bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۳۵۵۳۲۰
علی دهقان

بلایی که سر خودمان آوردیم

چقدر ترسناک شده است. همه در خیابان‌ها و کوچه‌های شهر در مورد دلار صحبت‌ می‌کنند. دلار تبدیل به کلام غالب این روزهای ما شده است. نمی‌دانم آیا در جهان کوچک شده، کشور دیگری نیز وجود دارد که تا این حد فعال یا ماجراجوی اقتصادی داشته باشد یا خیر، اما اگر این گونه نباشد، اینجا متاسفانه تنها کشوری‌ می‌شود که مردمانش، چه بی‌ربط به مفاهیم اقتصادی و چه با ربط به مفاهیم اقتصادی، از صبح تا شب به شاخص‌ها فکر‌ می‌کنند.

تاریخ انتشار: ۱۰:۴۶ - ۲۱ فروردين ۱۳۹۷

علی دهقان در همدلی نوشت: چقدر ترسناک شده است. همه در خیابان‌ها و کوچه‌های شهر در مورد دلار صحبت‌ می‌کنند. دلار تبدیل به کلام غالب این روزهای ما شده است. نمی‌دانم آیا در جهان کوچک شده، کشور دیگری نیز وجود دارد که تا این حد فعال یا ماجراجوی اقتصادی داشته باشد یا خیر، اما اگر این گونه نباشد، اینجا متاسفانه تنها کشوری‌ می‌شود که مردمانش، چه بی‌ربط به مفاهیم اقتصادی و چه با ربط به مفاهیم اقتصادی، از صبح تا شب به شاخص‌ها فکر‌ می‌کنند.

پیش از این ظاهرا سال‌ها ما مردم ایران، بیشتر ملتی سیاسی بوده‌ایم. سیاست‌ورزی البته نه به سبک اندیشه‌ورزی در حوزه سیاست، بلکه همواره دوست داشته‌ایم و داریم که در مورد سیاست حرف بزنیم یا در فعل و انفعالات آن نقش داشته باشیم. حالا این نقش پیچیده، در لابه‌لای مفاهیم و کنش‌های اقتصادی شکل گرفته است. صبح همین که خواب را کنار‌ می‌گذاریم، ذهنمان درگیر دلار‌ می‌شود و شب که خواب را از گوشه‌ای بر‌ می‌داریم ذهنمان باز درگیر دلار است.

گروهی از ما برای این به دلار فکر‌ می‌کنیم که آیا باز بخریم یا فروشنده شویم. گروهی دیگر هم طبیعی است، به این‌ می‌اندیشند که چون نتوانسته‌اند دلار بخرند آیا باید در انتظار بیچارگی اقتصادی باشند یا هنوز امید به آینده وجود دارد؟ جالب است. از دور که نگاه کنید، جمعیت بزرگی از مردم را‌ می‌بینید که با شغل‌های متنوع همه دلال شده‌اند. روزی در دانشکده اقتصاد از استاد بزرگواری پرسیدم که چرا باید ورشکستگی آنقدر در اقتصاد ایران جدی باشد که طیف بزرگی از مردم به خرید و فروش خودرو یا دلالی ساختمان روی بیاورند.

آن موقع‌ها رسم بود که آدم‌های زیادی در بنگاه معاملات خودرو یا مسکن جمع‌ می‌شدند و دستی در دادوستدهای دلالی داشتند. او که از دست‌اندرکاران تعدیل سازندگی بود و بعدها نیز شاید به نمایندگی از همان جریان، از بزرگان ماجرای هدفمندی یارانه‌ها شد، با قاطعیت گفت: «دست پنهان بازار شرایط را تعیین‌ می‌کند. آنها حتما مستحق ورشکستگی بودند. مکانیزم‌های بازار با کسی شوخی ندارد».

شاید حق با او بود. دست پنهان بازار هیچگاه پیدا نشد چون خاصیتش کنش‌گری در خفاست، اما نمی‌دانم چرا در ایران سیاست‌گذاران اقتصادی متکی بر این دست پنهان و مکانیزم‌های قیمت و عرضه و تقاضا یا هر اصطلاح دیگری از این سطح، طی 30سال گذشته، این دست و مکانیزم‌های محبوب خود را به سمتی هدایت نکردند که حداقل مردمان یک کشور دچار همه‌گیری(اپیدمی) دلالی نشوند.

باور کنید نمای عمومی دلالی‌ می‌تواند یکی از آزاردهنده‌ترین اتفاقات اجتماعی در دهه‌های گذشته باشد. البته مردم حق دارند برای سرمایه‌های خود نگران باشند و به هر دری بزنند تا در ویرانکده اقتصادی ایران دارایی‌شان با کودهای شیمیایی برابری نکند، اما آیا سیاست‌گذاران اقتصادی کشور حق داشته‌اند به گونه‌ای رفتار کنند که مافیای کالاهای وارداتی با اتکا به فرصتی که روش‌های اقتصادی (مخصوصا در 8 سال تعدیل سازندگی و 8 سال تعدیل مهرورزی!) آفریدند خون تولید و اقتصاد مولد را سرمه چشم کنند و امروز کار را به جایی برسانند که تعیین‌کننده بسیاری از ضوابط و شرایط اقتصادی کشور باشند.

در تاریخ اقتصادی کشور شاید تا به حال سابقه نداشته است که سرمایه‌دار صنعتی به همراه کارگر صنعتی در یک کفه فلاکت قرار بگیرند. کارفرمایان صنعتی همواره در تعریف و تصویری که از خود ارائه داده بودند، نمایی کاملا متفاوت با کارگران صنعتی داشتند اما حالا بیراه نیست اگر بگوییم این دو قشر، یعنی سرمایه‌داران صنعتی و کارگران آنها، هر دو به یک اندازه قامت و قواره مصیبت اقتصادی را بر تن کرده‌اند.

این هم البته شاید از طنزهای اقتصاد ایران در سال‌های گذشته باشد. بگذریم. دلار از 6هزار تومان هم عبور کرده است و این دور باطل اقتصاد ایرانی که از هر طرف‌ می‌چرخانی‌اش باز به رکود تورمی‌ می‌رسد، در ظاهر هیچ مقصری ندارد جز دولت. این اما بخشی از واقعیت است. دولت دوازدهم به رغم آن که شاید رفتارها و عملکردهای نامناسبی داشته است و هنوز هم دارد، تنها متهم این ماجرا نیست. همه ما مقصریم.

منتهی دولت‌ها در ایران چون سیبل کارکشته‌ای برای پذیرا شدن از ناسزاهای رنگی و خاکستری دارند، آن جلو ایستاده‌اند. تاریخ ولی حتما تصویر شیرین‌کاری گروه‌های مختلف مردم را در این بحران‌های اقتصادی فراموش نمی‌کند. گروهی از ما شهروندان ایرانی تقصیرهای بزرگی داریم، چون معماران دو الگوی اقتصادی مشابه هم بودیم.

یعنی تعدیل و مهرورزی که یکی پدر بود و دیگری فرزندی ناخلف که رویاهای تعدیل را بر باد داد. برخی دیگر از شهروندان مقصرند چون خلق و خوی ملی نداشتند و همین که بر مقدرات رانت مستقر شدند پیچ کنش‌های توسعه‌ای کشور را روی فساد و ابتذال اقتصادی و سیل عقیم‌کننده واردات بی‌ضابطه باز کردند.

ما مردمی هم که جدا از این طبقات اجرایی ایستاده‌ایم مقصریم، چون امروز بی‌مهابا و بدون کمترین دغدغه برای محتوای توسعه کشور هجوم برده‌ایم، دلار‌ می‌خریم و سال‌ها برای نهادینه شدن فرهنگ اقتصاد مولد نه تنها هیچ کاری نکردیم بلکه از سوی دیگر، با تمام توان بر طبل مصرف کوبیدیم.

گاهی اوقات باید واقعیت‌ها را در بوق کرد، حتی اگر واژه‌های نایاب و متعالی را نیز زیر بگیرند. امروز که دلار را 6 هزار تومان‌ می‌خریم به این هم اندیشه کنیم که ما مردم نیز بارها پیکان را به خطا از کمان رها کرده‌ایم و باز هم کمان در دستانمان اندوه را مزمزه‌ می‌کند. این رسم ناخوشایند خود را نیز فراموش نکنیم. همین!