bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۴۸۱۶۵
ابراهیم فیاض

مدرس طرفدار رضاخان بود/ هاشمی دیکتاتور بود احمدی‌نژاد مستبد/ ماجرای تبریک متفاوت نواب صفوی به شاه

ابراهیم فیاض با بیان اینکه برخی روحانیون طرفدار شاه بودند و نواب صفوی جزو اولین افرادی بود که ۲۸ مرداد را به شاه تبریک گفت افزود: امروز شعور عمومی شکل گرفته است و دیگر استبداد و دیکتاتوری را تحمل نمی کند.

تاریخ انتشار: ۱۴:۴۸ - ۲۰ بهمن ۱۳۹۶

جماران نوشت: ابراهیم فیاض با بیان اینکه برخی روحانیون طرفدار شاه بودند و نواب صفوی جزو اولین افرادی بود که ۲۸ مرداد را به شاه تبریک گفت افزود: امروز شعور عمومی شکل گرفته است و دیگر استبداد و دیکتاتوری را تحمل نمی کند.

روز چهارشنبه آخرین نشست علمی از سلسله نشست های«صدایی که شنیده نشد» توسط موسسه جماران و پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با سخنرانی دکتر هادی خانیکی«استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی» و دکتر ابراهیم فیاض«استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران» با موضوع «استبداد، چالش دیرین ایرانیان» برگزار شد.

ابراهیم فیاض با بیان اینکه، رضاشاه به شدت طرفدار نوسازی بود، گفت: منتها نه نوسازی ای که توسط مردم انجام شود بلکه نوسازی که وظیفه آن بر عهده ارتش است. زمانی که رضا شاه روی کار آمد، مردم و روحانیون به شدت طرفدارش بودند. تمامی آخوندهای نجف و قم در سال 1313، حتی مرحوم مدرس تا آن مقطعی که رضا شاه حالت دیکتاتوری پیدا نکرده بود، طرفدارش بود.

نواب صفوی کودتای۲۸مرداد را به شاه تبریک گفت

وی با اشاره به اعدام فدائیان اسلام در آن مقطع گفت:جالب است بدانید که این گروه، جزو اولین کسانی بودند که بابت کودتای ۲۸ مرداد از بغداد، پیام تبریکی برای شاه ارسال کردند. یعنی «نواب صفوی» جزو اولین تبریک گویندگان به شاه برای کودتای ۲۸ مرداد بود.م؟ اینکه برخی از این مطلب تعجب می کنند، بدین خاطرست که تاریخ را نخوانده اند وگرنه اسناد اقدامات «فدائیان اسلام» در این رابطه موجود است.

فیاض با بیان اینکه، کسانی که به صورت علنی با نهضت مشروطه درگیر شدند همان فدائیان اسلام بودند، گفت: آنها نه تنها با مشروطه خواهان، بلکه با روحانیون و علمای مشروطه ای درگیر بودند.

اختلاف دولت هاشمی و خاتمی

ابراهیم فیاض گفت: برای ما آن حکومت اسلامی که شریعتی ترسیم می کرد، مدنظر بود. به نحوی که با همین ساختار شریعتی در دولت میرحسین موسوی تا انتهای جنگ جلو رفتیم. اما دوباره پس از جنگ، دیکتاتوری بازسازی و نوسازی هاشمی رفسنجانی شروع شد.

وی با بیان اینکه، در این مقطع ما دقیقاً به دوره شاه بازگشتیم، گفت: حتی هاشمی رفسنجانی، جمشید آموزگار را که قرار بود بعد از هویدا ساختار نوسازی شاه در حزب رستاخیز را پیاده کند، به عنوان کارشناس بانک جهانی به ایران دعوت کرد و بازسازی دوره شاه را شروع کردند. متاسفانه صحبت های هاشمی در آن مقطع، همانند سخنان شاه بود. اما به دلیل اینکه بیشتر سخنان شاه سانسور شده بود، مشخص نمی شد.

فیاض افزود: میرحسین موسوی نیز در آخرین سخنرانی خود در آن سالها گفت: ما با این بازسازی های هاشمی، به یکی از اذناب سرمایه داری جهان تبدیل خواهیم شد. او دیگر تا سال 88 به محاق رفت و هیچ صحبتی نکرد. اصلاحات نیز که بعد از دوره هاشمی شکل گرفت، تلاش کرد ضد نوسازی هاشمی شکل بگیرد. بدین معنا که خاتمی گفت: ما موافق نوسازی های توام با دیکتاتوری زمان هاشمی نیستیم. خاتمی در اولین سخنرانی خود، با گفتمان اصلاحات، بحث عدالت را مطرح کرد و با لیبرالیسم هاشمی مخالفت کرد.

وی بیان داشت: هرچند خاتمی به صورت جدلی با هاشمی روبه رو شده بود. اما اساس دولت خاتمی در اقتصاد همان لیبرالیسم زمان هاشمی بود. به همین دلیل آقای خاتمی در انتهای کار دچار دوگانگی هایی شد که علت آن فشارهای داخلی و خارجی بودند. البته دولت خاتمی عملکردهای مثبتی هم در حوزه اقتصاد داشته که قابل انکار نیست.

این پژوهشگر اجتماعی افزود: متاسفانه هنوز کسی بحثی در این باره نکرده که خاتمی چه حرکت های مثبتی به نفع اقتصاد مردم داشته است و چقدر به سمت عدالت حرکت کرد. بدون شک خاتمی به سمت عدالت حرکت کرد و با همان ساختاری که دولتش ایجاد کرده بود، دولتی راستگرای افراطی «احمدی نژاد» روی کار آمد. نباید فراموش کنیم که دیکتاتوری دولت هاشمی در زمان احمدی نژاد تبدیل به استبداد شد.

وی بیان کرد: دولت احمدی نژاد بر اساس عرفان بنا شد و با دانش، دانشگاه و حوزه ضدیت داشت. بی شک او با همه ضدیت داشت و مخالف هر قاعده ای بود که وجود داشت. استبداد شدید احمدی نژادی، ما را بار دیگر از دیکتاتوری به استبداد کشاند. اما پس از آن، نوسازی در دولت فعلی با بن بست مواجه شده است و حرکتی زیگزاگی پیدا کرده است. امروز تکلیف مردم روشن نیست، اما با این تکنولوژی هایی که آمده، مردم به شدت هوشیار شدند و ما از استبداد و دیکتاتوری به شعور عمومی رسیده ایم.

امروز شعور عمومی استبداد و دیکتاتوری تحمل نمی کند

وی با بیان اینکه، شبکه های اجتماعی به شدت مردم را هوشیار می کنند، گفت: این شبکه ها، فضا را بین داخل و خارج دیالوگی می کنند و فضای دیالوگی میان دانش و زندگی روزمره به وجود می آورند. چه آن فردی که تفکر دیکتاتوری دارد و چه آنکه مستبد است، به شدت از این شبکه ها می ترسد. اما مردم خوشحالند و به شدت پای این شبکه ها وقت می گذارند. این تکنولوژی جدید، شعور عمومی را شکل می دهد. دیکتاتوری و استبداد دیگر با این شعور وجود ندارد و عرفان این تکنولوژی به شدت صلح طلب است.

وی گفت: امروز شعور عمومی شکل گرفته است و دیگر استبداد و دیکتاتوری را تحمل نمی کند و ما وارد ساختار تحولات اجتماعی شدیم. جامعه ما که جامعه ای سیاسی و قدرت زده بود به شدت اجتماعی و مطالباتش اجتماعی شده است. اما سیاست ما به شدت دچار عقب ماندگی شده و عقل سلیمی که باید در سیاستمداران ما وجود داشته باشد، از دست رفته است. متاسفانه چه در استبداد و چه در دیکتاتوری، سیاستمداران از جامعه عقب ترند. می خواهد شاه باشد یا جمهوری اسلامی، عقب تر از مردم هستند.

میلیاردها خرج فیلترینگ کردیم بی فایده بود

این جامعه شناس افزود: سالهای سال میلیاردها تومان خرج فیلترینگ کردیم اما بی فایده بود. مهم ترین رسالت تکنولوژی در هر جامعه ای ایجاد و رشد اقتصاد است. موقعی که رشد اقتصادی به وجود می آید، جامعه سازی به وجود می آید و متعاقب آن، سیاست سازی و فرهنگ سازی ایجاد می شوند. ما با این تکنولوژی برعکس رفتار می کنیم. وقتی در این جامعه به همه مسائل به صورت وارونه نگریسته می شود، اینجاست که تکنولوژی ها دشمن و باعث وحشت ما می شوند.

وی با اشاره به اینکه، محال است تاریخ را بخوانید و آینده را نفهمید، گفت: کشوری که پیشرفته است، به شدت تاریخ برایش مهم است. زیرا بدون خواندن تاریخ نمی توانیم پای در آینده بگذاریم. ما تاریخ انقلاب را گم کردیم و آن را نفهمیده ایم، به همین خاطر دچار وهم شدیم.

خطر بازگشت استبداد

هادی خانیکی از دیگر اساتید جامعه شناس و فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: استبداد تنها نظام سیاسی را تخریب نمی کند، بلکه جامعه، حوزه عمومی و افکار عمومی را تخریب می کند، اظهار کرد: اینجاست که شکل گیری یا اولویت پیداکردن جمع در برابر فرد کاملا در معرض مخاطره قرار می گیرد و چیزی به نام عقل جمعی و اراده جمعی در جامعه استبدادی در معرض خطر است.

خانیکی افزود: اغلب توجه ها به خطر بازگشت استبداد در نظام سیاسی است در حالی که باید این خطر را در جامعه نیز ببینیم. وقتی جامعه دچار تخریب و ناتوانی می شود و نهادهای مدنی در آن تضعیف می شوند و قدرت گفت و گو و کارآیی آن، قانون، رأی، انتخابات و همه نهادهای دموکراسی مورد نقد قرار می گیرد، جامعه در معرض بازگشت استبداد قرار می گیرد.