bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۴۶۹۶۷
منا امینی

زن به مثابه فاعل؛ آری یا نه؟

تاریخ انتشار: ۱۳:۳۴ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۶

منا امینی*؛ ایدئولوژی‌ها همواره هنگامی که روی کاغذها و در حد تئوری ها موجودیت می یابند، می توانند به نظر خوانندگان و یا حتی اربابان اندیشه، کامل و یا کم نقص به نظر آمده و الگوی مناسبی برای نظم دهی به جوامع محسوب شوند.

اما صرفا در صورتی که این شانس را داشته باشند که توسط جامعه ای برگزیده و اجرا شوند قابلیت درک نقاط قوت و ضعف آن ها پدیدار خواهد شد.

هرچه این کمبودها برای تئوریسین‌ها و ایدئولوگ‌ها واضح‌تر باشد، شانس بررسی و رفع آن‌ها بیشتر می‌شود، اما در صورتی که ایمان مشترکی به کمبودهای مد نظر وجود نداشته باشد، آسیب پذیری بدنه ی اصلی از ساز و کارِ مدیریت جامعه بیشتر خدشه دار خواهد شد.

مسئله ی زنان، نوع، میزان و کارکردِ حضور آنان در مصادر تصمیم‌گیری هم به نظر می‌رسد یکی از همین نقاط آسیب پذیر باشد.

به لحاظ دینی مجموعه ای از وقایع تاریخی را موافقان به عنوان نقشه‌ی راهِ رشد سهم زنان از عرصه ی مدیریت همواره در دهه های اخیر خاطرنشان ساخته و ارائه داده‌اند.

نگارنده بر این باور است که صرف گفتمان موسوم به علوم انسانیِ اسلامی به خودی خود نمی‌تواند تمامی ابعاد این واقعه را در بر گرفته و به سرمنزل برساند. مجموعه مباحث پدیدار شناختی، ساختار شناختی و یا رفتارشناختی مستتر در ذات این موضوع شاید قابلیت تدقیق در ساختار فوق الذکر را داشته باشد، اما تجربه ثابت کرده است دانستگی الزاما به معنای کاربرد یک عقیده نبوده و نخواهد بود.

بر فرض که ما در طول دو دهه آتی بتوانیم به چهارچوب نظری مطلوبی هم برسیم هیچ ضمانت اجرایی برای تحقق آن در منظومه‌ی مدیریتی کشور وجود نخواهد داشت. این واقعه برای آن دسته از صاحب نظرانی که عدم وجود بستر مطلوب برای بالندگی زنان به عنوان موتور محرک جامعه را یک فقدانِ ضررناک می‌دانند، یک فاجعه‌ی مدیریتی است و می‌تواند طعنه‌ای عمیق به کارآمدی ایدئولوژی محوری باشد.

در دورانی که ما با دو خلاء محوری در باب نظری و در بستر اجرایی روبرو هستیم، تا دلمان بخواهد اما با دستورالعمل‌های تهی از اندیشه و غیر کاربردی و فرمایشی روبرو هستیم که محصول دورانِ استفاده‌های نمایشی از ظرفیت زنان در عرصه‌های مدیریتی کشور است.

این اندیشه که صرفا با ایجاد جایگاه های مشورتی و یا جانبی برای بانوان، انتظار اتقاقات مثبت و نتایج مطلوبی را داشته باشیم، اغلب نه از سر نادانی که متاسفانه محصول بد دلی و بدگمانی بالا نشینان است.

سمینارها و کنفرانس‌ها می‌آیند و می‌روند و صرفا بودجه‌ها تبدیل به گزارش کارهایی می‌شود که اغلب کسی هم آن‌ها را نمی‌خواند و اگر هم بخواند چیزی دستگیرش نمی‌شود.

نسل اندک مدیرانِ عالی مقام این کشور اغلب از زنان فعال سیاسی در دهه چهل و پنجاه هستند و در بخش تکنوکراتیک و واقع گرایانه‌ی سطوح مدیریتی کمتر زنی تا به حال منصوب شده است.

این واقعه زمانی بیشتر به چشم می‌آید که می‌بینیم بانوان فراوانی در عرصه‌های خصوصی و به مدد تلاش و ایمان خود بر ناکامی‌ها و ناملایماتِ معمول عرصه ها ی مختلف مدیریتی فائق آمده و قله‌های متعددی را فتح کرده‌اند.

چاره چیست؟ شاید ابتدایی‌ترین جواب به این سئوالِ همیشگی این باشد، که کلید حل این بحران را از مدیران و برنامه‌ریزان امید نداشته باشیم که بی توجه به اخبار خوبی که همیشه قرار است چند سال دیگر منتشر شود، راه و چاه را خود بیازمائیم و خود این زمین بایر را دوباره جان بخشیم. زایشی آن‌گونه که همیشه از مفهوم زنانگی-مادرانگی انتظار رفته است.

*فعال امور زنان