bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۴۶۲۶۴
صابر صدیقی

دوگانگی شدید اقتصادی و خشونت اجتماعی

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - ۰۷ بهمن ۱۳۹۶
صابر صدیقی؛ با مطالعه ی اجمالی تاریخ معاصر ایران می توان این فهم کلی را حال کرد که در ایران «نکاشته‌ها درو می کنند».
 
پتروشفسکی در کتاب مناسبات ارضی در ایران، هانس بوبک در نظریه سرمایه داری بهره وری در ایران، محمد تقی رهنمایی در نظریه دولت و شهرنشینی و دیدگاه های تزاحم شیوه تولید عشایری و بسیاری از نظریه ها و رویکردهای دیگر بر این وجه مشترک تاکید دارند که در تاریخ ایران معاصر همواره نکاشته ها درو کرده اند. با کمی تامل در وضع فعلی و مشاهده آمار و ارقام می توان این فهم را حاصل کرد که در ایران امروز هم همینگونه است.
 
عباس شاکری در کتاب «مقدمه ای بر اقتصاد ایران» بیان داشته است که تنها در سال 1395 حدود 200 هزار میلیارد تومان بهره بانکی (یا همان سود) پرداخت شده است.
 
این در حالی بوده که سود کل شرکت های غیر دولتی حدود 100 هزار میلیارد تومان بوده است. همچنین فرشاد مومنی (رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد) بیان داشته است که دردوره 1380 تا 1395 اندازه سپرده‌های مدت داربانکی درایران بیش از 70 برابرشده‌است. این رقم نماد ایناست که افراد ازفعالیت های تولیدی مایوس شدند و سعی کرده اند پولشان را در بانک بگذارند و برخوردار باشند.
 
این درحالی بوده است که درهمین سالهامیزان نقدینگی 35 برابرشده است. همچنین یکی از مسئولین هم در مصاحبه ای اخیرا اعلام کرده است که 90 درصد میزان تسهیلات بانکی را دهک بالایی اقتصادی جامعه به خود جذب می کند. یکی دیگر از مسئولان در ارتباط با واردات انحصاری خودرو توسط چند نفر سخن می گوید، دیگری از سلطان موز و شکر و ... سخن می گوید، دیگری از بدهکاران چند هزار میلیاردی بانک ها سخن می گوید و ... . در مجموع می توان گفت که مدارک و مشاهدات بسیاری این گزاره را تایید می کنند که «هزینه مفت خوارگی در ایران بسیار پایین است».
 
هدف بیان این مقدمه این بود که زمینه ای فراهم شود تا نشان دهد که چگونه دوگانگی ناعادلانه و شدید اقتصادی می توان منجر به تشدید خشونت در جامعه شود؟
 
ریچارد ویلکینسون(Richard Wilkinson) در مطالعه ای نشان داده است که در بین کشورهای جهان رابطه ی معنی داری بین شکاف طبقاتی شدید و دوگانگی حاد اقتصادی و سطح اعتماد، خشونت های خانگی، مصرف الکل، رفاه کودکان، بیماری های روانی و ... وجود دارد. در واقع آقای ویلکینسون نشان داد که هر چه قدر شکاف اقتصادی از «یک سطح معینی» فراتر رود، جامعه به تدریج با مسائل و مشکلات اجتماعی فراوانی مانند افزایش خشونت های اجتماعی مواجه می شود. این محقق حدی از نابرابری را همچون توماس پیکتی برای جامعه ضروری می داند اما فاصله ناعادلانه و بیش از حد را برای جامعه مضرر می داند.
 
در کشور ایران دهه 50، بواسطه رشد شتابان درآمدهای نفتی فاصله ی طبقاتی و دوگانگی اقتصادی به مراتب شدت یافت و این عامل خود یکی از دلایل نارضایتی مردم و گروه های فکری بوده است.
 
در دهه اول بعد از انقلاب این روند با کاهشی چشمگیر مواجه بوده است و 60 درصد درآمدهای کشور مستقیما به جنگ اختصاص می یافت و کمتر از واردات کالاهای لوکس مانند خودرو خبری بود. از این رو کشور در مسیری همگرا به پیش می رفت. پس از جنگ و فوت امام خمینی (ره) و با روی کار آمدن دولت سازندگی، سیاست های تعدیل ساختاری نهادهایی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به اجرا در آمد. اجرای سیاست های ترک نرخی کردن ارز و آزاد سازی و خصوصی سازی در یک ساختار هم چنان نامولد منجر به شکل گیری گروه های رانتی و گره های کور اقتصادی گردید که این لکه ها جایش تا به امروز بر پیکره اقتصادی جامعه نمایان است.
 
نامولد ماندن ساختار رانتی کشور در تمامی بخش ها و اجرای سیاست های خصوصی سازی و به طور کلی تعدیل ساختاری منجر به شروع فرآیند قطبی شدن اقتصادی و تشدید فاصله اقتصادی بین دهک های اقتصادی و گروه های خاص شد. ایجاد دانشگاه آزاد، مدارس غیر اتفاعی، بیمارستان های خصوصی، بانک های خصوصی و ... نتیجه ی چنین نگاه هستی شناسانه ای به اقتصاد ایران بوده است که در یک ساختار نامولد نتیجه ای چون دوگانگی اقتصادی نداشته است.
 
از همین سال ها به خصوص با رشد بانک ها و موسسات خصوصی و افزایش نقدینگی ها سرمایه های اجتماعی هم رو به زوال نهاد. تزریق هستی شناسی شیوه تولید بانکی و ربامحور به جامعه، روابط اجتماعی را در مسیری قرار داد که در تناقض آشکاری با ارزش ها و شعارهای اولیه قرار داشت. اخذ جریمه دیرکرد و بهره های سنگین کمر تولید را شکاند و کشور را بیش از پیش در مسیر اقتصاد نامولد قرار داد مسیری که دولت های پس از انقلاب یکی پس از دیکری در تثبیت آن نقش مهمی داشته اند.
 
گسترش بنگاه های اقتصادی که تنها به بهره خود می اندیشیدند، این پرسش را در ذهن مردم ایجاد نمود که آیا ما وارد یک عصر جدیدی از ارزش ها شده ایم؟ مصداق این گزاره ها را می توانیم در افزایش شتابان قیمت مسکن و ارز و سرمایه گذاری عجیب بانک ها در این بخش ها دانست.
 
با ورود فناوری های ارتباطی جدید مانند گوشی های موبایل زمینه برای کالایی شدن و نمایشی شدن سبک زندگی فراهم آمد. گروه های رانتی این فرصت را پیدا کردند که هویت خود را در تمایز با دیگران بیابند و هر آنچه که در اختیار دارند را به نمایش بگذارند. زمینه سازی شیوه تولید بانکی در ارتباط با ارزش های اقتصادی و اجتماعی این بستر را برای این گروه های سرمایه دار فراهم آورد که با تمام قوای خود ارزش های سنتی را نابود کنند و ارزش های جدیدی را خلق نمایند. ارزش هایی که در نمایشی شدن، پولی شدن و مصرف حاد تاکید داشته است.
 
به نظر می رسد، مکانیکی شدن، ماشینی شدن، اتمی شدن، سرد شدن و گسترش خشونت های اجتماعی را می توان در نسبت مستقیم با افزایش و تشدید این دوگانگی های اقتصادی دانست که در نهایت هزنیه ی اداره کشور را گران تر می کند. یادمان باشد که ایران در سا ل اول جنگ با عراق؛ 2.5 برابرعراق جمعیت داشت، نصف عراق نفت صادر می کرد و ذخیره ارزی عراق 7 برابر ایران بود.
 
با این حال سالی که جنگ به پایان خودرسید عراق با بدهی 84 میلیارددلاری وایران با بدهی صفر جنگ را به پایان برد. شاید بتوان همگرایی اقتصادی جامعه را یکی از عوامل پیروزی ایران دانست و واگرایی اجتماعی فعلی را نتیجه ی گسترش فاصله ی طبقاتی بواسطه سیاست های تعدیل ساختاری تا به امروز دانست.