bato-adv
bato-adv
بررسی نشانه‌های "فردگرایی" در جامعه امروز ایران

جامعه‌ای که در خود فرو می‌رود

«مجموعه‌ تحقیقات ملی ارزش‌سنجی در پنج ساله نخست دهه ۱۳۹۰ نشان می‌دهد اعضای جامعه رو به نگرش‌های فردی آورده‌اند، چنان که معتقدند، هرکس باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد، در موقعیت‌هایی حاضر به همکاری و همیاری هستند که کمترین زیان را در پی داشته باشد، معتقدند، "خودخواهی"، امروز در جامعه، صفت مورد قبولی است!»

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۸ - ۲۶ فروردين ۱۳۹۷
فرارو- در دو سه اخیر به بحث "فردگرایی" بسیار بیش از گذشته پرداخته شده است. شاید برای اولین بار باشد که این مفهوم خارج از فضای آکادمیک تا این حد مطرح می‌شود.

به گزارش فرارو، جامعه‌شناسان در تحلیل مسائل اجتماعیِ سال گذشته، بسیار از این مفهوم استفاده کردند؛ در مورد شکل استفاده ایرانی‌ها از فضای مجازی تا ناآرامی‌های دی ماه.

خود تعریف فردگرایی هم همواره مورد بحث بوده است. این عبارت طیفی از مفاهیم از "خودخواهی" تا "استقلال" را شامل می‌شود.
 
ناصر فکوهی انسان‌شناس، از مفهومی که در جامعه ایران افزایش یافته است با عنوان " فردگرایی سودجویانه" یاد می‌کند. مصطفی ملکیان هم  فردگرایی در جامعه ما را به "خودشیفتگی" تشبیه می‌کند. 
 
به اعتقاد او تا چند دهه قبل به ذهن کسی خطور نمی‌کرد که ممکن است این بلا بر سر جامعه ی ایران بیاید، اما امروزه می‌بینیم که جامعه ما چنین شده است!

اما عباس عبدی تاثیر رشد فردگرایی را بر "واکنش‌های اجتماعی" مشهود می‌داند.
 
به گفته او فردگرایی بوجود آمده تناسبی با ساختار سیاسی کشور ندارد و این عدم تناسب، جامعه را ناپایدار کرده و بحران ایجاد می‌کند.
 
به اعتقاد ملکیان هم «با این فردگرایی نابجا، آن خمیر مایه اتصال بخش های گوناگون یک اجتماع از بین می‌رود و جامعه دچار فروپاشی می شود». 

اما چه اتفاقاتی در کشور افتاده است که از "رشد فردگرایی" خبر می‌دهد؟ تاثیر رشد این مفهوم را در کجای زندگی روزمره می‌توان دید؟

متین رمضانخواه پژوهشگر اجتماعی که در این حوزه مطالعاتی انجام داده است؛ در گفتگو با فرارو به توضیح طیف مفهومی فردگرایی می‌پردازد.

این جامعه‌شناس با تفکیک و دسته‌بندی مفاهیم مرتبط با فردگرایی، نشانه‌های آن را در جامعه امروز ایران بیان می‌کند.

متن کامل گفتگوی متین رمضانخواه با فرارو در ادامه می‌آید:

فردگرایی، ایده‌ای است که با ارحج دانستن حوزه فردی در زیست اجتماعی ظهور یافته‌است. فردیت به این معنا است که حریم، ترجیحات و ارزش‌های شخصی فرد به بخشی از حقوق اساسی تبدیل شود، و مورد احترام و توجه دیگر اعضای جامعه و مجموعه ساختار‌های حیات اجتماعی قرار گیرد. در واقع فردگرایی در طیفی از استقلال فردی تا خودخواهی قابل طرح است، اما همواره این مفهوم بیشتر با خودخواهی معرفی شده‌است.

این تعریف از فردگرایی در برابر جمع‌گرایی و برهم خوردن تعادل فرد و جامعه، و ارجحیت باروها، ترجیحات و منافع فردی بر منافع جمعی دنبال شده‌است.
 
 جامعه‌ای که در خود فرو می‌رود
چنان که بسیاری از صاحب‌نظران حوزه علوم اجتماعی، فردگرایی را یکی از نشانه‌های مهم زوال نظم و همبستگی اجتماعی دانسته و برای سنجش میزان همبستگی اجتماعی، اقدام به سنجش میزان فردگرایی در جامعه می‌کنند، و از آنجایی که همبستگی اجتماعی نیز خود یک مفهوم طیفی است، با افزایش میزان فردگرایی در جامعه خبر از کاهش و رو به زوال رفتن همبستگی اجتماعی می‌دهند، که تحلیل آقای دکتر محسن گودرزی با عنوان، «جامعه ایران نیازمند تغییرات بنیادین» که در ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ در روزنامه شهروند منتشر شد، وجوه مهمی از این تغییر و چگونگی آن را ارائه می‌دهد.

در چنین وضعیتی از فردگرایی، شاهد میزان اندک یگانگی فرد با جامعه هستیم، افراد خود را بخشی از جامعه نداسته، نسبت به آنچه در اطرافشان می‌گذرد بی‌تفاوت بوده، برای حل مسائل دست به اقدامات فردی با هدف حفظ منافع شخصی می‌زنند، ارزش‌های جامعه را ارزش گروه خاصی قلمداد کرده که با آن همدلی ندارند، و از آنجایی که ابزار‌های کنترل اجتماعی را ناکارآمد و رویه‌های رشد و موفقیت در جامعه را ناعادلانه می‌دانند، خود را مرجع اصلی در هر زمانی می‌دانند، و به عبارتی فرد احساس سرنوشت مشترک با دیگر اعضای جامعه را ندارد.

جامعه ایران امروز با همین نوع از فردگرایی دست به گریبان است، اگر بخواهیم اندکی در این مسئله دقیق شویم، می‌توانیم به سراغ نشانه‌های آن در جامعه امروز ایران برویم. نشانه‌های عدم پیوند اجتماعی که را می‌توان در سه سطح خرد (فردی)، میانی (روابط بین فردی) و کلان (سازمانی) مشاهده کرد.
 
جامعه‌ای که در خود فرو می‌رود

در سطح فردی شاهد هستیم که هرروز اعضای جامعه در حال حرکت به سمت زندگی فردی تری هستند؛ و در خود فرو می‌روند، الگو‌های رفتار اقتصادی، نحوه دینداری، سبک زندگی، نوع پوشش، شیوه برخورد و تعامل با جامعه و مرجع عمده انتخاب‌های فرد ارزش‌های فردی او و با هدف نفع شخصی است.

برای مثال ممکن است، عضوی از خانواده سرمایه‌گذاری خاصی را انجام داده در حالی‌که هیچ‌یک از اعضای خانواده‌اش درباره آن اطلاعی ندارند، یا اینکه اعضای خانواده دوستان و آشنایان فرزندان را نمی‌شناسند، و ممکن است کسی به عنوان دوست نزدیک عروس یا داماد در جشن دعوت شود، و تنها خود عروس و داماد او را بشناسند، که هر کدام از ما دوستان بسیاری از این دست داریم.
 
درگیر شدن افراد با دنیای مجازی و غوطه‌ور شدنشان در روابط دنیای مجازی که سال‌ها است با عنوان اعتیاد از آن یاد می‌شود، نیز نمونه دیگری از همین در خود فرو رفتن‌ها است، اما شاید یکی از مهم‌ترین نشانه‌ای این وضعیت را بتوان در سرشماری سال ۱۳۹۵ مشاهده کرد، آنجایی که تعداد اتاق‌های هر خانه در مراکز استان‌ها حدودا با تعداد افراد آن خانه برابر است.

در حوزه روابط بین فردی نیز شاهد محدود شدن شبکه روابط افراد با اعضای هم شکل خود هستیم. چنان که با برچسب زدن‌های مختلف خود را در طبقه خاص اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تعریف کرده و دیگری را غیرقابل تحمل می‌نامیم، که در واقع نشانی از عدم تاب‌آوری اجتماعی نیز می‌باشد.
 
چندی پیش خبر مربوط به بازگشایی رستورانی که تنها اجازه ورود به افراد دارای پوشش خاصی را می‌داد، در رسانه‌ها منتشر شد.
 
راه‌اندازی و استقبال از کلوب‌های خدمات رفاهی که متعلق به طبقه خاص اقتصادی است و افراد این طبقه را از تعامل روزمره با فضای عمومی و اعضای جامعه جدا می‌کند، حتی حضور در گروه‌های اجتماعی که همه اعضای آن شبیه خود ما هستند، رونق گرفتن کانال‌های شخصی به جای شبکه‌های اجتماعی که امکان گفتگو را فراهم می‌کرد و ده‌ها مثال دیگر که نشان می‌دهد، ما در زندگی روزمره هر روز به سمت روابطی کشیده می‌شویم، که هر چه بیشتر همفکر و همشکل خودمان هستند.

در سطح سازمانی به الگو‌های رفتار سازمانی نگاه کنید، هرروز از همراهی، مشارکت و همدلی در حل مسائل کاسته می‌شود.
 
حتی مسائل پیش از آن‌که در راستای تعالی سازمان هدف گذاری شوند، به دنبال رفع نیاز‌های شخصی و افزایش منافع افراد هستند.
 
عضویت در یک سازمان باهدف حل مسائل عمومی و حرفه‌ای معنادار است، و توجه و رفع نیاز اعضای آن با هدف رضایتمندی و آرامش و ارتقا توان کارکنان برای ایفای نقش بهتر است، در حالی‌که امروز این ابزار تبدیل به هدف شده‌است.
 جامعه‌ای که در خود فرو می‌رود
در سازمان‌ها افراد مجموعه‌ای از قواعد را که امکان رشد برای سازمان و اعضایش را دارد، می‌پذیرند، در حالی‌که امروز هرچه بیشتر مرجعیت فرد و منافع او بر ارزش‌های سازمان اولویت یافته‌است. کارمندان در بسیاری موارد اگر عدم انجام مسئولیت را خطری برای پایگاه و یا منافع خود حس نکرده، ویا امید به کسب امتیازات بیشتر نداشته باشد، در انجام وظایف کوتاهی خواهند کرد.

خوب است مثالی برایتان در این‌باره بزنم، چند سال پیش درخلال پروژه پژوهشی‌ای در مناطق جنوبی کشور، یکی از مسئولان خاطر‌ه‌ای از دوران پس از جنگ تحمیلی تعریف کرد.
 
او می‌گفت، در یکی از شب‌های سرد زمستانی از ۲۵۰ نفر نیرویی که همکارم بودند، خواستم تا به‌ صورت شیفتی هر شب ۱۲۵ نفرشان در محل کار بمانند، آن‌ها اصرار داشتند که به‌دلیل احتمال وفوق وضعیت اضطراری همه باهم می‌مانیم، و در نهایت مجبور شدم، نصف شان را به اجبار بیرون کنم، اما زمانی که بیرون رفتم، متوجه شدم آن‌ها یک ساعت در سرمای استخوان سوز بیرون از محوطه کار نشسته و به خانه نرفته‌اند. این رفتار ناشی از حس مسئولیت‌پذیری در برابر سرنوشت ملی است.

رد پای این سه سطح طرح شده را می‌توان در دو بعد عینی و ذهنی نیز در جامعه دنبال کرد، در بعد عینی از جمله سیاست‌های نادرستی که هر روز افراد را به حوزه‌های خود پرتاب کرده، و آنان را وادار می‌سازد تا دست به رفتار‌های خودخواهانه و منفعت‌طلبانه بزنند، عبارتند از:
 
وضعیت نابسامان اقتصادی، عدم ثبات و قدرت پیش‌بینی‌پذیری در بازار، بیکاری، سیاست‌های نابرابری جنسیتی، قومیتی و طبقاتی که بستر‌های تعامل عمومی را محدود و فاصله بین گروه‌های اجتماعی را بیشتر می‌کند.
 
رسانه ملی به‌عنوان یکی از عوامل مهم در این بخش نقشی کلیدی دارد، که متاسفانه به‌دلیل تاکید بر مجموعه‌ای از ارزش‌ها که با ارزش‌های اکثریت جامعه فاصله داشته و همچنین ایجاد حس یاس و ناامیدی نسبت به آنچه در کشور در حال وقوع است، هر روز این قدرت کارکردی خود را از دست می‌دهد، و موجب می‌شود تا اعضای جامعه رسانه‌های فردی خود را جانشین رسانه عمومی که امکان ایجاد اتحاد و پیوند را دارد، بکنند.

اما در سطح ذهنی که به‌دلیل گستره پنهان اثرگذاری آن شاید در برخی از موارد حساس‌تر از سطح عینی باشد، تغییر در الگو‌های نگرشی و جهان ارزشی اعضای جامعه است، که مجموعه‌ تحقیقات ملی ارزش سنجی در پنج ساله نخست دهه ۱۳۹۰ نشان می‌دهد، که اعضای جامعه رو به نگرش‌های فردی آورده‌اند، چنان که معتقدند، هرکس باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد، در موقعیت‌هایی حاضر به همکاری و همیاری هستند که کمترین زیان را در پی داشته باشد، معتقدند، خودخواهی، امروز در جامعه صفت مورد قبولی است، افراد اعلام می‌کنند به مجموع‌های از نهاد‌های دولتی اعتماد ندارند، وضعیت اجتماعی، اقتصادی و در برخی وجوه سیاسی از دیروز بدتر شده‌است و در آینده نیز بدتر خواهد شد، از مذهبی شدن افراد کاسته شده‌است.
 
این‌ها بخش قابل توجهی از تصورات مردم نسبت به جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند، و بر اساس همین تصورات اقدام به رفتار می‌کنند.

از همین‌رو است که احساس می‌کنند اگر زرنگ نباشند، حقشان خورده میشود، روند‌های قانونی عادلانه اجرایی نمی‌شوند، مراتب دانشگاهی، تحصیلی و شغلی بر اساس شایستگی به افراد اعطا نمیشود، پول و پارتی مهم‌ترین ابزار برای رشد افراد در جامعه است. بلکه این روابط است که بر زندگیشان اثر می‌گذارد.

جامعه‌ای که اعضای آن اینگونه می‌اندیشند به دو الگو روی می‌آورند، یکی درگیر شدن با قواعد و ساختار‌های موجود، و دوم انزوا و در خود فرور فتن، که باتوجه به هزینه‌بر بودن و محدود بودن امکانات و فرصت‌ها انتخاب مسیر اول که در اختیار گروه محدودی است، از همین‌رو عموم جامعه دست به انتخاب مسیر دوم و به درون لاک خود رفتن می‌زنند، که در اینجا نیز کسانی که امکانات و فرضت‌های مطلوبی را در اختیار دارند دست به مهاجرت خواهند زد و گروهی دیگری اقدام به رفتاری می‌کنند که ما در اینجا و در جامعه با عنوان فردگرایی افسارگسیخته و یا همان خودخواهی از آن یاد می‌کنیم.

در این وضعیت افراد، در دوراهی‌ها «خود» را مرجع می‌دانند، چرا که دو مکانیزم کنترل اجتماعی یعنی قانون و اخلاق را ناکارآمد تصور می‌کنند، پس رو به افزایش کمیت و کیفیت منافع فردی خواهند آورد تا کلاهشان را باد نبرد، و اگر مطالباتشان را بشنویم عموما متنوع و برگرفته از مجموعه نیاز‌های فردی و در برخی موارد گروهی است، که نمونه آن درگیری‌های دی و بهمن ماه گذشته بود، که نمی‌توان برای آن یک مطالبه جمعی را طرح کرد، در برخی استان‌ها، شهرستان‌ها و حتی روستا‌ها جنس و سطح مطالبات متنوع و متفاوت از روستای کناری آن بود.
 
افراد در تمام سطوح با مسائلی مواجه هستند که نشان‌های از تضاد، دورنگی، بی عدالتی و از سمتی غیر قابل پیش بینی‌بودن دارد پس سراغ "مراجع فردی" می‌روند. به دنبال اینکه بتوانند از طریق مراجع فردی میزان منافع فردی خودشان به ویژه در حوزه ثروت و قدرت را گسترش دهند.

در چنین وضعیتی بسیاری از سیاستمداران و سیاستگذاران آرزوی بازگرداندن این حالت به وضعیت پسینی آن را دارند، و دست به اقداماتی نیز می‌زنند. در حالی‌که این وضعیت محصول خود جامعه و غیرقابل بازگشت است، و بخشی از هویت جامعه ایران امروز است، و اتفاقا لازمه حیات اجتماعی ایران از این پس را تشکیل می‌دهد.
 
چرا که نوعی از این فردگرایی برای پیش‌برد و ایجاد همبستگی ملی در کشور ضروری است، همبستگی که هر فرد خود را مهم‌ترین رکن در ساخت جامعه دانسته، و از سویی جامعه نیز حیات خود را در گرو حفظ تمامیت تک تک افراد در نظر می‌گیرد.
 
چنین الگویی دارای یک شاخصه کلیدی است، و آن احترام به فرد، در حالتی است که او نیز احترام به حقوق انسانی، روانی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تمام اعضا را همانند احترام به وجود خود در نظر خواهد گرفت، این وضعیت، شرایط مطلوبی است که در دیگر سوی طیف مفهوم فردگرایی قرار دارد و در ابتدای بحث از آن با عنوان استقلال یاد کردیم.
bato-adv
bato-adv
bato-adv