bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۴۱۷۹۲

جهان خطرناک خبرگزاری‌ها واقعی نیست

دنیای خبر ترسناک است؛ پر از جنگ، مرگ و مردمی که همدیگر را آزار می‌دهند، کوسه‌هایی که آدم می‌خورند و هواپیماهایی که سقوط می‌کنند و وسط دریا گم می‌شوند. دنیای واقعی هم همین است؟ همین روزها مسافران قطارهای شهری مدام درباره زلزله حرف می‌زنند؛ شاید چون در رسانه‌ها خواندند که «احتمالا زلزله‌ای در راه است.»

تاریخ انتشار: ۰۰:۱۷ - ۰۵ دی ۱۳۹۶

فرق بین خبر واقعی و خیر غیرواقعی را چطور می شود تشخیص داد؟ در یکی از بزرگترین رویدادهای ایده‌پردازی که در چهارمین‌ سال برگزاری به اسم «تقاطع» معرفی شد، یکی از سخنران‌ها درباره این موضوع حرف زد، درباره نقش بزرگ رسانه‌ها در زندگی امروز ما و این‌که چرا مهم است که بیشتر از همیشه با نگاهی نقادانه اخبار را پیگیری کنیم.

به گزارش شهروند، دنیای خبر ترسناک است؛ پر از جنگ، مرگ و مردمی که همدیگر را آزار می‌دهند، کوسه‌هایی که آدم می‌خورند و هواپیماهایی که سقوط می‌کنند و وسط دریا گم می‌شوند. دنیای واقعی هم همین است؟ همین روزها مسافران قطارهای شهری مدام درباره زلزله حرف می‌زنند؛ شاید چون در رسانه‌ها خواندند که «احتمالا زلزله‌ای در راه است.»


فرق بین خبر واقعی و خیر غیرواقعی را چطور می شود تشخیص داد؟ در یکی از بزرگترین رویدادهای ایده‌پردازی که در چهارمین‌ سال برگزاری به اسم «تقاطع» معرفی شد، یکی از سخنران‌ها درباره این موضوع حرف زد، درباره نقش بزرگ رسانه‌ها در زندگی امروز ما و این‌که چرا مهم است که بیشتر از همیشه با نگاهی نقادانه اخبار را پیگیری کنیم.


از میان هشت نفری که در رویداد تقاطع از ایده‌ها و مدل‌های فکری نو حرف زدند، «رضا سیاح» از «دنیای خطرناک اخبار» گفت. او روزنامه‌نگار و فیلمساز ایرانی است که سابقه‌ای٢٠ ساله به‌ عنوان گزارشگر سازمان‌های خبری بین‌المللی ازجمله CNN،France٢٤ و الجزیره دارد و همین تازگی‌ها انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری ایران را برای شبکه خبری PBS آمریکا گزارش کرده.

سیاح در ‌سال ۲۰۰۸ به بازگشایی دفتر CNN در اسلام‌آباد پاکستان کمک کرد و در ‌سال ۲۰۱۳ به قاهره رفت تا بحران پس از انقلاب مصری‌ها، ماجرای شورش علیه رئیس‌جمهوری سابق محمد مرسی و انتخابات عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهوری حاضر را پوشش دهد. او درگیری‌ها در افغانستان، لیبی، سوریه و اوکراین را هم پوشش خبری داده و قبل از کار برای CNN، بیش از ١٠ ‌سال در شبکه‌های خبرگزاری بزرگ ایالات متحده آمریکا فعال بوده و انتخابات‌ ریاست‌جمهوری سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۴ و اخبار حوادثی ازجمله حملات ١١سپتامبر را پوشش داده است.


او که دو سالی است به تهران آمده، این‌جا برای شبکه «France٢٤» کار می‌کند و شرکتی را تأسیس کرده تا تولید‌کننده فیلم‌های مستند، گزارش‌های خبری و روایت‌های ویدیویی باشد. صبح جمعه وقتی در رویداد تقاطع روایت‌هایی از تجربه‌های خبری‌اش می‌گفت، بیش از ١٦٠٠نفر در سالن همایش برج میلاد نشسته بودند و ١٨‌هزار نفر هم آنلاین تماشایش می‌کردند.


این بخش‌هایی از حرف‌های اوست: «در ‌سال ٢٠٠٧ به یکی از بزرگترین آرزوهایم رسیدم. شبکه آمریکایی سی‌ان‌ان من را به‌ عنوان یک خبرنگار بین‌المللی استخدام کرد.

یک ماه قبل از این اتفاق بی‌نظیر بوتو، نخست‌وزیر پاکستان ترور شده بود، به گفته خبرگزاری‌ها اسامه بن‌لادن و القاعده از افغانستان به پاکستان فرار کرده بودند و خالد شیخ محمد که او هم عضو القاعده بود، دنیل پرل، خبرنگار وال‌استریت ژورنال را اعدام کرده بود و فیلمش را در یوتیوب گذاشته بود.» حاضران به هیجان آمدند و تشویق کردند. این درس اولی بود که خبرنگار فرانسه ٢٤ از آن حرف زد: «خبرگزاری‌ها تصمیم می‌گیرند که ما نگران چه چیزی باشیم و درباره چه چیزی بحث کنیم اما آنها همه واقعیت را به ما نمی‌گویند. پاکستان آن چیزی نبود که در خبرها می‌دیدم.»


او با گفتن این حرف‌ها مخاطبان حاضر در سالن را تشویق کرد که منفعلانه اخبار را مصرف نکنند و نقلی از «جرج گربنر» آورد؛ پروفسور ارتباطاتی که ٤٠‌ سال پیش در پژوهش‌هایش ثابت کرده «هر چه تلویزیون و اخبار تماشا کنیم دنیا به نظرمان خطرناک‌تر می‌آید» و «هر چه بیشتر یک ادعا تکرار شود، راحت‌تر از طرف مردم قبول می‌شود، کم‌کم به باور تبدیل می‌شود و دیگر سخت می‌شود آن را کنار گذاشت.»

او حرف داعش را پیش کشید که سه سالی است «بزرگترین تروریست» شناخته می‌شود و با این حرف‌ها این ادعا را زیر سوال برد: «به گفته خبرگزاری خود داعش، آنها در اوج قدرت ٣٠‌هزار جنگجو داشتند. اگر این را باور کنیم یعنی حتی یک‌سوم استادیوم آزادی را هم پر نمی‌کنند.

سه‌ سال است که خبرگزاری‌ها می‌گویند که داعش می‌آید اما با این سناریو چطور داعش برای منطقه و دنیا خطرناک است؟ آنها چند آمریکایی غیرنظامی را کشته‌اند؟ فقط ٤ نفر. درست است که در آمریکا و اروپا مردم کشته شده‌اند و قاتلانشان ادعا کرده‌اند که داعشی هستند، اما چطور می‌شود مطمئن بود.»

سیاح اینها را گفت و داعش را با خطرات دیگر مقایسه کرد؛ این‌که ‌سال پیش ٣٠‌هزار آمریکایی و ٢٠‌هزار ایرانی در حوادث ترافیکی جانشان را از دست داده‌اند و این‌که مرگ ٦٠٠‌هزار آمریکایی و ١٠٠‌هزار ایرانی ‌سال پیش به خاطر مرض قلبی بوده است. «با این نگاه داعش برای ما خطرناک‌تر است یا رانندگی و بدغذا خوردن و آلودگی هوا؟

دنیا به گفته او که به آمار خبرگزاری‌ها استناد می‌کند، امن‌تر از همیشه است، جنگ کمتر از همیشه رخ می‌دهد و مرگ به دلیل بیماری بسیار کمتر از گذشته است. رضا سیاح در گفت‌وگو با «شهروند» که در حاشیه رویداد تقاطع تهران انجام شد، درباره دنیای خطرناک اخبار می‌گوید و مخاطبانی که باید نگاهی پرسشگر داشته باشند.

این‌طور که در صحبت‌هایتان هم گفتید، جای اخبار امیدوار‌کننده در دنیای امروز واقعا خالی است.
واقعیت این است که از نظر بیشتر سازمان‌های خبری اتفاق خوب چندان «خبر» نیست. متاسفانه این ذات رسانه است که در هر خبری باید یک اختلافی وجود داشته باشد و آن هیجانِ اختلاف است که جذاب به نظر می‌رسد. این‌که من پیاده راهم را بروم و امن به خانه برسم که خبر نیست، خبر این است که در مسیر در چاه بیفتم. وجود این دست خبرها در رسانه‌ها دلیل نمی‌شود که بگوییم مسیر پر از خطر است. این چیزی که در خبرها می‌بینیم، ذات خبرگزاری‌هاست؛ دنیا ناامن نیست.


یعنی خبرگزاری‌ها می‌خواهند در عین دیده‌شدن، مردم را بترسانند؟ تجربه کاری شما چه می‌گوید؟
اتفاقا چیزی که در کنار اشاره به جهان امن مهم است و باید به‌ خاطر سپرد، این است که خبرنگارها فقط کارشان را انجام می‌دهند و واقعا قصد بدی ندارند. من در خبرگزاری‌هایی که کار کردم، دیدم که آنها آدم‌های بدی نیستند. خبرنگاران نمی‌خواستند عمدا آدم‌ها را بترسانند و گمراه کنند. حقیقت این است که اولویت کار سازمان‌های خبری از مدیریت تا خودِ خبرنگار، جذب مخاطب است. آنها باید در دنیایی که همه توجه‌ها یک‌سو است، نگاه مردم را به جای دیگری جلب کنند. برای هیچ رسانه‌ای جالب نیست که یک داستان کهنه و تکراری را مدام تکرار کنند.


پس مردم از کجا بفهمند که وضع دنیا واقعا چطور است؟ آنها باید چه دیدی به اخبار داشته باشند؟
باید امیدوار باشیم که همه برای شناخت جامعه و دنیا، علاوه بر خبرگزاری‌ها سراغ منابع معتبر مختلف بروند. به نظر من وقتی آدم یک خبرنگار را تماشا می‌کند و نوشته‌اش را می‌خواند باید همه ‌چیز را زیر سوال ببرد و نقد کند. قبل از این‌که همه چیز را از سوی او بپذیرد، پیگیر باشد که قصد خبرنگار چیست و سازمانی که برای آن کار می‌کند، چه هدفی دارد؟ هر اطلاعاتی را که دریافت می‌کند، پردازش کند و سپس هضم کند. پیشنهاد می‌کنم که در هنگام تماشای یک گزارش، این تمرین را انجام دهیم؛ کاغذ و قلم دست بگیریم و یک‌ربع اخبار گوش دهیم. ببینیم که خبرنگار چه اطلاعاتی داده که نمی‌دانستیم و یاد گرفتیم؟ چه چیزی ارتباط ما و خبر را محکم کرده و چه چیزی جذبمان کرده؟


این تمرین برای سازمان‌های خبری بین‌المللی چه نتیجه‌ای دارد؟
متاسفانه برای مخاطبان خبرگزاری‌های بین‌المللی این کاغذ خالی می‌ماند، چون همیشه همان داستان‌های تکراری را می‌گویند که قابل ‌پیش‌بینی است؛ جنگ، داعش و اینها. به نظر من این اتفاقی منفی است. ما پی اخبار می‌رویم که چیزی یاد بگیریم و اطلاعاتی که نمی‌دانیم را دریافت کنیم.


این وسط کار درستی که خبرنگار باید انجام بدهد، چیست؟
خبرنگار باید همه چیز را زیر سوال ببرد و خدمتکار بیننده باشد. همیشه و همیشه اول از همه چیز مخاطب باید در نظر گرفته شود. باید درک کند که مردم امروز وقت کمی دارند، تحت‌ فشار هستند و استرس زیادی تحمل می‌کنند. مردم وقتی تلویزیون را روشن می‌کنند و روزنامه را باز می‌کنند، درواقع وقتشان را به خبرنگار می‌دهند، بنابراین باید این مسأله درک بشود که خبرنگار خدمتکار بیننده و خواننده است. وظیفه اوست که همه واقعیت را به بیننده بگوید و دنیای واقعی را با مدرک نشان دهد. سوال‌های سخت بپرسد و گزارشی ننویسد که خواننده هنوز سوال داشته باشد. کار سختی است؛ درست بر عکس تکرار همان داستان کهنه که خیلی آسان است.


خب در شرایطی که این مجموعه ناامیدی‌ها در رسانه‌ها بازتاب پیدا می‌کند و با وجود این «ناامیدی»‌ای که «خبر» نامیده می‌شود، دنیا به چه جور خبرنگاری احتياج دارد؟ فکر می‌کنید آیا لازم است با وجود اخبار بدی که رسانه‌ها را احاطه کرده، خبرنگار کاری بکند؟
به‌ نظر من مهم است که خبرنگار کاری کند، بله مهم است (می‌خندد)؛ اما اگر دنبال امید هستیم، در خبرگزاری‌ها پیدا نمی‌شود. امید باید از جای دیگری بیاید، امید یک‌ چیز فلسفی است. من امیدوارم که همه بدون ‌نیاز به هیچ‌ چیزی امیدوار باشند. اگر خبرگزاری و خبرنگارها با تولیداتی بر اساس واقعیت بتوانند نقشی در افزایش امید و تأیید آن داشته باشند، باید دست بجنبانند؛ البته اگر مدیریت سازمانشان هم این را بخواهد.


آقای سیاح چه شد که به ایران برگشتید؟
١٠‌سال است که به دلیل کار از آمریکا خارج شده‌ام. ابتدا از طرف «CNN» به پاکستان رفتم و پنج ‌سال آن‌جا زندگی کردم و بعد هم در ‌سال ٢٠١٣ با انقلاب مصری‌ها به قاهره رفتم. در این مدت که برای ماموریت کاری از طرف «فرانسه ٢٤» به ایران می‌آمدم، با هر بار سفر به اینجا، علاقه‌ام بیشتر می‌شد. آخر سر طوری شد که گفتم باید بیاییم این‌جا و زندگی‌کردن را امتحان کنم. این‌جا ماندن حس فوق‌العاده‌ای برای من دارد؛ خیلی برای ایران امیدوارم.


این امیدواری چیزی جدا از آن چیزی است که در خبرها می‌گویند؟
البته این امیدواری من یک دید شخصی است. واقعیتِ من، یک واقعیت متفاوت از دیگری است و شاید مثلا دیگرانی باشند که بگوید «تو دیوانه‌ای که برگشتی». برای من با توجه به تجربه‌هایی که داشتم و جامعه‌های دیگری که دیدم، ایران دوست‌داشتنی است. این‌جا خیلی جای پیشرفت دارد، مثل هر مملکتی مشکلاتی دارد و می‌توان امیدوار بود که به آنها غلبه می‌کند. وقتی می‌بینم که جوانان ایرانی چقدر به دنیا آگاه هستند و چه انگیزه‌هایی دارند، امیدوار می‌شوم. من می‌خواهم هر طور در توانم هست به این جامعه مخصوصا به جوان‌ها کمک کنم.


از تجربه حضور در سی‌ان‌ان و درسی که برایتان داشت بگویید. چقدر شیوه‌های نوین خبرنگاری در فضایی که تجربه کردید به کمک آمده و ما در ایران چقدر با آن فضا فاصله داریم؟
راستش هنوز به قدر کافی با خبرگزاری و روزنامه‌های داخل ایران آشنایی ندارم و نمی‌دانم چه تکنولوژی‌اي استفاده می‌کنند. اگر گفته بشود که آنها در حال حاضر از تکنولوژی روز بسیار دور هستند، باید گفت که ناچارند این وضع را تغییر دهند. به نظر من خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های ایران باید درک کنند که مردم دیگر دنبال تلویزیون نمی‌روند که اخبار تماشا کنند و روزنامه را برای خبر باز نمی‌کنند؛ همه چیز در گوشی‌های هوشمند است.

اگر به سراغ این تغییر نروند، عقب می‌مانند. حدس می‌زنم که به‌زودی همه رسانه‌ها به این سمت می‌روند و بعد از این هم با آمدن تکنولوژی‌های جدیدتر باز هم باید به‌روز شوند اما مهم است که خبرنگاری که دنبال بیننده می‌رود تا خبرش را پخش کند، به تکنولوژی آشنا باشد تا با او همراه شوند.


حالا در ایران مشغول چه کاری هستید؟
در حال حاضر مجوز کار برای شبکه فرانسه ٢٤ را داریم. دنبال تولید خبرهایی هستیم که برای بیننده جالب باشد. آنها بیشتر علاقه دارند درباره رابطه آمریکا و ایران بدانند؛ ترامپ و سیاست آمریکا نسبت به ایران و این چیزها. ما هم گزارشی ٢-٣ دقیقه‌ای تولید می‌کنیم و پخش زنده هم داریم.


گفتید آنچه که در اخبار می‌گویند و همه را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند، همه آنی نیست که در دنیا اتفاق می‌افتد. درباره تجربه پاکستان بگویید؛ مشکل همان چیزی بود که در خبرها می‌شنویم؟
من با دید دیگری به پاکستان رفته بودم؛ با همان نگاهی که در خبرها بود و همه درباره‌اش آن‌طور فکر می‌کنند اما تجربه‌ام با آن پاکستانی که در اخبار معرفی می‌شد، خیلی فرق داشت. در مدت ٥ سالی که آن‌جا زندگی و کار کردم، حتی یک‌بار هم حس خطر نکردم. دیدم که پاکستان مشکل دارد اما مشکلش القاعده و طالبان نبود. مشکلش فقر بود و فساد حکومت؛ اینهاست که باعث می‌شود مشکلات دیگری رخ بدهد اما مورد توجه هیچ‌کس نیست.

مردم مهربان پاکستان که هنوز با آنها در تماسم، فقط یک زندگی صلح‌آمیز می‌خواستند. خبرگزاری‌ها آن زمان بیشتر به اتفاقاتی مثل انفجار بمب و حمله انتحاری توجه می‌کردند. هر وقت اینجور اتفاقات می‌افتاد، خبرگزاری که من برایش کار می‌کردم، خیلی علاقه داشت درباره این موضوعات گزارش پخش کنیم.‌ سال ٢٠٠٨ و ٢٠٠٩ این اتفاقات مدام تکرار می‌شد و بیننده‌ای که خودش فرصت نداشت آن‌جا را ببیند، مطمئن می‌شد كه جنگ و بمب و انتحاری تمام پاکستان را گرفته است؛ حتما فکر می‌کرد که تمام پاکستان در آتش است اما این‌طوری نبود. ایجاد این تصویر برای بیننده‌های بین‌المللی برای من خیلی ناراحت‌کننده بود. مطمئنم این روش نگاه خیلی منفی به این منطقه ایجاد می‌کرد.


فکر می‌کنید سرنوشت مطبوعات چاپی چه می‌شود؟ این دغدغه‌ای است که در ایران نگرانی‌هایی درباره آن مطرح است؛ مثلا در آمریکا چه چاره‌ای برای این نگرانی دیده شده؟
همه رسانه‌ها در خطرند اما مسائل نویی جای آن را خواهد گرفت. تلویزیون و مطبوعات چاپی دارند به سمت اینترنت می‌روند. خبرنگاران تلویزیونی باید متنشان را برای اینترنت بنویسند و مطبوعات چاپی هم باید بروند ویدیو تهیه کنند و تصویر بسازند؛ همه دارند تلاش می‌کنند در گوشی‌های همراه مردم حضور داشته باشند.

این وسط چالشی که برای خبرنگاران به وجود می‌آید رقابت با همه مردم دنیاست. خبرگزاری‌ها می‌تواند زحمت بکشند، گزارشی تولید کنند و بگذارند در شبکه اجتماعی و وب‌سایت و اینها و صد ‌هزار بیننده کلیکشان کنند؛ اما یک نفر دیگر هم می‌تواند ویديویی از بچه‌اش بگیرد که توپی به سرش می‌خورد و می‌افتد و بیلیون‌ها کلیک می‌خورد.

از آنجا که قصد رسانه‌ها اغلب این است که بیننده داشته باشند، باید دید چطور می‌توانند همان جلب توجهی که فیلم پدر و کودک دارد را به آسانی داشته باشند. متاسفانه نتیجه این روند بعضی وقت‌ها این است که لازم نیست زیادی زحمت بکشند و یک خبر حسابی دست و پا کنند. باید روند تولیدات را دوباره و دوباره بازسازی کنیم و ببینیم چطور اتفاقی را مثلا در ١٠ ثانیه نشان دهیم و بیشترین بیننده را جذب کنیم.


دسترسی مردم به ابزار تولید محتوا، آنها را «شهروند‌خبرنگار» کرده. برای این مسأله زمانی خیلی تبلیغ شد اما از یک جایی به سمتی رفت که ایجاد خطر می‌کرد؛ مثلا اصرار شهروند‌خبرنگارها به تهیه فیلم از پلاسکو یا مثلا تلاش برای فیلم‌گرفتن از اتفاقات روزانه‌ای مثل تصادفات و دعواهای خیابانی و اینها. آیا حضور این گروه، فعالیت خبرنگاران را کمرنگ می‌کند؟
حضور آنها لازم باشد یا نه، هستند و نمی‌توان جلوشان را گرفت. برای من خبرنگار معنی دارد؛ او فیلمبردار نیست؛ این‌که مثلا زمین‌لرزه‌ای اتفاق بیفتد یا جنگ بشود و یک نفر بیاید و بگوید زلزله ٥,٢ ریشتری آمده و در این جنگ صدنفر مرده‌اند، کار خبرنگاری نیست.

این مثل گزارش یک مسابقه فوتبال است. در حالی ‌که خبرنگار بیشتر از این است که فقط گزارش کند که چه اتفاقی در حال وقوع است. خبرنگار دنبال ریشه مسائل می‌رود و این‌که چه چیز باعث این اتفاق شده و بعد پی راه حل می‌گردد؛ این خبرنگار است.

کار او خیلی سخت‌تر از این است که فقط بایستد و بگوید که امروز زلزله آمده. قرار نیست او سخنگو باشد و یک اتفاق را فقط تعریف کند؛ اینجوری که هر کسی می‌توانست خبرنگار باشد. با این همه خبرنگاریِ واقعی،خیلی کم شده است. پیگیری ریشه مسأله، راه‌حل، پیداکردن مسئول و نشان‌دادن تمامی اینها با مدارک به بیننده تا او موضوع را بداند و براساس مدرک و اطلاعات تصمیم بگیرد.


رسانه‌های آمریکا چقدر خط قرمز و محدودیت دارند؟ آیا خبرنگاران توانسته‌اند پا را فراتر بگذارند و به‌راحتی سیاست‌های دولت را نقد کنند؟
کسی که در یک خبرگزاری کار می‌کند، می‌داندکه اگر دایره‌های قدرت را زیادی زیر سوال ببرد، برایش مشکل ایجاد خواهد شد؛ حتی در آمریکا. خیلی آسان می‌توان گوگل کرد که کدام خبرگزاری آمریکا سیاست خارجی را زیر سوال برده یا کدام بوده که مسأله حمله به عراق و افغانستان را به‌عنوان یک جنایت بین‌المللی مطرح کرده. می‌شود درباره قدرت سوال کرد اما احتمال این هست که شغل و مقامتان در خطر باشد.

در شرایطی که هستیم خیلی از خبرنگاران می‌خواهند مقام و کار و رابطه‌شان با اشخاص مهم را حفظ کنند و بنابراین برایشان آسان‌تر است که سوالات آسان بپرسند و در محدوده‌ای که می‌شناسند قدم بگذارند. متاسفانه سوال آسان رابطه را اگرچه حفظ می‌کند اما برای مخاطب هیچ فایده‌ای ندارد.


این وضع تلخ به ‌نظر می‌آید؛ خبرنگار آدمی است که می‌خواهد پول در بیاورد و رابطه‌اش را حفظ کند و فقط در صدر اخبار باشد؟ البته که این آفت‌ها در شغل ما غیرقابل انکار نیست اما آیا این حقیقت خبرنگاری و همان تصویری است که مردم از این قشر باید داشته باشند؟ تجربه کار در رسانه‌های مختلف بین‌المللی این را به شما ثابت کرده است؟
بله در تجربه من متاسفانه اکثر خبرنگاران همین بودند اما این دلیل نمی‌شود که خبرنگاران خوب نباشند. خبرنگار خوب اصلا به مقامش اهمیت نمی‌دهد، او قدرت را اذیت می‌کند و همه چیز را زیر سوال می‌برد. کسانی که در قدرتند از این خبرنگاران خوب خوششان نمی‌آید و سعی می‌کنند جواب درست و حسابی بهشان ندهند. اغلب خبرنگارانی که من دیدم مثلا دوست داشتند بروند با رئیس‌جمهوری اوباما عکس بگیرند و در فیس‌بوک منتشر کنند و بگویند «هی ببین با کی مصاحبه کردم» این دست خبرنگارها درواقع یک جورهایی بیشتر «سلبریتی» به حساب می‌آیند تا خبرنگار.

خبرنگار واقعی به این چیزها اهمیت نمی‌دهد. او یک جنگجو است و خودش را و مقامش را به خطر می‌اندازد. کار آن خبرنگاری ارزش دارد که اصلا اهمیت ندهد که چه جایزه‌ای برده و چقدر شهرت دارد اما اغلب خبرنگاران خارجی که ببینید از جایزه‌ای که برده‌اند، حرف می‌زنند.