینژاد و دار و دستهاش نداشته باشند.
سکههایی که سکوت را شکستند
درباره علت سکوت حامیان دیروز احمدینژاد تحلیلهای زیادی در فضای سیاسی و رسانهای عنوان شده است. ما بر کسی پوشیده نیست که احمدی نژاد امروز حاصل سکوت دیروز این جریان است.
اگرچه استراتژی سکوت در کوتاه مدت جواب میداد، اما تکرار شدن اقدامات احمدینژاد و یارانش نمیتوانست بیش از این حامیان سرسخت او را در خفا نگه دارد. ماجرای اهدای سکه به چند نفر از مقامات کشوری و لشگری مهمترین پروسهای بود که احمدینژادیها وارد آن شدند تا بیمحابا به مقامات عالی نظام بتازند. اقدامات آنان هرچند دیگر تبدیل به یک رویه شده بود، اما سکوت حامیان پر و پا قرصشان نمیتوانست با این اتفاق دنبالهدار شود. در واقع محمود احمدینژاد آنقدر بر طبل ناسازگاری کوبید تا در نهایت توانست صدای حامیان همیشگی خود را بلند کند.
در همان روزها که بازار سکههای طلای اهدایی دولت عدالتمحور که شعار توزیع عادلانه ثروتش، گوش فلک را کر کرده بود داغ شد، محسن غرویان در گفتوگو با خبرآنلاین نه فقط از محمود احمدینژاد انتقاد کرد بلکه استاد بزرگی را مخاطب خود قرار داد که انتخاب او را سفارش امام زمان میدانست.
او از جلسهای که خود در آن حضور داشته اینگونه گفت: شخصی در اهواز درمنبر بود. فردی در آنجا خواب میبیند که آن منبری برای او تعریف کرده که امام زمان به خوابش آمدند و گفتهاند که رییسجمهور شما، احمدینژاد است! این موضوع در زمان انتخابات رخ داده بود. من خودم در آن جلسه حضور داشتم و خیلی هم تعجب کردم که این استاد بزرگ چطور به خواب یک نفر با این واسطهها اعتماد میکند و رییسجمهور مملکت را از زبان امام زمان معرفی میکند؟ خیلی تعجب کردم و الان برایم جای سوال است که واقعا این کارهای آقای احمدینژاد را هم امام زمان تایید میکند؟ آن استاد محترم تایید میکند؟
داستانی که غرویان آن را بازخوانی کرد، از سوی بسیاری از چهرههای سیاسی هم در همان روزها مطرح شد. اما اینبار دیگر زمانی نبود که پرچمدار حمایت از محمود احمدینژاد بتواند از اظهارنظر در مورد مریدش پرهیز کند.
آیتالله مصباح؛ حمایتش را پس گرفت
آیتالله مصباح یزدی، بالاخره پس از سالها لب به سخن گشود تا نظرش را در مورد احوالات دگرگون شده محمود احمدینژاد بگوید. آیتاللهی که نقش محوریت اعضای جبهه پایداری را بر عهده دارد تا همچنان آنان را گرد رییس دولتهای نهم و دهم نگه دارد، در گفتوگو با خبرآنلاین بالاخره اعلام کرد که امروز؛ احمدی نژاد را قبول ندارد.
او گفت: «ما هر کسی را، تا مادامی که در مسیر اسلام کار میکند، حمایت میکنیم؛ طرفداریاش میکنیم؛ هر وقت منحرف شد، ما هم از او جدا میشویم. اعمال و رفتار امروز احمدینژاد را تأیید نمیکنم، چون اکنون یک حالت انحرافی در او میبینم.»
مصباح خوب گفت اما دیر گفت!
البته این اظهارات آیتالله مصباح یزدی به همان میزان که میتوانست برگ برندهای برای منتقدان محمود احمدینژاد و زمامداری هشت سالهاش باشد، انتقاداتی را هم در پی داشت. اینکه با گذشت اینهمه سال چرا باید حامیان اصلی او اکنون از محمود احمدینژاد تبری بجویند به یک سوال جدی تبدیل شد.
عباس سلیمی نمین در واکنش به موضعگیری آیت الله مصباح یزدی در قبال اقدامات رییس دولتهای نهم و دهم گفت: «این فرمایش آیتالله مصباح یزدی با تاخیر زیادی بیان شده و این امر هزینه احاطه بر ضعفهای مسئولین را زیاد می کند. امروز که در تقابل سیاسی قرار گرفته ما میگوییم احمدینژاد منحرف است. به همین دلیل برخی از ما این مساله را قبول نمی کنند. ما باید صفبندی خودمان را زمانی که در قدرت بود، شفاف میگفتیم. زمانی که احمدینژاد سعی میکرد با تظاهرهای عوامفریبانه مثل حراج کردن اتومبیل خودش را ساده زیست نشان دهد باید این مسائل مطرح میشد. بیان این مسائل با تاخیر هزینههایی را تحمیل کرد که قابل پذیرش نیست. کسی که از امام زمان هزینه میکند را باید در دهنش زد.»
با این حال اگرچه همگان معترض به اقدام دیرهنگام آیتالله مصباح یزدی شدند، اما همین اظهارات هم اتفاقی بزرگ در جریان پایداری بشمار میآید.
آنگونه که از این جریان باز هم هستند کسانی که به لیست منتقدان محمود احمدینژاد در حال اضافه شدنند. مجتبی ذوالنوری نماینده اصولگرای مجلس دهم، توصیف جالبی را در خصوص محمود احمدینژاد بکار برد که البته مورد انتقاد دولت بهاریها هم قرار گرفت. او گفت: «کاری که احمدی نژاد انجام می دهد نه اخلاقی است و نه شرعی چراکه سرتا پا دروغ است. نکته دیگر اینکه به نظر می رسد ایشان خود را در حالتی قرار داده است که گویا روانگردان مصرف کرده است نعوذبلله نمی خواهم بگویم ایشان چنین کاری کرده است اما منظورم این است که حالتشان مانند حالت افرادی که روانگردان مصرف کرده اند در یک فضای توهمی است یعنی فکر می کند 80 میلیون نفر به دنبال او هستند.»
آقاتهرانی، حسینیان، حائریشیرازی، سقای بیریا و... کجایند؟
حال که اعتراف آیت الله مصباح یزدی به انحراف محمود احمدینژاد تا حدودی باعث اقناع افکار عمومی شد اما، در این میان هستند افرادی که همچنان باید در انتظارشان نشست و دید که بالاخره چه زمانی به سکوت خود پایان میدهند. اعضای جبهه پایداری از جمله کسانی هستند که به هیچ روی حاضر نمیشوند از رای و حمایتی که در دهه 80 از محمود احمدینژاد داشتند ابراز ندامت کنند و حتی تاکید دارند که به حمایتشان افتخار هم میکنند.
البته این رفتار آنان آنچنان هم دور از انتظار نبوده و نیست. اینها همانهایی هستند که در قبال 11 روز خانه نشینی محمود احمدینژاد سکوت کردند و در برابر ثبتنام او در انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم هم که برخلاف توصیه رهبری برای عدم ورود به رقابت سیاسی بود حرفی به میان نیاوردند؛ پس چه انتظاری است که بنشینیم منتظر تا ببینیم آقاتهرانی، حسینیان، حائری شیرازی، روانبخش، سقای بیریا و ... چه زمانی به مصلحت میدانند که موضع رسمی خود را اعلام کنند.
البته حالا که لیدر این جریان سکوت خود را شکسته شاید دیگر مریدانش هم از لاک خود بیرون بیایند و در برابر اقدامات اخیر دولتمرد بهاری صریحا اعلام موضع کنند. هرچند نباید این احتمال را فراموش کرد که اعضای این جریان چشم به انتخابات آینده دوختهاند و بیگدار به آب نمیزنند. پایداریها بیمیل نیستند که دوباره به پارلمان راه پیدا کرده و صاحب کرسیهای نمایندگی شوند. از این رو با محاسبات دقیقی پیش میروند و بدون توجه به وقایع اطراف خود در حال تقویت خود هستند.